سه شنبه, ۲۰ آذر, ۱۴۰۳ / 10 December, 2024
مجله ویستا
خانههای شنی
دو دسته آدم از جلسه امتحان شادمان برمیخیزند؛ كسانی که خیلی خوب نوشتهاند، تمام سوالها را جواب داده و همه نكتهها را بازگو كردهاند. دسته دوم آنهایی هستند که برگ سفید تحویل دادهاند. چه شباهت جالب و چه تفاوت بزرگی میان این دو هست. هر دو شادمانند در حالیكه هر یك در منتهیالیه طیف خود قرار دارند. یكی در اوج و دیگری در حضیض. یكی بیست قشنگ میگیرد و دیگری صفر گنده.
دو دسته هم از جلسه امتحان اندوهگین برمیخیزند. آنهایی که فکر نمیکنند به نمره قبولی دست یافته باشند و خود را ملامت میكنند و از نردبان «اگر» بالا میروند و حسرت میخورند و نگران هستند و آنهایی که با اشتباهی کاملاً جزئی و احمقانه نمره کامل امتحان را نمیگیرند، حرص میخورند و گاه عصبانی هستند و ناراحت از اینكه چرا كامل و بینقص نیستند .
من به كسانی رشک میبرم که میتوانند با وضعیت خود کنار بیایند و اصلاً غبطه نمیخورم و علاقهای ندارم كه جای آن كسی باشم که میتواند همه حقیقت را بداند.
دانستن همه حقیقت به حال من چندان فایدهای ندارد، اگر كه نتوانم زندگی شادمانه و سرخوشانهای داشته باشم. فكر نمیكنم در این نكته با هم اختلاف عقیده داشته باشیم كه تمام حقیقت فراچنگ نمیآید. پاسخ حكیمانه بزرگمهر را به یاد آورید. همهچیز را همگان دانند و همگان هنوز زاییده نشدهاند. من بدبینانهتر از او اضافه میكنم كه همگان نیز همهچیز را نمیدانند. چیزهایی فرای تسلط آنان باقی خواهد ماند.
بنابراین چارهای نیست جز اینكه ما با وضعیت تراژیك و دردناك خود كنار بیاییم. وضعیت دردناك كامل نبودن. همه چیز را نداشتن. و اتفاقاً همین كنار آمدن هم كار سختی است.
آدمهای زیادی را میشناسم كه از كامل نبودن برآشفته میشوند. دانشآموزان و دانشجویان زیادی را میشناسم كه از گرفتن نمره نوزده و هفتادوپنج صدم بیشتر غمگین میشوند و برای آن بیستوپنج صدم ناچیز باقیمانده تا بیست اشكها میریزند، و پدرها و مادرهایی دیدهام كه چنین فرزندانی را توبیخ میكنند.
من نیز سالیانی از دوره جوانیام را در همین حسرتها و حرصها و عصبانیتها سپری كردم. در رؤیای كامل بودن سیر میكردم و كوچكترین و ناچیزترین نقصها برآشفتهام میكرد. گفتم كه سخت است تا آدم از این پوسته بیرون رود و با وضعیت خود كنار بیاید.
كنار آمدن به معنای دست روی دست گذاشتن و بهل نشستن نیست. به معنای شناخت محدودیتهای ذاتی و عارضی ما و دنیای اطراف ماست. همه ما حداكثرگرا هستیم. حداكثرگرایی هم بد نیست. من خیلی هم طرفدار اخلاق قناعتورزانه نیستم.
اما شما را به این پند بودایی ارجاع میدهم كه میگوید «كار بكن بدون دغدغه نتیجه». چنین آدمی خوشحال است. كارش را میكند، همه تلاشش را صرف میكند، اما برنمیآشوبد از نتیجهای كه عایدش میشود. میپذیرد و شادمان دوباره تلاشش را ادامه میدهد. چنین آدمی سیاس است. یكی از معانی واژه سیاست «كنار آمدن» است.
یک داستان بیمزه بگویم. یكبار در رستوران قطار منتظر شام بودم. روبهروی من نیز یک نفر منتظر بود. هر دو گرسنه بودیم. کلی معطل شدیم. در آخر اعلام شد که غذا تمام شده است. در همین فرآیندی که معطلشدنش نامیدم، فرد مقابلم خشمگین و خشمگینتر میشد و پیوسته آمپر حرارتش بالا میرفت.
من ولی کمکم دچار این احساس شدم که این همه معطل شدن برای یک شام گران و بیمزه چندان بهصرفه نیست. پس با شنیدن خبر تمام شدن غذا بهراستی ناراحت نشدم. در مسیر برگشت به کوپه قطار صدای دشنامهای دوست گرسنهام را از پشت سر میشنیدم. من مثل خُل و چِلها میخندیدم و تصور این وضعیت خندیدنم را تشدید میکرد. البته اعتراف میکنم که همچون او گرسنه خوابیدم.
علی درویشیان
منبع : روزنامه همبستگی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست