جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


خشونت از نگاهی کلی


خشونت از نگاهی کلی
اگر گفته شود كه خشونت سرشته در نفس آدمی است واقع‌شده‌ها از عصر حجر تا به امروز دلیلی بر نفی آن به‌دست نمی‌دهند. انسان از خرد برخوردار است، اما همیشه خرد رهبر او نیست.
هركس بهره‌ای از شر و خشونت را در خود نهان دارد. فرهنگ و تمدن همواره دوش به دوش بی‌فرهنگی و سبعیت پیشرفت كرده است. خشونت شاهان باستان امروز در انفجار بمب‌ها تركیدن می‌گیرد. حتی مشكل بتوان مدلل ساخت كه خشونت فردی در عصر حاضر نسبت به عهد قدیم و قرون وسطی كمتر شده است.
خشونت در جایی از قوه به‌فعل درمی‌آید كه قدرت به‌صورت زور و عنف درآید. دلالت لفظی power یا قدرت متضمن مفهوم violentia یا خشونت نیست. واژه نخست از poter و posse لاتینی ماخوذ است كه بر صرف توانش، قوه و قادر بودن به چیزی حكایت دارد. Violentia برعكس به لحاظ لغوی بر عنف، یورش و تعدی دلالت دارد. قدرت بدوا و ذاتا خشونت نیست.
لیكن هر خشونتی لاجرم از قدرتی زاده می‌شود كه خود را به نحو خاصی اظهار می‌كند، اعم از آنكه این اظهار، فیزیكی و قابل‌ رویت باشد یا روحی و نادیدنی. اظهار در حالت دوم چیزی است چون حالتی از قبض و فشار روحی، احساس تحمل زور، احساس رعب و گزند و تحقیر و مانند آنها كه بر قربانی خشونت می‌رود اعم از اینكه فاعل خشونت از آن آگاه یا ناآگاه باشد و اعم از اینكه فاعل خشونت آن را خواسته یا نخواسته باشد.
اینگونه خشونت كه به نظر می‌رسد در عصر مدرن بیشتر شده باشد به صورت شكنجه روحی احساس می‌شود. همچنانكه خشونت در حالت اول به‌صورت ضرب‌و‌شتم و شكنجه جسمی اعلام حضور می‌كند؛ با این همه اشكال بروز خشونت صرفا در این دو مقوله نمی‌گنجد و بی‌شمار و گاه بسی پیچیده‌اند. اصرار بر مهار آنها در مقولات قطعی خود نوعی خشونت است.
اگر بنا شود كه تبارشناسی خشونت نوشته شود،‌ گریزی از كاوش و پژوهشی ریزنگارانه در اطوار و شیوه‌های تعین‌یافته تحمیل و تحمل نخواهد بود. در تحمیل زور توازنه قدرت مفهوم انتزاعی خشونت، انضمامی و محسوس می‌شود. به بیانی ساده‌تر خشونت در جایی بر من می‌رود كه من احساس می‌كنم چیزی بر من تحمیل می‌شود.
چیزی كه دلخواه من نیست. به یقین نمی‌توان گفت كه خشونت فرد به فرد در طول تاریخ رو به كاستی نهاده است لیكن شكی نیست كه خشونت در اوضاع و احوال گونه‌گون خطور پیدا می‌كند، ‌جرح و تعدیل می‌شود و رنگ عوض می‌كند.
احاله خشونت به پلیس و قانون یا اعمال خشونت قانونی، صرف‌نظر از مسائلی كه درباب حدود، مقاصد و میزان مشروعیت آن مطرح می‌شوند، گویای آن است كه خشونت به هیچ‌ قیمتی دست از سر انسان‌ها برنداشته است و جامعه بدون پلیس هنوز رویایی بیش نیست.
واژه «پولیس» كه زمانی بر دولت‌شهر و همه بخش‌های آن دلالت داشته اینك صرفا به بخشی اطلاق می‌شود كه با باتوم و ششلول سر و كار دارد. این دگرگونی دلالت از اشتباه زبان‌شناختی ناشی نمی‌شود. پلیس پاسدار نظمی می‌شود كه حفظ آن در گرو طرد كسانی است كه رفتار اخلال‌كننده این نظم را به آن تحمیل می‌كنند. این طردشدنی‌ها به نام نظم دموكراتیك و وفاق جمعی طرد می‌شوند.
آنها بیش از آنكه چون عصر شاهان و سلطنت كلیسا گنهكار و متجاوز به حرمت حریم شاه یا كلیسا به حساب آیند قانون‌شكن محسوب می‌شوند.
قانون متخلف را برای حفظ خود دستگیر می‌كند. از زمان «لومبروزو» كه با توصیف ویژگی‌های جانی بالفطره سنگ بنای جرم‌شناسی نهاده می‌شود تا به امروز به‌نظر نمی‌رسد كه عملا جرم‌شناسی، روانشناسی جنایی یا هر علم تهذیبی دیگری توانسته باشد بعضا یا كلا به‌جای علم حقوق نشسته باشد.
مراد آن است كه به‌رغم تلاش جرم‌شناس‌ها و روانشناس‌ها هنوز نمی‌توان گفت كه تربیت و اصلاح به جای اعمال خشونت قانونی نشسته باشد. به دیگر سخن آرمان جرم‌شناسان، تحقق نیافته است و این خود گویای حضور خشونت در متن جامعه متمدن مدنی حتی به نحوی فزاینده و رو به گسترش از یك سو و ناگزیرش خشونت قانونی در مقام خشونت علیه خشونت‌ از سوی دیگر است.
روانشناس‌ها، جامعه‌شناس‌ها، جرم‌شناس‌ها، داستان‌نویس‌ها و فیلمسازان البته به انحای گونه‌گون كوشیده‌اند كه سرچشمه‌های خشونت را واكاوند. این مضمون مشترك را اغلب از زبان اینان می‌شنویم كه سرچشمه‌های خشونت را باید در متن نظم اجتماعی و شرایط ظالمانه‌ای جست كه فرد را به خشونت و بعضا قاون‌شكنی برمی‌انگیزد.
این نوع نگاه را می‌توان در انبوهی از آثار نویسندگان و فیلمسازانی یافت كه گاه غمخوار گانگسترها نامیده می‌شوند در فیلم‌های بسیاری قهرمان ستمدیده در پایان فیلم خشونتی را كه در اجرای آن محقق می‌نماید به پلیس می‌سپارد، اما گاهی هم قهرمان انتقام خود را از اشرار می‌گیرد و سپس خود را به پلیس معرفی می‌كند.
در فیلم‌هایی چون «سگ ولگرد» كوروساوا و «دزد دوچرخه» دسیكا این نگاه ریاكارانه كنار نهاده می‌شود و پلیس در پایان فیلم به این آگاهی می‌رسد كه مجرم چندان تفاوتی با خودش ندارد جز آنكه او در وضعیت دیگری رانده شده است.
سیاوش جمادی
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید