پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


آوازهای کوهستان


آوازهای کوهستان
● گفت وگو با صدیق تعریف به مناسبت انتشار آلبوم «ماه عروس»
خواننده خوب مثل یك بازیگر خوب است و باید سعی كند از پس نقشی كه به او واگذار شده، به خوبی بربیاید. این را «صدیق تعریف» می گوید. بعد از تجربه «كردانه» كه ۸ تصنیف در موسیقی كردی را شامل می شد و در حقیقت تصنیف های سرزمینی است كه خواننده در آن به دنیا آمده است، این بار انگار موسیقی و آواز خراسان به سراغ او رفته است. سفری از غرب به شرق ایران. «ماه عروس» به گفته حمید متبسم آهنگساز آن، تنها به دلیل متاثر بودن از موسیقی خراسان و بهره وری از چند نغمه محلی مانند «لیلا خانم» و دو نغمه تركیبی و همچنین اشعاری به لهجه مشهدی، می تواند ادعای خراسانی بودن داشته باشد. در حالی كه تركیب سازها سنخیت چندانی با سازهای خراسان و سونوریته آنها ندارد. بیشتر نوازندگان این اثر كه «دستان» سال های گذشته را تشكیل می دهند و همچنین خواننده برخاسته از سرزمین كردستان هستند و تجربه ای در زمینه اجرای موسیقی خراسان نداشته اند. با این وجود «ماه عروس» اثری است كه شنونده را تا كوه های بلند این سرزمین می برد، هوایی تازه همچون هوای كوهستان در او می دمد و او را با حال و هوای تقریبی ملودی ها و آواهای خراسان آشنا می كند.این آلبوم شامل مقدمه، ساز و آواز با شعر مهدی اخوان ثالث، چهارمضراب، ساز و آواز با شعر ه. ا . سایه، تصنیف ماه عروس با شعر ملك الشعرا بهار، رنگ، تكنوازی سه تار، ترانه لیلا خانم با اشعار محلی، ساز و آواز با اشعار ه. ا. سایه و باباطاهر و ترانه بالابلند با تلفیقی از دو نغمه محلی خراسانی است. ماه عروس دوازدهمین آلبومی است كه با صدای تعریف منتشر می شود و روایت او از موسیقی محلی روایتی است شخصی كه او با گوش سپردن به موسیقی خراسان و صحبت با افراد مختلف به آن رسیده است. ساز و آواز با شعر مهدی اخوان ثالث شروع می شود و تعریف به علت نزدیكی روحی با شاعر در لحظه خواندن اثر به او فكر می كند. بخش سازی ماه عروس توسط ۸ نوازنده و ۱۱ ساز اجرا شده است كه از نوازندگان آن می توان به حمید متبسم نوازنده تار و سه تار، حسین بهروزی نیا نوازنده عود، فروهری نوازنده نی و مسعود خضری نوازنده دوتار اشاره كرد.
پرداختن به موسیقی خراسان، اولین تجربه كاری شما است. بعد از اینكه «كردانه» به زبان كردی و با صدای شما منتشر شد «ماه عروس» با تم خراسانی به بازار آمد، در حالی كه شما پیش از این دو كار، فقط در زمینه آواز ایرانی آثاری منتشر كرده بودید. چطور به این تجربه رسیدید؟
اول باید به نكته ای اشاره كنم و آن اینكه، این نوع كارها كه ما اجرا می كنیم، ظاهراً موسیقی محلی است اما نمی توان آن را موسیقی محلی نامید و تلقی من از موسیقی محلی این نیست. موسیقی محلی در فضا و جغرافیا و با سازهای خود اجرا می شود و ریتم و سایر مختصات مخصوص خود را دارد. به كارهایی كه با اركستر سازهای ایرانی و سنتی اجرا می شود، نمی شود موسیقی محلی اطلاق كرد. نه سونوریته سازها، سونوریته محلی است و نه در همان فضا و با همان شرایط اجرا می شود. بنابراین من این نوع موسیقی را موسیقی شهری شده محلی می دانم. اما درباره چگونگی رسیدن به این تجربه باید بگویم یكی دو سال پیش آقای متبسم كه اصالتاً خراسانی هستند و از دوستان و هم نسلان و همكاران ما در كانون فرهنگی هنری چاووش سابق بودند، اجرای این كار را كه بخش های گروهی بدون كلام آن، ۸ سال پیش انجام شده بود، پیشنهاد كرد و من بعد از گوش دادن و پذیرش اجرا مدتی روی طراحی و چگونگی اجرای آن و همچنین انتخاب شعر و آوازها كه معمولاً توسط خواننده انجام می شود، كار كردم كه بالاخره آماده و ضبط شد.
اجرای این موسیقی شهری شده محلی البته در ایران گذشته از حسن هایش، عیب هایی مضاعف دارد. چرا كه موسیقی محلی كه با نوازندگان و خوانندگان غیرمحلی اجرا می شود، به مرور زمان تغییر می كند و از اصل خود فاصله می گیرد.
در كشورهایی مثل كشور ما كه كمتر به حفظ مواریث فرهنگی توجه می شود، بله چنین اتفاقاتی می افتد. اما در كشورهایی كه پشتوانه نگهداشت قوی فرهنگ خود را دارند، به هنرها از جمله هنر موسیقی بهای بسیاری می دهند و به همین دلیل راه برای تجربیات درست هنری فراهم است و تجربیاتی از این دست كه می تواند راهگشای دستیابی به حوزه های نو باشد، لطمه ای به اصل آن آثار وارد نمی كند، چرا كه از اصل به خوبی و طبق برنامه ریزی های دقیق هم توسط مسئولان و حتی خود مردم حفظ و مراقبت می شود.
می دانید كه اینجا به آن اصل توجه زیادی نمی شود. یعنی آن اصل را نداریم و موسیقی شهری شده محلی را جایگزینش می كنیم. بنابراین مخاطب هیچ وقت نمی فهمد موسیقی كه می شنود، با اصل چقدر فاصله دارد.
آن اصل را كمابیش داریم اما متاسفانه حفظ و نگهداری نمی شود و در ابعاد وسیع و حتی محدود به گوش مخاطب نمی رسد. در بسیاری از كشورها، میراث فرهنگی و كهن برای مردم اهمیت فراوان دارد و دولت هم بودجه و امكانات لازم و خوبی برای نگهداشت سنت ها صرف می كند. در حالی كه در كشور ما قطعاً این طور نیست و بی توجهی به موسیقی محلی كه بخشی از تاریخ شفاهی ملت ها است باعث نابودی آن می شود. بهترین هنرمندان موسیقی مناطق ما گمنام ترین و بی امكان ترین آدم ها هستند. این بی توجهی ها باعث می شود كه مثلاً در بلوچستان فقط یك یا دو نوازنده ساز خاصی مثل دونلی داشته باشیم كه بعد از رفتن آنها هیچ جایگزینی وجود ندارد. در موسیقی شهری هم همین طور است. نوازندگان مناطق اكثراً در فقر و شوربختی زندگی می كنند و حتی از مرگ ایشان باخبر نمی شویم. آثاری كه من به آن موسیقی شهری شده محلی می گویم مشروط بر اینكه لت و پار و مثله نشود به شناساندن این نوع موسیقی كمك می كند. مثلاً در همین اجرا زمان بندی متفاوت است و در حقیقت ما اجرای دیگرگونه و تجربه دیگری از موسیقی خراسان یعنی همان اجرای شهری شده و برداشت خود را از ملودی های محلی داشته ایم. باید از طریق رسانه های گروهی، آن اصل به مردم شناسانده شود و حتی چگونگی مراحل تغییر و تبدیل و استفاده از موسیقی مناطق برای علاقه مندان به این گونه مباحث از طریق رسانه ها صورت گیرد و اینكه چطور اصل موسیقی محلی تبدیل به آهنگ هایی می شود كه سازهای موسیقی سنتی آن را اجرا می كنند. نمی شود گفت چون به اصل توجه نمی شود، ما هم نمی توانیم برداشت خود را از موسیقی داشته باشیم اگرچه كسانی كه به بازسازی و اجرای موسیقی مناطق دست می زنند، باید صلاحیت و دانش لازم را داشته باشند. البته ما مدعی نیستیم كه حتماً صلاحیت و دانش این كار را داشته ایم اما این كار را یك تجربه سالم می دانیم. بدیهی است از ملودی های محلی نباید فقط برای زیبایی و رنگ دادن به قطعه بلكه باید در جهت پروسه طبیعی و سالم موسیقی استفاده كرد. از معایب آن هم این است كه متوجه نباشیم این موسیقی به مرور زمان چقدر تغییر می كند، چون كسانی كه این موسیقی را در شهرها اجرا می كنند، در نزد مردم معروف تر هستند، شاید كار آنها در نظر عموم به عنوان اصل این موسیقی ها جا بیفتد، در حالی كه این صورت تغییر شكل یافته آن است. این نیاز به برنامه ریزی وسیع فرهنگی دارد كه ظاهراً چنین برنامه ریزی ای در ابعاد وسیع نداریم و این برنامه در دستور كار مسئولان و متولیان نیست و عجب هم نیست كه نباشد.
فكر می كنید با توجه به اینكه در «كردانه» شما آوازهای كردی خوانده بودید و در ماه عروس لحن شما خراسانی است، مخاطب چقدر این لحن و فضای جدید را باور می كند؟
كار خواننده مثل كار یك بازیگر است. بازیگر اگر توانا باشد باید از عهده ایفای نقش های مختلف به خوبی برآید، اگرچه این نقش ها گاهی حتی متضاد هم باشد. كار آقای متبسم هم بیشتر تنظیم ملودی های محلی به سلیقه خودش است و در این تنظیم، او برای اركستر دو خط نوشته است. خط اصلی كه شامل ملودی های اصلی است و خطی كه زیر ملودی اصلی به اثر حالت پلی فنی بخشیده است. بنابراین اثر از حالت بكر خراسانی درآمده و سونوریته سازها، سونوریته اركستر ایرانی است. مثلاً در اركستر از «قشمه» كه ساز محلی خراسان است، خبری نیست و فقط چند جا صدای دوتار را می شنویم. با چنین اركستری معلوم است كه یك خواننده محلی نمی تواند همكاری كند، همچنان كه من نمی توانم مثل خواننده ای كه در جغرافیای كردستان زندگی می كند و در عروسی ها می خواند، برنامه اجرا كنم، چرا كه او جزیی از جغرافیا و طبیعت آن منطقه است. من مدعی اجرای موسیقی خراسان نیستم، اما مثل آن بازیگری عمل می كنم كه باید نقشی را كه به او محول شده، به بهترین شكل اجرا كند. من در حقیقت سرانجام سعی كرده ام روایت خود را از كار داشته باشم. سعی كرده ام با گوش كردن به موسیقی خراسان به آن حال و هوا نزدیك شوم و فكر می كنم كارم ملهم از تركیب موسیقی سنتی ایران و موسیقی خراسانی است.روایت شما چقدر به روایت اصلی نزدیك است؟
این موسیقی به معنای خالص و بومی آن موسیقی خراسان نیست، قرار هم نبوده كه باشد. اصولاً در این شیوه كار قرار نیست كاری نعل به نعل و مو به مو بازسازی شود. حتی اگر هم خواسته باشیم بنا به عللی كه قبلاً به آن اشاره كردم، امكان پذیر نیست. اساساً امروزه در اجرای موسیقی سنتی خیلی از ویژگی ها و اصول موسیقی قدیم رعایت نمی شود. مثلاً در حوزه ریتم، در ریتم های موسیقی قدیم ریتم های خاص و پیچیده ای وجود دارد كه امروزه بسیار كم و به ندرت از آنها استفاده می شود. البته یادگیری و استفاده از آن هم كار چندان آسانی نیست. موسیقی مناطق هم با اجرای گروه های شهری شكل دیگری پیدا می كند و از اصل خود فاصله می گیرد. آن موسیقی بكرتر و ناب تر است كه در همان اقلیم، با همان اتمسفر و توسط همان آدم ها اجرا شود. به محض اینكه آن را در سالن می آوریم حال و هوایش عوض می شود.
گذشته از این من مدعی این نیستم كه لحن كاملاً خراسانی داشته ام. در «ماه عروس»، سه تصنیف خوانده ام كه اولین اش را آقای متبسم تحت تاثیر موسیقی خراسان ساخته و «لیلا خانم» و «بالا بلند» كه هر دو از تصانیف قدیمی مردم خراسان هستند. من اجرای اصلی لیلا خانم را نشنیده ام و اجرا و تنظیم قبلی را كه فكر می كنم توسط آقای پایور و گروهشان اجرا شده بود، سال های قبل گوش كرده ام و از تصنیف بالا بلند هم اجرایی نشنیده ام.
البته اگر می شنیدم تفاوتی نمی كرد، چون این اجرای من با اجرای اصل فرق می كند. ریتم و حال و هوای اركستر عوض شده و من مبنا را فضای كلی موسیقی خراسان گذاشته ام.
از موقعی كه این كار به شما پیشنهاد شد تا زمانی كه آن را ضبط كردید، چقدر طول كشید؟
مجموعاً سه ماه.
آیا قبلاً تجربه ای در زمینه آواز خراسانی داشته اید؟
نه، كار ما در حوزه موسیقی سنتی آنقدر وسعت دارد و عمر انسان هم آنقدر كوتاه است كه مجال برای این تجربیات به ندرت پیش می آید. البته دلیلی نداشت كه این كار را قبلاً تجربه كنم. بعد از موسیقی سنتی اولویت و انتخاب من برای اجرا موسیقی كردی است. در واقع من تصمیم نگرفتم كه كاری در حال و هوای موسیقی خراسان اجرا كنم. در حقیقت این كار مرا انتخاب كرد نه من این كار را! البته تجربیاتی مثل «ماه عروس» در پروسه زندگی یك هنرمند همیشگی نیست.
اما كسانی كه در موسیقی سنتی فعالیت می كنند و به عنوان خوانندگان موسیقی سنتی معروف هستند، كمتر پیش می آید محلی بخوانند.
پیش می آید اما موردی. آنچه بدیهی است این است كه من همچنان موسیقی ایرانی خواهم خواند، اما تجربیات اینچنینی را هم دوست دارم و باز هم این امكان شانس هست كه در مسیر اجرای كارهایی از این دست قرار بگیرم.
موسیقی خراسان لحن های متفاوتی دارد، درست است؟
بله. حتی در این استان موسیقی شمال، جنوب، موسیقی شرق و غرب با یكدیگر متفاوت است. روستا به روستا لهجه ها و گویش ها فرق می كند و هر منطقه ساز خاص خود را دارا است. البته این ویژ گی ها و خصوصیات شامل همه نقاط جهان از جمله ایران می شود. همانند زبان هر منطقه كه بنابر خصوصیات اقلیمی، فرهنگی، تاریخی و . . . شهر به شهر و روستا به روستا می توان تفاوت هایشان را دید.
شما لحن خود را چطور انتخاب كردید؟
قصد من اجرای نعل به نعل از آواز خراسان نبوده است. در همین آلبوم هم فقط یك تصنیف یعنی ماه عروس كه براساس قصیده معروف شادروان ملك الشعرای بهار با گویش خراسانی خوانده شده، بقیه گویش خاصی ندارد و به زبان سلیس فارسی خوانده شده است. البته با وسواسی كه به خرج داده ام فكر می كنم توانسته ام لهجه ام را به لهجه خراسانی نزدیك كنم و تمام تلاشم را كرده ام و قدر مسلم این كه هرچقدر هم تلاش و وسواس به خرج بدهی باز نمی توان با دقت یك خواننده بومی خراسانی اجرایش كرد. در حقیقت در یك جمع بندی كلی می توان گفت تلاشی بوده است تا اجرایی اركسترال و شسته رفته از موسیقی خراسانی به دست دهیم، بدون اینكه مدعی آن بوده باشیم كه این كار محلی خراسانی است. اساساً این ساختار و تركیب برای خودش اهداف و دورنمای دیگری دارد.
برداشتی كه از موسیقی خراسان داشتید چه فضاهای تازه ای برای شما به وجود آورد؟
در ابتدای آلبوم ماه عروس، بعد از مقدمه اركستر آوازی خوانده ام بر روی اشعاری از شاعر بلندمرتبه و بلندآوازه خراسانی مهدی اخوان ثالث كه ارادتی دیرینه و ویژه به این بزرگوار دارم، همراه با چند خاطره عزیز از دیدارهایم با ایشان. این آواز برداشتی است آزاد از موسیقی خراسانی و به یاد آن بزرگمرد. حتی نمی دانم این آواز در چه گوشه و مقامی از آواز خراسانی جای می گیرد. جایی شنیدم گویا شبیه گوشه و مقامی به نام قوچانی است. علاوه بر این آواز و چند قطعه آوازی دیگر، عشاقی خوانده ام كه فكر می كنم حال و هوایش ریشه در آواز قدما دارد و همچنین آوازی در گوشه دشتستانی كه متفاوت از حال و هوای همیشگی اجرای ردیفی آن بر روی دوبیتی از ه. الف. سایه كه قالب دوبیتی از منظر آوازی یعنی قالب صوتی آوازی آن را گسترده تر كرده ام البته بدون مخدوش شدن این گوشه در چارچوب ردیف.
اساساً نوآوری با كار جدید متفاوت است. نوآوری خیلی بطئی و ظریف است و ممكن است سریع به چشم نیاید. نوآوری یعنی نوشدن كیفی موسیقی نه كمی.
دلیل وقفه ای كه در انتشار ماه عروس پیش آمد چه بود؟
این كار ۸ سال پیش ضبط شده بود و بنا به دلایلی آن موقع منتشر نشد. من در همه مراحل اجرای آلبوم حضور مستمر داشته ام. از مراحل هنری تا مراحل فنی، اطلاع رسانی، پخش و . . . پخش این كار به بخش خصوصی واگذار شد و از مراحل واگذاری، پخش تا توزیع آن هم یك سال وقفه به وجود آمد.
همچنان قصد ندارید در ایران كنسرتی برگزار كنید؟
اجرای كنسرت خصوصاً كنسرت موسیقی ایرانی در ایران توام با مشكلات و معضلاتی است كه گاهی این مسائل هیچ ارتباطی با اصل موضوع كه همان كنسرت باشد، ندارد. مسائل و مصائبی كه تحمل و یارایی آن برای هر كسی میسر نیست و اگر هم باشد تبعات آن روح و روان آدم را به هم می ریزد. به خصوص برای كسی كه سخت گیر باشد و وسواس زیاد هم داشته باشد و آنقدر در پیچ و خم و چمبر اداری و غیراداری و قوانین نوشته و نانوشته و تبعات آن گیر می افتد كه اصل قضیه یعنی كنسرت در درجات بعدی مسائل قرار می گیرد. سرانجام پس از پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، با اعصابی متشنج و روح و روان و جسمی مچاله شده روی صحنه می روی و نتیجه كنسرت حتی اگر به ظاهر موفقیت آمیز باشد، خستگی مفرط ناشی از آن مشكلات بر جان و تن و روحت آوار می شود و لذت لازمی را كه باید از اجرای كنسرت ببری، نمی بری. لذت و نیازی طبیعی برای شكفتن، نو شدن و پوست انداختن. در كنسرت های خارج از ایران همه چیز از زمان بستن قرارداد تا پایان انجام آن روشن و مشخص است و تو فقط وظیفه ات را كه همان آواز خواندن است، با آرامش انجام می دهی. با آرامش و تمركز روی صحنه می روی و با همان حال هم از صحنه خارج می شوی. كاری هم به چند و چون و تبعات ریز و درشت آن نداری. كوتاه آنكه اجرای كنسرت در موقعیت كنونی برایم دشوار است.
سارا سعیدی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید