چهارشنبه, ۱۴ آذر, ۱۴۰۳ / 4 December, 2024
مجله ویستا
مراکز تجاری غرب مرهون بازارهای کهن ایرانی است
بر طبق یافتهها و اطلاعات به دست آمده پیشرفتهای اروپا و آمریكا در خصوص تاسیس و گسترش و تعمیق بازار و فعالیتهای اصناف ، وامدار بازارهای كهن ایرانی است.گروه فرهنگ، علی نجمی: بازارهای ایرانی از نهادهای حساس و مهم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی كشور به شمار میرفتند كه علاوه بر مركزیت فعالیتهای تجاری در تصمیمگیری و كنش و واكنشهای سیاسی و فرهنگی نقش موثری داشتند. از آنجا كه بر طبق یافتهها و اطلاعات به دست آمده پیشرفتهای اروپا و آمریكا در خصوص تاسیس و گسترش و تعمیق بازار و فعالیتهای اصناف ، وامدار بازارهای كهن ایرانی است، باید بیش از پیش با این سیستم ارگانیك و تاریخی آشنا شد.دكتر «محمدحسین ضیا توانا» عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی كه دكترای خود را در رشته جغرافیا از كشور آلمان اخذ كرده و درباره بازارهای ایرانی تحقیقات مفصلی انجام داده، درباره این نهاد مهم با میراث خبر گفت وگو كرده است.
* چطور شد كه به بازارهای سنتی ایران علاقهمند شدید؟ تاكنون چه تحقیقاتی در این حوزه انجام دادهاید؟
_ با چند تن از محققان آلمانی درباره منطقه سیستان كار میكردیم و موقعیت ژئوپلیتیك و جغرافیایی خاص شهرستان زابل مورد نظر آنان و همچنین من واقع شد و حتی اكوسیستمهای طبیعی و جغرافیایی آن بخش مد نظر همگی قرار گرفت. من نیز مطالعات ناحیهای این منطقه (سیستان) را مورد مداقه بیشتر قرار دادم البته با تاكید بر ساختار و تحولات كشاورزی آن. در این تعامل ها و پژوهشهای چندگانه متوجه شدم كه نقش شهر در توسعه ناحیه و فراز و فرود آن بسیار بوده و در عین حال زابل فاقد ویژگیهای شهر «شرق اسلامی» است. پس از مدتی بازار قیصریه لار فكر مرا به خود مشغول كرد و چون مطالعات من به طور پراكنده در این حیطه بود و از طرفی هم نسب پدری من به لارستان فارس تعلق داشت، در مجموع، یافتههایم سبب شد پژوهشی جامع درباره بازار قیصریه لار انجام دهم. از این رو در سال ۱۳۸۰ موفق به تكمیل و اتمام آن و دریافت مطالبی كه دیگر همكاران ایرانی و خارجی من پیرامون شهر شرق اسلامی در پی آن بودند، شدم. به همین منظور مطالعه تطبیقی با بازارهای شیراز، اصفهان، بخارا و سمرقند انجام دادم و به نتایجی رسیدم كه مورد توجه داوران وزارت ارشاد واقع و به عنوان پژوهش موفق سال برگزیده شد.
* ویژگیهای بازارهای سنتی ایران چیست؟ ریشه شباهتها و تفاوتهای آنها را در چه چیز میدانید؟
_ عنصر بازار در شهر ایرانی و شهر شرق اسلامی از پیشینه بسیار زیاد تاریخی برخوردار است. برخی معتقد هستند قدمت بازارهای ایرانی به پیش از اسلام برمیگردد و مكان آن دست كم در فلات ایران تعیین شده است. در شهر «اُور» بینالنهرین (عراق) كه چهارهزار سال قدمت داشت و در نقش كتیبهای، عنصر بازار ملاحظه شده است. در اعصار گذشته نهاد بازار آنقدر حایز اهمیت بود كه به شهر موجودیت میبخشید و با پسكرانه و حوزههای نفوذی ارتباط مستقیم داشته و مهمترین عنصر تعامل های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و گاه دیگر حوزههای تمدن شهر پیوند و رابطهای مداوم داشته است. از سوی دیگر به لحاظ اقتصادی و همپیمان با مسایل اجتماعی و سیاسی نقشآفرین بوده است. بازار در جنبشها و فعالیتهای سیاسی نقش بهسزایی داشته و بازاریان جدا از آن نبودهاند و امروزه هم چنین است، بازار به عنوان نهاد سنتی همراه با نقشآفرینیهای سیاسی و اقتصادی جایگاه خود را در جامعه ما، خاورمیانه و شمال آفریقا حفظ كرده است.
* بازار سنتی ما چه ویژگی دارد و تفاوت ریشهای و اساسی این بازار با آنچه كه ما همینك بازار مینامیم، چیست؟
_ در برپایی و شكلگیری بازار دست كم دو عامل اساسی قابل اعتناست كه یكی عوامل درون زای شهر است كه برای حفظ و بقا و نقشآفرینی خود نیازمند به نهادی اقتصادی داشته كه بازار از درون آن شكل گرفته و پای به عرصه وجود گذاشته است. عامل بیرونی هم دولت و حكومتها هستند و با توجه به شناخت خود از بازار، خود وارد جریان میشوند و بازارها را میآفریدند. بهترین مثال مربوط به دوره صفویه است؛ زمانی كه اصفهان به عنوان پایتخت برگزیده شد، بازارهایی نیز ساخته شد نظیر بازار چهارسو، قیصریه و كاروانسراهای دیگر كه به حیات اقتصادی شهر و مملكت بقا دادند در فرآیند مدرن شدن كشور كه از اواخر دوره قاجار شروع میشود و در عین حال به دوره پهلوی شدت بیشتری نیز پیدا نمیكند، به طور مستقیم به نظامهای حكومتی بستگی نداشت. اما تعامل های مختلف فرهنگی به وجود میآید و جامعه و بازار را تحت تاثیر قرار میدهد و از حالت متمركز خارج به صورت فضایی و به شكل پراكنده در شهر به وجود میآورد؛ پاساژها و فروشگاهها نمونهای از این تغییر نقش بود. بازار با مفهوم سنتی خود در تقابل مدرنیسم قرار گرفته است . البته بازار همخوان با شرایط دیگر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تغییر كاركرد نیز داده است.
* این تغییر كاركرد چگونه بوده است؟
_ این تغییر كاركردها به شكل دیگر فعالیتهای اقتصادی درون كشور و یا خارج از كشور و نیز به طور مستقیم انجام معاملات خارجی است و از درون آن كنترل و نظارت اشكال متنوع توزیع و تولید كالا و خدمات را برعهده دارد. برای مثال بسیاری از تاجران بزرگ هنوز نقشآفرین هستند و كارخانههای درون كشور و واحدهای دیگر تولیدی مثل كشاورزی (غیر صنعتی) كشور و داد و ستدهای مختلف و یا تجارتهای خارجی جدا از عنصر بازار انجام میپذیرد. كسانی كه پایههای سنتی بازار را در نظر نداشتند و آنها را در نظر نمیگرفتند، نوكیسگانی بودند كه وارد جریان فعالیتی بازار شدند و آن را دچار تحول و تغییر كردند به گونهای كه اكنون نمیتوانیم با بافت انسجام یافته اقتصادی و فرهنگی مواجه شویم. پس از انقلاب بار دیگر دستگاه حكومتی با توجه به پایههایی كه میان بازار، مذهب و دین وجود داشته بر نقشآفرینی بیشتر آن كمك كرده است.
* چه عواملی به طور مستقیم در شكلگیری، ساختار و موقعیت بازار موثر بودهاند؟ آیا عوامل مهم گذشته امروزه هم موثر هستند؟
_ در مورد عوامل تاثیرگذار، ساختار اجتماعی و فرهنگی و بافت كالبدی بازار از طرفی در فرآیند مدرنیسم قرار گرفته و عوامل سنتی نقشآفرینی قابل توجهی نداشتند. به طور نمونه وجود خودجوش اصناف یكی از این مقولهها است. پیش از این اصطلاح رایجی بود به نام ملكالتجار كه این اصطلاح اكنون وجود ندارد و چنین فردی را دیگر نمیبینیم و اگر هم باشد، نقشآفرینی آن كمرنگ است؛ این فرد، كسی بوده كه از درون تجار بزرگ برخاسته و مورد قبول آنها بوده و كار محوریت صنف خود را دست كم به عهده داشته است و گاه در مواردی كل فعالیت اقتصادی بازار را هدایت میكرده است. این واحد را در سیستم جدید به شكل اتاق اصناف باز میشناسیم كه حالت دستوری و قوانین مدون در عملكرد آن وجود دارد كه كمتر به ابعاد پایههای قوی وجودی بازار توجه میشود. در حال حاضر تركیبی از دل بازار در آمده است كه خودش با شرایطی مجبور است كه همخوانی كند اما پاسخگویی بافت محكم و ساختار آن نیست.* برخی از مردم ما با توجه به صبغه فرهنگی و سنتی ما با بازار بیگانه شدهاند. فرآیند این بیگانگی را چگونه تحلیل میكنید؟ چگونه این بیگانگی و جدایی میان مردم و این نهاد سنتی به آشتی دوباره میانجامد؟
_ پرسش بسیار مهمی است اما پاسخ دادن به آن راحت نیست. عناصر عمومی سنتی شهرها در ناحیه شهر شرق اسلامی در ۱۰۰ سال اخیر دچار تغییر و تحول و حتی فرود یعنی كاهش فعالیت یا قطع آن شده است. تمامی این عناصر در ارتباط با جامعه قرار میگیرد یعنی زمانی كه جامعه دچار تغییر و تحول میشود، عناصر آن نیز دچار دگرگونی میشوند. این ارتباط دوگانه (دوآلیسم) در این پرسش (بیگانگی و آشتی) در قالب دو مساله قابل طرح است. یكی پیوند سنتی كه میان مردم و بازار وجود دارد و هنوز هم قابل ملاحظه است و مردم باور دارند كه در بازار كالاها ارزانتر و قابل دسترستر است كه در بسیاری موارد نیز اینگونه است؛ راستههای مختلف (بلورفروش، پارچهفروش و …) این امكان را فراهم میكند كه هر فرد در انتخاب مناسبی قرار گیرد. نباید فراموش كرد كه آنچه كه به عنوان «پاساژ» در اروپا و «مال» در آمریكا و كانادا مطرح میشود، تماما ملهم از بازارهای ایرانی است و این امر اثبات شود و پژوهشهایی مستدلی را در این باب انجام داده و به این نتیجه رسیدهام. تا آنجا كه «فیگورا» سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس و از محققان با سابقه اسپانیا معتقد بود كه این بازارها (بازار سنتی ایرانی) به قدری با شكوه و عزمت هستند كه میتوانند برای غیر ایرانیها الهامبخش باشند و نتیجه آن هم تاسیس مالها و پاساژ شد. پیدایش این دو به معنی تفكیك اصناف در یك فضا بود كه رقابت در میان فروشندگان ایجاد شود و كالا به قیمت ارزان در اختیار مشتری قرار گیرد. اما مساله دوم، نوگرایی و جذب زرق و برقهای امروزی شدن در راستای مفهوم امروزی بازار كه همان فروشگاهها و مغازههایی كه در شهر وجود دارد، است.چنین فرآیندی، این تصور را پیش آورده كه خرید فرد از این نوع فروشگاهها و اماكن تجاری مجلل سبب شخصیت ویژه اجتماعی میشود تا اینكه گفته شود كالایی از بازار خریداری شده است با وجود این دوگانگیها، هنوز هم بازار پایگاه خود را برای جذب فعالیتهای اقتصادی حفظ كرده است اما نهادهای هدایت كننده این عنصر و دستگاههای اجرایی موظف به دانستن و پرداختن به موضوع «باززندهسازی» بازار در شكل معماری، ارتباطات و مناسبات اجتماعی و اقتصادی حاكم بر آنها هستند.
* آیا امكان ایجاد تعامل میان بازار سنتی و مدرن وجود دارد؟ آیا تلفیق كاركرد و معماری هر كدام میسر است؟
_ لرد كرزن وزیر مختار انگلستان در دوران قاجار نوشته است: «ایران كشوری است كه ممكنها ناممكن و ناممكنها ممكن میشود.» برای ایجاد تحول در هر پدیدهای نیاز به همسازی عوامل درونی و بیرونی داریم. ساختار سنتی بازار ضعیف شده و تجار و كسبه ما باورهایی را چه انسانی و چه دینی پیش از این داشتند و به شدت معتقد به آنها بودند و از سویی نیز اهل مطالعه به شمار میرفتند. نظیر عطار نیشابوری. اما در حال حاضر جانشینان آنها علاقه زیادی به این موضوعات سنتی نشان نمیدهند. از طرفی ارزش افزوده كه به لحاظ اقتصادی و درآمدهای تجار و كسبه در بازار به وجود میآید، باید بخشی از آن در بازار سرمایهگذاری شود. با توجه به نظام سرمایهداری موجود كه وجود نوع مولد آن را ایجاب میكند، بخشی از ارزش افزوده در راستای بهبود شرایط به كار گرفته و سرمایهگذاری شود سرمایهگذاری كنونی نظام سرمایهداری، بهرهكشی است و بسیاری از تاجران،مدیران، صاحبان كارخانه و … میخواهند سرمایه و ثروت خود را در كوتاهترین مدت به دست آورند و بیشترین سود را از این چرخه دریافت كنند. حال آنكه پیش از این، چنین شیوهای مرسوم نبود؛ بخشی از این درآمدها صرف نهاد بازار و احداث كاروانسراها میشد و اكنون همان درآمد صرف ساخت پاساژ، خرید و فروش زمین و سهام میشود. در ضمن تاجران دارای شغلهای جانبی در كنار كار خرید و فروش كالا هستند و این روش كاری به بنیاد بازار لطمه میزند. به نظر میرسد نهادهایی كه متولی رسیدگی به این نوع مسایل هستند ضمن سازمانیافتگی باید به لحاظ علمی و عملی به این نهاد سنتی یاری و پشتیبانی رسانند.
* به نظر شما چه زوایای پنهانی در خصوص این نهاد سنتی از دیدها پنهان مانده و نیاز به مطالعات گسترده و عمیق در این باره دارد؟
_ به چند دلیل آمارها و پاسخهای به دست آمده در این خصوص به لحاظ اقتصادی و سیاسی واقعی نیستند. باید در وهله نخست فضای قابل اعتماد برای هر گونه فعالیت علمی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد و در راستای بهبود شرایط موجود بسترسازی شود. دیگر اینكه این اعتمادسازی، توسعه را نیز در پی خواهد داشت و در غیر این صورت با معضل و چالشهایی در توسعه مواجه خواهیم شد. پس برای بهینهسازی ساختار موجود طرز تفكر مطلوب و اعتمادسازانه به وجود آید و به دنبال آن باید بهینهسازی بافت قدیم شكل گیرد تا مراجعان ضمن اینكه از امكانات تردد و تسهیلات مناسبی برخوردار شوند، از فضا و بافت آن نیز احساس لذت كنند. دیگر اینكه بازار باید از حالت خاص كنونی بیرون آید. به عبارت دیگر ، باید با ورود به بازار امكان دسترسی به اقتصاد و فعالیتهای مربوط به جهان پیشرفته حاصل شده و تعاملات اقتصادی به شیوه بهتری میسر شود. این فعالیت و اقدام مثبت در همتایان خارجی بازار به وضوح به چشم میخورد در حالی كه بافت بازارهای ما فرسوده است و ساختار آن نیز همین وضعیت را دارد.
* پس باید نهادهایی نظیر سازمان میراث فرهنگی برای ترمیم اساسی و بازسازی كلان این حیطه سنتی بیش از پیش همت كنند؟
_ بله مسلما همینطور است. یك نهاد به تنهایی نمیتواند این كار بزرگ را به پایان برساند. مثلا معضل جهاننما از جمله چالشهایی است كه باید به آن به شكل عمیق و جامع پرداخت؛ چطور میشود كه اجازه ساخت به این برج در كنار آن میدان معروف داده شده و آن هم در فضایی كه از سوی یونسكو به عنوان میراث فرهنگی عنوان شده است. مشكلات ما بنیادین و ریشهای است و نگاه ژرفنگر و جامعی نیز میطلبد.
* به عنوان یك محقق و مدرس دانشگاه از پویندگان و جامعه در خصوص تعامل با نهادهای سنتی نظیر بازار چه انتظاری دارید؟
_ امیدوارم كه مردم كشور نه از قول یك دیدگاه خاص بلكه از رویكرد فراسلیقهای به اصل و هویت واقعی خود برگردند و دچار غربزدگی نشوند. نهادهای ما نیز با قاطعیت و صلابت در راه حفظ میراث فرهنگی كشور گام بردارند.
* چطور شد كه به بازارهای سنتی ایران علاقهمند شدید؟ تاكنون چه تحقیقاتی در این حوزه انجام دادهاید؟
_ با چند تن از محققان آلمانی درباره منطقه سیستان كار میكردیم و موقعیت ژئوپلیتیك و جغرافیایی خاص شهرستان زابل مورد نظر آنان و همچنین من واقع شد و حتی اكوسیستمهای طبیعی و جغرافیایی آن بخش مد نظر همگی قرار گرفت. من نیز مطالعات ناحیهای این منطقه (سیستان) را مورد مداقه بیشتر قرار دادم البته با تاكید بر ساختار و تحولات كشاورزی آن. در این تعامل ها و پژوهشهای چندگانه متوجه شدم كه نقش شهر در توسعه ناحیه و فراز و فرود آن بسیار بوده و در عین حال زابل فاقد ویژگیهای شهر «شرق اسلامی» است. پس از مدتی بازار قیصریه لار فكر مرا به خود مشغول كرد و چون مطالعات من به طور پراكنده در این حیطه بود و از طرفی هم نسب پدری من به لارستان فارس تعلق داشت، در مجموع، یافتههایم سبب شد پژوهشی جامع درباره بازار قیصریه لار انجام دهم. از این رو در سال ۱۳۸۰ موفق به تكمیل و اتمام آن و دریافت مطالبی كه دیگر همكاران ایرانی و خارجی من پیرامون شهر شرق اسلامی در پی آن بودند، شدم. به همین منظور مطالعه تطبیقی با بازارهای شیراز، اصفهان، بخارا و سمرقند انجام دادم و به نتایجی رسیدم كه مورد توجه داوران وزارت ارشاد واقع و به عنوان پژوهش موفق سال برگزیده شد.
* ویژگیهای بازارهای سنتی ایران چیست؟ ریشه شباهتها و تفاوتهای آنها را در چه چیز میدانید؟
_ عنصر بازار در شهر ایرانی و شهر شرق اسلامی از پیشینه بسیار زیاد تاریخی برخوردار است. برخی معتقد هستند قدمت بازارهای ایرانی به پیش از اسلام برمیگردد و مكان آن دست كم در فلات ایران تعیین شده است. در شهر «اُور» بینالنهرین (عراق) كه چهارهزار سال قدمت داشت و در نقش كتیبهای، عنصر بازار ملاحظه شده است. در اعصار گذشته نهاد بازار آنقدر حایز اهمیت بود كه به شهر موجودیت میبخشید و با پسكرانه و حوزههای نفوذی ارتباط مستقیم داشته و مهمترین عنصر تعامل های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و گاه دیگر حوزههای تمدن شهر پیوند و رابطهای مداوم داشته است. از سوی دیگر به لحاظ اقتصادی و همپیمان با مسایل اجتماعی و سیاسی نقشآفرین بوده است. بازار در جنبشها و فعالیتهای سیاسی نقش بهسزایی داشته و بازاریان جدا از آن نبودهاند و امروزه هم چنین است، بازار به عنوان نهاد سنتی همراه با نقشآفرینیهای سیاسی و اقتصادی جایگاه خود را در جامعه ما، خاورمیانه و شمال آفریقا حفظ كرده است.
* بازار سنتی ما چه ویژگی دارد و تفاوت ریشهای و اساسی این بازار با آنچه كه ما همینك بازار مینامیم، چیست؟
_ در برپایی و شكلگیری بازار دست كم دو عامل اساسی قابل اعتناست كه یكی عوامل درون زای شهر است كه برای حفظ و بقا و نقشآفرینی خود نیازمند به نهادی اقتصادی داشته كه بازار از درون آن شكل گرفته و پای به عرصه وجود گذاشته است. عامل بیرونی هم دولت و حكومتها هستند و با توجه به شناخت خود از بازار، خود وارد جریان میشوند و بازارها را میآفریدند. بهترین مثال مربوط به دوره صفویه است؛ زمانی كه اصفهان به عنوان پایتخت برگزیده شد، بازارهایی نیز ساخته شد نظیر بازار چهارسو، قیصریه و كاروانسراهای دیگر كه به حیات اقتصادی شهر و مملكت بقا دادند در فرآیند مدرن شدن كشور كه از اواخر دوره قاجار شروع میشود و در عین حال به دوره پهلوی شدت بیشتری نیز پیدا نمیكند، به طور مستقیم به نظامهای حكومتی بستگی نداشت. اما تعامل های مختلف فرهنگی به وجود میآید و جامعه و بازار را تحت تاثیر قرار میدهد و از حالت متمركز خارج به صورت فضایی و به شكل پراكنده در شهر به وجود میآورد؛ پاساژها و فروشگاهها نمونهای از این تغییر نقش بود. بازار با مفهوم سنتی خود در تقابل مدرنیسم قرار گرفته است . البته بازار همخوان با شرایط دیگر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تغییر كاركرد نیز داده است.
* این تغییر كاركرد چگونه بوده است؟
_ این تغییر كاركردها به شكل دیگر فعالیتهای اقتصادی درون كشور و یا خارج از كشور و نیز به طور مستقیم انجام معاملات خارجی است و از درون آن كنترل و نظارت اشكال متنوع توزیع و تولید كالا و خدمات را برعهده دارد. برای مثال بسیاری از تاجران بزرگ هنوز نقشآفرین هستند و كارخانههای درون كشور و واحدهای دیگر تولیدی مثل كشاورزی (غیر صنعتی) كشور و داد و ستدهای مختلف و یا تجارتهای خارجی جدا از عنصر بازار انجام میپذیرد. كسانی كه پایههای سنتی بازار را در نظر نداشتند و آنها را در نظر نمیگرفتند، نوكیسگانی بودند كه وارد جریان فعالیتی بازار شدند و آن را دچار تحول و تغییر كردند به گونهای كه اكنون نمیتوانیم با بافت انسجام یافته اقتصادی و فرهنگی مواجه شویم. پس از انقلاب بار دیگر دستگاه حكومتی با توجه به پایههایی كه میان بازار، مذهب و دین وجود داشته بر نقشآفرینی بیشتر آن كمك كرده است.
* چه عواملی به طور مستقیم در شكلگیری، ساختار و موقعیت بازار موثر بودهاند؟ آیا عوامل مهم گذشته امروزه هم موثر هستند؟
_ در مورد عوامل تاثیرگذار، ساختار اجتماعی و فرهنگی و بافت كالبدی بازار از طرفی در فرآیند مدرنیسم قرار گرفته و عوامل سنتی نقشآفرینی قابل توجهی نداشتند. به طور نمونه وجود خودجوش اصناف یكی از این مقولهها است. پیش از این اصطلاح رایجی بود به نام ملكالتجار كه این اصطلاح اكنون وجود ندارد و چنین فردی را دیگر نمیبینیم و اگر هم باشد، نقشآفرینی آن كمرنگ است؛ این فرد، كسی بوده كه از درون تجار بزرگ برخاسته و مورد قبول آنها بوده و كار محوریت صنف خود را دست كم به عهده داشته است و گاه در مواردی كل فعالیت اقتصادی بازار را هدایت میكرده است. این واحد را در سیستم جدید به شكل اتاق اصناف باز میشناسیم كه حالت دستوری و قوانین مدون در عملكرد آن وجود دارد كه كمتر به ابعاد پایههای قوی وجودی بازار توجه میشود. در حال حاضر تركیبی از دل بازار در آمده است كه خودش با شرایطی مجبور است كه همخوانی كند اما پاسخگویی بافت محكم و ساختار آن نیست.* برخی از مردم ما با توجه به صبغه فرهنگی و سنتی ما با بازار بیگانه شدهاند. فرآیند این بیگانگی را چگونه تحلیل میكنید؟ چگونه این بیگانگی و جدایی میان مردم و این نهاد سنتی به آشتی دوباره میانجامد؟
_ پرسش بسیار مهمی است اما پاسخ دادن به آن راحت نیست. عناصر عمومی سنتی شهرها در ناحیه شهر شرق اسلامی در ۱۰۰ سال اخیر دچار تغییر و تحول و حتی فرود یعنی كاهش فعالیت یا قطع آن شده است. تمامی این عناصر در ارتباط با جامعه قرار میگیرد یعنی زمانی كه جامعه دچار تغییر و تحول میشود، عناصر آن نیز دچار دگرگونی میشوند. این ارتباط دوگانه (دوآلیسم) در این پرسش (بیگانگی و آشتی) در قالب دو مساله قابل طرح است. یكی پیوند سنتی كه میان مردم و بازار وجود دارد و هنوز هم قابل ملاحظه است و مردم باور دارند كه در بازار كالاها ارزانتر و قابل دسترستر است كه در بسیاری موارد نیز اینگونه است؛ راستههای مختلف (بلورفروش، پارچهفروش و …) این امكان را فراهم میكند كه هر فرد در انتخاب مناسبی قرار گیرد. نباید فراموش كرد كه آنچه كه به عنوان «پاساژ» در اروپا و «مال» در آمریكا و كانادا مطرح میشود، تماما ملهم از بازارهای ایرانی است و این امر اثبات شود و پژوهشهایی مستدلی را در این باب انجام داده و به این نتیجه رسیدهام. تا آنجا كه «فیگورا» سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس و از محققان با سابقه اسپانیا معتقد بود كه این بازارها (بازار سنتی ایرانی) به قدری با شكوه و عزمت هستند كه میتوانند برای غیر ایرانیها الهامبخش باشند و نتیجه آن هم تاسیس مالها و پاساژ شد. پیدایش این دو به معنی تفكیك اصناف در یك فضا بود كه رقابت در میان فروشندگان ایجاد شود و كالا به قیمت ارزان در اختیار مشتری قرار گیرد. اما مساله دوم، نوگرایی و جذب زرق و برقهای امروزی شدن در راستای مفهوم امروزی بازار كه همان فروشگاهها و مغازههایی كه در شهر وجود دارد، است.چنین فرآیندی، این تصور را پیش آورده كه خرید فرد از این نوع فروشگاهها و اماكن تجاری مجلل سبب شخصیت ویژه اجتماعی میشود تا اینكه گفته شود كالایی از بازار خریداری شده است با وجود این دوگانگیها، هنوز هم بازار پایگاه خود را برای جذب فعالیتهای اقتصادی حفظ كرده است اما نهادهای هدایت كننده این عنصر و دستگاههای اجرایی موظف به دانستن و پرداختن به موضوع «باززندهسازی» بازار در شكل معماری، ارتباطات و مناسبات اجتماعی و اقتصادی حاكم بر آنها هستند.
* آیا امكان ایجاد تعامل میان بازار سنتی و مدرن وجود دارد؟ آیا تلفیق كاركرد و معماری هر كدام میسر است؟
_ لرد كرزن وزیر مختار انگلستان در دوران قاجار نوشته است: «ایران كشوری است كه ممكنها ناممكن و ناممكنها ممكن میشود.» برای ایجاد تحول در هر پدیدهای نیاز به همسازی عوامل درونی و بیرونی داریم. ساختار سنتی بازار ضعیف شده و تجار و كسبه ما باورهایی را چه انسانی و چه دینی پیش از این داشتند و به شدت معتقد به آنها بودند و از سویی نیز اهل مطالعه به شمار میرفتند. نظیر عطار نیشابوری. اما در حال حاضر جانشینان آنها علاقه زیادی به این موضوعات سنتی نشان نمیدهند. از طرفی ارزش افزوده كه به لحاظ اقتصادی و درآمدهای تجار و كسبه در بازار به وجود میآید، باید بخشی از آن در بازار سرمایهگذاری شود. با توجه به نظام سرمایهداری موجود كه وجود نوع مولد آن را ایجاب میكند، بخشی از ارزش افزوده در راستای بهبود شرایط به كار گرفته و سرمایهگذاری شود سرمایهگذاری كنونی نظام سرمایهداری، بهرهكشی است و بسیاری از تاجران،مدیران، صاحبان كارخانه و … میخواهند سرمایه و ثروت خود را در كوتاهترین مدت به دست آورند و بیشترین سود را از این چرخه دریافت كنند. حال آنكه پیش از این، چنین شیوهای مرسوم نبود؛ بخشی از این درآمدها صرف نهاد بازار و احداث كاروانسراها میشد و اكنون همان درآمد صرف ساخت پاساژ، خرید و فروش زمین و سهام میشود. در ضمن تاجران دارای شغلهای جانبی در كنار كار خرید و فروش كالا هستند و این روش كاری به بنیاد بازار لطمه میزند. به نظر میرسد نهادهایی كه متولی رسیدگی به این نوع مسایل هستند ضمن سازمانیافتگی باید به لحاظ علمی و عملی به این نهاد سنتی یاری و پشتیبانی رسانند.
* به نظر شما چه زوایای پنهانی در خصوص این نهاد سنتی از دیدها پنهان مانده و نیاز به مطالعات گسترده و عمیق در این باره دارد؟
_ به چند دلیل آمارها و پاسخهای به دست آمده در این خصوص به لحاظ اقتصادی و سیاسی واقعی نیستند. باید در وهله نخست فضای قابل اعتماد برای هر گونه فعالیت علمی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد و در راستای بهبود شرایط موجود بسترسازی شود. دیگر اینكه این اعتمادسازی، توسعه را نیز در پی خواهد داشت و در غیر این صورت با معضل و چالشهایی در توسعه مواجه خواهیم شد. پس برای بهینهسازی ساختار موجود طرز تفكر مطلوب و اعتمادسازانه به وجود آید و به دنبال آن باید بهینهسازی بافت قدیم شكل گیرد تا مراجعان ضمن اینكه از امكانات تردد و تسهیلات مناسبی برخوردار شوند، از فضا و بافت آن نیز احساس لذت كنند. دیگر اینكه بازار باید از حالت خاص كنونی بیرون آید. به عبارت دیگر ، باید با ورود به بازار امكان دسترسی به اقتصاد و فعالیتهای مربوط به جهان پیشرفته حاصل شده و تعاملات اقتصادی به شیوه بهتری میسر شود. این فعالیت و اقدام مثبت در همتایان خارجی بازار به وضوح به چشم میخورد در حالی كه بافت بازارهای ما فرسوده است و ساختار آن نیز همین وضعیت را دارد.
* پس باید نهادهایی نظیر سازمان میراث فرهنگی برای ترمیم اساسی و بازسازی كلان این حیطه سنتی بیش از پیش همت كنند؟
_ بله مسلما همینطور است. یك نهاد به تنهایی نمیتواند این كار بزرگ را به پایان برساند. مثلا معضل جهاننما از جمله چالشهایی است كه باید به آن به شكل عمیق و جامع پرداخت؛ چطور میشود كه اجازه ساخت به این برج در كنار آن میدان معروف داده شده و آن هم در فضایی كه از سوی یونسكو به عنوان میراث فرهنگی عنوان شده است. مشكلات ما بنیادین و ریشهای است و نگاه ژرفنگر و جامعی نیز میطلبد.
* به عنوان یك محقق و مدرس دانشگاه از پویندگان و جامعه در خصوص تعامل با نهادهای سنتی نظیر بازار چه انتظاری دارید؟
_ امیدوارم كه مردم كشور نه از قول یك دیدگاه خاص بلكه از رویكرد فراسلیقهای به اصل و هویت واقعی خود برگردند و دچار غربزدگی نشوند. نهادهای ما نیز با قاطعیت و صلابت در راه حفظ میراث فرهنگی كشور گام بردارند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست