دوشنبه, ۲۳ مهر, ۱۴۰۳ / 14 October, 2024
مجله ویستا


این سوال همچنان وجود دارد علم بهتر است یا ثروت ؟


این سوال همچنان وجود دارد علم بهتر است یا ثروت ؟
باز تابستان شروع شد و کنکور هم آمد.این روزها در هر برنامه خبری تلویزیون خبری هم از برگزاری کنکور می شنویم.کنکور رشته های غیرپزشکی دانشگاه های دولتی، آزاد، علمی -کاربردی و... در حال برگزاری است، خبر خوشایند لابه لای آن از کم حجم شدن تعداد داوطلبان حکایت می کند و بازتر شدن گنجایش دانشگاه ها، اما هنوز کنکور یک بحران برای جوانان و خانواده ها است.
از همان اوایل به وجود آمدن تمدن های بشری گروه عالمان و دانشمندان جزء گروه نخبگان جامعه محسوب می شدند. در آغاز تمدن که علم و دانش با سحر و جادو و دین همخوانی داشت گروه های موبدان، منجمان و جادوگران در رأس هرم قدرت و در کنار پادشاهان و ثروتمندان قرار داشتند و وارد شدن در این گروه به آسانی میسر نبود.
در آن دوران برخورداری از دانش با موضوعات الهی درآمیخته بود و علاوه بر ارزش گذاشتن بر دانایی، تقدس نیز به همراه می آورد. با رشد جوامع هر جامعه یی اسلوب خاصی را برای اشاعه و کسب دانش برقرار می کرد همچنان که در کشور ما نظام کاستی برقرار شد و وارد شدن به طبقه دبیران و مغان از پدر به فرزند به ارث می رسید همان گونه که خسرو پرویز وارد شدن پسر کفاش را در گزینش ورود به گروه دبیران رد می کند.
اما در دوران بعد از اسلام با توصیه های پیامبر(ص) مبنی بر کسب دانش حتی در سرزمین چین این امر در جامعه اسلامی عمومی تر شد. ایجاد مدارس در دوران عباسی در بغداد و ایران موجب شد دانشمندان بی شماری از سطح جامعه رشد کنند و دربار حاکمان را زینت ببخشند. در آن دوران ارزش قائل شدن به دانشمندان و افتخار به این امر که هر درباری باید مملو از حضور دانشمندان باشد زمینه رشد علم را در سرزمین های اسلامی فراهم آورد.
اما در آن دوران نیز تحمل دانشمندی که تفکر مغایر با حاکم را داشت وجود نداشت و به نحو وحشت آوری از گردونه هستی حذف می شد.
پس کسب دانش همیشه با امتیازات اجتماعی همراه بوده است. در دوران مدرن و دگرگونی در روش های کسب علم و احداث دارالفنون توسط امیرکبیر، همچنان غربال کردن مردم جامعه جهت ورود به مدارس وجود داشت. دانش آموزان باید از مکنت مالی بالا و از طبقه اشراف می بودند تا توانایی حضور در این مدارس را پیدا می کردند.
این روند ادامه پیدا کرد تا زمان رضاخان و تاسیس دانشگاه تهران و کنکور اعزام به خارج دانشجویان در آن موقع این امکان وجود داشت که درصد پایینی از طبقه متوسط نیز با سعی فراوان در این آزمایشات و امتحانات قبول شود و به هزینه دولت مشغول به تحصیل علم شود. این امتیاز موجب می شد که فرد پس از پایان تحصیلاتش از مرتبه اجتماعی بالاتری نسبت به خانواده و هم طبقه های سابقش برخوردار شود.
در جامعه آن زمان یک دکتر یا مهندس یا حتی یک دیپلمه عادی می توانست با شغلی که به دست می آورد به ثروت و رفاه نسبی برسد و همچنین احترام سایر افراد جامعه را فراهم آورد. همگرایی طبقات بالا و اشراف و جذب این نخبگان به شکل کاملاً روشنی مشخص بود.
اشراف و فئودال ها آن زمان دوست داشتند در میهمانی های خانوادگی خود عموماً از افراد تحصیلکرده نیز دعوت کنند و ازدواج های بی شماری بین تحصیلکردگان طبقات فرودست با خانواده های اشراف شکل می گرفت. اما این همگرایی به مرور زمان کم رنگ تر شد. با همگانی شدن سوادآموزی و تحصیل و رشد قابل ملاحظه تحصیلکردگان دانشگاهی در جامعه امروز باید اعتراف کرد که علم بهتر از ثروت است.
وجود تعداد بی شماری تحصیلکردگان بیکار علی الخصوص در رشته هایی همچون پزشکی، مهندسی، وکالت و... و اشباع بازار کار و پرداخت حقوق ناچیز باعث شده دیگر جوان های دانشجوی پزشکی نیز مورد توجه کمتری قرار بگیرند و حتی از آن منزلت اجتماعی سابق نیز برخوردار نباشند، زیرا بعد از گذراندن مراحل سخت کنکور و دروس دانشگاهی وقتی وارد جامعه می شوند از آنها استقبال گرمی نمی شود. این امر باعث می شود تا تحصیلکردگان سعی در ارتقای علمی خود کنند، کارشناسی ارشد و دکتری. زمانی کلاس کنکور جهت ورود به مقطع ارشد وجود نداشت، اما در سال های اخیر دوره دکتری نیز شکل گرفته است.
به قول قدیمی ها لیسانس الان حکم کلاس ششم را دارد. این اتفاق برای چیست، جامعه پیشرفت کرده یا تحصیلات کم ارزش شده؟ اما چرا با این وجود هنوز داوطلبان کنکور بی شمارند. در مصاحبه هایی که با دختران شرکت کننده انجام شده، نداشتن گزینه یی بهتر در زندگی را عنوان کرده اند. از انتخاب ازدواج، کار در سطح پایین و ادامه تحصیل گزینه ادامه تحصیل انتخاب بهتری است.
شاید یکی از دلایل کم رنگ شدن حضور پسران در دانشگاه ها این باشد زیرا آنها امکان کار آزاد و مهاجرت را نیز دارند، اما درس خواندن و کسب علم دارای ارزش ذاتی است و آن را نمی توان به صرف عدم کسب موفقیت در جامعه رها کرد، زیرا یکی از صفات ناب بشری کسب علم و شوق دانستن است.
در این میان بنگاه های بزرگ کنکور بیکار ننشسته اند و با برگزاری کلاس های کنکور با ارقام بالا جای خود را در میان پرسودترین موسسات تولیدی کشور بازکرده اند.
در میان تیزرهای تلویزیون بعد از پخش تبلیغات کارخانجات تولیدی و بانک ها نوبت آموزشگاه های خصوصی و انتشاراتی های آنها است، اما این دانشی که آموخته می شود چقدر به درد زندگی امروز می خورد و چه توانایی هایی به تحصیلکردگان می دهد که دیگران از آن بی بهره اند؟ آیا به همان میزان شعور انسانی آنها نیز رشد می کند یا یک سری مفروضات می آیند و می روند؟آیا الان هم می شود به بچه های مان بگوییم؛ درس بخوان تا برای خودت کسی بشوی؟
فریدمیرموسوی
منبع : روزنامه اعتماد