جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

گروه باله - COMPANY


گروه باله - COMPANY
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آلمان و آمریکا
محصول : دیوید لوی، رابرت آلتمن، نو کامبل، جاشوآ آستراخان
کارگردان : رابرت آلتمن
فیلمنامه‌نویس : باربارا ترنر، برمبنای داستانی نوشتهٔ کامبل و ترنر
فیلمبردار : اندرو دان
آهنگساز(موسیقی متن) : وان دایک پارکس
هنرپیشگان : کامبل، مالکوم مک‌داول، جیمز فرانکو، باربارا رابرتسن، ویلیام دیک، سوزی کیوساک، دومینگو روبیو و مریلین دادز فرانک
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه


̎بالرین‌ها، کار سخت و دشواری را انجام می‌دهند؛ با این وجود، همهٔ ما غبطه می‌خوریم و دلمان می‌خواهد جای آنان بودیم. آنان موجوداتی ملیح، شکننده و سخت بیان‌گرند. آنان جوهرهٔ چیزی هستند که اسمش را ̎اثیری̎ گذاشته‌ایم. اما البته، زندگی روزمره‌شان مثل هر زندگی دیگر، آش درهم جوشی است از تجربه‌های مختلف، به‌اضافهٔ مشکلات خانوادگی، روابط عاطفی، رفاقت‌ها و کار. می‌خواهم گروه باله این دنیا را با تمامی تناقض‌هایش نشان بدهد. این‌ها بهترین هنرمندان دنیا هستند که بخش اعظمشان درآمد چندانی ندارند و به‌زور شکمشان را سیر می‌کنند و اغلب در شرایطی دشوار زندگی‌شان را پیش می‌برند. در عین حالی که سخت هوای وضعیت جسمی خود را دارند، سیگارهای بی‌شماری می‌کشند، فنجان‌های قهوهٔ فراوان می‌نوشند و بسیار پُرکارند. واقعیت زندگی روزانه‌شان، پاهائی مجروح، جاه‌طلبی‌هائی سرکوب شده و خودِ کار، با تمامی آن زیبائی پرتوقعش است. آن‌چه مرا به ساختن این فیلم تشویق کرد، این بود که اجازه می‌یافتم از نزدیک نگاهی به زندگی این طایفهٔ خاصی از هنرمندان، این آدم‌های رؤیائی، این انسان‌ها، بیندازم. هر روز و هر ساعت و به گونه‌ای غریب و غیرقابل تصور، این بالرین‌ها با آن‌چه همهٔ ما درگیرش هستیم، رودررویند: محدودیت‌های جسمی و قوهٔ جاذبهٔ زمین به ما ̎نه̎ می‌گویند؛ اما بالرین‌ها در بخشی از زندگی حرفه‌ایشان، عملاً بر این نیروها غلبه می‌کنند. این‌که آنان نیز (مثل همهٔ ما) در نهایت، از زمان رودست می‌خورند، نه‌تنها از ارزش تلاش‌های آنان چیزی کم نمی‌کند، بر غنای کارشان نیز می‌افزاید.̎ ـ آلتمن
● آلتمن کاری را می‌کند که همیشه کرده است: تصادفی و پراکنده بودن را ̎می‌سازد̎، با وسواس همیشگی در مورد جزئیات و لحظه‌ها. گروه باله خدمت بزرگی است به عرضه و نمایش باله در سینما و حاصل هم‌کاری و بیشتر از این، هم‌زیستی، با ̎گروه بالهٔ ژوفری در شیکاگو̎. روایت بیش از همیشه در کار استاد غایب است. انگار قصه‌هائی بسیار کوچک لابه‌لای مستندی دربارهٔ به اجرا درآوردن یک باله ـ شامل تدارکات، تمرین، اجرای صحنه‌ای، خرده‌ریزهای بی‌پایان پشت صحنه ـ گنجانده شده‌اند. هدفِ دراماتیک نیست که فیلم را به پیش می‌برد، بلکه میل آلتمن و ما به تماشای قطعات رقص گیرا و ماهرانه ،اصل ماجراست. گروه باله اگر هدفی دارد، شریک کردن تماشاگر در لذتی است که گروه باله از کار و هنرشان می‌برند. طبق معمول آلتمن یک محیط، جامعه یا هر اسم دیگری را که می‌خواهید برمی‌گزیند، به مناسبات و آئین‌های آن رسوخ می‌کند و سپس تمام فیلم را وقف دنیائی می‌کند که کشف کرده است. رابطهٔ میان هنر با مخاطب نیز فراموش نمی‌شود. در فصلی از فیلم، هنگام اجرای رقص دونفرهٔ ̎رِی̎ (کامبل) و ̎دومینگو̎ (روبیو) توفانی درمی‌گیرد و فضای روباز تماشاگران را به‌هم می‌ریزد. رقصندگان اما به کارشان ادامه می‌دهند و درخشش باران در برابر برق نور صحنه به قطعهٔ آنان ضرباهنگِ غریزی جدید می‌بخشد (و نیز حسی از صمیمیت و نزدیکی با طبیعت). آلتمن از طریق شخصیت ̎آنتونلی̎ (مک‌داول) هم شوخی می‌سازد و هم ستایش‌هایش از هنرمند را به کلمات درمی‌آورد: ̎آنتونلی̎ می‌خواهد باله‌ای دربارهٔ دههٔ ۱۹۶۰ بسازد و شور و حال آن دوره را با حرکات حساب‌شده بازسازی کند. در جشن سال نو اعضاء گروه به تمسخر روی کارگردانی او می‌پردازند ولی ضمناً نشان می‌دهند که روحیهٔ سرکش و آزادی‌طلب آن دهه چه‌گونه شمایلی زنده برای این زمانه باقی مانده است. جائی دیگر ̎آنتونلی̎ از کوشش ̎رِی̎ ستایش می‌کند و از ترس و تردید و دست‌اندازهائی که در رسیدن به هدف والا وجود دارد می‌گوید. اما در مجموع گروه باله هر احساس ممکن را به یک اشارهٔ گذرا برگزار می‌کند و برای توضیح آن‌چه شخصیت‌ها حس می‌کنند، به‌جای کلمه به زبانِ بدن آنان رجوع می‌دهد. زبانی که در قطعات باله کامل شده (و عالی فیلم‌برداری و تدوین شده) شخصیت‌ها را از زمین می‌کند و تماشاگر را غافل‌گیر می‌کند. کامبل که خود رقصنده بود، اصلاً محور فیلم نیست بلکه صرفاً عضوی است از گروه (هرچند یک رمانسِ ̎بازِ̎ غیر دراماتیک برایش منظور شده است) که بزرگ‌ترین هنرنمائی‌اش، این است که به چشم نیاید و صحنه‌ها را ندزدد. چیزی که اسم بازیگری در گروه باله محلی از اعراب نخواهد داشت (چون فیلم هم مثل باله‌ای که مراحل تکوینش را می‌بینیم، یک کارِ گروهی است) ولی حیرت‌آورتر، موفقیت‌ آلتمن در پاک کردن هرگونه ردپای یک کارگردان صاحب سبک است.


همچنین مشاهده کنید