پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

زیباتر از عشق چیزی ندیده‌ام و...


زیباتر از عشق چیزی ندیده‌ام و...
... عشق است که روح مرا به تموج وا می‌دارد، قلب مرا به جوش می‌آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می‌کند، مرا از خودخواهی و خودبینی می‌رهاند، دنیای دیگری حس می‌کنم، در عالم وجود محو می‌شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می‌کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می‌ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می‌برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است. برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، که مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می‌کنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می‌رسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترک گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می‌روم..."زندگی حماسه‏ آفرین و پرفراز و نشیب دکتر مصطفی چمران از مقاطعی بسیار گوناگون و حساس شکل گرفته است، شرایط خاص هر مقطع کاملاً قابل دقت است، زمانی در دوران مبارزات ملی‏ شدن صنعت نفت و پس از آن در دوران اختناق بعد از کودتای ۳۸ مرداد، سالیانی چند در آمریکا، سپس در مصر و بعد از آن دوران حماسه ‏ساز لبنان، در کنار مرزهای اسرائیل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در وطن و میهن اسلامی خود در مسئولیت‏ها و مأموریت‏های مختلف، عمر پرجوش و تحرک و انسان ‏ساز خود را سپری ساخت. این مقاطع با هم بسیار متفاوتند، ولی آن چه که همه این ادوار را به هم ارتباط می‏بخشد، خط فکری او، اعتقاد خالصانه و شیدایی او برای تکامل روح انسانی و اوج ‏گرفتن از این دنیای خاکی و وصول به معشوق و لقای حق بوده است. او لحظه‏ ای آرام نداشته است، خود را وقف خدمت به خلق و جهاد در راه خدا نموده و از هیچ کس و هیچ چیز جز خدای تعالی انتظار و ترس و باکی نداشت. سراپا عشق بود، محبت بود، شور بود، تلاش خالصانه بود، مبارزه بود، خودسازی بود، انسان‏ سازی بود، سازمان‏دهی بود، درد و غم و رنج بود، تنهایی و پرواز بود، فریاد بود و بالأخره شهادت بود.
● فرازی از سالهای زندگی چمران
مصطفی چمران که در سال ۱۳۱۱ تولد یافت، دوران کودکی و ابتدایی را در دبستان انتصاریه تهران خیابان ۱۵ خرداد - عودلاجان و دوران متوسطه خود را در دبیرستان‏های دارالفنون و البرز سپری ساخت و سپس وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۵ در رشته برق فارغ ‏التحصیل و شاگرد ممتاز گشت. او همیشه در تمام دوران تحصیل پیشتاز و نمونه بود، علاوه بر آن‏ که در همه مبارزات سیاسی و مذهبی حضوری فعّال داشت؛ نمونه‏ای از یک نوجوان و جوانی پاک، پرتلاش، عمیق و برای همه دوست ‏داشتنی بود. با استفاده از بورس شاگرد اولی برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد و ابتدا در دانشگاه تگزاس درجه فوق ‏لیسانس مهندسی برق و سپس در یکی از بزرگ ‏ترین و مهم‏ ترین دانشگاه ‏های معروف آمریکا«برکلی»، در کالیفرنیا و با همراهی برجسته‏ ترین اساتید فیزیک، دکترای خود را در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما با عالی‏ترین نمرات دریافت نمود و مدتی در یکی از مراکز مهم تحقیقاتی روی زمین در کنار دانشمندان و پژوهشگران بنام، سرگرم تحقیق روی پروژه‌ها‌ی بزرگی، در زمان خود بود.باز هم در کنار این مسیر تحسین ‏برانگیز و کم ‏نظیر، پایه ‏گذار و سازمان ‏دهنده مبارزات ضد استعماری و ضد رژیم طاغوتی شاه و پایه گذار فعالیت‏های گسترده اسلامی در آمریکا بود. بعد از شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷، دنیای وسیع آمریکا بر او تنگ می‏نمود و برای فراگیری فنون نظامی و جنگ‏های چریکی راهی اروپا، الجزایر و مصر شد و مدت دو سال در مصر ماند. بعد از فوت جمال عبدالناصر به دعوت امام موسی صدر رهبر وقت شیعیان لبنان به سرزمین فاجعه، درد و رنج مسلمین به ‏ویژه شیعیان لبنان قدم نهاد و در جنوب لبنان، شهر صور و کنار مرزهای اسرائیل رحل اقامت افکند ولی او در همه جای لبنان حضور داشت، هر کجا که خطر بود، بلا بود و قیام بود، دکتر چمران نیز در پیشاپیش مردم بی‏پناه لبنان حضور داشت. در لبنان پایه ‏گذاری سازمان‏های چریکی مسلّح را بر عهده گرفت که هم‏زمان با روشنگری اسلامی و مذهبی و تقویت روحیه و اعتقادات اسلامی و مکتبی، ورزیده‏ ترین، زبده‏ ترین و شجاع ‏ترین رزمندگان اسلام را تربیت نمود که فرزندان و شاگردان آن‏ها امروز نیز در لبنان براساس همین اعتقادات و روحیه شهادت ‏طلبی، حماسه ‏ها می‏ آفرینند.پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مشتاقانه همراه با گروه ۹۳ نفره نخبگان مذهبی و سیاسی لبنان به ایران آمد و به دیدار امام بزرگوار خود شتافت و بنا به توصیه امام راحل در ایران ماند. با آن‏ که در استمرار برنامه‏های خود در لبنان نیز دخالت داشت، در ایران نیز به دستور امام (ره) از پایه‏ گذاران سپاه بود و سپس در فرو نشاندن توطئه ‏های خطرناک و جدایی‏ طلبانه دشمن در کردستان با آن ‏که معاون نخست ‏وزیر بود، لباس رزم بر تن کرد و سلاح بر دوش گرفت و با سازمان‏ دهی و به‏ کارگیری نیروهای مسلّح و بخصوص مردمی، به خنثی ‏سازی توطئه‏‌ها‌ی سخت دشمنان برآمد و نام خود و پاوه و حوادث حماسه ‏ساز آن و فرمان تاریخی امام خمینی (ره) را برای همیشه در تاریخ ثبت نمود.
با آغاز جنگ تحمیلی راهی خوزستان شد و فرماندهی نیروهای داوطلب مردمی و نظامی را تحت عنوان «ستاد جنگ‏های نامنظم» بر عهده گرفت و کتابی قطور از رشادت‏ها، شهادت‏ها، حماسه ‏ها و مقاومت‏‌ها‌ را قلم زد. بالاخره در حالی ‏که نام او و نیروهای رزمنده و شجاع او به دوستان روحیه می ‏بخشید و پشت دشمنان متجاوز را می‏لرزاند. در ظهر هنگام روز ۳۱ خردادماه ۱۳۶۰، در روستایی به ‏نام «دهلاویه» در نزدیکی سوسنگرد با ترکش خمپاره دشمن، شهادت را در آغوش کشید و به اوج و عروج پرکشید و به لقاءاللَّه رسید و به ‏سوی معبودش شتافت تا عند ربهم یرزقون شود.

یادش گرامی باد و راهش پایدار


همچنین مشاهده کنید