چهارشنبه, ۲۳ آبان, ۱۴۰۳ / 13 November, 2024
مجله ویستا


۷۰درصد معتادان به دلیل ناتوانی در «نه» گفتن معتاد شده‌اند


۷۰درصد معتادان به دلیل ناتوانی در «نه» گفتن معتاد شده‌اند
یک جامعه‌شناس می‌گوید بر اساس مطالعاتی که انجام گرفته ۷۰ درصد افرادی که در جوانی معتاد می‌شوند، مهارت «نه» گفتن نداشته‌اند. کرامت‌ا... راسخ، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه به فرهنگ آشتی می‌گوید: «بهادر شفرز در کتاب خود با عنوان «مبانی جامعه‌شناسی جوانان»، که من آن را ترجمه کرده‌ام، می‌نویسد مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که حدود ۷۰ درصد افرادی که در جوانی معتاد می‌شوند،در محافل دوستان و همسالان و ناتوانی در «نه» گفتن برای نخستین بار مواد مخدر مصرف می‌کنند». در همین حال «دکتر هومان نارنجی‌ها»، مدیرکل امور فرهنگی و پیش‌گیری ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز پیشتر گفته بود:«طبق یافته‌ها، بیش از ۶۰ درصد اعتیادهای ایرانی با تعارف دوستان شکل می‌گیرد.بخش اعظم این موضوع،از فقدان مهارت‌هایی چون «نه» گفتن و ترس از تمسخر دوستان، ناشی می‌شود که البته این معضل در گروه نوجوان و جوان بیشتر قابل توجه است». در همین زمینه راسخ می‌افزاید: «عواقب ناتوانی در نه گفتن بسیار بیشتر از آن چیزی است، که تصور می‌کنیم. ما در مورد مسئله اعتیاد بیشتر به عوامل بیرونی توجه داریم. نیروهای انتظامی را تقویت می‌کنیم و یا راه‌های نفوذ از مرزها را مشکل‌تر می‌کنیم. اما کمتر به بعد اجتماعی این مسئله و عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر آن توجه می‌کنیم».
● «نه» را یک شهروند می‌گوید
این جامعه‌شناس معتقد است که مهارت «نه» گفتن را تنها یک «شهروند» می‌تواند داشته باشد:«نه را یک شهروند می‌گوید. تا زمانی که زمینه‌های لازم برای پیدایش و خلق شهروند فراهم نیست، ما با افرادی سروکار خواهیم داشت که نه تنها دشواری دارند«نه» بگویند، بلکه در سرنوشت خودشان و کشورشان نیز مشارکت نخواهند کرد. البته تربیت و سروکار داشتن با شهروند پرسشگر در برابر رعیت مطیع هزینه‌هایی هم دارد که به نظر من پرداختن به آنها در مقایسه با منافعی که حاصل می‌شود، می‌ارزد». راسخ، شهروند را این‌گونه تعریف می‌کند: «در اروپا در سه قرن گذشته تحولاتی انجام گرفت که واحد اجتماعی از رعیت به شهروند تغییر پیدا کرد. شهروند بر خلاف رعیت فقط تکلیف ندارد.بلکه حقوق و وظایف دارد و این حقوق و وظایف در چارچوب قراردادی که قانون اساسی نامیده می‌شود،بین حاکم و افراد جامعه تعیین می‌شود.بنابراین در این جوامع به تدریج رابطه بین حاکم و افراد جامعه تغییر کرد که به این عنصر جدید شهروند می‌گویند».
این جامعه‌شناس،تمام پدیده‌های اجتماعی مربوط به انسان را تحت تاثیر دو سری از عوامل ارزیابی می‌کند: «نخست عوامل ساختاری، یعنی عواملی که در بیرون از فرد تصور می‌شوند، مانند ساختارهای گوناگون از جمله خانواده، سازمان‌ها و نهادها و غیره. عوامل دیگری نیز وجود دارند که منشاء آنها را باید در شخصیت فرد جستجو کرد. به اصطلاح عواملی که بیشتر جنبه جامعه‌شناسی دارند و عواملی که بیشتر جنبه روان شناسی».
● فردیت در سایه ارزش‌های جمعی
کرامت‌ا... راسخ با اشاره به اینکه جامعه ایران یک جامعه سنتی است، می‌‌گوید که در جوامع سنتی به طور کلی ارزش‌های جمعی بیشتر از ارزش‌های فردی اهمیت دارند:«در جوامع سنتی در ساختارها پهنه دامنه و در محمل‌های جامعه پذیری مانند خانواده و مدرسه تاکید بر ارزش‌های جمعی می‌شود. این امر مزایا و معایبی دارد. یکی از معایب آن محدود شدن فضا برای شکل گیری شخصیت فردی است. فردی که در چنین محیط پرورش پیدا می‌کند، نمی‌تواند به سادگی نه بگوید».
او می‌افزاید: «مهارت «نه» گفتن درست از همین جا سرچشمه می‌گیرد. یعنی اینکه تا چه اندازه در خانواده یا جامعه به ما کمک شده تا فردیتمان تقویت شود و فردیت دچار آنچنان استحکامی باشد که ما را در موقعیتی قرار بدهد که بتوانیم «نه» بگوئیم. من فکر می‌کنم این مهارت را می‌توان بیشتر در خانه کسب کرد».
جامعه‌شناسان و روانشناسان تاکید می‌کنند که فرد باید مهارت «نه گفتن» را در خود تقویت کند اما در جامعه‌ای مانند ایران به نظر می‌رسد که «نه گفتن» مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. یعنی فردی که می‌خواهد نه بگوید باید منتظر واکنش شدید اطرافیان باشد.از کرامت‌ا...راسخ می‌خواهم که این وضع را تحلیل کند:«جالب است شما دست روی نکته حساسی گذاشتید. این پرسش در واقع بیانگر تعارضی است که ما در آن گرفتار هستیم. جامعه ما از افراد می‌خواهد که با ادب باشند. افراد برای با ادب بودن ناچار هستند نظرات خود را پوشانده و زیر فشار اجتماعی مناسب خواست دیگران عمل کنند. اگر مسئله در همین حد باقی می‌ماند، خب می‌شد با آن کنار آمد. اما چینی‌ها می‌گویند بادی که بر فراز بادبان‌ها می‌وزد، خبر از طوفان در کوهستان می‌دهد. این مسئله نوک قلعه یکی از معضلات اساسی جامعه ما است. بدنه اصلی آن پوشیده و در درون آب قرار دارد. مشکل اصلی تعارض بین جامعه‌ای است که می‌خواهد عناصر اصلی تشکیل دهنده آن یعنی افراد جامعه شهروندان رشید و توانا به داوری و دارای قدرت انتخاب باشند، اما موادی که در اختیار این افراد می‌گذارد از آنها رعیت‌های مطیع یا متظاهر به مطیع بودن می‌سازد. جالب اینکه ضمن آرزوی شهروند شدن مردم از آنها انتظار است که براساس همان چارچوب‌های شناخته شده رفتار کنند. واکنش در برابر استقلال رأی تنها یکی از جلوه‌های زندگی در این تعارض است».
● توانایی نسل کنونی در «‌نه» گفتن
این جامعه‌شناس دو راهکار را نیز پیش رو می‌نهد:«با توجه به صحبتی که کردم راهکار من دو عرصه را می‌تواند در بربگیرد. این دو عرصه عبارتند از آن محل‌هایی که کودکان و جوانان در سنین اولیه زندگی یعنی تا سن ۱۸ سالگی با آنها سر و کار دارند. نقش خانواده و سپس مدارس و به طور کلی مکان‌های آموزشی در این ارتباط دارای اهمیت است. در خانواده این روند تقریبا در ایران شروع شده‌است یعنی خانواده‌ها امروز اختیارات بیشتری به بچه‌هایشان می‌دهند و بچه‌هایشان دارای استقلال بیشتری هستند. تصور من این است که نسل کنونی و نسل آینده، احتمالا توانایی‌های بیشتری از نسل‌های گذشته برای «نه گفتن» خواهد داشت. مشکل اصلی نهادهای دیگری هستند که کودک در آنجا بیشتر با ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی آشنا می‌شود. در ایران در متون آموزشی ما و به طور کلی در کل جامعه بر ارزش‌های جمعی تاکید می‌شود. تاکید بر ارزش‌های جمعی به طور ناخودآگاه و گاهی هم آگاهانه سبب می‌شود تا شخصیت فرد در سایه ارزش‌های جمعی پرورش پیدا کند. این تعارضی است که من فکر می‌کنم با آن روبه‌رو هستیم. در مراکز آموزشی باید کوشش کنیم که بچه‌ها از کودکی دارای شخصیت قوی‌تری بشوند که این شخصیت قوی‌تر آنها را در موقعیتی قرار دهد که بتوانند در مواقعی که لازم است نه بگویند».
● برخی مواقع توانستن در نخواستن است
دکترحسن عشایری، روانشناس در گفت‌و‌گو با فرهنگ آشتی، مهارت «نه» گفتن را این‌گونه تعریف می‌کند: «در روند رشد ذهنی کودک این اتفاق می‌افتد که دیگر بفهمد دنیا دلبخواه نیست. بلکه باید بتواند یک جاهایی هم بازداری کند.در قدم بعدی آرام آرام در روند رشد بتواند مقاومت کند، نظم پیدا کند. یک جاهایی تشخیص دهد به نفعش است که توانستن در نخواستن است و «نه مقدس» را بگوید».
دکتر عشایری معتقد است که ایرانی‌ها رفتار جرات ورز را یاد نگرفته‌اند: «واقعیت است که زبان فارسی خیلی با تعارف و حرمت سروکار دارد و زبان شعر و ادب و تعریف است. روی این اصل ما واقعیت‌ها را آن‌گونه که هست با شایسته‌ترین رنگ، رنگ نمی‌زنیم یا پر رنگ می‌کنیم یا کمرنگ. به دلایلی که در گذشته در تربیت جمعی بوده خیلی جاها پاسیو و منفعل هستیم. یعنی یک عامل بازدارنده درونی است که نمی‌تواند نه را بگوید.ذهن محاسبه‌گر، ترس و تجربه‌ای دارد که بهتر است نه را نگوید ازطرف دیگر به او یاد نداده‌اند. فرد از خانه تا آموزش و پرورش، تربیت‌اش جوری نیست که در مقابل یک گفته معلم نه بگوید یا استدلال ورزی کند.در حالی که تربیت صحیح این است که یک جاهایی هم بتواند با استدلال ورزی ابراز وجود کند. ما رفتار جرات ورز را که آیتم‌های خاصی دارد یاد نگرفته‌ایم».
اما چرا ایرانی‌ها رفتار جرات ورز را فرا نگرفته‌اند. این روانشناس می‌گوید: «برای اینکه شعاع اعتماد کم است. برای اینکه بیشتر زورمداری و مردسالاری و قدرتمداری و حتی در گذشته
تمامیت خواهی و توتالیتریسم حاکم بوده که آرام آرام باید از بین برود ولی طول می‌کشد».
دکتر عشایری معتقد است که چون شعاع اعتماد قوی نیست فرد نیز نمی‌تواند ابراز وجود کند: «چون شعاع اعتماد قوی نیست روی این اصل فرد نمی‌تواند برود جلو و ابراز وجود کند، اعتراض کند، استدلال ورزی کند، در عقیده‌اش و وجودش پایداری کند. بر عکس زود تسلیم سرنوشت می‌شود».
این روانشناس می‌گوید:«جوانی که نتوانسته ابراز وجود کند، فردا کنکور می‌دهد و قبول نمی‌شود. دو تا دوستش جمع می‌شوند و می‌گویند بیا بزن تا روشن شوی. نمی‌تواند «نه» بگوید می‌گویند بچه ننه است و برای اینکه یادگرفته همه جا پاسیو و منفعل باشد، نتوانسته حل مسئله کند و اسمش را شکست می‌گذارد. در حالی که باید به او آموزش دهند که این یک تجربه است و مسیر زندگی مهم است، پیامد مهم نیست. پیامد مدار نشود هیجان مدار نشود، مسئله دار باشد. یک بینش خاصی به زندگی داشته باشد آن وقت مسلما شرایط کاملا عوض می‌شود».
● فرد باید بتواند ابراز وجود کند
دکتر عشایری، راهکار حل این مسئله را در تربیت صحیح خانواده و آموزش و پرورش می‌داند:«مسلما از خانه گرفته تا مدرسه و آموزش و پرورش در شکل‌گیری ذهنیت و بینش ما اثر می‌گذارند.بینش باید عوض شود و برای این بایستی بگوئیم کسی که از خودش ابراز وجود می‌کند، خود پنداری قوی دارد باید به او پاداش بدهیم. ارزش‌های جامعه در پاسیو بودن، منفعل بودن، بله گفتن، سر به زیر بودن و اطاعت کورکورانه نباشد. بلکه آگاهی بالا رود، بنابراین می‌رسیم به اینکه آگاه شویم و حقوق خود و حقوق دیگران را رعایت کنیم».
محمدرضا نسب عبداللهی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی