دوشنبه, ۱۲ آذر, ۱۴۰۳ / 2 December, 2024
مجله ویستا
گفتوگوی اسلام و غرب
هر سخنی که خواهان بسط نسبت اسلام و غرب است نیازمند است که بحث را با ایضاحهای مفهومی و توصیفهای تحلیلی بیاراید. باید بدانیم که از اسلام چه معنا و مفهومی در ذهن داریم، غرب را واجد چه ویژگیهایی میدانیم و از نسبت میان آن دو چه مراد میکنیم. بدون این مقدمات تحلیلی البته هر بحث مفهومی در نسبت اسلام و غرب بیپایه و مبنا خواهد بود.
همه مشکلاتی که فراروی ارائه تعریفی از دین وجود دارد هنگام ارائه تعریف از اسلام هم سربر میآورند. علاوه بر این ابهاماتی هستند که خاص این دین الهیاند و این ابهامات نیز به مسائل قبلی افزون میشوند. ویتگنشتاین بود که میگفت وسوسه و رویای تعریف کردن را باید نادیده گرفت چرا که تعریف کردن از آن اموری است که اگر ماهیتی داشته باشد اما زمانی که در زبان رخ میدهد تصور داشتن ماهیت را کمرنگ میکند.
ما تنها با کاربردهای متفاوت زبان در بازیهای زبانی متفاوت روبهرو هستیم بنابراین نمیتوان انتظار داشت که واژهای دارای تعریف جامع و مانع باشد. این نظریه ویتگنشتاین البته مناقشات و حرف و حدیثهای فراوانی را به دنبال خود داشته است اما آنچه در عمل رخ میدهد موید نظریه اوست. بسیاری از دینشناسان خود تصریح کردهاند که دست از رویای ارائه تعریفی از دین شستهاند چرا که هر تعریفی که از دین ارائه کنیم چونان مشخصهای است که پارهای از اعضای زیاد ادیان را در خود جمع میکند. همین مشکلات منطقی، زبانی و مفهومی که در قبال ارائه تعریف از دین اسلام هم رخ میدهد بدین جهت است که پارهای افراد به تبع از عارفان در صدد هستند دین را به دو عرصه گوهر و صدف تقسیم کنند و عدهای دیگر به تقسیم مشهور شریعت، طریقت و حقیقت متوسل میشوند. تقسیم دین به اعتقادات دینی، آداب دینی و رفتار دینی هم از دیگر تقسیماتی است که برای فهم بهتر دین و رسیدن به تعریفی دقیق از آن ارائه شده است. گاهی هم اسلام به سه بخش کتاب و اعمال حضرت محمد(ص)، متون و معارفی که در جهان اسلام بهتبع از این کتاب و اعمال به وجود آمدهاند (چون فقه و عرفان و فلسفه اسلامی ) و اعمال مسلمانان در طول تاریخ اسلام تقسیم شده است.
مشکل ارائه تعریفی از غرب هم از مساله ارائه تعریف در باب دین و اسلام کمتر نیست. اگر اسلام یک دین است غرب یک تمدن به حساب میآید و تمدن چنان و چندان مفهومی کلان و کلی است که با مفاهیم بسیاری ارتباط برقرار میکند. از سویی تمدن غرب با فرهنگ غرب نسبت برقرار میکند و از سوی دیگر هویت غربی پرسشهای فراوانی را جلوی بحث تمدن غربی عرضه میکند. تمدن غرب از سویی دیگر واجد و حامل ۲۵ قرن تلاش و حرکت و کوشش است و کسی که خواهان نزدیک شدن به این مفهوم است نمیتواند و نباید این تاریخ بزرگ و پرحادثه را نادیده بگیرد. همه این نکات دشواریهای ارائه تعریف از غرب را نیز نشان میدهد. این دشواریها هنگامی پررنگتر میشوند که بدانیم غرب در قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی تجربیات و تحولاتی را تجربه کرده که آن را بهکلی با تاریخ خود متفاوت نموده است. اتفاقا آنچه در باب غرب گفته میشود در مهمترین رویه و مقام مربوط و منوط به همین دوره ۵۰۰ ساله است چرا که با این دوره است که ما شاهد جریانی در تاریخ بشر به نام مدرنیته هستیم که با همه فرهنگها و تمدنهای دیگر متفاوت است. بنابراین نمیتوان از غرب صحبت کرد و از بحث مدرنیته سخن به میان نیاورد. مدرنیته روندی در تاریخ تمدن غرب است که با ارزشهایی چون تکیه بر عقل برای شناخت آدم و انسان، نقدمحوری جدی، جایگزین کردن تکلیف با حق، تأکید بر حقوق بشر و به وجود آوردن علم جدید شناخته میشود.
هنگامی که بحث از نسبت اسلام و غرب میشود توجه و تأکید بر همه این سطوح لازم و ضروری است. یعنی فیالمثل میتوان از جوهر اسلام و غرب پرسید و نسبت این دو حوزه را مدنظر قرار داد، هرچند در این نسبتسنجی یکی دین و دیگری تمدن است اما میتوان از تعارضات و توافقات آنها پرسش کرد. از سوی دیگر میتوان فیالمثل شریعت را با حقوق غربیان مقایسه کرد و یا عرفان موجود در دو تمدن اسلامی و غربی را به بررسی نشست. اما در کنار این مقایسهها، توجه به اعمال غربیان و مسلمانان، معارف غربیان و معارف موجود در تمدن و فرهنگ اسلامی و مبانی نظری این دو تمدن و فرهنگ بسی ضروری مینماید.
آنجا که از اسلام تمدن اسلامی را مدنظر قرار میدهیم این تمدن در تاریخ خود بارها با تمدن غربی در ارتباط بوده است. این ارتباط البته در پارهای از مواقع رویه خشن و تند خود را شاهد بوده اما همچنین نخبگان این دو فرهنگ بسی در ارتباط و تبادل معرفت بودهاند. اگر از تأثیر فیلسوفان و متفکران اسلامی بر شکلگیری تمدن غرب سخن بگوییم و یا تأثیر کنونی غرب را بر ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای مسلمان پررنگ کنیم سخنانی بدیهی و عینی را ابزار کردهایم اما در این میان میتوان تأکید کرد که این دو تمدن همیشه و همه جا با یکدیگر تعامل داشتهاند. بدین جهت با وجود پارهای از تعارضات که در رفتارهای غربیان و مسلمانان در جهان کنونی حس میشود و همچنین بهدلیل پارهای ناهمگونیها که در نوع نگاه مغربزمینیان و مسلمانان نسبت به مضامین و موضوعات گوناگون وجود دارد، میتوان مهمترین و اصلیترین تعارض این دو فرهنگ را در مبانی نظری این دو فرهنگ و تمدن و یا به عبارت دیگر میان یک دین به نام اسلام و یک تمدن به اسم غرب دانست. به تعبیر دیگر نسبت میان اسلام غرب هماکنون به عنوان یک ضرروت مطرح است. در این باب البته مناقشات و ابهامهای زیادی وجود دارد اما در این نکته نمیتوان تردیدی داشت که آرامش و صلح بشری از مکالمه میان این دو فرهنگ میگذرد.
منبع : خبرگزاری مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست