جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


خاور نزدیک (آشور ـ معماری،پیکر تراشی برجسته)


خاور نزدیک (آشور ـ معماری،پیکر تراشی برجسته)
● آشور
آشوریان ، ساکنان بین النهرین شمالی ، در تلاش برای استیلا بر سرزمینهای پیرامون خویش ، با پادشاهیهای جنوب – سومر ، اکد ، و بابل – و میتانیان در شمال غربی برخورد پیدا می کردند ؛ و خود مدتها وابسته میتانیان بودند . بخت زمانی با ایشان یار شد که ارباب میتانی ایشان از حتیها شکست خورد و پادشاهی ناتوان کاسیان که بر سلسله پادشاهی بابل غلبه کرده بود نتوانست پایداری لازم را از خود بروز دهد . در حدود سال ۹۰۰ پیش از میلاد ، سرنوشت آشور قطعا روشن شده بود و سرزمین آشور در سیصد سال بعدی به قدرت مسلط در خاور نزدیک تبدیل گردید . پادشاهان آشور ، به مقام فرماندهی نظامی رسیدند و خود سرزمین آشور که پایتختش به ترتیب از کلخ ( نمرود امروزی ) به دور شروکین ( خر ساباد امروزی ) ، و نینوا انتقال پیدا می کرد دارای دولتی پادگانی با ساختی امپراتوری گونه شد که قلمروش از دجله تا نیل و از خلیج فارس تا آسیای صغیر گسترده بود .
آشوریان در پی چند صد سال جنگ بی وقفه با همسایگان و غالبا خراجگذاران یاغی خویش آبدیده و به ملتی سخت دل و بی رحم تبدیل شدند که از شرارتهایشان در طی جنگهای سراسر دنیای کهن با تلخی یاد می شد . آشوریان با آنکه منطقه آشوب زده جنوب بابل را فرمان بردار خویش ساختند ، دین و فرهنگ سومر و بابل را گرامی داشتند و به بیان دقیقتر – همچنان که کتابخانه بزرگ آشور با نیپال گواهی می دهد – وابسته تمدن پیشرفته آن شدند . ( کشف این کتابخانه در سده نوزدهم ، درهای گنجینه اطلاعاتی عظیمی را به روی بشر گشود ) .
● معماری
ارگ ناتمام ساگون ۱۱ پادشاه آشور که در خر ساباد ساخته شده است ، با نقشه بلند پروازانه ای که دارد ، بازتابی از اطمینان «شاهان بزرگ » به قدرت همواره پیروزمند خویش است ( تصویر ۴۹ ) . این کاخ مساحتی نزدیک به ۴۰۰ هزار متر مربع و بیش از ۲۰۰ حیاط و اتاق داشت . شهری که این ارگ – کاخ مشرف بر آن ساخته شده بود روی تپه ای به بلندی تقریبا ۱۵ متر قرار داشت و نزدیک به یک و نیم کیلو متر مربع مساحتش بود .
شاید کاخ را به این دلیل در سطحی بالاتر ساخته اند که از سطح سیلابها بالاتر باشد ، ولی همین بلندی باعث می شد که مقر پادشاه در نقطه ای بین خانه های زیر دستانش و خدایان واقع شود . با آنکه سازندگان کاخ در صدد ایجاد تقارن بوده اند ولی خود کاخ نقشه ای آشفته و پرت دارد و مجموعه ای از اتاقها و تالارهای چهار گوش را در بر می گیرد که خوشه وار به گرد حیاطهای چهار گوش ساخته شده اند . شکل اتاقهای دراز و باریک و جسامت دیوارهای جانبی حکایت از آن دارد که اتاقها با طاقهای گهواره ای خشتی پوشانده شده بودند ( ن. ک. فصل ششم ) ، و این مفید ترین و علمی ترین روش سقف زنی در منطقه ای بود که نه الوار کافی داشت نه سنگهای مناسب کارهای ساختمانی . در پشت حیاط اصلی ، که هر ضلعش به ۹۰۰ متر می رسد ، اقامتگاه پادشاه قرار داشت ؛ وی در همین جا ماموران بیگانه را رسما در اتاق دراز ، بلند و پر تلالو تاجگذاری خویش به حضور می پذیرفت .
میهمانان خارجی ، از یک حیاط بزرگ دیگر وارد می شدند ، از دروازه مرکزی بین دیوهای غول آسا ی نگهبان که نزدیک به چهار متر ارتفاع داشتند می گذشتند و به حضور پادشاه تاجدار بار می یافتند . میهمانان که در حیاط به انتظار بار یافتن می ایستاند ، وقت کافی برای اندیشیدن درباره ناچیزی خودشان در مقایسه با قدرت و سطوت پادشاه پیدا می کردند ، زیرا روی دیوارها با پیکره های غول آسایی از پادشاه و درباریانش مزین شده بود .
سارگون !! شهر و کاخش را مظهر وبیان عظمت خویش می دانست و گمان می کرد که پایه های این عظمت بر اطاعت و انقیاد دشمنان وی نهاده شده اند . او در کتیبه ای می نویسد : من شهری را با [ زحمت ] مردم که به وسیله دستانم مطیعشان کرده بودم ساختم ؛ آشور ، نبو ، مردوک ، ایشان را به تسلیم در برابر من و به گردن گرفتن یوغ من در پای کوه موسری ، بالای نینوا ، وا داشتند . و در کتیبه دیگری می گوید : سارگون ، پادشاه جهان ، شهری ساخته است . آن را دور شروکین نامیده است . در داخل این شهر ، کاخی بی مانند بر پا داشته است . علاوه بر مجموعه حیاطها ، اتاق تاجگذاری ، اتاقهای دولتی ، حرم ، آبریزگاهها و حمامها ، و اتقهای نگهبانان که کل کاخ را تشکیل می دادند ، معبد اصلی و زیگورات نیز در این ارگ وجود داشتند . زیگورات خرساباد احتمالا هفت طبقه داشته است ، که چهار تای آنها تا به امروز حفظ شده اند ؛ ارتفاع هر طبقه پنج و نیم متر است و هر یک رنگی متفاوت با دیگری دارد .
برای دستیابی به این زیگورات ، خر پشته حلزونی پیوسته ای دور تا دور ساختمان از کف پایین ترین طبقه تا نوک بالاترین طبقه ساخته شده بود . نمای کاخ از یک دیوار جسیم کنگره دار تشکبل شده بود ، و در دو طرف دروازه طاقدارش دو برج چهار گوش دیده می شد . دور تادور طاق وروی برجها را با کتیبه هایی از کاشیهای لعابدار با رنگهای درخشان پوشانده بودند که نتیجه کلی اش ساختمانی مجلل وبا شکوه بود . به نظر می رسد که شکوه و درخشندگی گیج کننده نیز بخشی از این نقشه پادشاه آشور برای متحیر ساختن میهمانان بوده است . از دروازه اصلی کاخ ، دو گاو بالدار غول پیکر با سر آدم پاسداری می کردند . این گاوهای آدم سر را می توان مشتق شده از پیکره های مشابه جانوران در بوغاز کوی حتیها پنداشت .
در هر دو مورد از جانور برای دفع دشمن مرئی یا نامرئی و بخشیدن جلوه ای پرشکوه و برجسته به نمای کاخ استفاده شده است . این پیکره ها تا اندازه ای همه جانبی و تا اندازه ای برجسته ساخته شده اند ، ودر آنها دید تمام رخ در حال استراحت با دید جانبی در حال حرکت در هم می آمیزد و این در آمیختگی با افزوده شدن یک پای پنجم ، به اوج تاثیر گذاری می رسد . غول آسایی پیکره ، کنده کاری برجسته و گیرا ، پیچ و تاب ظریف بالها و الگو بندی سطح پیکره با نمایش سنتی جزییات ، برروی هم ، شکوه و قدرتی شگفت انگیز پدید می آورند که امروزه نیز از دیدنش حالت ترس آمیخته با احترام به آدمی دست می دهد.
ولی این پیکره های با شکوه بیش از آنچه نگهبانان پادشاه به شمار آیند موجب تقویت مقام سلطنت او می شوند . تاجهای شاخدار خدا- شاهان اکد و نقابهای درشت چشم وریشدار شناخته شده از زمان سومر به بعد در آنها جلب توجه می کند ، بدنهای شیر و گاو گونه اشان حکایت از قدرت فوق انسانی و درنده خویی پادشاه و بالهای عقابی شان حکایت از سرعت عمل او در اجرای عدالت یا انتقام گیری دارند . محسنات پادشاه آشور با حروف درشت بر روی این جانوران دو رگه نوشته شده است . هنر باستانی ، بارها بر ترس و ستایش دائمی انسان از جانوران بزرگ که به عنوان استعاره هایی برای نمایاندن نیروهای طبیعت و خود خدایان مورد استفاده قرار می گرفتند ، مهر تایید زده است .
● پیکر تراشی برجسته
با آنکه پادشاهان آشور قدرتشان را با شکلهایی غیرانسانی مجسم کرده بودند ، بیش از همه موجودات خاکی بودند و انتظار داشتند که مقام بلندشان در کارهای مورد علاقه اشان – جنگ و شکار – با عباراتی دقیق ، اشتباه ناپذیر و مشخص ثبت شود. تاریخچه ای که از کتیبه ها بر ما روشن شده به طرز حیرت انگیزی کامل است ، با این حال ماهیت زندگی پادشاهان آشور ، مخصوصا از روی کنده کاریهای برجسته پرشماری که در ویرانه های نمرود و نینوا – دو پایتخت پرشکوه آشور در دوران ترقی آن – بهتر و بیشتر بر ما روشن می شود .
تاریخ هنر آشور ، عمدتا تاریخ کنده کاری برجسته است ؛ و تعداد اندکی پیکره با نمای همه جانبی از آن زمان یادگار مانده است .
حتی عده ای جانوران بالدار بزرگ را نوعی تندیس برجسته می دانند که به پایه های سنگی خود بسته شده اند و دارای سه سطح برجسته هستند. برای نقل جشنهای شاهی به کمک تصویر به سطوحی تخت و پیوسته احتیاج بود که امکان تکرار تقریبا بی پایان نبردها ، محاصره ها ، پیروزیها وآدمکشیها ، و کشتار بی پایان جانوران وحشی در ساعات بیداری پادشاه را به هنرمند بدهند . هنرمندان که در چهار چوب یک سطح چهار گوش کار می کردند ، واژگانی شکلی ابداع کردند که با وجود قراردادی بودنش ، شدیدا توصیفی بود . نقشهای برجسته آشوری ، برروی هم ، حکایتی هستند که رشته پیوندشان فقط به وسیله لبه های سنگهای کنار هم نهاده شده گسسته می شود . آنچه مدتها پیش با کنده کاری پرچم اور آغاز شد در اینجا به کمال می رسد . چند گانگی شگفت انگیزنقش برجسته آشور بانیپال در جنگ، چنانجه کسی بخواهد جزییات آن را تمیز دهد ، مستلزم مطالعه دقیق ترکیب بندی آن است .
شاه روی گردونه ایستاده و تیری در کمان نهاده و آماده پرتاب می کند . در کنارش افسران او ودر آسمان بالای سرش خدای بالدار سرزمین آشور به همان نام آشور ، تیری در کمان می نهد و او را راهنمایی می کند. گروه همراه پادشاه ، که افسارهای اسبهایشان محکم کشیده شده ، از کنار یک گردونه در هم شکسته دشمن می گذرد ؛ گردونه ران دشمن همراه با یک اسب بر زمین افتاده است .
سربازان پیاده آشوری ، سرهای زخم خوردگان دشمن را از تن جدا می کنند . در بخش میانی بالای تصویر ، سرباز آشوری یک سرباز دشمن را به قتل می رساند و در همان حال ، رفیق آن سرباز می کوشد او را نجات دهد . پشت سر آنها ، سرباز مرده ای بر زمین افتاده است ؛ و در سمت راست بالای تصویر ، کمانگیران دشمن ، جانانه به دفاع از برجهای شهر خویش پرداخته اند . آنچه بیش از همه جلب توجه می کند ، سهولت مشاهده حوادث است ، ولی هیچگونه ترتیب یا ربط منطقی میانشان برقرار نیست .
هنرمند ، از سطح محدود این تکه سنگ برای نمایاندن میدان جنگ تا آنجا که سهولت روایت مفهوم خود او از عنصر خبری و نمایشی امکان می دهند ، استفاده می کند . زنده نمایی حالتها و حرکتهای انفرادی به طرزی استثنایی ظریف و متقاعد کننده است و علیرغم رسمیتی که دوشادوش جزییات ناتورالیستی در هنر بین النهرین وجود دارد ، طرحهای بغرنج فضایی در سراسر این اثر دیده می شود .
یکی از این طرحها روی هم افتادن یا تداخل پیکره ها برای القای فاصله بیشتر یا کمتر با بیننده است ؛ افتادن پیکره پادشاه برروی پیکره افسران همراهش ، بهترین نمونه است . حالت رسمی هنر آشوری را در اوج آن می توان در نقش برجسته دیگری از آشور بانیپال مشاهده کرد ؛ در این نقش برجسته ، پادشاه که کمی به سمت راست مرکز نشسته است جامش را بالا می برد تا سر بکشد ، و حضور شخصیتی عالی نصب – موجود بالداری فوق طبیعی در انتهای سمت چپ ، که به آب تبرک می پاشد – این عمل پادشاه را بخشی از یک آیین مقدس می گرداند . حرکات آرام و سیمای با وقار ، چیزهایی هستند که انتظار داریم در مراسم با شکوه مذهبی ببینیم ؛ این دو را در بیشتر نماز خوانان امروزی می توان تشخیص داد .
متونی که به خط میخی بر سنگهای نقش برجسته تخت و نازک حک شده اند در آن سوی شکاف یا گودی ناچیز میان سنگها ادامه می یابند و بر بی تفاوتی سطوح تکیه می کنند و این احساس را به بیننده القا می کنند که منظور از این کنده کاری نه آفریدن شکلی سه بعدی (سایه دار) بلکه تهیه گزارشی مصور و مکتوب از یک حادثه بوده است . در اینجا نیز یکی از سنتهای جالب آشوری خودنمایی می کند – و آن نمایش بدن انسان به شکلی کوتاه و ستیز و سنگین و دستها و پاها با عضلات برآمده بود ، همچنان که پای چپ و پیش گذاشته شده آن موجود بالدار فوق طبیعی و بازوهای پادشاه گواهی می دهند. در نمایش عضلات نرمه ساق پا و ساعد اغراق شده است ، رگها مانند مفتول نمایانده شده اند .
هنرمند با آنکه تابع میثاقهای روزگار خویش است ، با مسایل شبیه سازی از آنچه چشمانش می بیند دست پنجه نرم می کند . دویست سال بعد ، در نقش برجسته ای از آشور بانیپال در حال شکار شیران میثاقهای روزگار آشور بانیپال اا همچنان به حیات خود ادامه می دهند ، با این تفاوت که این بار بر عناصر رئالیستی افزوده شده است .
در این نقش برجسته ، شیرهایی که در محوطه ای پهناور و محصور از قفسها رها شده اند به پادشاه حمله می کنند ، و او برگردونه اش سوار است همراه با خدمتکارانی که مراقب جناحینش هستند ، شیرهای غران را یکی پس از دیگری با تیرهای خود نقش زمین می کند . پادشاه که در اثر جهش درنده خویانه یک شیر از پشت سر تهدید شده ، با اقدام سریع دو تا از نیزه دارانش از خطر نجات می یابد . در پشت گردونه او ردیف رقت انگیزی از شیرهای مرده و محتضر که با تیرهایی به مراتب بیش از آنچه برای کشتنشان لازم است سوراخ سوراخ شده اند . ماده شیری در اثر تیرهایی که ستون فقراتش را سوراخ کرده اند پاهایش را روی زمین می کشاند . خون از زخمهایش جاری است – جزیی که در هنر آشوری تکرار می شود و شخصیت توحش آمیز حامیان آن را عیان می سازد .
هنرمند ، عضلات پیچ و تاب گرفته ، رگهای برآمده ، چینهای پوزه ، گوشهای خوابیده را به طرزی بی امان نمایانده است – این بار نیز رئالیسمی سر سخت زیر نفوذ رسمیت سایه نیمرخ نما با نقش نیم برجسته . انسانهای رقیق القلب امروزی ، این صحنه خونریزی را یک تراژدی قهرمانانه و شیرها را قهرمانان اصلی آن می پندارند ؛ ولی این احتمال وجود ندارد که هنرمندان پادشاه قصدی سوای بزرگنمایی چهره او با بر هم انباشتن کشتگان ، و نشان دادن پادشاه آدمیان در حال زور آزمایی با پادشاه جانوران و غلبه اش بر او ، داشته باشند .
منبع : واحد مرکزی خبر


همچنین مشاهده کنید