جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


اثری که بیننده‌اش را دوست دارد


اثری که بیننده‌اش را دوست دارد
بسیاری از سریال‌ «اشک‌ها و لبخندها» و ارتباطی که با تماشاگر برقرار کرده شگفت‌زده شده‌اند و آن را اثری استثنایی می‌خوانند. در این که این سریال جذابیت‌های نمایشی دارد حرفی نیست، اما این‌که این مجموعه باعث شگفتی شده خیلی جای اما و اگر دارد.
حسن فتحی ۱۴ سال است که مقامش به عنوان یک مجموعه‌ساز تلویزیونی تثبیت شده و عمده آثارش مورد توجه قرار گرفته است. اگر سریال روشن‌تر از خاموشی را کنار بگذارید، «شب دهم» و «پهلوانان نمی‌میرند» به نظرتان آثاری قابل تکرارند؟ حتی همان «مدار صفر درجه» با همه کندی و ضرباهنگ منفعلش کاری تکرار شدنی است، اما نه برای یکی دو سال آینده.
آنچه فتحی در تلویزیون ‌ ساخته است یک شنل صداقت تمام و کمال در برش بوده است. فتحی آمد و با سربالا و تلاش زیاد، مدیوم تلویزیون را برای کار برگزید. کار اول و دومش که گرفت، باز هم آن را ادامه داد تا حالا و نه پز روشنفکری دارد، نه داد و ادعای پست مدرنیته و ... او کار تاریخی کرده و ادای دین داشته به بزرگان این وادی، اما کارش قصه‌گویی است برای خلق‌الله. او کلاسیک نیست و به صورت کلاسیک تاریخ و ادبیات را پی نمی‌گیرد و نمی‌سازد. دست برقضا در کارهایی مثل «میوه ممنوعه» هم روایتش بستری سهل و ممتنع دارد (نه این‌که او آسان‌پسند باشد)‌.
او این مهم را فهمیده که اگر کار تلویزیونی‌اش به سمت قصه‌گویی برود با یک چارچوب فنی و استاندارد تماشاگر و بیننده هم پیدا می‌کند. یک سریال محض اجتماعی؛‌ مانند میوه ممنوعه اگرچه در ذاتش مضامین عرفانی هم دارد، اما روند قصه‌گویی حسن فتحی پاکیزه است و بدون زواید؛ بیننده خسته نمی‌شود. با کاراکترهای دوم و سوم، قهرمان و ضدقهرمان، هنرپیشه تازه‌کار یا بازیگر استخوان خرد کرده همذات‌پنداری می‌کند و اتفاقا حسابی هم راضی است. راضی از این منظر که بیننده کارهای فتحی دیگر می‌داند قرار است پای ساخته‌ای بنشیند که حرف اول و آخرش یک قصه‌گویی سرراست است و این چیز کمی نیست. چند کارگردان را می‌توان سر ضرب نام ببریم که در آنچه فتحی می‌سازد آنها پیشگام بوده‌اند، اما به نظر می‌رسد او برای خودش یک اسلوب قصه‌گویی خاصی پیدا کرده است. هیچ فضای رمزآلوده و قصه و رازی در بیان داستان‌های او وجود ندارد که باز شدنش احتیاج به معجزه داشته باشد. او روایتی ساده و دلنشین را آغاز می‌کند و عمدتا آنها را به همین سیاق به پایان می‌رساند. تماشاگر و بیننده تلویزیونی هم راضی است.
داستان اشک‌ها و لبخند‌ها هم چیزی بیش از کارهای دیگر او نیست. او قدرت قصه‌گویی‌اش را این‌بار در بیان کمدی فانتزی امتحان کرده و اتفاقا نتیجه هم گرفته است. اگر چه خیلی‌ها کارهای تاریخی غیر کلاسیک او را بیشتر می‌پسندند و او را اصلا متعلق به این نوع کار می‌دانند، اما این بی‌انصافی است.
او در اشک‌ها و لبخند‌ها باز هم یک کار نیمه‌ تاریخی کرده است. پای جاهل مسلک‌ها و لوطی‌ها را با آن دستمال‌یزدی‌ و پاشنه خوابیده‌شان به زندگی مردم باز کرده که البته کاری مخاطره‌آمیز و سرشار از سوال و جواب هم هست. هر چه باشد روی خوب و خوش قضیه بار روایی و همان قصه‌گویی و داستان‌سرایی جذاب و بی‌خطری است که فتحی با همین بستر در سریال‌ اشک‌ها و لبخند‌ها ادامه می‌‌دهد. بامزه اینجاست که فتحی مشغول رونمایی از یک خرده فرهنگ کمی تا قسمتی فراموش‌شده در گونه‌ای است که قبلا تجربه نکرده است. او یک کمدی اجتماعی ‌ فانتزی ساخته و داستانش آدم خوب‌های متعلق به آن خرده فرهنگ‌ها را تشکیل می‌دهند و چینش آدم‌های داستان‌ به گونه‌ای است که همگی به نوعی با همان طایفه کلاه مخملی‌ها در ارتباطند. حالا اگر یک آبجی جاهل‌آب ندیده‌ایم یا مثلا یکی دو تا از بچه‌های این طایفه راه دیگری را پیش گرفته باشند، همان ابزارهایی است که فتحی از آنها برای قصه‌گویی سرراست‌تر بهره برده است.
حسن فتحی در اشک‌ها و لبخند‌ها حتی به تعبیری ۲ تجربه مهم را از سر گذرانده است. جدای از آن تجربه کمدی‌سازی که در فوق اشاره شد، یک جورهایی او فیلم در فیلم هم وارد کار می‌کند، یعنی او دارد داستان را در ۲ فضای از هر نظر متفاوت با هم پی می‌گیرد و این یک فضاسازی بسیاربسیار هوشمندانه می‌طلبد که البته در این روند مدیر تصویربرداری (جواد صفا)‌ کارش عالی بوده. چرا که به هر حال بستر داستان و ماجرا کمدی است و در هر دو فضا هم باید به گونه‌ای کارکرد که محتوی و مضمون از سر و شکل نیفتد. درکمدی ورطه سقوط یا اغراق بیش از حد است یا متوقف شدن ضربآهنگ؛ بنابراین هدایت بازیگران نیز کاری مهم و حتی پروسه‌ای نفسگیر است.
البته حسن فتحی داستان گیرایی هم در اختیار داشته که نوشته علیرضا کاظمی‌پور (از او مجموعه فقط به خاطر تو شبکه ۳ سیما که یک کار مناسبتی بود و احتمالا در ماه مبارک رمضان ۳ سال پیش پخش شده را به یاد بیاورید)‌ است. کاری که اگرچه نمی‌توان آن را اثری نامید که براساس خلق موقعیت‌ها و فضاها تنظیم شده باشد و در واقع یک کمدی موقعیت راستکی باشد، اما از آن هم خالی نیست.
اشک و لبخندها یک کمدی فانتزی است. از این روست که تیپیکال‌های خاص در آن جای گرفته‌اند و فتحی نیز آنها را براساس همان خرده‌فرهنگ‌ها سر و شکل داده است و رفتارشناختی و حتی معناشناختی کاراکترهایش را در فضاهای فانتزی و نیمه‌واقعی یا شاید رویایی پرورانده و رسیده به کاراکترهایی مثل حشمت یا شمسی یا حتی خسرو و نگار و... لحن و گفتار هم در این فضای فانتزی سهم خودش را دارد.
دیالوگ‌های مختص به این قشر و آن خرده‌فرهنگ هم بخوبی در سریال کار شده. فتحی که خود پیش از این با این جماعت در کارهایش سر و کار داشته، بیشترین بهره را از تجربه‌اش برده و دیالوگ‌هایی که نادری نوشته به اندازه و مناسب در متن آمده است.
با این همه، گوهر خیراندیش و مهدی هاشمی در موفقیت اشک‌ها و لبخندها سهم فراوان دارند. اصلا در چندین کار از حسن فتحی، بازیگرانش بسیار با او در روند شکل‌گیری سریال مساعدت کردند (یادآوری علی نصیریان در «میوه ممنوعه» کفایت می‌کند)‌ و این نوع کار کردن قابل احترام است. مهدی هاشمی پس از سریال دکتر قریب با کاراکتر خاص آن مرحوم و سختی نقش می‌رود یک تئاتر سنگین هم کار می‌کند به نام «کرگدن» و بعد در اشک‌ها و لبخندها حضور می‌یابد.
پیشینه کار کمدی از سوی مهدی هاشمی اصلا کم نیست و فتحی به بهترین شکلی هاشمی را در کاراکتر حشمت رها می‌کند و خود او نقش را می‌سازد و آنگاه دوباره فتحی این کاراکتر نهایی شده را تراش می‌دهد و حالا حشمت پیش روی ماست. این تعامل میان بازیگران محبوب و کارگردان ششدانگی مثل فتحی واقعا قابل احترام است و این مهم شاید بتواند از امتیازات اشک‌ها و لبخندها به شمار بیاید و در آخر این که از اشک‌ها و لبخندها به اندازه خودش انتظار داریم.
میوه ممنوعه، مدار صفر درجه، روشن‌تر از خاموشی و شب دهم همگی کارهای خوب گذشته‌اند با زبان قصه‌گوی حسن فتحی در مدیوم تلویزیون. حالا با اشک‌ها و لبخندها طرفیم. نه این کار بهترین ساخته اوست و نه این که اشک‌ها و لبخندها به عنوان یک کمدی فانتزی سرآمد ساخته‌های قبلی در این گونه به شمار می‌آید. اشک‌ها و لبخندها یک سریال خوش‌ساخت و موفق به نظر می‌آید که بیننده قصه‌اش را دوست دارد.
مهدی تهرانی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید