یکشنبه, ۱۵ مهر, ۱۴۰۳ / 6 October, 2024
مجله ویستا
هفتصد سال تنهایی
سینمای آمریکا این روزها از تولید فیلمهای علمی - تخیلی دور شده است. نه اینکه دیگر فیلمی علمی - تخیلی تولید نمیشود یا قبلا تولید این فیلمها بیشتر بوده است، موضوع این است که فیلمها بیشتر و بیشتر به طرف ژانر فانتزی کشیده شدهاند. به نظر میرسد این ماجرا یک کلید مهم دارد که میتواند جواب خیلی از سوالات پیش آمده باشد. در درجه اول نباید فراموش کرد سینمایی توان ساختن فیلمهای علمی - تخیلی و به همان نسبت جامعهای توان خلق داستانهای علمی - تخیلی را دارد که همیشه چند قدم از جوامع دیگر جلوتر باشد. بنابراین تولید محصولات علمی - تخیلی محدود میشود، گرچه ممکن است گاهی از کشورهایی که دارای تکنولوژیهای نه چندان پیشرفتهای هم هستند جرقههایی دیده شود، اما جرقه آنها در نور تابان آثار جریانساز کشورهای پیشرفته به چشم نمیآید. به این ترتیب سینمای کشورهایی همچون آمریکا، انگلستان و ژاپن به مبدا این فیلمها بدل میشود. جف راش و کن دانسیجر در کتاب ارزشمندشان به نام «فیلمنامهنویسی متفاوت» تعریفی اینچنین از ژانر علمی - تخیلی میدهند: «فیلم علمی - تخیلی برای جامعه همان حکمی را دارد که فیلم ترسناک برای شخص دارد روایتی از یک فاجعه، داستان بدترین کابوسهایمان.» این گفته میتواند کلید مهمی برای برخورد ما به عنوان تماشاگر فیلم باشد و همچنین برای تهیهکنندگان که به عنوان پشتیبانهای اینگونه از فیلمها در جایگاهی بسیار مهمتر قرار میگیرند. وقتی جامعهای دچار تنشهای عجیبی مثل وجود تروریسم و در ابعادی وسیعتر بحران جهانی انرژی و گرمای زمین است، بیان هر روزه وجود این خطرات بهتر از نشان دادن دنیای بعد از رخداد فاجعه است و همین ساختن فیلمهای جسورانهای همچون «برزیل» (تری گیلیام ۱۹۸۵)، «۲۰۰۱: اودیسه فضایی» (استنلی کوبریک ۱۹۶۸)، «فارنهایت۴۵۱» (فرانسوا تروفو ۱۹۶۶) و «سیاره میمونها» (فرانکلین جی. شافنر ۱۹۶۸) را سختتر و سختتر میکند.
البته همیشه در تاریخ سینما ساختن چنین فیلمهای برای تولیدکنندگانشان دردسرهایی به همراه داشته است. (گیلیام را سر فیلم برزیل بسیار آزار دادند و ریدلی اسکات بعد از سالها توانست بلید رانر را اصلاح کند. ) این فیلمها همیشه تصاویری آزاردهنده از موقعیت انسان و اجتماع انسانی به نمایش میگذارند، موضوعی که در فیلمهایی مثل «من، ربات» (آلکس پرویاس، ۲۰۰۴) یا «جنگ دنیاها» (استیون اسپیلبرگ، ۲۰۰۵) که قدرت سیر حوادث بر شخصیتپردازی افراد میچربد و حادثهپردازی و اصطلاحا اکشن وزن بیشتری دارد، به شکلی شایسته بررسی نمیشوند. در این دوران که فروش ملاک اصلی تولید فیلم است، وقتی فیلمی مثل «الف برای انتقام» (جمیز مک تیگ ۲۰۰۵) به بازار عرضه میشود، به قدری ساخت بد و به دور از منبع اصلیای دارد که داد نویسنده اصلی اثر هم در میآید و فیلم را مردود میداند. البته استثناهایی هم میتوان پیدا کرد و فیلمی مثل «فرزندان بشر» (آلفونسو کوارون ۲۰۰۶) هم ساخته میشود که سالها بعد به راحتی میتوان آن را در کنار فیلمهایی همچون «بلید رانر» و «دوازده میمون» قرار داد.
در این بین وقتی فیلمی مثل «وال. ای» سر و کلهاش پیدا میشود که نام کمپانی پیکسار را یدک میکشد، نمیتوان راحت از کنارش گذشت. اگر فیلم را به عنوان یکی دیگر از فیلمهایی با درونمایهای مشخص و به قول معروف «حاوی پیام» نگاه کنیم، نه تنها قابل قیاس با فیلمهای مهم ژانر علمی تخیلی نیست، بلکه فیلمی است ساده با یک پیام: «بیاییم به سیاره زمین فکر کنیم، اینجا را آشغالدانی نکنیم. » اما وال.ای این قدرت را دارد که خودش را از این جمله دور کند و ما را به جاهای دیگری ببرد.
هوشمندی فیلمنامهنویس و کارگردان فیلم در اینجاست که آنها عوض اینکه داستان را به سمت انسانها هدایت کنند و آنها را محور داستان قرار دهند، تمام حواس خود را به شخصیت «وال. ای» (مخفف Waste Allocation Load Lifter-Earth-class و به معنای تفکیک کننده و جمع کننده آشغال ـ مدل کره زمین) معطوف کرده است. از حالا به بعد بگذارید «وال. ای» با آن اسمی که در فیلم به صورت آوا به گوشمان میخورد صدا کنیم؛ بهش میگویم والی. والی یکی از هزاران رباتی است که انسانها ۷۰۰ سال قبل و به خاطر پر شدن سیاره زمین از آشغال اختراع کردهاند و وظیفه جمعآوری آشغالهای کره زمین را به عهده آنها گذاشتهاند و خودشان به مدت پنج سال سیاره را ترک کردند. میزان آشغالها به قدری بود که بعد از پنج سال نتوانستند از عهده جمعآوری آن بربیایند و به همین خاطر تمام آشغال جمعکنها را خاموش کردند و سفینه انسانها را تا توانستند از سیاره زمین دور کردند، اما در این میان یکی را فراموش کردند و این ربات برای ۷۰۰ سال، بله ۷۰۰سال، بدون اینکه یک روز از وظیفه خودش تخطی کند به جمعآوری زبالهها پرداخته است و زبالهها بعد از این مدت هنوز تمام نشدهاند.
والی که از انرژی خورشید برای شارژ خودش استفاده میکند، رباتی مهربان، تنها و آرام است که همذاتپنداری نکردن و همراه نشدن با او کار بسیار دشواری است. همراه شدن با او به معنای این است که به سفری رمانتیک برویم و داستان عشق والی را دنبال کنیم.
والی برای ۷۰۰ سال مدام مشغول جمعآوری آشغال بوده و سعی کرده برای خودش زندگی کوچکی به وجود بیاورد و از هر آشغالی که هنوز به طور کلی از بین نرفته است، استفاده کند، از جمله نوار ویدئویی از فیلم موزیکال «سلام دالی!» که تماشای مدام صحنههای گروهی و گوش سپردن به آواز عاشقانه دو شخصیت اصلی فیلم باعث میشود از یادش نرود که چقدر تنهاست. در این بین وقتی سفینهای از طرف انسانها رباتی را به کره زمین میفرستد و ربات به کندوکاو بر کره خاکی ما میپردازد و میخواهد دنبال نشانهای از حیات باشد، والی مبهوت قدرت و چابکی این ربات مونث میشود. EVE ( مخفف ExtraterrestrialVegetation Evaluator به معنای کاوشگر حیات در سیارات خارجی و به معنای حوا) رباتی است فوق پیشرفته که چیز زیادی درباره عشق و رقص و آشغالهایی که هنوز قابلیت استفاده دارند نمیداند و ماموریتاش پیدا کردن ریشههای حیات است. والی که مدتی است یک گیاه کوچک سبز پیدا کرده است، گیاه را به ایو نشان میدهد. ایو به صورت خودکار گیاه را پیش خودش نگاه میدارد و خاموش میشود. سفینه کاوشگر برای برگرداندن ایو به کره زمین باز میگردد و او را به سفینه اصلی بر میگرداند. در این بین والی که مجذوب ایو شده است به دنبال او میرود و میخواهد دل این ربات را هرطور که شده به دست بیاورد.
اما در سفینه اصلی انسانها اوضاع بهگونهای دیگر است. از منظر علمی، زندگی در فضا فیزیک انسان را تغییر داده و همین موضوع باعث شده انسانها به شکل نوزادان در بیایند. آنها روی یک صندلی راحت دراز میکشند و کامپیوترها همه چیز را در اختیارشان میگذارند. البته آنها نوزادانی هستند بزرگسال و با اضافه وزن فراوان. در این بین ایو گیاه را به کاپیتان فضاپیما میرساند. والی که نمیخواهد ایو را از دست بدهد، خودش را هر طور شده به سفینه میرساند و سعی میکند ایو را «نجات» دهد.
از اینجا به بعد وارد ماجراهایی میشویم که به درگیری میان کاپیتان فضاپیما و کامپیوتری که هدایت خودکار فضاپیما را به دست دارد ختم میشود و در تمام این مدت ایو و والی سعی میکنند هر طور شده آن گیاه را حفظ کنند. همین موضوع باعث ایجاد موقعیتهای جذاب و زیبایی بین این دو ربات میشود. در نهایت و بر طبق روال تمام فیلمهای از این قبیل، انسان با اوج گرفتن موسیقی فیلم «اودیسه فضایی» بر کامپیوتر هدایتگر فضاپیما پیروز میشود و ما به سیاره زمین ـ خانهشان/خانهمان بر میگردیم و به آینده قدم میگذاریم.
اما چیزی را که فیلم را جذاب، زیبا و متفاوت ساخته، رمانس زیبای بین دو ربات است، نگاهی که تا به حال سابقه نداشته است (فیلمهای زیادی هستند که به تنهایی انسانها میپردازند، اما فیلمی وجود ندارد که به تنهایی ماشینهای مکانیکی بپردازد). در نگاه اول به نظر میرسد که هدف فیلم گوشزد کردن خطر نابودی سیاره زمین است و به عبارت دیگر میخواهد به عنوان فیلمی علمی تخیلی به «روایتی از یک فاجعه، داستان بدترین کابوسهایمان» بپردازد؛ اما خوب که دقت میکنیم میبینیم این فقط لایه رویی فیلم است. این موضوع بهانهای شده است برای تعریف یک داستان عاشقانه. داستانی که از عمق ۷۰۰ سال تنهایی رباتی میآید که در حین کار به موسیقی شاد فیلم موزیکال «سلام دالی!» گوش میدهد و تمام عناصر بدرد بخور بشری را نزد خود جمع کرده است. برای والی حلقه داخل یک جعبه انگشتر مهم نیست، او خود جعبه را نگاه میدارد چون حالت مکانیکی دارد. والی که از انرژی خورشید برای شارژ خودش استفاده میکند، آنقدر زباله جمع کرده که تمام شهر تبدیل به برجهای عظیم زباله شده است. اولینبار که والی را میبینیم این ترانه از فیلم «سلام دالی!» دارد پخش میشود:
«آن بیرون جهانی در پس شهر یونکر قرار دارد آنجا، فراتر از این شهر کوچک، دنیایی وجود دارد. » و با این ترانه شاد وارد دنیایی مرده میشویم، دنیای تنهایی والی. تصویری که از والی داده میشود بسیار جذاب و گیراست و طراحی آن بسیار خلاق و هدفمند است. بر خلاف تصاویری که تا به حال از رباتها دیدهایم، این ربات چشمهای او پر از حس و حالی دارد که درست مثل انسانها به هر گوشهای سرک میکشد و بخش زیادی از عواطف او را در چشمهایش میشود دید. این خلاقیت در مورد ایو هم به کار رفته است، ولی این ربات شکل پیشرفتهتری دارد. چشمهای ایو روی یک صفحه سیاه قرار گرفته و به همین خاطر چشمهایش میتوانند روی یک صفحه تخت سیاه بازی کنند و حسشان را در آن فضای سیاه منتقل کنند.
شرکت پیسکار یکبار دیگر نشان داده است که پیشرو انیمیشن در جهان است. این شرکت همیشه سعی کرده است ایدهای نو را به کار بگیرد، نکتهای که در فیلمهایی مثل «راتاتویی»، «داستان اسباببازی»، «ماشینها» و «در جستوجوی نمو» مشهود است. اما «وال. ای» یکی از نقاط اوج این شرکت است. مدتهاست که دیگر فیلمهایی ساخته نمیشوند که گفتوگو در آنها نقش مهمی نداشته باشد. اما در ۳۵ تا ۴۰ دقیقه اول این انیمشین کلامی رد و بدل نمیشود و همین بخش اول فیلم را بسیار جذاب کرده است. این بخش طوری است که میتوانید بارها و بارها تماشایاش کنید و در نهایت از خودتان بپرسید که چرا باید تمام شود؟ اما از زمانی که فیلم وارد محیط فضاپیما میشود، به دلیل حضور انسانها، گفتوگو وارد کار میشود و فیلمنامه در اینجا خودش را نشان میدهد. گفتوگوهای فیلم همگی هدفمند هستند و سعی میکنند خیلی سریع و راحت موقعیت را مشخص کنند. در بخش دوم (نامش را بگذاریم بخش «با گفتوگو») باز زمانی مساوی در اختیار والی و ایو قرار گرفته است که دست به گسترش رابطهشان بزنند و از گفتوگو خبری نباشد.
در چنین فیلمی وقتی که ما با تعدادی ربات و فضاهای مکانیکی مواجه هستیم، یکی از مهمترین عناصر، در کنار طراح و کیفیت انیمیشن کار، صدا و در واقعه جلوههای صوتی کار است. بن برت تاکنون بارها نامزد جایزه اسکار شده است، ولی جلوههای صوتی او برای فیلم «جنگ ستارگان» (جورج لوکاس ۱۹۷۷) و «ایندیانا جونز: مهاجمان صندوقچه گمشده» (استیون اسپیلبرگ ۱۹۸۲) تاکنون دوبار «اسکار ویژه» برایش به ارمغان آورده است. در فیلم «وال. ای» مسوولیت تمام وجوه صوتی کار بر عهده آقای برت بوده است که حتما صداهایی که او برای دو ربات فیلم جنگ ستارگان-همان R۲ و D۲- خلق کرده است را به یاد دارید. جلوههای صوتی فیلم «وال. ای» از کیفیت فوقالعاده بالایی برخوردار هستند و از آن مهمتر اینکه شاید این جلوههای به نوعی پیش برنده داستان هستند. چون از طریق این جلوههاست که بین والی و ایو ارتباط مستقیم برقرار میشود. لحن و نوع بیان والی هر بار که میگوید «ایو!» و ایو که با صدای زنانه و فریبنده، گاهی عصبانی، گاهی مشکوک و گاهی شیطنتآمیز میگوید «والی» به پیشبرد داستان کمک میکند و سکوت فضا را میشکند. دقت و ظرافت کار آقای برت ستودنی است.
هنوز فصل جوایز از راه نرسیده است ولی هنوز انیمیشنی پخش نشده است که توانسته باشد به استانداردهای «وال. ای» رسیده باشد و به نظر هم نمیرسد تا پایان سال فیلمی به قدرت و کیفیت «وال. ای» عرضه شود. شاید نتیجه کوتاهمدت کار شرکت پیکسار چند جایزه و چند نامزدی جوایز مختلف به همراه داشته باشد، اما در درازمدت این فیلم جایگاه خاص خودش را پیدا میکند.
از حالا باید منتظر فیلمهای انیمیشنی که در فضا میگذرند و حس و حال فیلمهای علمی تخیلی دارند باشیم. اما به این معنا نیست که تمامشان به خوبی «وال. ای» هستند یا حتی میتوانند به استانداردی که این فیلم ایجاد کرده است دست پیدا کنند، همانطور که هیچکس به استاندارد «اودیسه فضایی» کوبریک و «برزیل» گیلیام نرسید. اگر فیلم تازهای بیاید بالاخره باید بتواند استاندارد خودش را ایجاد کند و صحبت درباره چیزهایی که هنوز به وجود نیامدهاند کاری است بیمورد. «فیلم علمی - تخیلی برای جامعه همان حکمی را دارد که فیلم ترسناک برای شخص دارد روایتی از یک فاجعه، داستان بدترین کابوسهایمان.» این گفته درباره فیلمهای علمی تخیلی صدق میکند (مهم نیست که از چه کیفیتی در ارائه کار برخودار باشند) اما اگر میخواهید کاری متفاوت انجام دهید، به گفته نویسندگان کتابی که نامش را گذاشتهاند «فیلمنامهنویسی متفاوت» باید به جایی برسید که با تک ژانر کنار نیاید و دست به ترکیب ژانرها بزنید، همان کاری که اندرو استنتون در فیلم «وال. ای» انجام داده است.
آقای استنتون درباره ایده فیلم چنین میگوید: «چه میشود اگر بشر از سیاره زمین برود و یکی فراموش کند آخرین ربات را خاموش کند؟» در این فیلم میبینیم چه اتفاقی میافتد. و او موضوعی تخیلی را با یک رابطه عاشقانه پیوند میزند. نمیتوانیم بگویم فیلم در کنار تصاویر زیبایش، خطر آینده نامعلوم بشریت را اعلام نمیکند ولی میتوانیم بگویم قدرت عشق و علاقه سازنده کل موقعیت فیلم است، نه بیشتر و نه کمتر.
آراز بارسقیان
منبع : روزنامه کارگزاران
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست