پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


جدال با شیطان


جدال با شیطان
«کمی حمص (نوعی غذای عربی) میل دارید؟» این پیشنهادی بود که فورست ویتکر با خوشرویی به من داد. خب... حمص؟ با فورست ویتکر؟ مسلم است که قبول می‌کنم.
چند دقیقه‌ای در سکوت کنار هم نشستیم و مشغول خوردن شدیم. بالاخره برای اینکه سر حرف باز شود گفتم: «چه کت قشنگی.» «واقعا، ممنون.» این کت به راستی برازنده فرد قوی‌هیکلی چون ویتکر است و گویی اعتماد به نفس بیشتری به او می‌بخشد.
«راستش، دنزل ویتکر این کت را به من داده است.» دنزل ویتکر دیگر کیست؟ نکند منظورش دنزل واشینگتن است؟ با خودم فکر می‌کنم شاید این بیچاره دچار حواس‌پرتی شده باشد. شاید هم صاحب فرزند جدیدی شده است و نام ستاره بزرگ آفریقایی- آمریکایی معاصر را برایش انتخاب کرده است. این احتمال آخری را می‌توان از همه بیشتر قریب به یقین دانست، چرا که ویتکر و همسرش کیشا نش، پیش از این نیز نشان داده‌اند در انتخاب اسم فرزندانشان ذوقی خاص دارند.
اما همه این حدس و گمان‌ها اشتباه است و دنزل ویتکر هیچ ارتباطی با فورست ویتکر یا دنزل واشینگتن ندارد. دنزل ویتکر بازیگری هفده ساله‌ است که اخیرا در فیلم «مناظره ‌کنندگان ماهر» حضور داشته است. از قضای روزگار، کارگردان این فیلم دنزل واشینگتن بود و علاوه بر خود واشینگتن، ویتکر نیز به نقش پدر دنزل کوچک در این فیلم بازی می‌کرد. والدین دنزل کوچک، به خاطر علاقه به دنزل بزرگ نام او را بر فرزندانشان گذاشتند. دنزل کوچک «در مناظره ‌کنندگان ماهر» عضوی از یک تیم مذاکره‌کننده تماما آفریقایی-آمریکایی است.
ویتکر می‌گوید: «در فیلم نقش پدر دنزل را بازی می‌کردم. این شخصیت استاد الهیات دانشگاه و بسیار محافظه‌کار است. او نسبت به پسرش بسیار سختگیر است و به همین خاطر پسر سعی می‌کند به دفاع از خود برخیزد. در حقیقت فیلم را می‌توان درباره یافتن مسیر زندگی دانست.»‌ دنزل کوچک در فیلم، در وجود استادش با بازی دنزل بزرگ، یک پدر معنوی می‌یابد و به همین خاطر به مقابله با پدر حقیقی خود برمی‌خیزد. البته این نبرد چندان هم به ضرر فورست ویتکر تمام نبود، چرا که حداقل به واسطه این فیلم صاحب یک کت زیبا می‌شود.
نمایش فیلم از کریسمس آغاز شده، اما تاکنون فروش چشمگیری نداشته است. ویتکر از این موضوع با ناراحتی یاد می‌کند: «قبلا هم شنیده بودم نباید امیدی به موفقیت فیلم در این کشور داشته باشیم. واقعا باعث شرمندگی است، چرا که این فیلم یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های سال من است. این فیلم به امید و فرصت‌ها می‌پردازد. این روزها به شدت نیازمند چنین فیلم‌هایی هستیم. در بیشتر فیلم‌ها هیچ امیدی وجود ندارد.»
به او گفتم در دوران غمگینی به سر می‌بریم و فیلم‌های غمگین نیز مزید بر علت شده‌اند. مثلا «پیرمردها کشوری ندارند» را در نظر بگیرید. ویتکر پوزخندی می‌زند: «بله، عجب فیلمی! در یکی از صحنه‌‌های فیلم پلیسی به کلانتر می‌گوید: «اومدند و همه رو کشتند. چطور می‌خواین باهاشون مقابله کنین؟ هیچ کاری نمیشه کرد.» و به خاطر همین صحنه‌ها همه می‌گویند: عجب فیلم جسورانه‌ای! وقتی چنین فیلم‌هایی می‌بینم با خودم می‌گویم: نه، باید یک راهی پیدا کرد. نظر شما چیست؟»
بدین ترتیب بحث به «موضع مسلط»، جدیدترین فیلم ویتکر می‌رسد؛ تریلری که سعی دارد راهی به ما نشان دهد. پیت تراویس، کارگردانی بریتانیایی که فیلم قبلی‌اش «اوماگ» به بمبگذاری سال ۱۹۹۸ در ایرلند شمالی می‌پرداخت، در جدیدترین ساخته خود اثری مهیج و واقعگرا ارائه کرده است. در این فیلم تلاش برای سوءقصد به جان رئیس جمهور ایالات متحده از زاویه دید هشت فرد مختلف به تصویر کشیده است. در این فیلم رئیس جمهور آمریکا میزبان کنفرانسی با شرکت سران کشورهای جهان در اسپانیا است که هدف از برگزاری آن اتحاد برای مقابله با تروریسم است (و البته این موضوع بی‌طرفی فیلم را زیر سوال می‌برد).
ویتکر در این فیلم ایفاگر نقش مردی از طبقه متوسط است که در پی اختلاف با همسرش در آمریکا، برای نخستین بار به اروپا سفر کرده است. او بر حسب اتفاق با دوربین ویدئویی‌اش از سخنرانی رئیس جمهور در میدان سالامانکا فیلمبرداری می‌کند. «شخصیت من آدمی معمولی‌ است که به قول لینکلن مورد عنایت فرشتگان بهتر وجودمان قرار می‌گیرد. او در حقیقت راهش را گم کرده و برای یافتن مجدد زندگی راهی اروپا شده است. او در نهایت به این نتیجه می‌رسد که زندگی‌اش نه تنها پوچ نبوده، بلکه آنچه بیش از همه دوست داشته خانواده و فرزندانش بوده‌اند. دیدن چنین چیزی بسیار زیباست.»
پس از تیراندازی به رئیس جمهور، ویتکر در میان جمعیت متواری با دختری برخورد می‌کند که مادرش را گم کرده است. «دختر کوچک بغل من می‌پرد، شروع به گریه می‌کند و من هم همان‌طور که در فیلم می‌بینید متاثر می‌شوم. این صحنه خیلی طولانی نیست، اما توجه تماشاگر را به خود جلب می‌کند و او را به درون قصه می‌برد. شخصیت من باید واکنشی از خود نشان دهد و اجازه دهد احساسات به زندگی‌اش راه یابند.» شخصیت ویتکر باید با انجام دو کار خود را از بار عذاب وجدان رهایی بخشد: تعقیب افرادی که فکر می‌کند به رئیس جمهور شلیک کرده‌اند و کار مهم‌تر اینکه مطمئن شود دختر کوچک تا پایان فیلم در امان است.
در تاثیرگذارترین صحنه فیلم، برخورد اتفاقی دختر با تروریست به فرصتی برای محک حس ترحم تروریست تبدیل می‌شود. تروریست سوار کامیون با تمام سرعت به سمت دختر می‌راند. فیلم با سرعتی سرگیجه‌آور سیر وقایع را دنبال می‌کند و همه شخصیت‌های فیلم خواهان توقف راننده هستند. تروریست پایش را روی پدال ترمز می‌کوبد. اما سرنوشت دختر چه می‌شود؟ آیا فورست ویتکر می‌تواند او را نجات دهد؟ متاسفانه نمی‌توانم بقیه ماجرا را تعریف کنم.
ویتکر می‌گوید: «قسم می‌خورم هر وقت به یاد این صحنه می‌افتم گریه‌ام می‌گیرد. خیلی دوست داشتم شخصیت تروریست نیز درست نشان داده شود و در آن صحنه این اتفاق افتاد. پیت آن زمان حرف بسیار عمیقی زد. آنچه فیلم را بسیار خوش‌بینانه می‌کند، رفتار تروریست در آن موقعیت است. باز هم می‌گویم که این فیلم درباره شخصیت بهتر همه ما است.»
پس اگر این صحنه وجود نداشت، شخصیت تروریست موجودی بی‌اهمیت و غیرانسانی بود. ویتکر با این نظر موافق نیست، اما تایید می‌کند شخصیت کاملا بد چه به لحاظ نمایشی و چه از لحاظ اخلاقی چیز جالبی از آب درنمی‌آید. «از اینکه بگویند یک نفر تنها شیطان است و دلیلی برای آن نداشته باشند، متنفرم. از او درباره نظر یکی از منتقدان پرسیدم که گفته بود ویتکر به شخصیت‌های ضعیفی که نقش‌شان را بازی می‌کند، چنان جذابیت و احساساتی می‌بخشد که ظرفیتش را ندارند. از جمله این شخصیت‌ها می‌توان به گانگستر «گوست داگ: شیوه سامورایی» (۱۹۹۹، جیم جارموش)، دزد «اتاق امن» (۲۰۰۰، دیوید فینچر) و بهترین نمونه تصویری که ویتکر از عیدی امین دیکتاتور اوگاندا در «آخرین پادشاه اسکاتلند» آفرید و به خاطر آن اسکار بهترین بازیگر سال گذشته را به دست آورد، اشاره کرد.
ویتاکر می‌گوید: «این حرف اصلا درست نیست. به هیچ وجه این شخصیت‌ها را بهتر از آن چیزی که هستند به تصویر نمی‌کشم. مسلما برخی از آنان کارهایی انجام داده‌اند که قابل بخشش نیست، اما باید شخصیت آنها را شناخت و همین باعث علاقه من به ایفای شخصیت‌های شیطانی می‌شود.» ویتکر قبلا طی گفت‌وگویی گفته بود که قصد ندارد نقش عیدی امین را به صورت یک شخصیت کارتونی بازی کند. او می‌افزاید: «شخصیت امین پیچیده‌تر از آن‌چیزی است که به نظر می‌رسد. او دوستدار آفریقا، مخالف استعمار و از معدود رهبرانی بود که از غرب و آسیایی‌ها خواست دست از سر کشورش بردارند تا اوگاندایی‌ها خود کشورشان را اداره کنند.»
ویتکر احتمالا به زودی فیلمی را در اوگاندا کارگردانی خواهد کرد. «امیدوارم بتوانم فیلمی بسازم که تا حدودی برگرفته از زندگی عکاسی به نام کوین سایتز است. او به مناطق بحرانی جهان می‌رفت تا از جنگ و قحطی عکس بگیرد. فیلم من به دورانی می‌پردازد که او تصمیم گرفت عکاسی را کنار بگذارد و به دنیای آن سوی دوربین رود.» او می‌گوید داستان فیلمش تا حدودی الهام‌گرفته از زندگی کوین کارتر، عکاس اهل آفریقای جنوبی نیز هست. «کارتر به خاطر گرفتن عکس دختری در سودان جایزه پولیتزر عکاسی را گرفت، اما پس از آن همه مدام از او می‌پرسیدند: چه سر دختر آمد؟ و او چیزی نمی‌دانست. پس از آن فکر دختری که به او کمک نکرده بود و ممکن بود از گشنگی مرده باشد رهایش نمی‌کرد و در نهایت خودکشی کرد.» عجیب است که ویتکر تصمیم گرفته نقش اصلی فیلم را نیز خود بازی کند، در حالی که سایتز و کارتر هر دو سفیدپوست بودند. فهمیدن اینکه چرا ویتکر شیفته این نقش شده است، چندان عجیب نیست. «این فیلم درباره از دست دادن معصومیت و به دست آوردن مجدد آن است. به بیان دیگر این فیلم روایتگر داستان عکاسی است که دوربین‌اش را زمین می‌گذارد و دیگر یک تماشاگر صرف نیست.» این نقش حتی برای ویتکر نیز می‌تواند بسیار چالش‌برانگیز باشد. «فکر می‌کنم همین‌طور است. من فقط ۴۶ سال دارم و هنوز می‌خواهم پیشرفت کنم.»
استیوارت جفریر
منبع: گاردین، ۶ مارس
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید