سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


فیلمسازی که با سینما تفریح می کند


فیلمسازی که با سینما تفریح می کند
● درباره عباس کیارستمی
پاره یی از هنرمندان به چنان نام و جایگاهی می رسند که حتی سیا ه مشق های شان نیز چون ورق زر خریدار پیدا می کند. در دهه ۱۳۵۰ اغلب تئاتری های ایران تب برشت گرفته بودند یا نمایش به سبک برشت کار می کردند یا نمایشنامه های این نویسنده را به صحنه می بردند. به همین دلیل بازار ترجمه از نمایشنامه های برشت داغ بود و ناشران حتی آثار درجه چندم و بی اهمیت این نویسنده را نیز با افتخار چاپ می کردند و به بازار می فرستادند. اما اعتبار برشت به نمایشنامه هایی چون زندگی گالیله و ننه دلاور و زن نیک سچوان و... بود و آثار بی اهمیتی چون روشنایی در تنبریس، نه تنها امتیازی برای این نویسنده به بار نمی آورد، بلکه حتی می توانست به نام و آوازه اش آسیب برساند.
بیژن نجدی با مجموعه قصه یوزپلنگانی که با من دویدند نام و اعتبار زیادی به دست آورد و اگر زود هنگام از دنیا نمی رفت می توانست آثار ارزنده تری بیافریند. پس از مرگ نجدی بازماند گانش تمام سیاه مشق ها و زیرخاکی های این نویسنده را به بازار می فرستند و مخاطبان نیز به اعتبار نام نویسنده از آنها استقبال می کنند. آثاری که نه تنها به اعتبار نجدی نمی افزاید، بلکه حتی می تواند اهمیت یوزپلنگان را نیز زیر سوال ببرد.
این مقدمه را گفتم تا به فیلم ۱۰ روی ده ساخته عباس کیارستمی برسم. فیلمساز جهانی ما مدتی است که به صورت جدی حوصله فیلمسازی ندارد و بیشتر با سینما و هنر آفرینی تفریح می کند. فیلم های تجربی می سازد، حافظ روایت می کند، شعر به بازار می فرستد و... اما اگر نام و اعتبار کیارستمی نبود بسیاری از این آثار قابل عرضه نبودند و مخاطب نیز از آنها استقبال نمی کردند. آیا درست است که به اعتبار یک نام سیاه مشق ها را عرضه کنیم و به اعتبار واقعی کیارستمی آسیب برسانیم.
در فیلم ۱۰ روی ده کیارستمی پشت فرمان اتومبیل می نشیند و رانندگی می کند و با نیم نگاهی به دوربین در حدود یک ساعت درباره شیوه فیلمسازی خود سخن می گوید. حرف هایی که نه چندان تازگی دارد و مقطعی به نظر می رسد. اینکه فیلمسازی همچون هنرهای فردی می باید متکی به مولف باشد تا از موانع سیاسی و بازرگانی و محدودیت های تکنولوژیک بگذرد، حرف تازه یی نیست و قبلاً به وسیله ژان لوک گو دار و دیگران بیان شده بود.
اینکه فیلمساز می باید داستان هایش را از متن زندگی برگزیند و زندگی هر فرد قصه های منحصر به فردی در اختیار فیلمساز قرار می دهد، قبلاً به وسیله چزاره زاوتینی گفته شده بود و اتفاقاً کیارستمی نیز بارها از او مثال می آورد. اینکه فیلمساز نمی باید احساسات تماشاگر را به گروگان بگیرد و می باید او را به فکر وادارد، کشف تازه یی نیست و از وقتی که تئاتر حماسی برشت به عنوان بدیل تئاتر طبیعی نما و احساس گرای استانیسلاوسکی شکل گرفت، بحث مستمر محافل تئاتری بود.
اینکه نابازیگران به نسبت بازیگران حرفه یی تصویر باورپذیرتری از نقش می آفرینند و اینکه هر نابازیگر فقط یک بار و در نقشی مشابه زندگی واقعی خود می باید بازی کند، نگرش جدیدی نیست و قبلاً به وسیله روبر برسون تئوریزه شده بود. اینکه سینمای امریکا رویا فروش و دروغ پرداز است، از سال های دور مطرح می شد و در سال های جنگ سرد بازار داغی داشت و اغلب نیز به وسیله روشنفکران طیف چپ ترویج می شد.
اما آیا واقعاً چنین است؟ و آیا تمام فیلم های امریکایی را می توان با چنین کلیشه هایی نفی کرد، در عالم متکثر هنر آفرینی هرگز نمی توان درباره هیچ پدیده یی نظر قطعی داد. به عنوان نمونه امروزه تقریباً تمام اهل تئاتر به این نتیجه رسیده اند که تئاتر استانیسلاوسکی احساسی محض نیست.
همچنان که تئاتر برشت را نیز نمی توان فقط اندیشگون خواند. آیا کسی که نمایشنامه اتللو را به سبک استانیسلاوسکی به صحنه می برد، چنان غرق در احساس می شود که قدرت تعقل خود را از دست می دهد؟ در این صورت بازیگر نقش اتللو می باید چنان دچار حسادت شود که در همان شب اول اجرا دزد مونا را خفه کند. تئاتر اندیشه ورز برشت نیز کلامی درسی نیست و فاصله گذاری به معنای دوری گزینی از احساس به شمار نمی آید.
در این صورت برشت چطور می توانست با لایه های فرودین جامعه ارتباط برقرار کند و همدلی آنها را نسبت به شخصیت هایش جلب کند. سینمای کیارستمی نیز، سینمایی صرفاً اندیشه ورز و فاقد احساس نیست. آیا ما در فیلم خانه دوست کجاست، با هیجان احمدپور در پیدا کردن خانه دوستش سهیم نبودیم؟ آیا بی پناهی سبزیان به خصوص در صحنه نهایی کلوزآپ، همدردی ما را جلب نکرد؟ آیا ما از تجربه عاشقانه حسین رضایی در فیلم زیردرختان زیتون متاثر نشدیم؟ کیارستمی خود بهتر از هرکسی نسبت به قطعیت تئوری های هنری دچار تردید است و به همین دلیل در فصل نهایی ۱۰ روی ده، تمام رشته هایی را که بافته، پنبه می کند و حتی نظر منفی اش نسبت به سینمای امریکا تا حدودی تعدیل می شود.
سرانجام اینکه تجربه هایی چون ۱۰ روی ده در قواره فیلمساز جهانی ما نیست و امیدواریم که کیارستمی بار دیگر در اندازه فیلم هایی چون مسافر و گزارش و خانه دوست کجاست و کلوزآپ و زیر درختان زیتون و... ظاهر شود و خاطره فیلم های ماندگار خود را زنده کند.
بهزاد عشقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید