جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


ناگهان پایان


ناگهان پایان
نمایشنامه «پیچ تند» به قلم آرش عباسی که در ششمین روز جشنواره با کارگردانی کتایون فیض مرندی در تالار قشقایی اجرا شد، داستان خانواده یی ارمنی است که در روزهای پایان جنگ درگیر یک بحران خانوادگی هستند. دختر خانواده که با مادر و خواهرش زندگی و گمان می کند تحت تعقیب است، قصد دارد از شوهر خود جدا و از کشور خارج شود زیرا خود را در خطر می بیند و از سوی دیگر علاقه یی به همسرش احساس نمی کند. از طرف دیگر مدتی است که از وارطان، پسر این خانواده که سرباز است و در منطقه جنگی به سر می برد، خبری نیامده و همین موضوع زمینه نگرانی بی حد اعضای خانواده را فراهم کرده است. این نمایش در حالی پایان می یابد که اعضای خانواده بدون اینکه راه حلی برای مسائل خود یافته باشند، با خبری گنگ از امکان مجروحیت یا مرگ فرزندشان رودررو می شوند و چندی بعد قطعنامه امضا می شود و جنگ پایان می یابد.
در اجرای این نمایش اولین پیام بصری در قوی ترین شکل خود با توجه به زمینه های تاریخی و عاطفی مخاطب، از راه دکور به مخاطب منتقل می شود. هنگامی که نور به صحنه می آید، پنجره های بزرگی تمام انتهای صحنه را گرفته اند که رویشان چسب چسبانده شده است. این چسب ها که برای مخاطب خود به خود زمان و مکان رویداد را مشخص می کند با تداعی خاطرات جنگ و یادآوری ترس روزمره از مرگ در خانه، بر مخاطب تاثیر عاطفی به موقعی می گذارد و گارد اولیه مخاطب نسبت به اثر را باز می کند. البته این ایده خوب، ایده یی دینامیک از آب درنمی آید و باقی ترفندهای طراحی به ترکیب بندی ساده بصری در یک صحنه رئالیستی توام با عناصر تزیینی یک خانه معمولی و تلاش در رنگ بندی راحت خلاصه می شود. وظیفه طراحی بلافاصله پس از برخورد اولیه پایان می یابد و از اینجا به بعد دکور فقط محلی است برای رویداد. با پایان یافتن نمایش نیز از طریق نور دوباره بر همان ایده اولیه تاکید می شود و تمام. معمولاً رئالیسم طراحی را وادار به فروتنی می کند. اندکی تخطی از رئالیسم هم قابل بخشایش است و هم دست هنرمند را برای تقلا و لذت بازتر می گذارد. به هر روی اختیار این تخطی و حدود آن، جزء حقوق شخصی صاحب اثر به شمار می رود، و مرندی ترجیح داده است فروتنی رئالیستی را حفظ کند.
در سوی دیگر متن قرار دارد که یکی از امتیازات آن حمله به حساسیت های عاطفی مخاطب نسبت به تاریخ معاصر خویش است. اما گویی احتیاط باعث می شود نویسنده از پرداخت دراماتیک این حساسیت ها طفره رود و محور درام خود را مدام از تنه زدن به حاشیه هایی که خود به خاطر جذابیت های وسوسه آمیزشان پایشان را به متن اش کشانده، باز دارد. از همین رو گاه مخاطب از خود می پرسد، لزوم پیش کشیدن حاشیه ها وقتی از آنان بهره نمی بریم، چیست. مثلاً اقلیت بودن این خانواده زمینه یی است که از آن بهره یی برده نمی شود جز آنکه بخواهیم بگوییم اقلیت ها هم شهید می دادند و موشک روی سرشان می افتاد. اما این کارکردی برون متنی است و در روند درام از هیچ گونه اهمیت حیاتی بهره مند نمی شود. پیام رسانی اجتماعی و انقلابی یا تاریخی، دومین کاری است که یک هنرمند باید بکند. اولین مسوولیت یک نمایشنامه نویس در قبال نمایشنامه اش است.
از دیگر مسائل متن، مساله حضور خواهر بزرگ تر است که در نظر نگرفتن جایگاهی در راستای کنش دراماتیک برای او، بازیگر را دچار دردسر اداره حضورش بر صحنه کرده است. بازیگر ناگزیر است مدام در سکوت و گوشه گیری فرو رود تا حضورش بر صحنه غیرموجه جلوه نکند. و البته به نظر می رسد این کار گاهی به مراتب دشوارتر است و رعایت همین دشواری باعث شده در بازی رویا بختیاری هیچ چیزی زائد به نظر نرسد. دیالوگ های بیشتر تنها می توانست دردسر بازیگر را کمتر کند اما همچنان این شخصیت را خارج از کنش دراماتیک باقی می گذاشت. و یکی از دلایل اینکه گمان می رفت این نمایش باید ادامه یابد این است که مخاطب منتظر است خواهر بزرگ تر نقش خود را در معضل میان خواهر کوچک تر با همسرش یا در مساله وارطان ایفا کند اما چنین نمی شود. شاید آشنایی بیشتری بتوان میان داماد یک خانواده با خواهرزن آن خانواده متصور بود، آشنایی که باعث حضوری غیرقابل حذف در روند حل شدن یا نشدن مشکلات خواهر با همسرش باشد، وگرنه حذف این شخصیت لازم است زیرا او تاثیری در روند وقایع ندارد، در حالی که بهره برداری از حضورش می توانست امکانات جدی را در اختیار نویسنده برای پیشبرد وقایع و ایجاد پیچیدگی پیشرونده و غیرایستا ایجاد کند.
در سوی دیگر علی سرابی با جدیت زدایی از نقشی که گاه پیداست جدی نوشته شده، شخصیتی استثنایی و به غایت قابل باور بر صحنه خلق می کند. وی توانسته است، با خلق ابعادی غیرکلیشه یی برای شخصیت دست به کاری دشوار زده و شخصیت را بر صحنه واسازی کند. گاه سرابی دیالوگ ها را در جهتی خلاف منظور اصلی دیالوگ به کار می اندازد، اما این موضوع که وی یک لحظه هم از آنچه برای نقش در نظر گرفته کوتاه نمی آید، حالت های بازی او را به حالتی ممکن برای آن دیالوگ ها بدل کرده و باعث می شود کاراکتر جان یافته و حتی برخی از دیالوگ ها به راحتی و باانعطاف به نفع جنسی که سرابی برای نقش طراحی کرده کنار روند. مجموعه عواملی که گفته شد در کنار ریتم مناسب و نسبتاً بدون خطایی که کارگردان برای کار ایجاد کرده است، منجر می شود تماشاگر دچار گسستگی ارتباط با اجرا نشود. اما نمایش درست هنگامی پایان می یابد که تماشاگر دست کم منتظر دو پرده دیگر نیز هست. نمایشنامه شروع بسیار درخشانی دارد و تماشاگر را ناگهان به میان یک فضای بحرانی و پر از پرسش پرتاب می کند. نمایشنامه نویس شروع کاملاً هنرمندانه و موفقی را برای نمایشنامه اش نگاشته است. این شروع با بحران های متعدد و پیچیده تقویت می شود. اما درست هنگامی که بحران گسترش یافته و موقعیت برای تماشاگر روشن شده و تماشاگر آماده دست و پنجه نرم کردن با کار و حرکت به سمت اوج است، اثر بدون رسیدن به هیچ اوجی پایان می یابد.
ایثار ابومحبوب
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید