پنجشنبه, ۲۲ آذر, ۱۴۰۳ / 12 December, 2024
مجله ویستا
مهندس قلابی، انتقام مهریه را گرفت!
یک مهندس قلابی که به بهانه ازدواج، ۳ جوان را فریب داده و از آنان میلیونها تومان کلاهبرداری کرده بود، دستگیر شد. چندی پیش یک زن جوان در شکایت خود از یک مرد اینچنین نوشت: دو هفته قبل در یک بنگاه معاملاتی مسکن که برای خرید آپارتمان رفته بودم، با مردی آشنا شدم که خود را یکی از مقامهای عالیرتبه سازمان هواپیمایی معرفی کرد و به من گفت: که قصد خرید آپارتمانی را دارد.
به دنبال این آشنایی، او وقتی فهمید من به تنها زندگی میکنم به من گفت که همسرش فوت کرده و به من پیشنهاد ازدواج داد که من هم چند هفته وقت از او خواستم تا در این خصوص بیشتر فکر کنم. چند روز بعد از این پیشنهاد، با من تماس گرفت و از من خواست یک فقره چک ۲۰ میلیون تومانی به او بدهم تا به صورت شراکتی آپارتمانی خریداری کنیم. من هم به او اعتماد کردم و این چک را به او دادم، او هم یک فقره چک به مبلغ ۵۰ میلیون تومان به صاحب مشاور املاک ارائه کرد و قرار شد چند روز دیگر بقیه پول آپارتمان را بدهد و سند آن را تحویل بگیرد. سپس تصمیم گرفتیم که دو روز دیگر من بقیه پولها را بدهم و سه دانگ آپارتمان به نام وی و سه دانگ دیگر به نام من به ثبت برسد.
روز ملاقات وقتی به بنگاه مسکن رفتم، متوجه شدم او به آن محل مراجعه نکرده و تلفن همراهش را هم پاسخ نمیدهد. زمانی که از او خبری نشد، به ماجرا مشکوک شدم و به بانکی که قرار بود چکم در آن محل نقد شود، رفتم که متوجه شدم، او چک مرا نقد کرده است. موضوع را با صاحب بنگاه در میان گذاشتم که او گفت: آن مرد کلاهبردار بود، چرا که پس از استعلام از بانک متوجه شده چک او بی محل است و تازه فهمیدم خواستگار چه کلاهی بر سرم گذاشته است. پس از این اتفاق دو زن دیگر هم به پلیس مراجعه کردند، آنها هم از دست مردی شاکی بودند که مشخصات او با شکایت قبلی یکی بود و آنها هم میلیونها تومان باخته بودند، خوشبختانه با ترفندهای پلیسی این مرد شناسایی شد و در منزلش در یکی از محلههای شرق تهران دستگیر شد. پس از دستگیری، پلیس متوجه شد که او دو سال پیش به دنبال جدایی از همسرش بهخاطر پرداخت نکردن مهریه و نفقه، روانه زندان شده و پس از چند ماه با سپردن وثیقه از زندان آزاد و سپس متواری شد. با فاش شدن این راز، متهم اعتراف کرد که پس از آزاد شدن از زندان، اقدام به هویت جعل به عنوان مهندس پرواز کرد و پس از جلب اعتماد سه زن، به بهانه ازدواج آنها را فریب داده و اقدام به کلاهبرداری میلیونی کرده است. آیا این مرد انتقام پرداخت نکردن مهریه خود را کرده بود؟
● چرا ظرفها را نشستی
پلیس ایالت پنسیلوانیای آمریکا میگوید: یک زن ۲۰ ساله را به اتهام ضرب و شتم و اقدام به قتل نامزدش بازداشت کرده است چرا که نامزد این زن از شستن ظرفهای غذا طفره رفته بود. پلیس ایالت پنسیلوانیا اعلام کرد: این زن به اتهام شکست. قاب عکس روی سر نامزدش، پرتاب چاقوی ۶۰ سانتیمتری به طرف وی و ضرب و شتم وی دستگیر شده است. پال هندرسون، افسر پلیس این ایالت گفت: نامزد ۲۱ ساله این زن به پلیس گفته بود که این درگیری میان او و نامزدش به علت یک جروبحث شخصی اتفاق افتاده چرا که نامزدش از اینکه او ظرفها را نشسته بسیار ناراحت و عصبانی شده بود. وی افزود: جراحات وارده به این مرد بسیار مشهود است به طوریکه بریدگیهای حاصل از برخورد خرده شیشهها بر روی صورت وی، آشکار است، همچنین در این درگیری شانه راست این مرد هم شکسته است.
رییس زندان مترفیلد ایالت پنسیلوانیا، گفت: پس از آنکه ۱۰ هزار دلار به حساب زندان واریز شد، ما این زن را آزاد کردیم. پلیس ایالت پنسیلوانیا در ادامه افزود: این دو نفر تنها چهار ماه بود که یکدیگر را میشناختند و من فکر نکنم که بتوانند بار دیگر در کنار هم باشند.
● به خاطر پول
زن میانسال میگفت: بد زمانهای شده، آخه، آنقدر بیاعتمادی، شرم و حیا کجا رفته، یکی به من میگه شرم و حیا کجاست؟ تلنگری به زن میزدی منفجر میشد... احتیاج نبود شما بپرسی چه خبر شده؟ خودش ادامه داد: من نمیدونم چرا نسل جدید، این جوری شدند، دختره توروم واستاده و گستاخی میکنه به پسرم گفتم، این دختر به درد تو نمیخورد اما کو گوش شنوا؟ میگفت: علف به دهن بزی شیرینه؟ بیا آقا پسر، این هم علف... راضی شدی؟ خودم را به زن نزدیک کردم، از او خواستم که واضحتر حرف بزنه و او هم ادامه داد: سال گذشته همین موقعها بود که پسرم در دانشگاه با عروسم آشنا شد، ما مخالف این ازدواج بودیم، چرا که فکر میکردیم در ۲۱ سالگی زود است تا او ازدواج کند اما او میگفت: مرغ یک پا دارد، من و پدرش برای تنها فرزندمان آرزویهای زیادی داشتیم، خانواده «میترا» هم هزار سکه برای دخترشان مهریه در نظر گرفتند، سرت را به درد نیاورم، حضور در مراسم خواستگاری به زور بود، بله برون هم، همینطور و عروسی هم به دلیل شکل چرا که نمیخواستیم تنها فرزندمان از نظر عاطفی دچار مشکل باشد، به لطف خدا شوهرم مغازهدار است و یک رستوران دارد و کاروبارش هم بد نیست، برای آنان خانهای اجاره کردیم، مخارج زندگیشان را هم تقبل کردیم چرا که هر دو دانشجو بودند. ده ماه زندگیشان به همین منوال گذشت تا اینکه چندی پیش پسرم سراسیمه به خانه آمد و گفت: «میترا» برایم احضاریه صادر کرده است، مهریهاش را اجرا گذاشته، گفتم: مگر مشکلی داشتید، مگر او را اذیت کردی و پسرم گفت: خودت شاهدی، کمتر از گل به او نگفتم. به خانهشان رفتم، از او دلیل این کارش را جویا شدم که در کمال ناباوری گفت: زندگی خودم است، شما دخالت نکنید، مهرم را هر وقت که بخواهم میگیرم به کسی ربطی ندارد. خلاصه کار به دادگاه کشید، آن هم بدون دلیل ... حالا که این طوره ما هم مهرش را قسطبندی میکنیم، چون چیزی به اسم پسرم نیست، حداقل ماهی یک سکه به او میدهیم. از او پرسیدم پس چرا ناراحتی؟ میگفت: به اتاق قاضی رفته، قبل از اینکه به همراه پسرم به اتاق قاضی بروند، با او بحثم شد. میگفت: که باید یکی از ملکهای شوهرم را به نام او کنیم، آخه برای چی؟ از شما میپرسم برای چی باید چنین کاری را کنیم؟ باباش لج کرده، میگه همایون باید این دختره رو طلاق بده! من هم موافقم، او و خانوادهاش گستاخی را به نهایت رساندهاند. او تنها برای ثروت با پسرم ازدواج کرده، دلیلی دیگری نمیتواند داشته باشد.
● از ایران میرود
۱۲ سالی میشد که ازدواج کرده بودند، ثمره ازدواجشان، دو فرزند ۹ و ۶ ساله بود اما حالا میخواستند از هم جدا شوند. مادر شوهر میگفت: همه حسادت زندگیشان را میکردند من نمیدانم چی شد، چرا یکباره آنها میخواهند از هم جدا شوند.
مرد میگوید: آقای قاضی، یکسالی است که همسرم پایش را در یک کفش کرده و میخواهد پیش برادرش در خارج از کشور برود اما من قبول نمیکنم، حالا هم آمده و مهرش را اجرا گذاشته تا مرا تحت فشار قرار بدهد اما حالا که اینطور شده من هم طلاقش را میدهم و بچههایم را ازش میگیرم.
زن در دفاع از خود به قاضی میگوید: آقای قاضی، ۱۲ سال است که اینجا زندگی میکنیم، ۵ سال هم برویم آنور مگر چه میشود؟ ما که این موقعیت را داریم چرا نباید برویم؟ مرد میگوید: یک کلام نه، طلاق میخواهی، اشکالی ندارد، میخواهی بری خارج برو، آقای قاضی شاهد باشید که من میخواهم زندگی کنم اما او برای اینکه از ایران برود و مرا هم با خودش ببرد، با مهریهاش مرا تحت فشار گذاشته! شما بگویید: من چی کار کنم؟ قاضی از آنها میخواهد که دو هفته دیگر مراجعه کنند و تا آن زمان فکرهایشان را خوب بکنند و تصمیم درستی بگیرند.
سونیا ستایش
منبع : مجله خانواده سبز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست