شنبه, ۲۱ مهر, ۱۴۰۳ / 12 October, 2024
مجله ویستا

دولت قدر مقدور


دولت قدر مقدور
هر چند كه مفهوم «دولت قدر مقدور» در خلجان انقلاب مشروطیت، بیش از پیش نمایان گشت و خود را از لابه‌لای متون دینی بیرون كشید اما به خودی خود اندیشه‌ای اصولی در فقه سیاسی به شمار می‌رود و در طول چند قرن اندیشهٔ سیاسی اسلام مورد توجه و مد نظر بوده است.
اندیشه قدر مقدور نزد علمای صدر مشروطه از قبیل شیخ‌فضل‌ا… نوری، میرزای نائینی و حاج‌آقانورا… اصفهانی دارای تفاوتهائی از لحاظ تفصیل، مبادی، شیوهٔ طرح و استدلال است اما همگی در قالب یك نظریهٔ سیاسی جای می‌گیرند و ما را به یكی از عمیق‌ترین عناصر تفكر سیاسی اسلام می‌كشاند. «در تمامی این موارد، تلاش بر آن است تا براساس مقایسهٔ مقاصد و آمال مورد نظر با شرایط حاكم در یك زمان خاص، سطح عینیت‌پذیر در آن شرایط و ظرف زمانی تعیین شود.» توجه شما را به نگرشی برای تفكیك سطوح مختلف قدر مقدور در مقالهٔ زیر معطوف می‌داریم.
●تفكیك«مولفه‌ها و مقاصد آرمانی یك نظام»
هر منظومه فكری و سیاسی كه بخواهد بنیانی مستحكم و كارآمد داشته باشد، ناگزیر است تا از مولفه‌های مختلفی از جمله مقاصد آرمانی خاص برخوردار باشد. اما هنگامی كه این مقاصد آرمانی برای یك زمان خاص در نظر گرفته می‌شود، به ناچار باید ابعاد و سطوحی را كه در آن موقعیت زمانی قابل پیاده شدن و به اصطلاح قدر مقدور هستند از سطوحی كه آرمانها در آن شرایط عینیت‌پذیر نیستند، تفكیك نمود. بسیاری از اندیشه‌ورزان سیاسی این تفكیك را به صورت شفاف انجام نمی‌دهند و این امر به آشفتگی تاملات سیاسی دامن می‌زند. از سوی دیگر، این تفكیك نیز اگر به صورت خودآگاهانه و به صورت تفصیلی نباشد، آشفتگی مزبور كاملا قابل حل نخواهد بود. برای ارتقای این خودآگاهی توجه به نكات مختلفی لازم است كه ذیلا به برخی از آنها می‌پردازیم:
●مفهوم قدر مقدور
در تحلیل اندشه‌ورزیهای سیاسی در دوران معاصر تعابیری مانند«قدر مقدور» و «نظام قدر مقدور» رواج فراوانی یافته است كه به كسانی مانند مرحوم نائینی نسبت داده می‌شود. برای دستیابی به فهم درستی در این مورد، متذكر می‌شویم كه تعبیر قدر مقدور نسبت به امور مختلفی می‌تواند مطرح شود؛ مواردی چون: حاكمیت قوانین الهی، توانمندی نظام سیاسی در حاكمیت بخشیدن به قوانین الهی و تامین مشروعیت در حوزه برنامه‌ریزیها و قانون‌نگاریها، مشروعیت در مورد تصدِی‌ها و تصّرف‌ها، خطاگریزی و عصمت افراد و نظام حاكم از مفاسد و نهایتا كارآمدی در ایفای مسولیتهای دینی و اجتماعی.
بر این اساس، معانی و كاربردهای مختلفی می‌توان برای مفهوم قدر و مقدور سراغ گرفت كه هر یك از جهت خاصی می‌توانند مورد توجه قرار گیرند. از سوی دیگر، در اندیشه‌ورزی سیاسی بسیاری از مفاهیم و مباحث به نظام سیاسی معطوف است، با این حال باید توجه داشته باشیم كه در تحلیل و بازشناسی مفهوم قدر مقدور، تنها برخی از موارد فوق، درباره نظام سیاسی مطرح می‌شوند. بی‌تردید برخی از این موارد به امور دیگری مربوط هستند و یا آنكه هم با نظام سیاسی و هم با امور دیگر مرتبط می‌باشند. در هر حال، عمده‌ترین مفهوم«قدر مقدور» عمدتا در موارد زیر به كار می‌رود كه درباره هر یك نكات مهم و قابل تاملی نیز وجود دارد. به نظر می‌رسد قدر مقدور بیشتر در معانی زیر استفاده می‌گردد:
▪سطح حاكمیت قوانین و عینیت‌پذیری آنها:
گاه مفهوم قدر مقدور در مورد میزان عینیت‌پذیری و حاكمیت یافتن اصول، باورها و قوانین اسلامی یا میزان توانایی در مقابله با ستمگریها و ناهنجاریها به كار می‌رود. در این صورت قدر مقدور و حد میسور از حاكمیت ارزشها، می‌تواند از جهت بررسی موانع حاكمیت آنها مورد توجه اولیه قرار گیرد و اگر توان افراد یا نظام در حاكمیت بخشیدن به آنها نیز مورد لحاظ باشند، در واقع در درجه دوم و به صورت ثانوی مورد توجه قرار خواهند گرفت.
▪سطح عینیت‌پذیر مشروعیت در قانون‌گذاری و توان سنجی افراد یا نظام برای آن:
میزان توانایی افراد یا نظام در حاكمیت بخشیدن به این قوانین و توان مقابله با ناهنجاریها نیز می‌تواند با استفاده از مفهوم قدر مقدور یا مفاهیم مشابه به آن مانند حد میسور، سطح عینیت‌پذیر و میزان ممكن، مورد اشاره قرار گیرد. دراین استعمال، نگاه اصلی به توان افراد یا نظام است و توجه به موانع از لحاظ ثانوی و در درجه دوم مطرح می‌شوند. در اندیشه اسلامی، یك نظام سیاسی برای تصمیم‌سازی باید از راهبردهایی بهره گیرد كه بتواند در برنامه‌ریزیها مشروعیت دینی لازم را تامین نماید. در این راستا، كاوشهای فكری برای شناخت روزآمد از توانایی یك نظام برای تعیین حد میسور قدر مقدورِ تامین مشروعیت، امری بایسته است و این امر كه بیشتر معطوف به رعایت ارزشها و قوانین شرعی است، مساله‌ای جدا از تامین مشروعیت در حوزه تصدِی‌ها و تصّرف‌ها می‌باشد، به گونه‌ای كه گاه در نظام نامشروع نیز در برخی حوزه‌ها رعایت ارزشهای دینی مقدور است. باید توجه داشت كه در بررسی مقایسه‌ای دیدگاه‌های اندیشمندان، توجه به سطحی كه آنان در شرایط حاكم خاصی ممكن می‌دانند، مهم است.
▪سطح عینیت‌پذیر در مشروعیت تصدی‌ها:
ممكن است در بررسیهای خود، یك نظام را از جهت سطح تامین مشروعیت دینی و كسب حقانیت الهی در تصدِی‌ها و تصّرف‌ها، مورد بررسی قرار دهیم و با توجه به سطوح آرمانی تامین مشروعیت، قدر مقدور و میزان عینیت‌پذیری آن را تعیین كنیم. در این صورت نظام آرمانی، معیاری برای بررسی فاصله نظام ممكن در شرایط خاص با سطح مطلوب خواهد بود و مفهوم مورد بحث در پیوند با آن نظام، معنا خواهد یافت. در این فضا،این فرض معنا می‌یابد كه تعیین نماییم برای كدام بخش از ساختار سیاسی می‌توان مشروعیت الهی را تامین نمود و چه بخشهایی را می‌بایست از باب ضرورت و به خاطر مصلحت سنجیها در مقام تزاحم ملاكها، تحمل كرد. در این صورت مفهوم قدر مقدور به این معنا خواهد بود كه یك اندیشمند از دیدگاه خود، بخشهای مشروعیت پذیر را در زمان و شرایط حاكم تبیین نموده و از بخشهایی كه امكان تامین مشروعیت در آنها نیست، متمایز سازد.
اینگونه استعمال از مفهوم قدر و مقدور و مفاهیم مشابه آن، درمواردی چون مقایسه دیدگاه كارشناسی اندیشمندان سیاسی و چالش آنها با یكدیگر در مقام تصمیم‌سازی سیاسی، به كار می‌آیند. می‌توان چنین گفت كه مثلا از دیدگاه یك فقیه حكومت یك سلطان خاص، از آن میزان قانون‌پذیری و شریعت محوری برخوردار نیست كه به عنوان عهده دار قوه مجریه، مشروعیت‌پذیر باشد و نباید زمامداری او را تنفیذ كرد و باید با آن سلطان به چالش برخاست اما ممكن است از دیدگاه فقیه دیگری، سلطان مورد نظر از شرایط لازم برای زمامداری برخوردار باشد. چنان كه می‌توان این مساله را نیز پیش كشید كه بر فرض حاكمیت سلطان مورد بحث را نمی‌توان مشروع دانست، اما می‌توان بخشهایی از حكومت مانند مجلس قانون‌گذاری(و به تعبیر دقیق‌تر برنامه‌ریزی) و تصدی اعضای آن را با شرایط خاصی مشروع دانست. در این مثال می‌توان گفت، قدر مقدور به این معناست كه حاكمیت شاه مشروعیت‌ناپذیر است، اما دخالت مجلس و اعضای آن كه با اذن فقهاست، سطح ممكن از تامین مشروعیت دینی در ساختار سیاسی را تامین می‌كند. این حالت جایگزین سطحی از تامین مشروعیت است كه در شرایط حاكم در یك فضای زمانی خاص، امكان تحقق بیش از آن وجود ندارد. بر این اساس، استعمال مفهوم قدر مقدور درخصوص مشروعیتٍ نظامی چون سلطنت مشروطه، از جهت تامین مشروعیت بخشی به آن، معنا می‌یابد. اما هنگامی كه به مقایسه نظر دو فقیه در این مثال می‌پردازیم از این زاویه آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم كه برای مثال؛ در نگاه یكی، نهاد مجلس و وكلای آن از صلاحیت لازم برای تامین مشروعیت از طریق اذن فقیه(هرچند تلویحا) برخوردارند، ولی پادشاه مستبد است و قدرتمندی او مانع از عزل اوست و از این روی بدون هیچگونه تحصیل اذنی از فقیه، كرسی زمامداری را در دست خود نگاه داشته است و مردم و فقها او را به ناچار تحمل می‌كنند. لذا باید در تلاش بود تا با نهادهایی چون مجلس او و كارگزارانش را كنترل نمود. در چنین حالتی فقط تامین مشروعیت برای نهاد مجلس ممكن خواهد بود و نظام قدر مقدور از نظر چنین تحلیلگری به همین اندازه است. حال آنكه ممكن است اندیشمند سیاسی دیگری، همان مجلس و اعضای آن یا برخی از اعضای آن را در شرایط مورد بحث مشروعیت‌پذیر نداند یا آنكه افزون بر مشروعیت‌پذیریِ نهاد فوق، نهاد سلطنت را نیز حائز شرایط لازم برای تامین مشروعیت الهی بداند. بر اساس این توضیح، نتیجه مقایسه قدر مقدور از دیدگاه اندیشمندان مختلف به این صورت خواهد بود كه تحقیق كنیم در شرایط یكسان، كدام یك از ایشان، بخشها و سطوح بیشتری از نظام حكومتی را مشروعیت‌پذیر می‌دانند یا آنكه در آن شرایط زمانی، هیچ بخشی از ساختار سیاسی حاكم در نگاه ایشان مشروعیت‌پذیر نیست. شایان ذكر است حتی اگر بتوان راه‌های مختلفی برای تامین مشروعیت الهی برای تصدِی‌ها و تصّرف‌های حكومتی بازشناخت، نمی‌توان هنگامی كه مشروعیت لازم از طریق یكی از آن راه‌ها تامین شد، آن را به عنوان قدر مقدور به معنای جایگزینی از سطح آرمانی از تامین مشروعیت مطرح نمود؛ چراكه آنچه اهمیت دارد، تامین مشروعیت می‌باشد كه آن هم حاصل شده است. بنابراین، اگر در چنین مواردی تعبیر قدر مقدور به كار گرفته شود، به معنای آن است كه تمامی آنچه باید از جهت مشروعیت تامین شود، حاصل نشده است، و به رغم تامین مشروعیت نسبی می‌بایست امر یا امور دیگری نیز عینیت یابند كه نیافته‌اند یا آنكه تنها بخشی از آن و به صورت خاصّی مشروعیت یافته‌اند.نكته فوق را در قالب یك مثال چنین تبیین می‌كنیم؛ اگر یك دولت مثلا از طریق اذن فقیه مشروعیت یابد، دیگر نمی‌توان از این جهت- مگر مجازاً- به آن نظام قدر مقدور گفت، چراكه چنین استعمالی این معنا را به ذهن متبادر می‌كند كه نظام مورد نظر مشروع نیست. آری، از این جهت كه امام معصوم علیه الاسلام ظهور نكرده و حكومت را به دست نگرفته‌اند، می‌توان به آن نظام قدر مقدور گفت؛ اما نه از آن جهت كه مشروعیت آن تامین نشده است، بلكه این استعمال از جهت اموری چون سطوح كارآمدی، عصمت و… معنا خواهد داشت.
▪سطح كارآمدی نظام در ایفای مسولیتها:
هرچند ایفای مسولیتهای دینی از مصادیق قوانین یك دین است، اما هنگامی كه به فراگیری آنها به ویژه در دین مبین اسلام، نسبت به تمام مسائل اجتماعی- سیاسی كه بسیاری از مصادیق آنها رنگ دنیوی نیز دارند توجه كنیم، كارآمدی نظام سیاسی در ایفای مسولیتهایش امر مستقلی خواهد بود كه بررسی توان لازم برای ایفای آن و شناخت حد میسور و قدر مقدور آن، در هر زمان اولویت خاصی برای اندیشمندان دارد.
بر اساس نگاه فوق می‌توان مفهوم قدر مقدور را میزان كارآمدی و توانایی یك نظام در ایفای مسولیتهای دنیوی و مسولیتهای ویژه دینی آن دانست. روشن است كه برای تعیین و بررسی میزان كارآمدی یك نظام از دو جهت مذكور، نگاه ما به آرمانهای اجتماعی- دینی مورد پذیرش است و سطح ممكن و عینیت‌پذیر از جهات فوق مورد نظر خواهد بود.
از سوی دیگر در این استعمال، چندان جای آن نیست كه یك نظام را به عنوان قدر مقدور از نظام دیگری بدانیم كه پیش از آن وجود داشته و نتوانسته است كاملا به آرمانهای خود دست یابد، مگر آنكه برخی آرمانهای مشترك این دو نظام در یكی از آنها عینیت بیشتری یافته باشند. در واقع، این استعمال فقط اشاره‌ای به توان اجرایی هر نظام نسبت به توان ایده‌آل همان نظام دارد. بر این اساس است كه این مفهوم اضافی و نسبی می‌تواند درباره دولت كسانی چون پیامبر(ص) و ائمه(ص) نیز مطرح شود و از طریق آن به میزان توانایی و ناتوانی اجرایی حكومتهای ایشان اشاره گردد. به تعبیر دیگر، نظامهای پیشین نیز به تمام مقاصد آرمانی خود دست نیافته‌اند و خود قدر مقدور و حد میسوری از امكان عینیت‌پذیری آنها بوده‌اند.
▪سطح خطاگریزی و درجه عصمت از مفاسد:
در یك نظام ایده‌آل، كارگزاران حكومتی در رده‌های مختلف باید همانند دیگر مردمان از ملكه پرهیز از مفاسد و خطاهای اجتماعی- سیاسی برخوردار باشند. اما روشن است كه در عالم واقعیت، چنین حالتی به صورت كامل ممكن نخواهد بود. در مقابل، این پرسش همواره پیش‌روی اندیشمندان سیاسی قرار دارد كه سطح عینیت‌پذیر و قدر مقدور حصول مفسده گریزی و خطاناپذیری چیست و در چه شرایطی حاصل می‌شود و به ویژه چگونه می‌توان سطح یا سطوحی از آن را نهادینه كرد. در این فضا، استعمال واژه تركیبیِ قدر مقدور یا مفاهیم مشابه آن، در مقام اشاره به جایگزینی حالت ممكنی نسبت به حالت ناممكن و آرمانی دیگر خواهد بود. به عنوان مثال؛ مرحوم نائینی در مقام یافتن راهی كه بتواند عدم عصمت حكام را- حالت آرمانی عصمت فقط در ائمه معصومین(ع) وجود دارد- جبران نماید، نظارت عمومی در شكل خاص از آن را به عنوان قدر مقدوری از عصمت معرفی می‌كند. نائینی هرچند در بحث خود به دنبال رفع سه نوع غصب نیز می‌باشد، ولی برخلاف این ذهنیت متداول كه می‌پندارد نائینی مفهوم قدر مقدور را از جهت كارآمدی و تامین مشروعیت به كار برده است، وی در تعابیر خود قدر مقدور را برای عصمت به كار می‌گیرد و در معانی دیگر به كار نمی‌برد. البته واضح است كه عدم استفاده مرحوم نائینی از دیگر معانی«قدر مقدور» مانع از بهره‌گیری این مفهوم در معانی گوناگون جهت تحلیل دیدگاه وی نیست.
خاستگاه مفهوم قدر مقدور و میزان شفافیت آن
▪ظرفیت معنایی و مداول قدر مقدور
رویكرد به مطالعه و بررسی« قدر مقدور» در واقع به عنوان طیفی از تلاشهای نظری و عملی برای نزدیك شدن به آرمانهایی است كه یك نظام یا افراد یك جامعه برای خود در نظر می‌گیرند. اما اگر انتظار به دست آوردن تصویر شفافی از ماهیت نظام یا نظامهایی را داشته باشیم كه عنوان قدر مقدور را می‌یابند، خود این مفهوم به تنهایی نمی‌تواند ماهیت چنین نظامی را به عنوان دیدگاه یك اندیشمند تبیین نماید(چنانكه مثلا قدر مقدور در كنار نظامهایی چون جمهوری، مشروطه،… قرار گیرد). این اندیشه، مفهومی انتزاعی و كلی است كه به نسبت طراحی یك نظام و آرمانهای مورد قبول صاحبان آن نظام و میزان دوری و نزدیكی این دو اشاره می‌كند. بر این اساس، از زوایه‌ای كه اندیشمند به بررسی می‌پردازد، قدر مقدورِ مورد نظر وی می‌تواند بر یكی از نظامهای فوق تطبیق نماید یا آنكه متفاوت از آنها باشد.
واژه تركیبی قدر مقدور تنها این معنا و مفهوم را در بردارد كه سطوحی از خواسته‌ها و آمال وجود دارند كه تمامی آنها نمی‌توانند عینیت یابند و صرفا بخشی از آنها امكان تحقق خارجی دارند و همین بخش اخیر است كه واژه مذكور بر آن دلالت می‌كند. از سوی دیگر می‌دانیم، سطح ممكن و حد میسور از آن مقاصد ذهنی و آرمانی، در شرایط مختلف متفاوت است و اگر بخواهیم به آن سطح اشاره نماییم، باید از مفاهیم و واژه‌های دیگری نیز بهره گیریم. این واژه درباره تمامی سطوح مختلفی صادق است كه در شرایط گوناگون عینیت‌پذیرند و هر كدام در عرض دیگری قرار می‌گیرند. در هر یك از آن مصادیق، این معنا مورد بحث خواهد بود كه شرایط خاص و در یك زمان ویژه، چه سطحی از خواسته‌ها ممكن الوقوع بوده و عینیت‌پذیر می‌باشند. بر اساس توضیح فوق، اگر بخواهیم سطح كارآمدی یا مشروعیت یك نظام را با این تعبیر روشن نماییم یا آنكه بخواهیم میزان حاكمیت قوانین مورد نظر خود در یك جامعه را از طریق آن مورد اشاره قرار دهیم، سخت در اشتباهیم و ناگزیر خواهیم بود تا از مفاهیم شفاف دیگری نیز بهره گیریم. با این حال استعمال این واژه برای اشاره به معنایی كه می‌تواند بر آن دلالت نماید، هیچ اشكالی ندارد. از سوی دیگر، چنانكه روشن است امور مختلفی- از زاویه تعیین قدر مقدور و حد میسور در زمان و شرایط خاص- از جهات گوناگونی، می‌توانند مورد بررسی قرار گیرند و در تمامی این موارد، تلاش بر آن است تا بر اساس مقایسه مقاصد و آمال مورد نظر با شرایط حاكم در یك زمان خاص، سطح عینیت پذیر در آن شرایط و ظرف زمانی تعیین گردد.
▪حوزه كاربرد مفهوم قدر مقدور:
توجه به نكته‌های فوق، از این جهت می‌تواند در تحلیل نوشته‌ها و گفته‌های اندیشمندان و رجال سیاسی حال و گذشته، یاری كننده باشد كه میان اندیشه‌ورزی درباره اصول بنیادین و آرمانهای آنها از نظریاتی كه به عنوان تعیین سطح ممكن در زمانه خود دارند، تفكیك قائل شویم. به عنوان مثال، بر اساس نكات فوق، باید دید اندیشمندان برجسته‌ای مانند مرحوم نائینی، كدام سطح از حاكمیت قوانین اسلام، كدام سطح از كارآمدی تصمیمهای سیاسی، چه میزان از مشروعیت، چه حدی از عصمت و خطاگریزی و كدام نظام را در زمان خود به عنوان حد میسور و قدر مقدور(به عنوان جایگزین اجباری مقاصد آرمانی خود) می‌داند؛ البته روشن است كه بسیاری از اندیشمندان در بررسیهای خود، آگاهانه میان مقاصد آرمانی و اموری كه به عنوان آنچه قدر مقدور و حد میسور می‌دانند، مرز شفافی در نظر نمی‌گیرند و این عدم تفكیك باعث می‌شود كه بسیاری از تحلیلگران، الگوهای درجه دو و قدر مقدور را به عنوان مقاصد آرمانی یا برعكس محسوب دارند. افزون بر این بسیاری از امور نیز از باب ضرورت- و نه لزوما به عنوان مطلوبیت ذاتی آنها- ممكن است مورد تاكید یا بهره‌برداری قرار گیرند كه باید آنها را از مقاصد آرمانی و مطلوبهای اصلی تفكیك نمود.
روشن است هنگامی كه درصدد مقایسه اندیشه‌ورزی سیاسی دو یا چند نفر مانند شیخ فضل الله نوری، میرزای نائینی، حاج آقا نورالله اصفهانی و … هستیم، می‌بایست تحقیق نماییم كه آنها چه مسائلی را به عنوان امور مطلوب و مقاصد آرمانی می‌دانند و از سوی دیگر، چه سطحی از آنها را به عنوان قدر مقدور و حد میسور باز می‌شناسند. همانگونه كه باید دقت شایان توجه و در خوری را از خود نشان داد تا اموری را كه از باب ضرورت مطرح كرده‌اند از اموری كه آنها را دارای مطلوبیت ذاتی می‌دانند تفكیك نمود.
از سوی دیگر، هنگامی كه از این زاویه به تامل در اندیشه‌ورزیهای سیاسی می‌نشینیم، باید بدانیم كه چه بسا برخی الگوها یا راهبردهای ارائه شده، ممكن است از باب ضرورت و به خاطر توجه به مصالح و مفاسد، به عنوان الگو یا راهبردهای درجه دوم مطرح شده باشند، كه در این صورت لزوما تامین كننده بخشی از آرمانهای خاص مورد نظر ما نیستند.
۳- عینیت بخشی قدر مقدورها و تزاحم آنها:
گذشته از دیدگاه‌های مختلف در مورد مقدور و میسور بودن سطح خاصی از مقاصد ما، یكی از زوایای مهم كاوشهای نظری معطوف به اندیشه‌های سیاسی، بررسی واقعیت بیرونی برای شناخت سطوح مقدور در معانی مختلف و اولویت سنجی میان آنها و به دنبال آن تهیه زمینه مناسب برای نظام‌سازی و تصمیم‌سازی سیاسی است. به عنوان مثال حد میسور و قدر مقدورهای حاكمیت قوانین اسلامی، ایفای مسوولیتهای دولت، تامین مشروعیت و دیگر معانی قدر مقدور ممكن است همگی در سطحی متناسب با یكدیگر نباشند. از این روی، بررسی برآیند و مجموع آنها مهم به نظر می‌رسد. به عنوان مثال، ممكن است عینیت بخشیدن به قدر مقدور از زاویه خاصی در تزاحم با تحصیل قدر مقدور از زوایه دیگری باشد. این مساله اولویت‌بندی مطلوبها را در پی خواهد داشت كه به سطحی كمتر از حد میسور و سطح مقدور تن دهیم و بر اساس آن به نظام‌ و تصمیم‌سازی سیاسی بپردازیم. البته روشن است كه در این مقام از تفكر سیاسی، باید نقاط تلاقی و تزاحم این معانی مورد تامل مستقل و مبسوط قرار گیرند و مبحث جداگانه‌ای نیز درباره اولویت سنجی آنها مطرح شود.
ذبیح الله نعیمیان
منبع : ماهنامه زمانه