پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


دنیا دلش یک دست رنگ تازه می خواهد!


دنیا دلش یک دست رنگ تازه می خواهد!
«عباس تربن» را از سالها پیش می شناسم و شعرش را این چند ساله بیشتر از سالهاپیش. شاعر جوانی که عضوی از نسل تازه به میدان آمده شاعران کودک و نوجوان است که باید به آینده شعری آنها امیدوار بود و این امیدواری نباید دوراز ذهن باشد، زیرا این نسل میراث دار شاعری شاعرانی است که سالهای سال سرودن را در کارنامه ادبی خود دارند، گروهی که اینک سن و سالی از آنها گذشته است و هر کدام از آنها حداقل چاپ ۵۰ کتاب شعر برای کودکان و نوجوانان را در کارنامه خود دارند و این یعنی برخورداری از خرمن تجربیات شعر کودک و نوجوان. خرمنی که پیش از این نبود، یعنی آن زمان که پروین دولت آبادی، عباس یمینی شریف، جبار باغچه بان و حتی محمود کیانوش آنچه پیش روی آنها بود تنها انبوهی از شعر شاعران بزرگسال بود.
شاعرانی که متعلق به گذشته ای بودند که جامعه ما نمی توانست کودک را آن گونه که باید و شاید جدی بگیرد. پس حاصل کار آن می شد که از کودکی و کودک اگر حرفی در ادبیات ما به میان می آمد پند و اندرزی خشک بود و لذت بخشی در آن نقشی نداشت. حالا بعد از گذشت سالهای طولانی، شاعران فراوانی برای کودکان ونوجوانان می سرایند. بعضی ها تلاش می کنند تا به دنیای این مخاطب حساس نزدیک شوند و از این میان جوانان هم روزگارمان عباس تربن هم یکی است.
«عشق های لنگه به لنگه» حاصل این تلاش است و اولین اثر شاعر در موضوع شعر نوجوان با ظاهری آراسته و نسبتاً شیک که نشر «پیدایش» آن را به چاپ رسانده است.
مجموعه شعر تربن شامل ۲۷ شعر است که در قالبهایی چون چهارپاره، غزل، رباعی، دوبیتی، نیمایی و سپید سروده شده است.
آنچه با مرور اولیه «عشق های لنگه به لنگه» به آن می رسیم این است که شاعر در شعرهایی نیمایی و سروده های سپیدش موفق تر بوده است. فرازهایی از این دست را بخوانید:
من دلم گرفته است
چشم بسته فکر می کنم ولی
غصه هام باز
روی صورتم نشت می کنند
(غم های بی مقدمه)
خسته از ایستگاه دود گرفته
قاطی پاهای عجول و کفشهای جامانده
سوار اتوبوس هزارپنجره می شوم
پنجره ای روبه آسمان کرایه می کنم
تا سرم را بیرون ببرم
کسی پا روی کفش قهوه ای ام گذاشته
حواس من ولی پرت پرنده ای است
که بر بالاترین درخت خیابان
ایستاده و درخت را ادامه می دهد
(دنیا دلش یک دست رنگ تازه می خواهد)
دراین سطرها شاعربه بیان روایتی دست می زند که بازگو کننده لحظه هایی از زندگی است. او می کوشد با وارد کردن عنصر تخیل به جزیی از اجزای زندگی آن را استحاله کند و بازنمایی شاعرانه ای از آن را به مخاطب عرضه کند. حاصل کار شعری می شود که تصویر زندگی است. تصویری که بهانه ای می شود تا او با مخاطب خود حرف بزند و در این راه از عناصر آشنا و دم دستی هم استفاده می کند. به طور مثال نشانه آشنایی مثل شیر آب و چکه های آن.
چک و چک ...
این صدای چیست باز؟
من که شیرهای آب را بسته ام...
این شروع که ما را با شعری روایی پیوند می دهد با آنکه تصویری کلامی است، اما شاعر با عاطفه ای که آن را در قالب مصرع ها به مخاطب عرضه می کند باعث می شود ما با شعری عاطفی و زنده روبه رو باشیم، هر چند می توان این نکته را در مورد این شعر یادآورشد که جمع آوردن «شیرهای آب» می توانست به یک شیر آب تبدیل شود تا باعث پراکندگی احساس و توجه خواننده و تقسیم همراهی او بین چند شیر نشود. آوردن «شیرآب» می توانست به وجود آورنده تمرکزی از طرف خواننده باشد.
گاهی روایت شاعر از همان شروع با ایماژها و تصاویر واقعی تخیلی همراه می شود و شاعر این گونه شروع می کند:
تابستان در حیاط افتاده است
فرشته ها، دست هایشان را
سایبان گنجشکان گمشده کرده اند...
که از همان شروع می توان تفاوت تصویر ارائه شده را دریافت.
با مرور شعرهای نیمایی و سپید تربن می توان به این نکته دست یافت که او شاعری روایتگر است و یا این گونه گفت که او در شعرهای روایی اش بهتر و موفق تر ظاهر شده است. اتفاقی که در شعرهای کلاسیک او کمتر شاهد هستیم.او در شعرهای کلاسیک خود بیشتر به مدد تصاویر خلق شده با مخاطب حرف می زند:
یک نفر در دلم قد کشیده
مثل یک شعرتازه شکفته
باغی ازحرفهای نگفته
بر لبم بی اجازه شکفته
(حرف های بی اجازه)
و یا در شعر هزار چهره یک شکل:
هزارچهره از تو هست
در این سر خیالباف
خیالهای من شده
درست قد یک کلاف
شما مقایسه کنید عاطفه جاری در این دوبند را با آن چه پیش از این خواندیم. البته درباره شعرهای کلاسیک تربن این نکته را هم باید اضافه کرد که آن طراوت و تازگی که در شعرهای نیمایی و سپید او وجود دارد دراین شعرها کمتر دیده می شود.
گاهی در بعضی از این شعرها بیت ها ارتباط عمودی لازم را با هم ندارند و می توان جای برخی از آنها را با هم عوض کرد یا نبود آنها لطمه ای به شعر نمی زند. به طور مثال در این بند که اولین بند از چهارپاره «برای از تو شنیدن» اوست شاعر می گوید:
شبیه پنجره ای گم
دچار گرد و غبارم
برای از تو شنیدن
همیشه حوصله دارم
شاعر در شروع از پنجره ای گم شده و دچارشده به گرد و غبار سخن می گویند، اما در ادامه می گوید:
برای از تو شنیدن
همیشه حوصله دارم
شاید بشود این تناقض را با آوردن یک «ولی» حل کرد. کوتاه سخن آنکه عباس تربن بیشتر در شعرهای روایی اش موفق است تا شعرهای تصویری اش.
شعرهای روایی او از عاطفه ای سرشار برخوردار است که خواننده را با شعر او همراه می کند و تأثیر لازم را که شاعردر پی آن می باشد بر مخاطب می گذارد. به عباس تربن باید برای سرودن شعرهایی چون «در کوره داغ تابستان» ، «دنیا دلش یک دست رنگ تازه می خواهد»، «فکرهای یک درخت»، «غم های بی مقدمه» و... تبریک گفت و به او پیشنهاد داد بیش از پیش برای مخاطب خود در دو قالب نیمایی و سپید شعر بگوید. او روایتگر خوبی است و به نظر حقیر، سراغ قالبهایی چون رباعی، دوبیتی و غزل رفتن و سرودن در آنها برای کودک و نوجوان در جایی که در این قالبها کارهای درخشان فراوانی تولید نشده است اصراری است که می شود از کنار آن گذشت و توان شاعر می تواند در دیگر قالبها که ظرفیت لازم برای سرودن کار کودک و نوجوان در آنهاست، مصروف شود.
عباسعلی سپاهی یونسی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید