پنجشنبه, ۱۲ مهر, ۱۴۰۳ / 3 October, 2024
مجله ویستا
پسامدرنیته در فلسفه و اندیشه پایان
اصطلاح «پست - مدرن» در حوزه فکری و فرهنگی گوناگون از معماری، ادبیات، سینما و نقد هنر گرفته تا جامعهشناسی، مردم شناسی، سیاست و فلسفه به کار گرفته شده است. پسامدرنیته به عنوان جنبشی فلسفی خود متضمن صورتی از تشکیک و شکاکیت نسبت به مفاهیم متافیزیکی، مقبولات فرهنگی و سیاسی و رهیافتهای آن است. پسامدرنیته این نکته را مدنظر خود قرار داده است که فلسفه را از دوران یونان باستان تا به اکنون مورد بنیانفکنی قرار دهد.
شاید بتوان گفت که پسامدرن در رویکرد فلسفی تمام مبانی و شالودهها و میزانهای پذیرفته شده فلسفه را با شکاکیتی اساسی مورد بن فکنی قرار میدهد؛ یعنی تمام ارزشهای والای متافیزیکی و به طور کلی فلسفی را به سنجش وامیدارد. نیچه اولین فیلسوف در عصر جدید بود که با طرح آموزههای ارزیابی ارزشها، مفاهیمی چون حقیقت، اخلاق و معرفت را به داوری گذاشت. در واقع نیچه راه را برای اندیشمندان بعدی همواره کرده است.
پس از نیچه، هایدگر اولین فیلسوفی بود که بنیانهای متافیزیک غرب را به چالش گرفت و گذر از آن را در قالب مفهوم چیرگی مطرح کرد. در دهه شصت و هفتاد فیلسوفانی چون فوکو، رولان بارت و دریدا همین راه را دنبال کردند. یکی از مسائلی که همواره ذهن فیلسوفان را به خود جلب نموده است، آینده فلسفه است.
تامل پیرامون آینده فلسفه از دوران سقراط همواره ذهن فیلسوفان را به خود مشغول کرده است اما در دوران جدید نیچه، هایدگر و بعدها فیلسوفان پسا ساختارگرا چون لیوتار از پایان فلسفه سخن گفتهاند و بنابراین امکان تکوین گفتمان فلسفی پسامدرن را به صورت یک معضل حاد درآوردهاند.
به طور کلی، اصطلاح پسا فلسفه، که بیشتر فیلسوفان پست - مدرن از آن استفاده میکنند، عبارت است از وضعیت پست - مدرن که در گستره آن، آرمانهای روشنگری در معرض چالش گذاشته شدهاند. آنچه که اندیشمندان پسامدرن به عنوان یکی از پرسشهای بنیادین خود مطرح کردهاند، این است که آیا فلسفه به تمامت خود رسیده و یا دستخوش گونهای دگردیسی بیسابقه شده است؟
آنان که به دنبال دگردیسی فلسفه هستند، میپذیرند که حوزه شفاف و مستقلی در قلمرو عقلیت، مصون از نقد باقی نمانده است. بدین معنا که تلقی آرمانی ناشی از حرکت تاریخ به بن بست رسیده و به طور کلی حقیقت متعالی به عنوان پیامد تامل متافیزیکی رها گردیده و جای آن را حقیقت و عقلیت جزیی و موضعی گرفته است. حتی در زمان کانت هم آرمانهای بلند پروازانه متافیزیکی از سوی فیلسوفان روشنگری مورد نقد قرار گرفته است.
به طور کلی آنها وقتی سخن از پسا فلسفه یا همان پایان فلسفه میگویند، بر امکان خاص قواعد، ضوابط و معیارهایی ناشی از تفکر عقلی تاکید نموده و مدعی هستند که این معیارها را نمیتوان فارغ از زمان و مکان تعمیم بخشید. آنها به پدیدههای تجربی و موضعی اولویت بخشیده و تحلیلهای پیشینی و مقدم بر تجربه را به تردید کشانده و کثرت را بر وحدت و جزیی را بر کلی ترجیح میدهند.
این گروه کثرت بازیهای متنوع زبانی را بر کلیت گفتمان فلسفی برتری میدهند اما در این راستا باید از جریان دیگری موسوم به پسا اومانیسم یا فراانسان باوری نام برد. یکی از پیامدهای عمده اندیشه پسامدرن این است که ما در عصر فراانسان باوری به سر میبریم. به این معنا که انسان باوری ناشی از فلسفه روشنگری از سالهای دهه پنجاه به بعد بیاعتبار شده است.
با رواج فلسفه روشنگری سوژه منفرد، محور و مدار اصلی فرهنگ مدرن محسوب شد و هدف اصلی این فرهنگ، تحقق نفس انسانی گردید. یعنی یکی از غایتهای بنیادین فرهنگ مدرن، فراهم کردن زمینه برای تحقق شخصیت و کرامت انسانی بود. البته تحقق این آرمان از طریق آزادیهای فردی در پرتو نهادهای عمومی و خصوصی امکانپذیر میشد.
اندیشمندانی چون لوی - استروس، رولان بارت و میشل فوکو همواره در بحثهای خود پایان روایی و اعتبار سوژه را مطرح کردهاند و از این رهگذر آرمان اساسی انسانی باوری را به چالش گرفتهاند. فیلسوف مارکس مشرب و ساختارگرای فرانسوی، لویی آلتوسر به گونهای خاص به رشد آگاهی پسا انسان باوری یاری رساند و این ا مر را با طرح مضمونهای ضد انسان باورانه امکانپذیر نمود. بعدها کسانی چون لیوتار، دلوز و گتاری نیز خود را با لویی آلتوسر هماوا نمودند. یکی دیگر از چالشهای پسامدرنها با انسان باوری مدرن، طرح کثرت در برابر وحدت و این نه آنی در برابر اینهمانی بوده است.
اندیشمندانی چون ژاک دریدا با مطرح ساختن مفهوم غیریت یا دگرسانی در برابر هویت یا اینهمانی، سوژه عقلانی را به پرسش و نقادی کشاندند. به همین جهت است که اندیشمندانی در قلمرو پسامدرن از برخورد ضد اصالت ماهیت سخن گفتهاند. به طور کلی همه پسامدرنها مدعی هستند که رویکرد آنها درست در تقابل با اصالت ماهیت قرار دارد.
حال اگر پرسیده شود مراد از اصالت ماهیت چیست؟ در پاسخ باید گفت مقصود رویکردی است در فلسفه که ماهیات و اعیان ثابته را حقیقت هستی میدانند و کار فلسفه را کشف و فهم این ماهیات و ذوات میداند. پسامدرنها بر این باورند که قائل شدن به هر نوع ماهیتی چون حقیقت، معنا، نفس، وحدت و هویت برای اشیاء و پدیدهها، امری موهوم و بیاساس است.
به نظر آنها فلسفه از دوران افلاطون به بعد همواره خود را اسیر ماهیات کرده و آنها را در چارچوب اصل ماهیت جستجو کرده است. به طور کلی پسامدرنها در این اصل تشکیک کرده و میگویند اگر به این واقعیت اذعان کنیم که امور و پدیدهها همواره دستخوش تغییر و تحولاند، در این صورت هیچ چیز آن نیست که قبلا بوده است و لذا فرض هویت برای چنین پدیدهای امری موهوم است. به عبارت دیگر پسامدرنها، نفس آدمی را دستخوش تحول و دگرگونی میدانند و از این رو ماهیت ثابتی را بر آن در نظر نمیگیرند.
در واقع از دیدگاه پسامدرنها نمیتوان وحدت و هویت را مورد انسان به صورت سنتی اعمال کرد بلکه در عوض باید اصل دگرسانی، صیرورت و چند گانگی را در تعریف و شناخت انسان منظور داشت. تا این جا درباره پسافلسفه در نزد متفکران پست - مدرن سخن گفتیم اما باید بگوییم که اندیشه پایان در نزد متفکران پست - مدرن در بحث از موضوعات بیشمار دیگری چون تاریخ، متافیزیک، هنر و ... را به کار میبرند. در این زمینه باید گفت به طور کلی پایان باوری یا تمامت باوری دیدگاهی است که از سده نوزدهم در ابتدا در حوزه فلسفه رواج یافت.
هگل در مورد هنر در کتاب درس گفتارهای پیرامون زیباشناسی به پایان هنر اشاره کرد. هایدگر در کتابی زیر عنوان «پایان متافیزیک» بود که از پایان متافیزیک سخن گفت. اخیرا فرانسیس فوکویاما مدعی شده که با فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی ما به پایان تاریخ رسیدهایم به این معنا که سرمایه سالاری لیبرال سرانجام بر سایر صورتهای سیاسی رقیب، پیروز شده است و با فروپاشی سوسیالیسم ثابت شده که نظام سرمایهداری تنها سامان پایدار در جهان به شمار میآید. دانیل بل نیز پیش از این گفته بود که ما از مرحله صنعتی در گذشته و به فرهنگ فراصنعتی رسیدهایم.
ژان بودریار نیز بر پایان تاریخ تاکید نهاده و میگوید اگر ما در تاریخ دچار از خود بیگانگی شدهایم، بنابراین پایان تاریخ چیزی نیست جز پایان این از خود بیگانگی. بدیهی است که پارهای از اندیشمندان پسامدرن نظریه «پایان» فرهنگ و تاریخ خاص و ظهور فرهنگ و تاریخ جدید را پذیرفتهاند اما در ضمن اذعان کردهاند که گفتگوی خودآگاهانه با گذشته و بازیافت صورتهای هنری پیشین، فرهنگ فقر زده معاصر را از سترونی بیرون خواهد آورد.
منابع:
۱- اندیشههای فلسفی در پایان هزاره دوم، گفتگوی محمدرضا ارشاد با محمد ضیمران، انتشارات هرمس، ۱۳۸۰
۲- حقیقی، شاهرخ، گذار از مدرنیته؟، نشر آگه، ۱۳۷۹
۳- بودریار، لیوتار و دیگران، سرگشتگی نشانهها، نمونههایی از نقد پسامدرن، گزینش و ویرایش مانی حقیقی، نشر مرکز، ۱۳۷۴
۴- جهانبگلو، رامین، نقد عقل مدرن، ج دوم، ترجمه حسین سامعی، نشر فروزان، ۱۳۷۷
سکینه نعمتی
۱- اندیشههای فلسفی در پایان هزاره دوم، گفتگوی محمدرضا ارشاد با محمد ضیمران، انتشارات هرمس، ۱۳۸۰
۲- حقیقی، شاهرخ، گذار از مدرنیته؟، نشر آگه، ۱۳۷۹
۳- بودریار، لیوتار و دیگران، سرگشتگی نشانهها، نمونههایی از نقد پسامدرن، گزینش و ویرایش مانی حقیقی، نشر مرکز، ۱۳۷۴
۴- جهانبگلو، رامین، نقد عقل مدرن، ج دوم، ترجمه حسین سامعی، نشر فروزان، ۱۳۷۷
سکینه نعمتی
منبع : روزنامه رسالت
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست