پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مخبر السلطنه و کشتن خیابانی


مخبر السلطنه و کشتن خیابانی
پایان دادن به حكومت دموكرات های تبریز به ریاست شیخ محمد خیابانی از حوادث غم انگیز دوره دوم مشروطه بود كه در آن مهدی قلی خان هدایت نقش پرتزویری بر عهده گرفت. قصد ندارم در مورد ماهیت مترقی یا پیشرو حكومت خیابانی بحث كنم. در این مورد مورخان بسیاری نوشته اند. بحث در اینكه اگر آن ماجرا ادامه می یافت، به كجا می رسید یا در خدمت چه نوع سیاستی ممكن بود قرار گیرد، نیز خارج از این نوشتار است. مهم شیوه هدایت در این ماجرا و موضع او در برابر این حركت است.
در ذیحجه ۱۳۳۸ قمری (شهریور ۱۲۹۹) هدایت برای سومین بار استاندار آذربایجان شد. او وزارت مالیه را واگذاشت تا به دستور مشیرالدوله صدراعظم، ماجرای خیابانی را ختم كند. خود او نوشته است كه تبریز و اطراف آن، وقتی او وارد شهر می شد در تهدید قحطی بود و ناامنی رواج داشت و... «مشتیج رئیس قزاق به دیدن من آمد. اظهار كرد كه قیام پر و پایی ندارد. فوج ملی فعله اند. اگر ژاندارم با قیام همراهی كند،... در چهار ساعت و الا در چهل دقیقه بساط شان برچیده است.»۳ این نقل نشانگر نگاه تحقیر آمیز مهدی قلی خان و سوء نظر او نسبت به خیابانی و همراهان اوست.
هدایت دو سیاست همزمان و موازی را در تبریز به كار گرفت: نخست دور كردن، جدا كردن و فریب همرزمان و پشتیبانان خیابانی و دوم تدارك مقدمات هجوم به كانون فرماندهی قیام. خیابانی در این هنگام سرخوش از چند پیروزی، كاخ عالی قاپو را كه منزلگاه ولیعهد های قاجاری بود خانه و پایگاه كرده بود و در پاسخ مشیرالدوله و مقام های دولت می گفت برای تبریز، به جای والی، پول بفرستید. او آشكارا در مجله تجدد می نوشت كه پس از «آزادیستان» به اصلاح تهران و بقیه كشور خواهد پرداخت. به همان اندازه كه جوانان، روشنفكران و قشرهای پایین جامعه (لااقل در ظاهر) از قیام پشتیبانی نشان می دادند، زمینداران، اشراف و مالداران از آن می ترسیدند و در پنهان برای سقوط خیابانی زمینه فراهم می كردند. پیداست كه همیشه موضع گروه دوم در مجموع تعیین كننده تر اثر می گذارند و گذاشتند. كسروی می نویسد: «خیابانی به مخبرالسلطنه خوش گمان بود و باور نمی كرد كه او با آزادیخواهان به دشمنی آشكار پردازد و رفتار نامردانه او را با ستارخان و باقر خان در دوازده سال پیش فراموش كرده بود.»۴
مهدی قلی خان با افتخار همه جا به این فخر می كرد كه: « با دو سه تن نوكر و یك كیف وارد تبریز شدیم.» او ده دوازده روز اوضاع را مطالعه كرد، نیرو جمع آورد، اطرافیان خیابانی را جدا كرد و منتظر فرصت نشست.
خوشبینی خیابانی به مخبرالسلطنه به حدی بود كه گمان دسیسه از سوی او نمی داد. ماجرای علی خان حاجعلی لو (امیر ارشد) و تحریك او به آزار و غارت روستاییان قره داغ از سوی مخبرالسلطنه بعدها فاش شد. والی دموكرات منش نشستی با بزرگان و با حضور خیابانی تشكیل داد: « والی جلو آمد، دست خیابانی را به گرمی فشرد و در صندلی كنار خود جای داد. مخبرالسلطنه... در باره فتنه و آشوب امیر ارشد... شرح مبسوطی ایراد و از خیابانی چاره جویی كرد...»۵ جناب والی درست به هدف زد: خیابانی نیروی ژاندارم و گارد ملی را زیر فرمان داشت. اگر این دو نیرو از تبریز خارج می شدند، نیرویی كه هوادار خیابانی باشد، نمی ماند. در شهر قوی ترین نیروی موجود همان قوای قزاق به فرماندهی متشیج و گوش به فرمان والی است.
روز ۲۸ ذیحجه (۲۱ شهریور) والی آشكارا منزل عوض كرد و در قزاقخانه شهر خانه گزید. خیابانی باز گمان بدی در مورد این كار به خود راه نداد. خیابانی بدون هوادار و نیروی مقاومت نبود. هدایت می نویسد: «در عالی قاپو هیچكس دیده نشد... صدای تیر كه بلند شد ناظم الدوله (معاون والی) گفته بود واویلا، شش ماه این صدا از گوش ما بیرون نخواهد رفت. من خودم هم تصور نمی كردم كار به این خفت باشد. و... [ به بهاءالسلطان] گفتم: برو خیابانی را پیدا كن و بگو من باز حاضرم با شما كار كنم. میل دارید بیایید پیش من. میل ندارید در خانه باشید و در را باز بگذارید. گفت: بنویس. نوشتم. رفت و نزدیك ظهر آمد كه خیابانی را نجستم.»۶
شكست قیام خیلی طول نكشید. تلفات سنگینی هم برجای نگذاشت. بامداد روز دوشنبه ۲۲شهریور دسته های قزاق به دستور هدایت به عالی قاپو حمله بردند. چند ژاندارم تیراندازی كردند و یكی دو نفر تلفات دادند. یكی دو نفر قزاق هم زخم برداشتند. همین. قیام به نقطه آخر رسید. اما سر نوشت خیابانی: «نزدیك ظهر از طرف نظمیه همهمه شنیده شد: صدای كف زدن، قیه و فریاد. گفتم چیست؟ گفتند نعش خیابانی را آورده اند. مردم جمع شده اند، دست می زنند و هیاهو می كنند و می خواهند دور بازار بگردانند. فوق العاده متاسف شدم.»۷
مهدی قلی خان بسیار كوشیده است دیگران را قانع كند شكست خیابانی به دلیل روگردانی مردم از او، جاخالی كردن همراهان ناهمراه خود وی اتفاق افتاد. نیز هدایت خیلی مایل بود دیگران بپذیرند خیابانی را مردم تبریز (مخالفان شیخ) از میان برده اند: «ظهر راپرت واقعه رسید. معلوم شد دختربچه ای به سه نفر قزاق می گوید خیابانی در فلان خانه، در زیر زمین است. قزاق ها كسب تكلیف نكرده وارد خانه می شوند. بین حیاط و زیر زمین چند تیر رد و بدل می شود. تیری به دست یك نفر قزاق می خورد. تیری هم به پای خیابانی و تیری هم به سرش [ می خورد ].گفتند تیر سرش را خودش زده است.»۸ اما كشتن خیابانی با خشم و نفرت آزادیخواهان رو به رو شد. ازجمله چند سال بعد محفل برلن (شامل تقی زاده، جمال زاده، قزوینی، كاظم زاده ایرانشهر و دیگران) جزوه ای چاپ كرد كه در آن پس از شرح حال خیابانی آمده است: «روز۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ قمری پس از آنكه خانه فقید مرحوم را غارت و خراب كردند، دو نفر قزاق... جای اختفای او را كه در منزل آقا شیخ حسن میانجی بود كشف كردند. آن مرحوم را با چند تیر تفنگ كشتند و به آن هم قناعت نكردند و اعضایش را با شوشكه (قمه) قطع كردند. بعد جنازه را در نهایت بی احترامی بیرون كشیدند و بر روی یك نردبان كوچك به دربار مخبرالسلطنه آوردند.»۹
كسروی كه خود از نزدیك ماجرا را دنبال می كرد نوشته است: «خیابانی كه شب را به خانه خود رفته بی باك و آسوده خوابیده بود، بامدادان هنگامی برخاست كه قزاقان به شهر در آمده بودند. چون بیم گرفتاری می رفت به خانه یكی از همسایگان رفت و در آنجا نهان گردید... قزاقان به نهانگاه او پی بردند، چند تن به سرش رفتند و او را با چند تیر كشتند و جنازه اش را بر روی نردبانی انداختند و بیرون آوردند.»۱۰ همچنین مخبرالسلطنه مدعی شد كه: «گفتند تیر سرش را خودش زده است. موید این قول، نوشته ای از بغلش در آمد كه: چون نخواستم تسلیم شوم، انتحار كردم.»۱۱ اسناد و شواهد، این خودكشی را تایید نمی كند. به هرحال خیابانی هم روحانی بود و هم پردل و جرات. آزادی طلبان این نیرنگ و بیداد را بر مخبرالسلطنه نبخشیدند. به ویژه آنكه از حكومت جایزه و خلعت هم گرفت. دستخوش برای كشتن یك آزادی طلب.
پس از خیابانی طرح تازه انگلیسیان برای ایجاد یك حكومت مقتدر در ایران و روی كار آوردن سید ضیا و رضاخان فقط یك مانع دیگر پیش رو داشت: میرزا كوچك جنگلی. حدود شش ماه بعد كودتای رضاخانی پیروز شد. عجیب آنكه این مهدی قلی خان با دستگاه حكومتی تازه هم كنار آمد و تجربه های خود را در سیاست ورزی در اختیار رژیم تازه گذاشت.
علی اكبر قاضی زاده

پی نوشت ها:
۱ - خاطرات و خطرات، ص ۱۶۵.
۲ - كسروی، تاریخ هجده ساله آذربایجان، ص ۸۸.
۳ - خاطرات و... ص ۳۱۵.
۴ - تاریخ هجده ساله... ص ۸۹۱.
۵ - ناهید آذر، عبدالحسین، شیخ محمد خیابانی، نشر اختر، ،۱۳۷۹ ص۲۷۲.
۶ -خاطرات و... ص ۳۱۷.
۷ - همان، ص ۳۱۸
۸ - همان جا، همان صفحه.
۹ - نشریه پرورش، دوره سوم، شماره ۱۰ - مقاله با عنوان «مخبرالسلطنه دشمن آزادی».
۱۱ - تاریخ هجده ساله... ص ۸۹۲.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید