پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

استقلال اروپا از آمریکا؟


بهره مند بودن از این درک و توانمندی ذهنی است که دولتمردان را در مقامی قرار می دهد که کلمات و نگرش آنان اعتبار می یابد. برای بسیاری این سئوال مطرح است که تمایزی میان کشور های مطرح اروپایی و آمریکا چه از نقطه نظر ارزشی و چه از زاویه عملکردی باید قائل شد؟ آنچه فرانسه و انگلستان را در صحنه جهانی متاثر می سازد با مولفه هایی که تاثیر گذار بر آمریکا است باید متفاوت قلمداد گردند؟ اروپا متغیری مستقل در صحنه روابط بین الملل است و یا اینکه کلیتی وابسته به آمریکا باید قلمداد گردد؟ دولتمردان به وضوح به پاسخ به این سئوالات آگاه هستند در حالی که سیاستمداران در تاریکی ذهنی مطلق گام برمی دارند. قواره های متفاوت سیاستمداران و دولتمردان به لحاظ ظرافت و نکته بینی در این رابطه است. کشور های اروپایی واحد های سیاسی دموکراتیک هستند. این به معنای وابستگی شدید و قطعی ساختار قدرت به نظرات نهاد های مدنی و چشم انداز حاکم در بین شهروندان است. حکومت در صحنه بین الملل، بالاخص در موارد مهم و بحث برانگیز جهانی می بایستی در تصمیم گیری های خود به شکلی فزاینده به قالب های ارزشی حاکم بر جامعه و در بستر آن به تعریفی از منافع ملی که مشروعیت و مقبولیت یافته است خود را پایبند نشان دهند. کشور های اروپایی بالاخص مطرح ترین بازیگران که در صحنه بین المللی از حیثیت و وزن برخوردار هستند در قلمرو سیاست خارجی به ضرورت ماهیت قدرت در جامعه و چگونگی توزیع آن و از همه مهم تر کیفیت نهادینه خط مشی های کلی می بایستی ضمن ارج نهادن بر ارزش های شهروندان به توجیه عملکرد خود در صحنه بین المللی بپردازند. این بدان معنا است که دولت های مطرح اروپایی در تصمیماتی که در حیطه بین الملل می گیرند بدون استثنا و بدون کمترین شک و شبهه ای در قالب تعریف حاکم از منافع ملی و با توجیه ارزشی که مورد نظر و مطلوب اکثریت است گام برمی دارند. پس سیاست انگلستان در عراق در چارچوب ارزیابی وسیع ترین و تاثیر گذارترین قشر نخبگان و پایبندترین و حامی ترین شهروندان از ضرورت های نقش انگلستان در منطقه خاورمیانه و مطلوب ترین روش برای ارتقای منافع ملی کشور صورت گرفت. البته توجه شود که بسیاری در انگلستان با سیاست های تونی بلر مخالفت کردند اما این مخالفت ها از عمق و اعتقاد وسیع ارزشی در مقام مقایسه با موافقان سیاست تونی بلر برخوردار نبود و به همین دلیل او برای سومین بار به مقام نخست وزیری انتخاب شد. ژاک شیراک در فرانسه نیز در چارچوب فضای حاکم بر جامعه و تفسیری که از منافع فرانسه بود به مخالفت با آمریکا پرداخت. این نشان می دهد که دولت های اروپایی کلیت های سیاسی مستقل از آن سوی آتلانتیک هستند و دنباله رو آمریکا نیستند.
اروپائیان ابتدا نیاز ها و خواست های خود را می سنجند و بعد به ملاحظات بین المللی و بالاخص معیار ها و ملاک های جهانی مطرح ترین بازیگر جهانی یعنی آمریکا توجه می کنند و بعد تصمیم نهایی را می گیرند. اروپائیان بازیگران مستقل هستند اما آنچه وجه تمایز تصمیم گیرندگان کشورهای مطرح اروپایی با بسیاری از تصمیم گیرندگان در دیگر قلمرو ها است این واقعیت کتمان ناپذیر است که قواعد و ضوابط حاکم بر نظام بین الملل را هضم و آنها را در خط مشی های جهانی خود ملحوظ می کنند. رهبران اروپایی آگاه هستند که برای تحقق خواست های بین المللی که جامعه از آنها انتظار دارد ضرورت است که به فضای غالب و ارزش هایی که در قلمرو گیتی اقتدار یافته اند توجه کنند. این واضح است که در هر دوره تاریخی مطرح ترین کشور مطلوب ترین و مقبول ترین چارچوب های عملیاتی را تعیین می کند. در قبل از میلاد دولت- شهر های آتن و اسپارت در قرن اول میلادی امپراتوری رم، در قرن نوزدهم انگلستان و امروزه آمریکا نقش تاثیر گذارترین بازیگر را بازی می کنند. دولت های اروپایی برای اینکه هزینه های پیاده سازی اهداف سیاست خارجی خود را کاهش دهند و فرآیند موفقیت خط مشی های خود را تسهیل کنند، گریزی جز این ندارند که به فضای حاکم بین المللی و نظرات مطرح ترین بازیگر توجه کنند. توجه به معنای دنباله روی نیست بلکه به مفهوم ایجاد بستر تسهیل کننده است. البته هر زمان که کشور های مطرح اروپایی به این نتیجه برسند که نگاه مطرح ترین بازیگر با درکی که آنان از شرایط دارند متفاوت است به لحاظ ماهیت دموکراتیک جامعه و الزامات پاسخگویی حکومت به شهروندان ابایی از مخالفت با آمریکا نخواهند داشت. فرانسه، آلمان و روسیه در رابطه با موضوع عراق این نگرش را به شفاف ترین شکل ممکن متجلی ساختند. اروپائیان در مخالفت با آمریکا گام برخواهند داشت اگر مطمئن باشند که ارزش های لیبرال شکل دهنده بنیان های نظام بین الملل تخریب نخواهد شد. مخالفت با آمریکا در عراق ارزش های حاکم را در صحنه بین المللی با خطر مواجه نکرد و به این جهت بود که آمریکا اقدامی بر علیه فرانسه نکرد و حتی در مسئله حضور سوریه در لبنان و ترور رفیق حریری رهبری و پیشتازی را به فرانسه اعطا کرد و به پیروی از نگاه های فرانسه پرداخت. اما اگر درخصوص موضوعی کشورهای مطرح اروپایی به این نتیجه برسند که ارزش های مشروع از نظر آنها یعنی ارزش های لیبرال و منافع مشروع از نظر آنان یعنی منافع کشورهای هم جبهه با آنها در صورتی که با آمریکا مخالفت کنند به خطر می افتد محققاً سعی وافر را خواهند کرد که بر وجوه تطابق و نزدیکی سیاست های خود و آمریکا تاکید کنند. به عبارت صحیح تر کشورهای اروپایی مطرح به ضرورت ویژگی های ارزشی، چشم اندازهای نخبگان، نگرش های شهروندان و در تحلیل نهایی به لحاظ تعریفی که از منافع ملی دارند، به این نکته آگاه هستند که چه سیاستی را باید دنبال کنند. هر زمان آمریکا با کشوری به منازعه بپردازد که ارزش های غربی و به تبع آن منافع غربی ها را در سطح کلان با اقدامات خود متزلزل می کند، هر چند که آسیب پذیری اروپائیان کمتر از آمریکا باشد، در جهت منافع خود می یابند که به سوی آمریکا حرکت کنند.کشورهای اروپایی مستقلاً به این نتیجه رسیده اند که برتری آمریکا تهدید موجودیتی برای آنها نیست اما در رابطه با چالشگران آمریکا چنین اطمینان خاطری را ندارند. دولتمردان اروپایی در چارچوب معیارهای دموکراتیک حاکم بر رفتار آنان در داخل آمریکا را از جنس خود یافته اند و هر زمان ارزش های آمریکایی که در تحلیل نهایی ارزش های آنان نیز است به تهدید دچار شود برحسب منافع ملی خود به سوی آمریکا و برعلیه مخالف ارزش های موجودیتی آمریکا حرکت خواهند کرد.

دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید