جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
سنجاقک - DRAGONFLY
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : آلمان و آمریکا
محصول : گری باربر، راجر برنبام، مارک جانسن و تام شادیاک
کارگردان : شادیاک
فیلمنامهنویس : مایک تامپسن، براندون کمپ و دیوید سلستر، برمبنای داستانی نوشتهٔ تامپسن و کمپ
فیلمبردار : دین سملر
آهنگساز(موسیقی متن) : جان دبنی
هنرپیشگان : کوین کاستنر، کتی بیتس، سوزانا تامپسن، جو مورتن، ران ریفکین، جیکوب اسمیت و مت کریون
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه
̎جو دارو̎ کاستنر)، پزشک و عزادار مرگ همسرش، ̎امیلی̎ (تامپسن) است که در آمریکای جنوبی کمکهای پزشکیِ مردم نیازمند را تأمین میکرده و در تصادف اتوبوسی درگذشته است. ̎جو̎ که درد و رنج این فاجعه ناتوانش کرده، نوبتهای اضافی در بیمارستان کار میکند تا از فشار این تراژدی بر ذهنش بکاهد؛ ولی کار زیاد به عصبی شدنش و اشتباههای از سر بیاحتیاطی منجر میشود. رئیس بیمارستان (مورتن) ̎جو̎ را مجبور میکند که مرخصی بگیرد ولی ̎جو̎ خود را ملزم مییابد به قولی که به همسرش، پیش از رفتن به سفر، داده عمل کند و به بیماران خردسال همسرش سر بزند. موقع سرکشی به بخش اطفال، ̎جو̎ احساس میکند که ̎امیلی̎ از تجربهٔ بین مرگ و زندگی بیماران علاجناپذیر استفاده میکند تا با او ارتباط برقرار کند ـ و این عمل نیز از طریق تصاویری که بچهها میگویند در خواب میبینند و نقشهای نمادگونهای که بیهیچ دلیلی روی کاغذ میکشند، انجام میشود. بچهها، ̎جو̎ را خویشاوندی نزدیک تلقی میکنند، اما کارکنان بیمارستان نگران تعامل بین ̎جو̎ و بیماران هستند و باعث بههمریختگی اوضاع شده است. ̎جو̎ در خانه نیز علائمی آن دنیائی از کوشش همسرش برای ارتباط با او مییابد ـ برخی از این علامتها شبیه تصویر سنجاقکی هستند که به علامت ماهگرفتگی روی شانهٔ ̎امیلی̎ شباهت دارند. دوستان و یکی از همسایههایش (بیتس) نگرانند مبادا ̎جو̎ عقلش را از دست بدهد ـ بهخصوص که جستوجوهایش حالتی دیوانهوار به خود گرفته و حرفه و زندگیاش را به خطر انداخته است.
● یک رُمانس مطنطن و پر طمطراق فراتر از هنجارهای متعارف و فیلمی از کارگردان پچ آدامز (۱۹۹۸)، نویسندهٔ طالع نحس (ریچارد دانر، ۱۹۷۶) و تهیهکنندهٔ حس ششم (م. نایت شامالان، ۱۹۹۹). بهنظر میرسد که شادیاک با ساختن فیلم ماورائی سنجاقک خواسته کفارهٔ فیلمهای مادی گذشتهاش را بدهد. عنوان فیلم به حشرهٔ مورد علاقهٔ همسر کاستنر اشاره میکند. سنجاقک در فرهنگ سرخپوستان نماد برهم زدن و از بین بردن توهمات و تصورات باطل و گذرگاهی به آزادی است. فیلم، پس از یک مقدمهٔ ابتدائی، ناگهان از مسیر منحرف میشود و در انتها بار دیگر در مسیر درست میافتد، طوریکه پایان آن بهتنهائی به اندازهٔ تمام فیلم ارزش دارد. کاستنر که در همهٔ فیلمهایش چهرهای غمگین و گرفته دارد، در این فیلم مناسبت بیشتری یافته تا این چهره را به نمایش بگذارد. او و همسرش که فرسنگها با هم فاصله دارند، در بند عشقی فرازمینیاند. تماشاگر فقط از طریق چند رجعت به گذشتهٔ کوتاه و برخورد یک دقیقهای او با چند تن از دوستانش در یک نوشگاه است که متوجهٔ علاقهٔ آنان به یکدیگر میشود. از آن پس، و پس از کشته شدن همسرش در تصادف، به این نتیجه میرسد که از طریق ارتباط با کودکانی که بیماران او بودهاند و تا آستانهٔ مرگ رفتهاند، خبرهائی از همسرش بگیرد. و این کودکان همهچیز را دربارهٔ همسر فداکار به او میگویند. حتی طوطی کاستنر هک در شرایط عادی با او حرف نمیزند، خبرهائی دربارهٔ همسرش، به او بازگو میکند. وقتی کاستنر در تریلری ماورایطبیعی از شادیاک بازی میکند، نمیشود بهسادگی از آن گذشت ـ به ویژه که در آن، این جملهٔ ماندگار گفته شود: ̎نردبان آگاهی صد پله دارد!̎
همچنین مشاهده کنید