پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


«لوکلزیو» می خواهد انسان را با طبیعت آشتی دهد


«لوکلزیو» می خواهد انسان را با طبیعت آشتی دهد
ساعت سه و نیم عصر به وقت پاریس است و حالا دقایقی است آکادمی نوبل، برنده نهایی نوبل ادبی اش را از بین نامزدها انتخاب کرده است. روزنامه نگاران و خبرنگاران رسانه های مختلف جهان رو به روی ساختمان انتشارات «گالیمار» که آثار «ژان ماری گوستا و لوکلزیو» را منتشر می کرد، ازدحام کرده اند و منتظرند حرفهای آقای نویسنده را بشنوند.
«ژان ماری گوستا و لوکلزیو»؛ برنده نوبل ادبی ۲۰۰۸ با چهره ای خندان از انتشارات بیرون آمد و در جمع خبرنگاران گفت:«من بسیار تحت تأثیر قرار گرفته ام و فوق العاده شگفت زده شده ام. این جایزه افتخار بزرگی برای من است.»یکی از خبرنگاران با صدای بلند گفت: «در حال حاضر چه احساسی دارید؟» «لوکلزیو» با همان لبخند، پاسخ داد: «باورم نمی شود، کمی احساس ترس، کمی خوشحالی و کمی احساس نشاط دارم.» و بعد گفت: «اگر می خواهید بدانید با یک میلیون یورو، قرار است چه کنم، می گویم: کلی قرض دارم که باید همه آنها را تسویه کنم.» اگر چه تعداد اندکی از مخاطبان ایرانی، «لوکلزیو» را می شناسند و تعداد اندکی از مترجمان به سراغ ترجمه آثارش رفته اند، اما «لوکلزیو» در حال حاضر با نوشتن ۴۰ اثر یکی از نویسندگان پرکار و البته پرفروش است که آثارش مورد اقبال فرانسویها و البته مخاطبان این نویسنده در جهان قرار گرفته است.چند اثر از آثار مطرح «لوکلزیو» توسط چند مترجم به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است، یکی از آثار ترجمه شده، مجموعه داستان «موندو» است که توسط «المیرا دادور» ترجمه شده و نشر مروارید آن را به چاپ رسانده است.گفتگویی با خانم «دادور»، دانشیار دانشگاه تهران و مترجم انجام داده ایم تا شاید در این مجال، برنده نوبل ۲۰۰۸ را اندکی بیشتر بشناسیم.
▪ خانم دادور، چه طور با «لوکلزیو» آشنا شدید و چرا از میان آثار مکتوب این نویسنده مجموعه داستان «موندو» را برای ترجمه، انتخاب کردید؟
ـ بیش از بیست سال است با آثار این نویسنده آشنا هستم و بسیاری از این آثار ارزشمند را خوانده ام. از آنجا که در دانشگاه و در مقطع کارشناسی ارشد، تدریس «نویسندگان بزرگ معاصر فرانسوی زبان» بر عهده من است سالهاست بررسی و تجزیه و تحلیل آثار «لوکلزیو» در این برنامه کاری گنجانده شده است.
▪ گمان می کنید چرا مترجمان کمتری به سراغ این نویسنده رفته اند و این نویسنده فرانسوی تا این حد در کشور ما مهجور باقی مانده، در حالی که وی بزرگترین نویسنده فرانسه در حال حاضر است؟
ـ «لوکلزیو» اندیشه ای ساده و نگارشی ساده دارد. سادگی و بازگشت به سادگی و در پی آن پاکی، برای او یک اصل است، چه در زندگی خصوصی و چه در بطن آثارش و این شاید به مذاق بسیاری که به دنبال پیچیدگی ها هستند خوش نیاید و به سراغ این نویسنده نروند.
▪ «لوکلزیو» نویسنده ای است که سیاسی نمی نویسد. عده ای از منتقدان به همین جهت از انتخاب نوبل شگفت زده شده اند. چون نوبل همیشه با رویکرد سیاسی دست به انتخاب می زده. در خصوص آثار و سبک نویسندگی اش توضیح دهید؟
ـ به نظر من «لوکلزیو»، در بعضی از آثارش خشونت، بی تفاوتی و توجه انسان مدرن به هر آنچه که دور از فطرت ذاتی انسانی است؛ یعنی محبت، دوستی، صمیمیت و عاطفه را نشان می دهد؛ اما «لوکلزیو» همواره در پی آشتی انسان با طبیعت و رفتن به سوی پاکی ذاتی طبیعت بوده است، به همین دلیل در بسیاری از این آثار مکانهای عمومی شهری، با وجود تمامی زرق و برقشان و جذابیتهایی که نورهای مصنوعی شان به وجود می آورند خطرناک و تهی از انسانیت توصیف شده، «لوکلزیو» در نهایت سادگی گفتنی ها را می گوید، آن هم بدون شعار سیاسی و شاید همین موضوع، نوبلیست ها را به فکر واداشته که فقط در جستجوی مفاهیم سیاسی مستقیم نباشند. شاید آنها هم به پرسش طرح شده توسط «موندو» اندیشیده اند!
▪ در خصوص مجموعه داستانی که شما ترجمه اش کردید، توضیح می دهید؟
ـ «موندو» در سال ۱۹۷۸ به چاپ رسید. کودکان و نوجوانان ساده و پاک می اندیشند و هنوز آلوده خشونت زندگی شهری نشده اند. پیامشان دوستی است و مخاطبشان هر کسی که شنونده باشد؛ به همین دلیل اغلب شخصیتهای داستانی «لوکلزیو» کودکانند. «موندو» به زبان ایتالیایی به معنای «دنیا» است و این «کودک- نوجوان» خود دنیایی است. دنیای محبت و دوستی آن هم بدون داشتن چشمداشتی از دیگران. اما در تفکر بوداییان این واژه، از دو بخش «مون»: پرسش و «دو»: پاسخ تشکیل شده است. «موندو» پرسشی را مطرح می کند که در پی پاسخ آن نیست، چون پاسخ آن را هر شنونده باید «خود» و برای «خود» به دست آورد. «موندو» در عین سادگی یکی از زیباترین آثار «لوکلزیو» است.
▪ به گفته منتقدان یکی از علتهایی که جایزه نوبل به این نویسنده تعلق گرفت، انسانی بودن آثار «لوکلزیو» است. شما موافق این ادعای منتقدان هستید؟
ـ شاید با توصیفی از آثارش بتوانم پاسخ شما را بدهم. «لوکلزیو» سالها خود را از شهر و دنیای شهرنشینی کنار کشید. (او حدود بیست سال در روستایی در مکزیک زندگی کرد در عین اینکه به تدریس و نویسندگی اشتغال داشت)، زیرا این محیط ها را با تمام جذابیتهای مصنوعی شان عاری از انسانیت می داند.
«لوکلزیو»، بیابان و بیابان نشینان، جنگل و جنگل نشینان را به فضاهای شهری و ساکنان آن ترجیح می دهد؛ او فضاهای شهری مثل فروشگاه های بزرگ که مشتریان را می بلعند یا آسمانخراشها که جلو نور خورشید را می گیرند تا نور مصنوعی چراغهایشان، چشمها را خیره کند و ظاهر زیبای خیابانهای اصلی آبپاشی شده که پشت خود، کوچه های آلوده و پر از خطر را از چشم دور می دارند را، مرگ خوبی ها می داند.
▪ خانم دادور، در این مجال اندک اگر صحبت ناگفته ای درخصوص این نویسنده بزرگ باقی مانده است، می شنویم.
ـ «لوکلزیو» را باید کشف کرد تا بتوان دوستش داشت.
«ژان ماری گوستاو لوکلزیو» روز ۱۳ آوریل ۱۹۴۰ در شهر «نیس» فرانسه متولد شد. پس از دانش آموختگی از دانشکده ادبیات دانشگاه «نیس» به آمریکا رفت و معلم شد.
او اولین رمان خود را به نام «گواهی» یا «صورتجلسه» (دو ترجمه از عنوان این اثر شده است) در ۲۳ سالگی نوشت و توانست نبوغ نویسندگی اش را به همه نشان دهد. این اثر توانست جایزه ادبی «رنودو» فرانسه را در سال ۱۹۶۳ از آن خود کند و در همان سال نویسنده اش را نامزد جایزه معتبر «گونکور» هم بکند.از آن زمان تاکنون حدود ۳۰ اثر شامل داستان کوتاه، رمان، مقاله و دو اثر ترجمه با موضوع اسطوره شناس هند منتشر کرده است.
خدیجه زمانیان
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید