سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


جهانی دیگر در داستان


جهانی دیگر در داستان
با همه چیز همانطور برخورد می‌کنم که به خودم آموخته‌ام، آزاد و رها.»
سال بلو ( Saul bellow ) با نام سالمان بلوز در سال ۱۹۱۵ در کبک کانادا و از پدر و مادری روس به دنیا آمد. سال بلو در ۸ سالگی بعد از خواندن رمان کلبه عمو تم تصمیم گرفت نویسنده شود. بلو در سال ۱۹۴۸ برنده بورس کوگنهایم شد و از این طریق توانست به پاریس سفر کند. در پاریس رمان «ماجراهای اوریمالت» را نوشت که نام او را بر سر زبان‌ها انداخت.
«ماجراهای اوریمالت»، «هرتسوک»، «دسامبر دین» و «هدیه‌هامبوت» از معروف‌ترین آثار او هستند. سال بلو در سال ۱۹۷۶ برنده جایزه نوبل و ۳ بار نیز برنده جایزه پولیتزر شد و در سال ۱۹۹۵ به علت خوردن ماهی سمی، مسموم شد و تا چند قدمی‌مرگ رفت. وقتی بهبود پیدا کرد به سختی توانست قدم بردارد ولی با این حال دو رمان دیگر نیز نوشت. بلو ۵ بار ازدواج کرد.
از ازدواج اول صاحب ۳ فرزند پسر شد و از ازدواج پنجم در سال ۲۰۰۰ و در ۸۴ سالگی صاحب فرزند دختری شد.وقتی نویسنده بزرگی می‌میرد (مرگ یک نویسنده بزرگ حادثه‌ای غیرمعمول و استثنایی است چون اینها از تباری نادر هستند) ما با رجوع به قفسه‌های جاکتابی‌مان و یا کتابخانه یا کتابفروشی به او ادای احترام می‌کنیم; سوگواری و تجلیل به طرز محترمانه‌ای با هم ترکیب می‌شوند.
مدتی طول می‌کشد تا ما بتوانیم برآورد کاملی از دستاوردهای سال بلو داشته باشیم، ولی در عین حال این دلیل نمی‌شود که از جاهای کوچک شروع نکنیم، از عبارت یا جمله‌ای که بخشی از اسباب و اثاثیه ذهن ما شده است و نیز بخشی از لذات زندگی. بالاخره هر چه که باشد خواننده خوب، همانطور که ناباکف به دانشجویانش توصیه می‌کرد: «باید جزئیات را پیدا و نوازش کنند.»
دوستداران بلو اغلب سگی را به یاد می‌آورند که در طول شب طولانی حکومت روس‌ها بر رومانی مایوسانه در بخارست پارس می‌کرد. صدای پارس آن سگ را یک مهمان آمریکایی به نام «دین کورد» (که از قهرمان‌های رویایی خاص بلو در رمان «دسامبر دین» است) به طور اتفاقی می‌شنود، دین کورد تصور می‌کند آن سگ با آن پارس‌های خود دارد اعتراض می‌کند که چرا سگ‌ها قدرت فهمشان محدود است و دارد خواهش می‌کند: «تو را به خدا، دنیا را کمی‌ بزرگ‌تر کن!» و ما این دیدگاه را تائید می‌کنیم‌و سال بلو، صدای ما را شنید و آن تقاضا را مطرح کرد.
در واقع همان آزادی‌ای که هنری جیمز در مقاله خود با عنوان «هنر داستان» (تمام زندگی متعلق به داستان‌نویس است) از آن داستان‌نویس می‌دانست سخاوتمندانه مورد پذیرش آقای بلو قرار گرفت; او خود و هم‌نسلانش را از زلم زیمبوهای مدرنیسم (که در اواسط قرن بیستم کم کم داشت به فشاری سنگین تبدیل می‌شد) رهاند.او وقتی برای پرداختن به ادعای ویرجینیا وولف مبنی بر اینکه شخصیت در رمان مدرن مرده است، نداشت. جهان داستانی آقای بلو مثل جهان داستانی دیکنز پر از آدم است، ولی شهروندان جهان او نه کاریکاتور هستند و نه گروتسک. آنها طوری در حافظه شما می‌نشینند که شما می‌توانید خودتان را متقاعد کنید که آنها را جایی دیده‌اید.
شفاف‌ترین شخصیت در بین تمام شخصیت‌ها (دست کم برای من) «موزز هرتسوگ» است، مردی که در آمریکای مادی گرا کمترین عملگرایی را دارد. بلو در رمان (هرتسوگ) هنر حاشیه‌پردازی داستانی را به اوج تکامل رساند.
در لحظاتی از داستان هرتسوگ به دیدار معشوق خود می‌رود به این فکر می‌کند که دنیا چگونه بر او فشار می‌آورد و آقای بلو ظاهرا نوعی بیانیه صادر می‌کند، فهرست پرطنینی از چالش‌هایی که رمان نویس باید با آنها روبرو شود، یا واقعیتی که باید در خود بگنجاند و یا توصیفش کند. من این رمان را چندین بار خواندم تا آنجا که آن را حفظ شدم و تصمیم گرفتم آن را برای قسمت‌های آغازین یکی از رمان‌هایم استفاده کنم. این کار من ریسک بود چون نبض نثر او ممکن بود باعث شود که نثر من ریز دیده شود.
شهر آقای بلو البته شیکاگو بود، شیکاگو برای او مثل دوبلین برای جیمز جویس بسیار حیاتی بود و با جملاتی زیبا و پر و پیمان از آن یاد می‌کرد. ماجرای رمان‌های او فقط در قرن بیستم نمی‌گذرد، رمان‌های او درباره قرن بیستم هستند، تغییرات حیرت‌آور آن، وحشیگری و سبعیت‌های آن، ماشین آلات جدید آن، جنگ‌های بزرگ نظام‌های فکری، شکست پرطنین نظام‌های توتالیته و موهبت‌های متناقض شیوه آمریکایی. او در آثار خود به طور انتزاعی به این عناصر نمی‌پردازد، بلکه از طریق یک شخصیت و یک فرد که سعی دارد بفهمد در بین توده‌ای که او عضوی از آن است در کجا ایستاده است، مورد بررسی قرار می‌گیرد و گذشته همیشه در حال فشار آوردن است، خاطرات کودکی، خیابان‌ها و خانه‌های اجاره‌ای شلوغ، اتاق‌های شریکی، خویشاوندان و همسایگان سلطه جو و عجیب و غریب، مهاجران فقیر که به ندای هویت آمریکا پاسخ می‌گویند.
«لی زیگل» منتقد آمریکایی اخیرا نوشت که هر نویسنده بریتانیایی که ارتباط روشنفکری و یا عاطفی با آمریکا دارد می‌خواهد خودش را به آقای بلو بچسباند. این ادعا دور از واقعیت نیست.
او چه چیزی در خود دارد که ما در بین خودمان نمی‌توانیم پیدا کنیم؟
به نظر من آنچه مورد تحسین ما است جامعیت سخاوتمندانه آثار او است، هیچ نویسنده‌ای از قرن نوزدهم به این طرف نتوانسته کل یک جامعه را بدون تبختر و مردم شناسی اجتماعی نشان دهد. آقای بلو می‌تواند در بین فقرا و خیابان‌های فقرزده‌شان و نخبگان صاحب قدرت دانشگاه و دولت، و رویابین محروم با «اندیشه دریای عمیق» حرکت کند. آثار او دربرگیرنده دیدگاه آمریکایی‌ها در مورد تکثر است. ما بریتانیایی‌ها ظاهرا نمی‌توانیم خارج از دسته‌بندی‌های طبقاتی بنویسیم، یا اینکه این کار را با بزرگواری انجام دهیم و یا اینکه خسته نشویم یا تبدیل به کاریکاتور نشویم. آقای بلو از این نظر بزرگ تر از هر نویسنده بریتانیایی است.
یک دلیل دیگر: در فرهنگ ادبی‌ که طرح کلی یک رمان را بر جملات زیبا و ماهرانه ترجیح داده، ما برای موسیقایی بودن، طنزآمیز بودن و ضربان زیبای خطوط نوشته ارزش بسیاری قائلیم. برای مثال می‌توان به توصیف شخصیتی به نام (برنز) گلفروش در یکی از داستان‌هایش اشاره کرد: «او در بین گل‌ها فاقد رنگ بود، چیزی مثل تاوانی که برای انسان بودن خود می‌پرداخت.» مثال دوم در این مورد که برای من هم اهمیت خاصی دارد چون من با الهام گرفتن از آن از بلو تقدیر کردم: در رمان «هرتسوگ» ما درباره «گرزباخ» و پای چوبینش می‌خوانیم که «مثل یک کشتیران خم و راست می‌شد».
پس جای تعجب ندارد که بعضی از بهترین تجلیل‌ها از آقای بلو در بریتانیا انجام شد. مقاله‌های بخصوصی شاید بر روی قفسه جاکتابی‌تان باشد و شاید خواندن آنها روحیه بخش باشد. یکی از این مقاله‌ها مطلب بسیار عالی مارتین ایمیس با عنوان «ماجراهای اوجی مارچ» است. مثال دیگر جیمز وود است که در نقدی که بر مجموعه داستان‌های او نوشته آورده که «شادی یک عضو مرکزی واکنش او به کارهای خودش است.»
نویسندگانی که ما تحسینشان می‌کنیم و آثارشان را چند بار می‌خوانیم، در خودآگاه ما جذب شده و نیز در صدای ساکت افکار ما، ما هرگز نمی‌میریم. سال بلو در سال‌های ۱۹۴۰ انتشار کتاب‌هایش را شروع کرد، آثار او سرتاسر قرن را دربرمی‌گرفت، قرنی که او در تعریف آن نقش داشت. او همچنین رمان را دوباره تکرار کرد، آن را گسترده و آزاد کرد. هنری جیمز یک بار حقیقت واضح و روشن ولی پرفایده‌ای را مطرح کرد: «ما با ذهنی که فاقد حس محاسبه است و دنیایی که فاقد قدرت رقابت باشد، در حال وداع هستیم. او جهان ما را کمی‌گشود. ما همه چیز را به او مدیونیم».
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید