پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نودینی در یهودیت


نودینی در یهودیت
نودینی یا تغییر آیین (conversion) كمابیش در ادیان مختلف وجود داشته و دارد. متدینان به یك دین به دلایل متعددی از دین خود روی برتافته، به سایر ادیان روی می‏آورند. این پدیده بیشتر معلول فشارهای بیرونی، مطامع دنیوی و جاه‏طلبی است و در پاره‏ای موارد، در پی آگاهی از كاستی‏ها و نارسایی آموزه‏ها و تعالیم دین خودی و عدم ارائه راه برون‏رفت از مشكلات و نیز پاسخگو نبودن دین قبلی به دغدغه‏ها با طیب خاطر صورت می‏گیرد. دانشمندانِ علوم رفتاری این موضوع را با كنجكاوی تحسین‏برانگیزی مطرح و زوایای پنهان آن را آشكار ساخته‏اند. اما با توجه به این‏كه در این نوشتار بررسی موضوع نودینی از منظر یهودیت مطمح نظر است، تنها به اشاره‏ای كوتاه بسنده می‏شود. در این مقاله، مطالب ذیل مطرح شده است: معنای نودینی، نودینی از منظر روان‏شناسی و جامعه‏شناسی، جهان‏شمولی و همه‏نگری یهودیت (چه آنكه تنها در صورتی می‏توان از نودینی سخن گفت كه یهودیت دین قومی تلقی نشود)، تبشیری بودن یهودیت، كاربرد و معانی نودینی در كتاب مقدس عبری، نودینی در دوره خاخامی، نودینی در عصر هلنی، دیدگاه فلاسفه یهودی درباره نودینی، ملاك‏های یهودی بودن، جایگاه تازه‏یهودیان، فرآیند تغییر آیین یا نودینی در یهودیت.
● نودینی در یهودیت
شواهد تاریخی بیانگر این واقعیت است كه در طول تاریخ، برخی از پیروان ادیان مختلف به دلایلی كه در اینجا مجال ذكر آنها نیست، از كیش خود سربرتافته، به سایر ادیان گرویده‏اند. بدون تردید، چنین رویدادی به ندرت اتفاق افتاده است و تازه در همین موارد نادر، به ویژه در جاهایی كه تغییر آیین به صورت گروهی صورت گرفته است، بیشتر عوامل بیرونی دخالت داشته‏اند؛ چه آن‏كه غالب پیروان ادیان به رغم آگاهی از كاستی‏ها و ضعف‏های آیین و سنت خویش و نیز نقاط قوت سایر ادیان، مایل نیستند از سنتی كه در آن نشو و نما یافته‏اند فاصله گرفته، سودای ادیان دیگر را در سر بپرورانند. به عبارت دیگر، حتی اگر آنان در عمل پایبند آیین و سنت خود نباشند، در ظاهر مایلند خود را به آن وفادار نشان دهند.
جامعه‏شناسان، روان‏شناسان و نیز عالمان الهیات هر یك از منظری خاص به این موضوع نگریسته، و مقالات و كتاب‏های زیادی ذیل همین عنوان نوشته‏اند و به خوبی علل و دلایل نودینی را به بحث گذاشته‏اند. اما آنچه در اینجا مطمح نظر ماست بررسی نودینی در یهودیت است نه به طور كلی؛ از این‏رو، در ابتدای بحث به اختصار معنای نودینی و نیز دیدگاه دانشمندان علوم رفتاری را در این خصوص بررسی می‏كنیم.
● معنای نودینی
واژه "conversion" از ریشه لاتینی "convertere" به معنای تغییر جهت‏گیری یا جهت‏یابی دوباره معنوی است. معادل این واژه در زبان‏های یونانی و عبری نیز به معنای حركت و تغییر است. به عبارت دیگر، این واژه و معادل‏های یونانی و عبری آن هر سه به طور مستقیم به‏حركت یا تغییرفیزیكی یا مادی اشاره‏دارند. با این‏وصف، به اعتقاد تامس فین به طور مستقیم به تغییر روح یا ذهن خصوصا تغییر عقیده یا شیوه زندگی اشاره دارند .
در كتاب‏مقدس عبری، دو واژه برای نودین بكار رفته است. واژه گِرتُشاو (gertoshab)و واژه گِرصِدِق (gerzedek). واژه نخست به ساكن یا مقیمی اطلاق می‏شود كه تنها از بت‏پرستی روی گردانده ولی آیین یهود را نپذیرفته است. واژه دوم در مورد افرادی به كار می‏رود كه از سر اعتقاد به یهودیت گرویده‏اند و به سرزمین اسرائیل به قصد ماندن آمده‏اند، نه به قصد تفرج و سیاحت.
در این‏جا، مناسب است گونه‏شناسی مختصری از واژه‏های وابسته و مرتبط با نودینی ارائه شود. رویگردانی از یك سنتِ دینی بزرگ و روی آوردن به سنتِ دینی بزرگ دیگر را تغییر سنت می‏گویند. با ظهور مسیحیت و اسلام، این نوع نودینی رواج یافت. در این نوع نودینی، شمار زیادی از افراد تغییر آیین می‏دهند.
حركت از یك جهان‏بینی، نظامِ مناسك، جهان نمادین و طرز زندگی به دیگری فرآیند پیچیده‏ای است كه غالبا در فضای تعارض میانْ‏فرهنگی اتفاق می‏افتد. در یك سنت دینی بزرگ، فرقه‏ها و گروه‏های بی‏شماری وجود دارند. گرایش یك فرد از یك فرقه به فرقه دیگر را تحول و تغییر سازمانی و نهادی می‏نامند. تغییر از كلیسای باپتیست به كلیسای پرسبیتری در پروتستانتیزم امریكایی نمونه‏ای از این نوع تغییر است. تغییر و تحول فرد یا گروه از عدم التزام و تعهد به یك آیین و دین به مشاركت با یك نهاد یا جامعه دینی را وابستگی می‏نامند. بسیاری از كسانی كه به نهضت‏های دینی جدید گرایش پیدا می‏كنند، پیشینه دینی ندارند. التزام و تعهد مجدد شخص را به دینی كه قبلاً به طور رسمی یا غیررسمی به آن وابستگی داشته است تشدید وابستگی می‏نامند. این نوع تغییر هنگامی رخ می‏دهد كه اعضای رسمی یك نهاد دینی باورها و تعهد خود را در طرز زندگی خود دخالت می‏دهند یا هنگامی كه تعهد و التزام مردم از طریق تجربه دینی عمیق یا بصیرت‏های جدیدِ ژرفا پیدا می‏كند و تقویت می‏گردد. واژه ارتدادو رفض، به ترك یك سنت دینی یا باورهای آن از سوی اعضای قبلی اطلاق می‏شود. این تغییر لزوما به معنای پذیرش یك دیدگاه دینی جدید نیست، بلكه غالبا به قبول و اتخاذ یك نظام غیردینی از ارزش‏ها اشاره دارد. گونه‏شناسی فوق بر جنبه‏های جامعه‏شناسی فرآیند تغییر و تحول دینی متمركز شده است.
● نودینی از منظر علوم رفتاری (روان‏شناسی و جامعه‏شناسی)
تعریف‏های زیادی از نودینی شده است. در یهودیت و مسیحیت، نودینی به معنای فراخوان و دعوت بنیادی برای ترك شر و بدی و برقراری رابطه با خدا از طریق ایمان است. برخی از دانشمندان علوم انسانی نودینی را به تغییرات بنیادی و غیرمنتظره در باورها، رفتارها و وابستگی‏های مردم تعریف كرده‏اند. نودینی را از دو ساحت می‏توان بررسی كرد: یك بار نودینی از منظر الهیات و دین مشخصی نظیر یهودیت بررسی می‏شود و بار دیگر انواع، فرآیندها و ساختارهای نودینی بدون در نظر گرفتن دیدگاه دینی خاص به بحث گذاشته می‏شود. نودینی فرآیندی پویا و چندبعدی است. برخی آن را بنیادی، ناگهانی و غیرمنتظره می‏دانند و دیگران معتقدند كه روندی تدریجی را طی می‏كند و كلی و فراگیر نیست.
به اعتقاد برخی از دانشمندانِ معاصر، باید بین نودینی و تعهد و التزام فرق گذاشت. از نظر آنان، نودینی و تعهد دو چیز مجزا و مستقل‏اند كه در زمان‏های مختلف ممكن است اتفاق بیفتند؛ زیرا یك فرد ممكن است به دین جدیدی بگرود قبل از آنكه به آموزه‏ها و باورهای آن كاملاً ملتزم شود. بنابراین، نودینی اساسا فرآیند و روند تحول درونی است و لازمه آن جایگزین كردن عالم مقال با عالم دیگر است. چنان‏كه آلن سِگل می‏گوید: «بُعد محوری نودینی تصمیم و عزم بازسازی و تغییر بنیادی است».
نودینی معمولاً بدان سبب روی می‏دهد كه نظام باورهای موجود، ناتوان از توجیه موقعیت و شرایط فعلی فرد است، لذا او درصدد تغییر دین خود برمی‏آید. به عبارت دیگر، نودینان چون در دین فعلی خود راه‏حلی برای برون‏رفت از مشكلات نمی‏بینند، سراغ سایر ادیان می‏روند تا شاید در آنجا پاسخ خود را بیابند.
برای درك بهتر مفهوم نودینی و نیز تنوع و پیچیدگی‏های آن، باید این موضوع را از سه جنبه در نظر گرفت: سنت، تحول و تعالی. اما سنت عبارت است از قالب و بافت اجتماعی ـ فرهنگی‏ای كه نمادها، مناسك، جهان‏بینی‏ها و نهادها را دربرمی‏گیرد. سنت وضعیت فعلی‏ای را كه فرد در آن زندگی می‏كند، سروسامان می‏دهد و در ارتباط و تعاطی با گذشته از آن محافظت می‏كند. جامعه‏شناسان جنبه‏های اجتماعی و نهادی سنت‏هایی را كه در آنها نودینی اتفاق می‏افتد بررسی می‏كنند. آنان به شرایط اجتماعی زمان نودینی و طرز تأثیر متقابل میان فرد و محیط اجتماعی او، و نیز روابط میان فرد و گروهی كه او در بین آنان زندگی می‏كند، توجهی تام دارند. مردم‏شناسان قلمروهای فرهنگی و ایدئولوژیكی سنت را بررسی می‏كنند. آنان فرهنگ را همچون جلوه فعالیت انسانی و نیز نیروی قوی و قدرتمندی می‏دانند كه در شكل‏دهی و تجدید حیات افراد، گروه‏ها و جوامع نقش‏محوری ایفا می‏كند. مردم‏شناسان، نمادها و روش‏های تغییر دین، تأثیر فرهنگی نودینی، موانع یا وسایل نودینی و مراحل بسط و تحول جهت‏یابی دینی جدید را مورد بررسی قرار می‏دهند.
▪ تحول: روش دوم برای فهم نودینی تأمل بر جنبه تحول است. تحول را می‏توان نوعی تغییر دانست كه در افكار، احساسات و اعمال مردم نمایان می‏شود. روان‏شناسی رشته‏ای است كه تحول را در هر دو جنبه عینی و ذهنی در نفس، خودآگاهی و تجربه مدنظر قرار می‏دهد. ویلیام جیمز در كتاب تنوع تجربه دینی، نودینی را از دیدگاه یك روان‏شناس بررسی كرده است.
بعد از ویلیام جیمز، بیشتر مطالعات روان‏شناسی در باره نودینی بر شیوه و روشی تأكید دارند كه در آن قبل از نودینی غالبا تشویش و اضطراب، ناآرامی، تعارض، گناه و مشكلاتی ازاین‏دست وجود دارد.نظریه‏پردازانِ‏روان‏شناسی ازچشم‏اندازها ودیدگاه‏های مختلفی به مسئله نودینی پرداخته‏اند: روان‏تحلیلی، رفتارگرایی، روان‏شناسی انسانی، اجتماعی و معرفتی. روان‏تحلیلی بر فعالیت‏ها و تحرك‏های عاطفی بیرونی به خصوص جایی كه روابط میان والدین و فرزندان را منعكس می‏كنند، متمركز می‏شوند؛ رفتارگرایان بر رفتار شخص تأكید دارند و درجه مطابقت و سازگاری آن را با محیط اجتماعی مستقیم، یعنی با پاداش‏ها و مجازات‏ها، ارزیابی می‏كنند. روان‏شناسان انسانی بر طریقی تأكید دارند كه در آن نودینی به فرد تشخص و شخصیت بیشتری می‏دهد. آنان برنتایج مفیدی‏كه از نودینی به دست می‏آید، تأكید می‏كنند. و در نهایت روان‏شناسان معرفتی و اجتماعی تأثیر عوامل عقلانی و فراشخصی را بر افراد و گروه‏ها بررسی می‏كنند.
▪ تعالی: تعالی به قلمرو مقدس و نیز آشنایی با امر مقدس اشاره دارد؛ امری كه هدف و منبع نودینی در ادیان است. عالمان الهیات این بعد را به طور مطلق در كل فرآیندِ تحول و تغییرِ انسانی، اساسی دانسته‏اند و ابعاد دیگر را فرع آن. رشته‏هایی از تحقیقات دینی كه بر مسئله تعالی متمركز شده‏اند، در انتظارات، تجارب دینی و جهان‏بینی‏های نودینانِ مستعد تحقیق می‏كنند. دانشمندان به این نتیجه رسیده‏اند كه نودینی، روند همكاری متقابل و تدریجی است و نتایج و پیامدهایی در جامعه دارد. نودینی تمام ابعاد زندگی نوآیین را متحول می‏سازد.
آنچه گذشت، به اختصار به پاره‏ای از مباحث نودینی به طور عام پرداخت. بدون تردید مطالب زیادی را می‏توان ذیل نودینی مطرح كرد، ولی از آنجا كه بحث پیرامون نودینی در آیین یهود است، به همین مقدار بسنده می‏كنیم. نودینی در یهودیت تنها در صورتی مصداق پیدا می‏كند كه یهودیت را دینی همه‏نگر و جهان‏شمول بدانیم، و از دیدگاه برگزیدگی فاصله بگیریم؛ زیرا اگر خدای بنی‏اسرائیل، یهوه، را مختص به ایشان بدانیم و بر اندیشه خدای قومی و نظریه حلول خدا در این قوم مهر تأیید بزنیم، پرداختن به این موضوع نه تنها ضرورتی نخواهد داشت كه یك‏سره بیهوده و عبث خواهد بود.
● جهان‏شمول و همه‏نگر بودن یهودیت
از دیرباز این مسئله مطرح بوده است كه آیا یهودیت دینی همه‏نگر و جهان‏شمول است یا این‏كه اختصاص به بنی‏اسرائیل دارد. زعما و پیشوایان یهودیت هر یك با استناد به پاره‏ای از آیات كتاب‏مقدسِ عبری، اعلام موضع نموده و یكی از این دو قول را اختیار كرده‏اند. از یك‏سو، به نظر می‏رسد یهودیت واجد پیامی برای تمام بشریت است و با این‏كه پیامبرانِ بنی‏اسرائیل در ابلاغ این پیام نقش محوری و خطیری را ایفا كرده‏اند، روح پیام عام و از اعتباری جهانی برخوردار است. از سوی دیگر عهد عتیق حاوی آیاتی است كه بر اختصاص‏داشتن آیین یهود به قوم یهود و بنی‏اسرائیل تأكید می‏ورزد. و از آنان به عنوان قوم مقدس،قوم خاص و قوم برگزیده یاد می‏كند. اگر در كتاب‏مقدسِ عبری نیك بنگریم هر دو عنصر را در كنار هم خواهیم یافت.
ابتدا برای این‏كه تصور روشنی از جهان‏شمولی یهودیت به دست دهیم، عهد خدا با نوح به عنوان نیای تمام بشر را مرور می‏كنیم. خداوند به نوح وعده داد تا بلایایی كه قبلاً بر بشر نازل می‏شد، فرود نخواهد فرستاد. در سفر پیدایش آمده است: «اینك من عهد خود را با شما و بعد از شما با ذریت شما... و حتی با حیوانات استوار می‏گردانم...».بدیهی است چنین عهدی كه با تمام بشر بسته شده است یك‏جانبه نیست، بلكه فرزندان نوح نیز می‏بایست دستورهای خداوند را كه در هفت قانون نوح تجلی یافته، پایبند باشند وخدا را اطاعت كرده، بت‏پرستی را به‏كناری نهند. بنابراین، نجات تنها از آنِ قومِ برگزیده یا كسانی كه از طریق نودینی به یهودیت پیوسته‏اند نیست، بلكه به روی تمام انسان‏ها گشوده خواهد بود، مشروط به آنكه قوانین الهی را به كار بندند و پارسایی پیشه كنند.در تفسیر سفر پیدایش آمده است خداوند هفت فرمان به فرزندان نوح اعطا كرده است. این قوانین هفت‏گانه كه عبارتند از: برپا داشتن دادگاه‏های شرعی، منع كفر، بت‏پرستی، فساد جنسی، آدم‏كشی، دزدی، و نخوردن عضو جداشده از حیوان زنده. در هیچ جای كتاب مقدس بسان ده فرمان موسی به شماره درنیامده‏اند، بلكه تنها در سفر پیدایش به طور كلی به عهد خدا با نوح اشاره شده است .خداوند آسمان و زمین را به عنوان شاهد می‏خواند: روح پارسایی متوقف است بر این‏كه هر شخص چه رفتار و كرداری انجام دهد، اعم از این‏كه یهودی یا غیریهودی، مرد یا زن، نوكر یا آقا باشد. دروازه‏ها همیشه به روی انسان‏های عادل و پرهیزگار باز است و هر كس بخواهد می‏تواند وارد شود و همچنان‏كه فرمان‏های هفت‏گانه نوح تمام امت‏ها را دربرمی‏گیرد، اعتقاد به آیین حنیف و توحید نیز كه ابراهیم داعیه‏دار آن بود تمام انسان‏ها را دربرمی‏گیرد، به گونه‏ای كه هر كس به یگانگی خدا شهادت دهد، از فرزندان ابراهیم به شمار خواهد رفت. چنان‏كه ملاحظه می‏كنید، صرف ایمان به یگانگی خدا كافی
” تغییر و تحول فرد یا گروه از عدم التزام و تعهد به یك آیین و دین به مشاركت با یك نهاد یا جامعه دینی را وابستگی می‏نامند.... “
است تا انسان در زمره فرزندان ابراهیم درآید و جمیع امت‏های جهان از او بركت خواهند یافت؛ زیرا او را می‏شناسم كه فرزندان و اهل خانه خود را بعد از خود امر خواهد فرمود تا طریق خداوند را حفظ كنند و عدالت و انصاف را بجا آورند تا خداوند آنچه به ابراهیم گفته، به وی برساند.
ابن‏میمون در روزگاری كه جنبه قومی و قبیله‏ای یهودیت غالب بود، نوعی جهان‏شمولیِ تعدیل‏یافته را ترویج می‏كرد. از نظر او، عهد خدا با نوح كه در قالب هفت فرمان تجلی كرده است همگانی و فراگیر است. بنابراین اگر بیگانه‏ای هفت قانون نوح را رعایت كند عادل به شمار خواهد آمد و از جهانِ آینده بهره‏مند خواهد گشت. ابن‏میمون در ادامه می‏گوید گردن‏نهادن به مفاد عهد خدا با موسی، كه بن‏مایه تورات است، اختصاص به قوم بنی‏اسرائیل دارد و سایرین موظف به رعایت آنها نیستند. بنابراین چنان‏چه فردی با طیب خاطر یا از سر اجبار و اكراه به دستوراتی كه در تورات آمده گردن نهد، باید از او استقبال كرد.
ابن‏میمون در پاسخ به حسدای هلوی می‏گوید:
اما سؤال شما درباره ملت‏ها، می‏دانید كه خدا به دنبال قلب آدمی است و نیت كه امری قلبی است معیار همه چیز است. به همین دلیل، فرزانگانِ ما می‏گویند: انسان‏های باتقوا و پرهیزگار در میان غیریهودی‏ها [كفار و مسیحیان] سهمی در جهان آینده دارند؛ البته مشروط به این‏كه آنچه ما درباره شناخت خدا فراگرفته‏ایم، فراگیرند و نفوس خود را با صفات ارزشمند و پسندیده شرف بخشند. در این صورت، بدون تردید هر كه نفس خود را با اصول اخلاقی و حكمت مبتنی بر ایمان به خدا شرافت بخشد، مطمئنا به انسان‏های جهان آینده تعلق خواهد داشت. به همین دلیل فرزانگان ما می‏گویند: «حتی یك غیریهودی‏ای را كه توراتِ سرور ما موسی را مطالعه كند می‏توان با كاهن اعظم برابر دانست».
ربی‏ارمیا می‏گوید: ما چگونه بفهمیم كه حتی یهودیانی را كه به تورات عمل كرده‏اند باید با كاهن اعظم برابر دانست؟ كتاب مقدس می‏گوید: «باید فقط از دستورات و قوانین من اطاعت كنید و آنها را به‏جا آورید، چون من خداوند، خدای شما هستم. اگر قوانین مرا اطاعت كنید زنده خواهید ماند. ارمیا خاطرنشان می‏شود كه خداوند قوانین را به خود منتسب می‏كند و نه كاهنان یا اسرائیلی‏ها و جز آن. او می‏گوید اگر از قوانین و دستورات من اطاعت كنید زنده خواهید ماند. در اشعیا و مزامیر نیز آیاتی وجود دارد كه بر ادعای جهان‏شمولی یهودیت صحه می‏گذارد. در اشعیا آمده است: «دروازه‏ها را بگشایید تا قوم عادل و باایمان وارد شوند». در این‏جا كتاب‏مقدس نمی‏گوید كه یهودی‏ها یا كاهنان وارد شوند، بلكه می‏گوید انسان‏های پرهیزگار. در مزامیر نیز شبیه همین مضمون آمده است، آن‏جا كه می‏گوید: «دروازه‏های خانه خدا را باز كنید تا وارد شوم و خداوند را پرستش كنم! این دروازه خداوند است؛ فقط نیكوكاران می‏توانند از آن وارد شوند».
موسای كوزایی، حاخام برجسته فرانسوی، یهودیان را به اصلاح رفتار و كردارشان فرامی‏خواند. او به یهودیان هشدار می‏دهد رفتار خویش را اصلاح كنند تا بیگانگان با مشاهده رفتار ناشایست آنان از یهودیت بیزار نشوند. به واقع، رفتار خوب یهودیان می‏تواند زمینه ورود افراد بیشتری را به كیش یهودی مهیا سازد، چه آنكه فلسفه تبعید و سرگردانی قوم یهود چیزی جز اشاعه فرهنگ توحیدی در میان جوامع الحادی و چندخدایی و نیز پیدا كردن پیروان جدید نبوده است. العازار بن پدات، یكی از حاخام‏های قرن سوم، نیز به این مطلب تصریح كرده است.
با تأمل در كلمات موسای كوزایی می‏توان دریافت كه هر چند یهودیت در آغاز توسط انبیای بنی‏اسرائیل مخاطبان خود را در میان قوم یهود و اسباط دوازده‏گانه می‏یافت، اما به زودی اقوام و مللِ پیرامونِ ایشان را مخاطب خود ساخت و وعده الهی را برای آنان نیز صلا در داد. بدین ترتیب، می‏توان به وجه جمع و راه میانه‏ای برای ادعای جهان‏شمولی یهودیت از یك‏سو و ادعای اختصاص‏داشتن آن به قوم یهود از سوی دیگر دست یازید. برتری و مزیت بنی‏اسرائیل بر سایر اقوام تنها در این بود كه آنان از طرف خداوند برگزیده شوند و رسالت خود را به عنوان منادی و مبشر وعده الهی به همه اقوام جهان به خوبی انجام دهند. در پاراگراف دوم دعای عالینو (وظیفه ما) نیز آمده است یهودیان برای كمال انسان در پادشاهی خدا وساطت می‏كنند. در این بخش از دعا، ادعای جهان‏شمولی یهودیت تقویت، و امید وافر به آمدن ملكوت خدا ابراز شده است و آرزوی جهانی كه در آن نوع بشر یك‏دل و یك‏جهت تنها خدای حقیقی را پرستش كنند و جهان تحت قدرت مطلقه او به كمال برسد، مطرح شده است.
موسی مندلسون، از فیلسوفان یهودی قرن هجدهم، نیز همچون موسای كوزایی و اندیشمندان دیگر بر این باور است كه یهودیت صرفا راهی است كه خداوند برای یهودیان قرار داده تا در آن گام نهند. بنابراین یهودیت دین تبلیغی و تبشیری نیست. ما به عنوان یهودی وظیفه نداریم دیگران را به یهودیت فراخوانیم، زیرا فعالیت تبشیری با یهودیت بیگانه است. تمام حاخام‏ها در این نكته هم‏داستانند كه شریعت موسوی تنها بر یهودیان الزامی است و بس. او می‏گوید خداوند تمام اقوام را دستور داد كه قوانین طبیعی و دین پدران نخستین را مراعات كنند. در صورتی كه بر طبق دین عقل یا طبیعت زندگی كنند، بیگانگان پارسا خوانده خواهند شد. مندلسون از آمدن كنفوسیوس‏های دیگر استقبال می‏كند و معتقد است اگر چنین رؤیایی به واقعیت بپیوندد، بر طبق آموزه‏های دینی خود، آنان را دوست خواهد داشت و به آنان احترام خواهد گذاشت، بی‏آن‏كه تغییر آیین دهند و به یهودیت گرایش پیدا كنند. چنانكه ملاحظه شد، او نیز بین ادعای جهان‏شمولی یهودیت و اختصاصی بودن آن برای یهودیان به راه‏حل میانه و یا به عبارت دقیق‏تر به نظریه جهان‏شمولی تعدیل یافته رسیده است.
برخی از دانشمندان یهود میان برگزیدگی بنی‏اسرائیل و عمل آنان به تورات رابطه تنگاتنگی قائلند. به نظر آنان بنی‏اسرائیل برتری ذاتی بر سایر ملل ندارند تا به خاطر آن شایسته لطف و مرحمت ویژه الهی شوند، بلكه تا زمانی كه فرمان‏های تورات را گردن می‏نهند، مقام و منزلت خود را حفظ خواهند كرد و در غیر این صورت جایگاه خود را از دست خواهند داد. از طرفی آنان تورات را از بنی‏اسرائیل نمی‏دانند، بلكه معتقدند تورات برای تمام بشر آمده است، لذا گفته‏اند: «هر جمله‏ای كه توسط خدای قادر مطلق گفته می‏شد، به هفتاد زبان به گوش می‏رسید». همین مضمون در برشیت ربا نیز آمده است: «موسی تورات را به هفتاد زبان شرح می‏داد». از این جملات و نظایر آن، جهان‏شمولی یهودیت استفاده می‏شود. در باب هجدهمِ سفر لاویان نیز آیه‏ای وجود دارد كه بر این مهم دلالت دارد، آنجا كه می‏گوید: «پس شما فرایض و احكام مرا نگاه دارید، كه هر آدمی كه آنها را به‏جا آورد، به واسطه آنها زیست خواهد كرد». در این‏جا تعبیر «هر آدمی» بكار رفته است نه هر كاهن، لاوی یا اسرائیلی كه این خود دلیل بر جهان‏شمولی یهودیت است. در تفسیر این آیه آمده است: «اگر یك غیریهودی فرامین تورات را به‏جا آورد، او با كاهن اعظم برابر خواهد بود» حتی قربانی‏هایی كه در معبد بیت‏المقدس تقدیم می‏شد برای سلامتی و سعادت نوع بشر بود.
در این‏جا به چند نمونه از آیاتی اشاره می‏كنم كه خداوند عناوین عامی نظیر عادلان، نیكوكاران و جز آن را به كار برده است كه تمام انسان‏ها را دربرمی‏گیرد. در مزامیر داود آمده است: «این دروازه خداوند است كه عادلان و نیكوكاران از آن داخل خواهند شد». یا «ای عادلان و نیكوكاران با خداوند شادی نمایید». در این آیات گفته نشده است كاهنان یا اسرائیلیان، بلكه تمام انسان‏ها مخاطب قرار گرفته‏اند.
در كتاب دوم سموئیل نیز تعبیر قانون آدمیان و نه قانون كاهنان و غیره به كار رفته است. در سفر لاویان بیگانگانی كه به فرمان‏های تورات عمل می‏كنند هم‏ردیف یهودیان مادرزاد دانسته و تورات را قانون همه انسان‏ها می‏داند. در سفر اعداد نیز بر این نكته تأكید شده است، «اگر بیگانه‏ای در میان شما ساكن است و می‏خواهد مراسم عید پسح را برای خداوند به‏جا آورد، باید از تمامی این دستورات پیروی نماید. این قانون برای همه است». در اشعیا نیز آمده است كه كسانی كه آیین یهودیت را از سر صدق و صفا و با خلوص نیت بپذیرند بنده خدا خوانده می‏شوند. «غریبانی كه با خداوند مقترن شده، او را خدمت نمایند و اسم خداوند را دوست داشته بنده او بشوند».نیز در كتاب اشعیای نبی كلمه عهد به طور مطلق بكار رفته است. یعنی هم یهودیان و هم تازه‏یهودیان را دربرمی‏گیرد، آن‏جا كه می‏گوید: «همه كسانی كه سبت را نگاه داشته آن را بی‏حرمت نسازند و به عهد من متمسك شوند». سنت یهودی تأكید بسیار دارد كه از تازه‏یهودی استقبال كنید، با محبت زیاد با او برخورد كنید، و هرگز به گونه‏ای با آنان رفتار نكنید كه پیش از یهودی شدن با ایشان رفتار می‏كردید.
یهودیت به جز دوره كوتاهی كه در دوران حكومت پادشاهان دین غالب و حاكم بود، با ملت‏ها و اقوام دیگر ارتباط داشت. سرزمین اسرائیل همیشه چندملیتی یا چندقومی بوده است. از این‏رو، كتاب‏مقدس عبری غالبا با رابطه یهودیان و غیریهودیان در این سرزمین سروكار دارد. با این‏كه با دشمنان بیگانه باید با نیروی نظامی و قوه قهریه برخورد كرد، از بیگانه صلح‏جو كه خود را در غم و شادی اسرائیل شریك می‏داند باید استقبال كرد، باید آنان را مورد محبت قرار داد و از ایشان دفاع كرد. در لاویان آمده است كه همان‏گونه با غریبه‏ها رفتار كن كه دوست داشتی در غریبی با تو رفتار كنند. یهودیت نوكیشی را می‏پذیرد و از نوكیشان به گرمی استقبال می‏كند. آنان نزد خدا مقامی بس رفیع دارند كه عقل را بدان راه نیست؛ چه آن‏كه انسان‏های پرهیزكار و خوب به هر دین و مذهبی كه معتقد باشند، با عمل به فرامین دین خود می‏توانند رستگار شوند، ولی آنان به اختیار خود دست به انتخاب می‏زنند و مسئولیت سنگین یهودی شدن را می‏پذیرند و جزئی از قوم ابراهیم می‏گردند. در موارد ذیل بر مشترك بودن پاره‏ای از احكام و قوانین برای یهودیانِ متوطن در اسرائیل و غریبه‏های تازه یهودی‏شده تاكید شده است: مراسم عید پسح،تعطیلی روز دهم از ماه هفتم، برخی از احكام طهارت و نجاست، قربانی و هدایایی كه باید تقدیم شود.چنانكه ملاحظه شد، از كتاب مقدس عبری و نیز سیره علمای یهود، دیدگاه جهان‏شمولیِ یهودیت مستفاد می‏شود. امّا كم نیستند حاخام‏ها و دانشمندانی كه با استناد به همین كتاب و برجسته كردن پاره‏ای از آیات بر اختصاص داشتن تورات و نیز شریعت یهود به بنی‏اسرائیل اصرار می‏ورزند. به عنوان مثال، برخی حاخام‏ها با استناد به این آیه از سفر تثنیه كه می‏گوید: «موسی برای ما شریعتی امر فرموده كه میراث جماعت یعقوب است»، بیگانگان خاصه بت‏پرستانی را كه در پی فراگیری تورات‏اند، مهدورالدم و واجب‏القتل دانسته‏اند: چه آنكه به اعتقاد ایشان تورات و شریعت موسوی ملك طلق بنی‏اسرائیل است و بس.
موسی به هنگام خروج از مصر خواستار همراهی خدا با وی شد و خداوند بدو گفت: «خودم پیشاپیش تو می‏روم و به تو آرامش می‏بخشم»به نظر برخی از حاخام‏ها، این همراهی گواهی بر امتیاز موسی و قوم او بر سایر اقوام روی زمین است.چنان‏كه ملاحظه می‏كنید، موسی از خدا خواست با بنی‏اسرائیل همراه شود، نه اقوام بت‏پرست.به احتمال قوی، این گونه اظهارات و برداشت‏ها از كتاب مقدس هم زمان با ظهور مسیحیت مطرح شد، زیرا مسیحیان نیز با مطالعه كتاب مقدس ادعا می‏كردند لطف الهی از آن آنان است.
ظاهر برخی از آیات قرآن نیز دلالت بر منطقه‏ای و قومی بودن آیین یهود دارد. در سوره ابراهیم آمده است: «و لقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومك من الظلمات الی النور و ذكرهم بایام الله...». دعوت حضرت عیسی نیز فقط شامل بنی‏اسرائیل می‏شود، آن‏جا كه خداوند می‏فرماید: «و اذا قال عیسی‏بن‏مریم یا بنی‏اسرائیل انی رسول الله الیكم» درباره حضرت ابراهیم چنین بحثی مطرح نیست، زیرا دین او حنیف و همگانی است. طبرسی در تفسیر مجمع البیان نیز آن‏جا كه می‏گوید خداوند هر پیامبری را به زبان قوم خودش فرستاده است تا برای برقراری ارتباط نیاز به مترجم نداشته باشند، به صراحت بر قومی و منطقه‏ای بودن سایر ادیان به جز دین اسلام تأكید كرده است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نظری متفاوت با آنچه تاكنون گفته شد، ابراز داشته است. او معتقد است دعوت موسی و عیسی نیز عام و جهان‏شمول بوده است، زیرا در قرآن آمده است: اذهبا الی فرعون انه طغی.
حضرت موسی، قبطیان و فرعون را كه ساكن مصر بودند، دعوت به شریعت خود كرد، در حالی كه آنان از بنی‏اسرائیل و اسباط دوازده گانه نبودند. سیره نبوی نیز ما را به همین نكته رهنمون می‏شود، زیرا پیامبر با پیروان یهودیت كه در شبه‏جزیره عربستان ساكن بودند و به لحاظ نژادی هیچ نسبتی با اسباط و بنی‏اسرائیل نداشتند، معامله اهل كتاب كرد؛ در حالی كه اگر یهودیت اختصاص به بنی‏اسرائیل داشت، مسلمانان و شخص پیامبر اسلام نباید آنان را یهودی می‏دانستند. بنابراین، باید آیاتی كه ظهور در قومی و منطقه‏ای بودن یهودیت دارند، به این شكل تأویل برد كه فرستاده شدن به سوی بنی‏اسرائیل غیر از اختصاص دعوت به آنان است.
نمونه‏های تاریخی بسیاری را می‏توان یافت كه نه تنها دعوت به یهودیت وجود داشته، كه در پاره‏ای از اوقات این كار با اِعمال زور و به همراه تهدید صورت گرفته است. این خود بهترین دلیل و گواه است بر این كه نژاد یهودی نژاد خالصی نیست، بلكه مختلط از نژادهای مختلف است و چندان كه خود مدعی‏اند از خلوص نژادی و عرقی برخوردار نیستند. یك قرن قبل از میلاد و نیز بعد از آن دوره تبشیری و دعوت به یهودیت بوده است. فریسیان كه خود را از بقیه جدا ساختند و التزام بیشتری به تورات داشتند، دیگران را به یهودیت فرا می‏خواندند. كار تبلیغ در اوایل چنان بالا گرفت كه درصد تازه‏یهودیان به مراتب ” به اعتقاد برخی از دانشمندانِ معاصر، باید بین نودینی و تعهد و التزام فرق گذاشت. از نظر آنان، نودینی و تعهد دو چیز مجزا و مستقل‏اند كه در زمان‏های مختلف ممكن است اتفاق بیفتند.... “
بیشتر از یهودیان مادرزاد بود. بعضی از فرهیختگان رومی تقریباً در دوره‏ای كه به ظهور عیسی انجامید یهودی شدند. تبشیر و دعوت به یهودیت تا زمان قسطنطین ادامه داشت. قبایل خزر و حتی جمعی از رجال بزرگ مسیحیت در فرانسه و انگلیس به یهودیت گرویدند. بعضی از مارونی‏ها بعد از خروج از اسپانیا یهودی شدند، چون حكومت در دست پروتستان‏ها بود و آنان نسبت به یهودیان بیشتر از كاتولیك‏ها تسامح روا می‏داشتند. ناگفته نماند وقتی یهودیان، تحت سلطه حاكمان غیر یهودی قرار می‏گرفتند از فعالیت تبلیغی دست می‏كشیدند. از طرفی همواره این نگرانی برای زعمای یهود وجود داشته كه با فراخوان دیگران به آیین یهود، ممكن است آنان با دین غالب درافتند و آموزه‏های یهودیت را دچار مشكل سازند. به همین دلیل، در قرون میانه این عقیده افراطی تلمودی كه به ربی هلبو،معلم یهودی قرن سوم و چهارم، منسوب است، رواج یافت كه افرادی كه از ادیان دیگر به یهودیت می‏گروند و تغییر آیین می‏دهند همان قدر برای اسرائیل مضر و خطرناك‏اند كه گری و این جزو آرمان یهودیت قرار گرفت. در تلمود نیز نظایر این گفتار یافت می‏شود: «تازه یهودیان برای ملت اسرائیل به مانند بیماری جرب زحمت افزا هستند». به هر حال، رویكرد غالب حكایت از تبلیغی بودن دین یهودیت دارد.
پرسشی كه در این‏جا مطرح می‏شود، این است كه چرا یهودیان خود را درگیر فعالیت تبلیغی نمی‏كنند و به عبارت دیگر، چه عامل یا عواملی آنان را از این رسالت خطیر بازداشته است؟ دلایل چندی بر این موضوع اقامه شده است كه به برخی از آنها اشاره می‏كنم. دلیل نخست آن‏كه یهودیان خود طعم تلخ فعالیت‏های میسیونری و تبلیغی مسیحیان را چشیده بودند و بر پایه این اصلِ اخلاقی، كه هر چه را برای خود نمی‏پسندی برای دیگران نپسند، از انجام این كار سر بازمی‏زدند. دلیل دوم، چنان‏كه در بحث جهان‏شمولی یهودیت گذشت، كسانی كه می‏خواهند از جهان آینده بهره‏مند گردند، لازم نیست به یهودیت بگروند، بلكه التزام آنان به قوانین هفت‏گانه نوح آنان را رستگار می‏سازد. برخی از اصلاح‏طلبانِ یهودیِ معاصر بر پایه دو دلیل پیش‏گفته استدلال كرده‏اند كه در عصر كنونی، كه امكان باروری متقابل پیروان ادیان مختلف از یك‏دیگر فراهم است، دست‏كم یهودیان را باید ترغیب كرد كه فعالیت تبلیغی خود را متوجه ملحدان و كافران سازند. البته عقیده غالب جامعه یهودی این است كه یهودیان نباید آگاهانه به دنبال تغییر آیین پیروان ادیان دیگر برآیند، امّا همچنان باید از تازه‏یهودیانِ صادق استقبال كنند.
بسیاری از پیشوایان دینی و حاخام‏ها به كوتاهی در انجام رسالت تبلیغی متهم‏اند. اگر یهودیت ریشه در فطرت آدمی دارد و خدای واحد و یگانه را صلا درمی‏دهد، چرا آنان از نمایاندن و معرفی دین خدا به كفار و ملحدان دریغ می‏كنند؟ برخی از اندیشمندان یهودی پیشوایان دینی را از این اتهام مبرا دانسته، معتقدند شرایط این گونه ایجاب می‏كرد كه آنان برای استمرار آیین یهود، یهودیان را از سایر ملل كه عموماً مشرك و بت‏پرست بودند، دور نگه دارند. اگر یهودیان با توسل به زور یا با انگیزه تحبیب قلوب، بیگانگان را به كیش خود فرا می‏خواندند، اقلیت موسویان تحت‏الشعاع اكثریت بیگانگان قرار می‏گرفتند و به تدریج از افكار انحرافی آنان تاثیر می‏پذیرفتند و هشدارهای موسی در تورات مبنی بر بازنگشتن به بت‏پرستی عملی نمی‏گشت. به رغم این هشدارها، اقوامِ مجاور در یهودیان نفوذ كردند و رسالت پیامبران بعدی بنی‏اسرائیل این بود كه آنان را به طریق موسوی و مسیر توحید باز گردانند.
دلیل دوم آن‏كه یهودیان در پاره‏ای از اوقات پذیرای رنج و بیدادگری بسیاری از سوی نودینان شدند. از این‏رو زعمای یهود افرادی را كه تمایل به یهودی‏شدن داشتند، با نهایت احتیاط می‏پذیرفتند تا مبادا از این ناحیه ضرری متوجه یهودیان گردد. به عنوان نمونه، كمی قبل از ظهور عیسی مردی ادومی، موسوی گشت و فرزند او به نام هرود پادشاه قوم یهود شد. در حالی كه در سفر تثنیه با این كار مخالفت شده است. با شروع نهضت مسیحیت در اسرائیل و تلاش رومیان برای سیطره‏یافتن بر یهودا، پادشاه مزبور با رومیان مدارا كرد و یحیی را كه بشارت‏دهنده مسیحا بود، به طرز فجیعی سر برید. مردم در اثر جهل و بی‏خبری، هرود را یهودی دانسته ظلم و ستم بسیار بر این ملت روا داشتند. از آن تاریخ، علمای یهود شرایط سختی برای نودینی قرار دادند. به هر حال شواهد زیادی وجود دارد بر این كه نه تنها یهودیان كسانی را كه به طیب خاطر و آزادی كامل به یهودیت گرویدند، پذیرفته‏اند، كه خود نیز درصدد تغییر آیین پیروان ادیان دیگر برآمده وآنان را به سوی كیش خود فرامی‏خواندند. به عنوان مثال، در تفسیر این آیه «و نفوسی را كه درحاران به‏دست‏آورده بودند». چنین گفته شده‏است: «ابراهیم مردهارا خداپرست می‏كرد و ساره زن‏ها را. هر آن كس كه یك بت‏پرست را به خدا نزدیك كند و او را خداپرست نماید، مثل این است كه او را آفریده باشد». یا یكی از مشایخ و زعمای یهود چنین گفته است كه: «ذات قدوسِ متبارك، فرزندان اسرائیل را در میان ملل جهان پراكنده نكرد، مگر برای‏آن‏كه بت‏پرستان، خداپرست شوند وبرایشان افزوده‏گردند.كوتاه‏سخن، از مجموع مطالب فوق همه‏نگربودن یهودیت و نیز وجود نودینی استفاده می‏شود.
● كاربرد و معانی نودینی در عهد عتیق
در متون اولیه یهودی از تغییر آیین و نودینی سخنی نرفته است و اعتقاد بر آن بوده است كه غیر اسرائیلی‏ها بدون تغییر آیین می‏توانند مناسك یهودی را اجرا كنند. در متون متأخر بحث‏هایی در این زمینه صورت گرفته است، امّا به طور دقیق نمی‏توان تاریخی برای رواج تغییر آیین در یهودیت ذكر كرد.
در كتاب‏مقدسِ عبری، نودینی به دو معنا بكار رفته است. به یك معنا نودینی به تصمیم و عزم بنیادینی اشاره دارد كه به وسیله آن انسان كامل به دعوت خدا لبیك می‏گوید. این نگرش انسانی با عمل برگزیدگی الهی مطابق است. برگزیدگی مستلزم نودینی، و نودینی به معنای جهت‏یابی دوباره به عنوان برگزیدگی تجربه می‏شود. تغییر بنیادی یا نودینی جهت یابی درونی و روحی شخص است كه به عنوان روشن بینی حقیقی، تولد دوباره و در كتاب مقدس عبری به عنوان پاسخ و بازگشت توصیف شده است. تغییر جهت یا نودینی در واقع پاسخ به درخواست درونی است. این نوع نودینی، نودینی از حاشیه و پیرامون به سمت مركز است، و اساسی‏ترین انتخابی است كه انسان در طول زندگی خود می‏تواند داشته باشد. با این كه در عهد عتیق بر این نودینی به عنوان عمیق‏ترین معنای رابطه‏ای اسرائیل با خدا تاكید شده است، در عین حال، قابلیت تعمیم بر تمام نوع بشر از هر ملت و قومی كه باشند دارد؛ تمام انسان‏ها به بازگشت به سوی خدا فراخوانده شده‏اند. این گونه از نودینی و تغییر جهت را یونس به مردم نینوا توصیه كرد؛ زیرا او در ابتدا نودینی را موضوعی میان خدا و قوم یهود می‏دانست در واقع داستان یونس تأیید دوباره‏ای بود بر عهد خدا با انسان. در داستان نوح نیز كه در سفر پیدایش باب ۶ تا ۹ آمده، بر نودینی به همین معنا تأكید شده است. كوتاه سخن، چنان‏كه عهد خدا با موسی را در راستای میثاق كلی خدا با آدم و نوح بدانیم، آن‏گونه كه كتاب‏مقدس ما را به این نكته رهنمون می‏شود، یهودیت چیزی جز التزام به بازگشت به سوی خدا نیست.
معنای دوم نودینی به نودینی از حاشیه به متن اشاره ندارد، بلكه به حركت از «خارج به داخل» دلالت دارد. عموماً از مفهوم نودینی و تغییر بنیادی همین معنا یعنی تغییر دین تداعی می‏شود. این دو معنا از نودینی قابل جمع‏اند. به عبارت دیگر، گرویدن به یهودیت و بازگشت به خدا و تغییر جهت به سوی او قابل جمع‏اند.
● نودینی در كتاب‏های اولیه‏ی كتاب مقدس عبری
اسرائیلی‏ها خود را فرزندان اسرائیل یعنی از یك نیا و جد مشترك می‏دانند. بر طبق این دیدگاه، نویسندگان كتاب‏مقدسِ عبری، عهد خدا با اسرائیل را توافق میان خدای خاص، یهوه، و قوم معین یعنی ابراهیم، اسحاق، یعقوب و فرزندان او می‏دانند. واژه‏ای گر برای بیگانگانی به كار می‏رفت كه در بین اسرائیلی‏ها ساكن بودند، ولی از پذیرش و تصدیق خدای واحد از سوی آنان حكایت ندارد. بر پایه كتب اولیه، غیراسرائیلی‏ها می‏توانند مناسك اسرائیلی را بدون تن دادن به نودینی انجام دهند. به عنوان مثال، مردی كه در خارج از اسرائیل متولد شده و ختنه كرده باشد می‏تواند از قربانی عید فصح برخوردار شود. در سفر خروج داستان فرار موسی از دربار فرعون و كمك او به دختران كاهن مدیان و سرانجام ازدواج او با یكی از آنان گزارش شده است.
براساس آن گزارش صفوره، همسر موسی، زندگی همسرش را با ختنه كردن پسرانش نجات داد. امّا این متون از نودینی و تغییر آیین صحبت نمی‏كنند. خلاصه آن‏كه در دوره كتاب‏مقدس، به عنوان مثال، برای یك مصری یا بابلی قابل تصور نبود كه در زادگاه و سرزمین مادری خود بماند و در عین حال به دین اسرائیل بگرود، ولی پس از دوره كتاب‏مقدس شمار زیادی از غیر یهودیان جذب یهودیت به عنوان یك دین شدند، و اصطلاح گر به این منظور وضع شد.● نودینی در كتاب‏های متأخر كتاب‏مقدس عبری
دقیقاً مشخص نیست از چه زمانی نودینی وارد یهودیت شده است. در عزرا و نحیما امكان نودینی زنان بیگانه به یهودیت مورد توجه قرار نگرفته است. در كتاب اشعیا به نودینی پرداخته شده، ولی خطوط كلی آن مشخص نشده است. «غریبانی كه با خداوند مقترن شده او را خدمت نمایند و اسم خداوند را دوست داشته بنده او بشوند: یعنی همه كسانی كه سبت را نگاه داشته آن را بی‏حرمت نسازند و به عهد من متمسك شوند. ایشان را به كوه قدس خواهم آورد. و ایشان را در خانه عبادت خود شادمان خواهم ساخت و قربانی‏های سوختنی و ذبایح ایشان بر مذبح من قبول خواهد شد؛ زیرا خانه من به خانه عبادت برای تمامی قوم‏ها مسمی خواهد شد». نویسنده اشعیا تأكید می‏كند كه خداوند از میان غیر یهودیان كاهنان و لاویان خواهد گرفت. وقتی درباره آخرالزمان و مباحث مربوط به آخرت‏شناسی صحبت می‏كند، در این دوره غیراسرائیلی ممكن است خدمت‏كار یهوه شود، سبت را مراعات كند و در هیكل عبادت كند، امّا هرگز بنی‏اسرائیل خوانده نخواهد شد.
● نودینی در دوره حاخامی
در نوشته‏های حاخامی فصل مستقلی به موضوع نودینی اختصاص داده نشده است، تنها اشاره‏ای به آن شده است. از این‏رو ما هیچ شاهدی درباره تازه‏یهودیان یا دلایل و انگیزهای آنان در تغییر آیین پیدا نمی‏كنیم. تنها رساله كوچكی با عنوان گریم grim به اختصار به این موضوع پرداخته است. این رساله از ملحقات تلمود بابلی است.در ثانی بیشتر نوشته‏های تلمودی اتوپیایی و نظری‏اند، لذا لازم نیست ما را در جریان چند و چون آنچه رخ داده قرار دهند. به عنوان نمونه، حاخام‏ها ادعا می‏كنند دشمنان یهودیان سرانجام به یهودیت می‏گروند كه نرو و آنتینوس از جمله آنان‏اند. سوم آن‏كه حاخام‏ها موضوع نودینی را به طور استطرادی مورد بحث قرار داده‏اند.
بر این اساس، حاخام‏ها صحبت‏های ضد و نقیضی راجع به نودینان (تازه یهودیان) و نودینی ابراز داشته‏اند. برخی از دانشمندان معتقدند قبول تورات، ختنه برای مردان، غسل و قربانی از دوره معبد دوم به بعد برای نودینان الزامی بود، امّا منابع حاخامی این ادعا را تایید نمی‏كند. حاخام‏ها درباره اهمیت انگیزه‏های نودینان (تازه یهودیان) اختلاف دارند. مطلوب آن است كه غیر یهودیان به انگیزه‏های آسمانی و الهی وارد جامعه یهودیان شوند. برخی از فرزانگان اجازه نمی‏دهند بیگانگان برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی خود، از قبیل ازدواج با یهودیان، به یهودیت بگروند. راو از تغییر آیین بیگانگان حتی اگر به منظور دست یافتن به اهداف دنیوی باشد، استقبال می‏كند؛ زیرا معتقد است غیر یهودیانی كه به این منظور یهودی می‏گردند سرانجام به پیروان واقعی یهوه تبدیل خواهند شد. دیگران معتقدند چنان‏كه كسی با انگیزه‏های پست و دنیوی یهودی گردد، لازم است بار دیگر با انجام مراسم و مناسك خاص با دلایل و انگیزه‏های صحیح یهودی گردد. از نظر معدودی از حاخام‏ها، بچه‏هایی كه به یهودیت می‏گروند، پس از رسیدن به سن بلوغ باید دوباره مراسم و تشریفات تغییر آیین را به‏جای آورند.
طبق تعالیم حاخامی، تازه‏یهودیانْ مكلف به تمام تكالیف یهودیان مادرزاداند. البته برخی معتقدند باید مهلت قابل توجهی به آنان داده شود تا از خلق و خو، آداب و آیین‏های سنت قبلی خود فاصله گیرند، زیرا آنان در فرهنگ و سنت یهودی پرورش و تربیت نیافته‏اند. تازه یهودیان با این كه در انجام تكالیف و مناسك با یهودیان مادرزاد یكسان‏اند، در عین حال بین آن دو تفاوت‏هایی وجود دارد، چه آن‏كه خداوند سرزمین موعود را فقط به یهودیان مادرزاد اعطا كرده است و تازه‏یهودیان هیچ سهمی در آن ندارند، زیرا اسلاف آنان جزو قبایل واسباط اصلی نیستند.
در تلمود فلسطینی آمده است خداوند كل زمین را در می‏نوردد و هر جا انسان پرهیزكار و صالحی بیابد، او را به جامعه یهودیان ملحق می‏كند، زیرا كسانی كه خدا دوستشان دارد، بزرگ‏تر و والاتر از كسانی هستند كه خدا، یهوه، را دوست دارند.خداوندْ خودش را در بیابان متجلی ساخت و نه در كشور خاصی. بنابراین، بیگانگان در هر مرحله‏ای از زندگی هر گاه تصمیم به نودینی بگیرند می‏توانند یهودی شوند، همچنان‏كه ابراهیم تا ۹۹ سالگی ختنه نكرد.
● نودینی در عصر هلنی
شواهد زیادی وجود دارد بر این كه در دوره هلنی افراد زیادی یهودی شدند. در انجیل متی هم به این واقعیت اشاره شده است كه خود علمای یهود به دنبال یهودی كردن بیگانگان بودند؛ آنجا كه خطاب به فریسیان می‏گوید: وای بر شما ای كاتبان و فریسیان ریاكار زیرا كه برّ و بحر را می‏گردید تا مریدی پیدا كنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پست‏تر از خود پسر جهنم می‏سازید.
واقعیت این است كه نودینی در دوره‏هایی كه بی‏ثباتی اجتماعی حكمفرما بود روبه‏افزایش بوده است. به عنوان مثال در دوره هلنی افراد بیشتری به یهودیت گرایش پیدا كردند. دوره هلنی بیانگر چالش یهودیت با تفكر كلاسیك یونانی و فرهنگ‏های آسیایی است، زیرا اسكندر مقدونی اروپا و آسیا را به هم وصل كرد و صورت‏های جدیدی از دین، فلسفه، هنر، ” بسیاری از پیشوایان دینی و حاخام‏ها به كوتاهی در انجام رسالت تبلیغی متهم‏اند. اگر یهودیت ریشه در فطرت آدمی دارد و خدای واحد و یگانه را صلا درمی‏دهد، چرا آنان از نمایاندن و معرفی دین خدا به كفار و ملحدان دریغ می‏كنند؟... “
الهیات، علم و زبان به وجود آورد. یهودیان ارتباط و تماس مستقیمی با عوالم فكری جدید پیدا كردند و بدین وسیله یهودیت و خدای خاص قوم یهود را به اقوام و فرهنگ‏های جدید معرفی كردند. پس از مرگ اسكندر، در اسرائیل و اورشلیم جنگ‏های زیادی درگرفت و سربازان غیر یهودی بسیاری در اورشلیم مأوی گزیدند و یهودیت به عنوان یك دین هلنی و یونانی‏مآب شناخته شد. غیریهودیان هر چند شناخت كاملی از خدای قوم یهود نداشتند، ولی از نظام اخلاقی و مناسك مقدس آگاهی داشتند و این در حالی بود كه رومی‏ها رابطه چندان دوستانه‏ای با یهودیان نداشتند و حتی حاضر نبودند یا آنان غذا بخورند. در زمانِ جولیوسِ سزاربود كه دین یهودیت به عنوان دین رسمی پذیرفته شد و آزادی‏های درخور توجهی به یهودیان اعطا شد. به طوری كه آنان در امپراتوری روم می‏توانستند زندگی كنند و همچنان در كمال صلح و صفا به آداب و مراسم قدیمی و سنتی خود عمل كنند. در این دوره برای بسیاری از رومی‏ها به خصوص برای زنان طبقات بالا، یهودیت دینی قابل قبول، قابل اعتماد و مورد احترام بود و مقدمات نودینی و تغییر آیین آنان به یهودیت فراهم بود.
● دیدگاه فلاسفه یهودی درباره نودینی
دیدگاه‏های ابن‏میمون و یهودا هالوی درباره نودینی و تغییر آیین بیانگر دیدگاه‏های مختلف یهودیت در این مسئله است. از نظر ابن‏میمون حتی یهودیانِ مادرزاد نیز در صحرای سینا تغییر آیین دادند، هنگامی كه به مناسك سه گانه ختنه، غسل و قربانی، كه امروزه برای تمام تازه یهودیان لازم است، تن دردادند. او معتقد است یهودیان باید به هر شكل ممكن تازه‏یهودیان را جذب كنند و همین كه كسی اظهار تمایل و علاقه به یهودیت كرد، یهودیان باید در هر حال، او را یهودی سازند. در تلمود آمده است كه نباید با اعلام جزئیاتِ مجازات‏هایی كه در صورت پیروی نكردن از شریعت در انتظار آنان است، بار سنگینی بر دوش تازه‏یهودیان نهاد و یهودیت را دینی خشن معرفی كرد. به اعتقاد او، همین امر باعث می‏شود آنان از مسیر صواب به بیراه كشانده شوند. در ابتدا، یك فرد با كلمات لذت‏بخش جذب می‏شود و سپس محدودیت و قیدهای عشق با او در میان گذاشته می‏شود یا خود بدان واقف می‏گردد.
ابن‏میمون معتقد است تورات را باید به مسیحیان تعلیم داد تا دچار سوء فهم نشوند، آنان چنان‏چه معنای درست تورات را درك كنند به یهودیت تمایل پیدا خواهند كرد. كوتاه سخن، او نگرش مثبتی به نودینی دارد، و این نظر در دیدگاه كلی ایشان در باب انسان ریشه دارد. به نظر او، تمام انسان‏ها در اصل یكسان‏اند، زیرا هیچ كس با نفسِ شكوفا و پرورش‏یافته به دنیا نیامده است. یهودیان و غیر یهودیان به یك میزان می‏توانند در اثر فعالیت عقلانی نفس خود را بارور سازند. عدم تفاوت اساسی میان یهودیان و غیریهودیان یهودی‏شدنِ آنان را آسان ساخته است. تمام آنان می‏توانند با فراگیری اصول عقاید یهودیت و زندگی كردن بر طبق زندگی‏های یهودیان یهودی گردند.
یهودا هالوی دیدگاه‏های متفاوتی راجع به قوم یهود و تازه یهودیان دارد. او معتقد است یهودیان تفاوت اساسی با غیر یهودیان دارند و هیچ گاه یك بیگانه و غیریهودی نمی‏تواند به جایگاه و مقام یهودیانِ مادرزاد بار یابد. او می‏نویسد:
هر بیگانه‏ای می‏تواند در سرنوشت و تقدیر خوب ما سهیم باشد، ولی هرگز با ما یكی و برابر نخواهد بود. اگر تورات از آن رو كه خدا ما را خلق كرده برما الزام‏آور می‏بود، انسان‏های سفید و سیاه از آن رو كه همه مخلوق خدایند یكسان می‏بودند. در حالی كه تورات تنها به دلیل یاری و همراهی یهوه در خروج از مصر بر ما الزام‏آور شد، زیرا ما بهترین‏های نوع بشر هستیم.
در جای دیگر می‏نویسد: «تازه یهودیان در شأن و رتبه با اسرائیلیان مادرزاد یكی نیستند، زیرا یهودیان می‏توانند به مقام پیامبری برسند و از این جهت متمایز از دیگران‏اند، در حالی كه تازه یهودیان تنها از راه فراگیری از آنان می‏توانند به مقاماتی دست یابند و تنها می‏توانند انسان‏های پرهیزكار و فرهیخته باشند، امّا هرگز به مقام پیامبری دست نمی‏یابند.
به هر حال، یهودا هالوی از یك‏سو معتقد است راه برای یهودی شدن بیگانگان باز است. از سوی دیگر، نظریه‏اش به او اجازه نمی‏دهد كه یهودیانِ مادرزاد و تازه یهودیان را برابر بداند.● ملاك‏های یهودی بودن
به چهار طریق می‏توان افراد را یهودی به شمار آورد. ۱. منشأ زیستی. طبق دیدگاه هلاخا چنان‏چه فردی از مادری یهودی متولد شده باشد یهودی محسوب خواهد شد. هلاخای سنتی بر كودكانی كه از مادری بیگانه و غیریهودی متولد می‏شوند حكم یهودی بار نمی‏كنند. افرادی كه از مادری یهودی زاده می‏شوند، حتی اگر ملحد و كافر گردند، یهودی به شمار خواهند رفت؛ البته در صورت ارتداد تنها پاره‏ای از احكام یهودیت برایشان باز خواهد شد. ۲. پیوند دینی. ممكن است فردی از مادری یهودی متولد نشده باشد و طبق هلاخای سنتی یهودی به شمار نیاید، ولی به خاطر گرویدن به یهودیت و التزام و تعهد به دستورات یهودیت در عداد یهودیان قرار گیرد. البته با رعایت آداب و مناسك ویژه‏ای كه برای تازه‏یهودیان تدارك دیده شده است. ۳. عضویت در گروه‏های اجتماعی - فرهنگی. در گذشته اجتماع یهودیان صرفاً از یهودیان تشكیل نمی‏شد، بلكه بیگانگانی كه به قوانین هفت‏گانه نوح ملتزم بودند و به عنوان گرتشا و یا بیگانه مقیم شناخته می‏شدند، دارای حقوق و مسئولیت‏های محدود در اجتماع بودند. البته امروزه چنین عنوانی وجود ندارد. ۴. وابستگی ملی و استفاده از زبان مشترك. امروزه كم نیستند افرادی كه در اسرائیل زندگی می‏كنند و به كارهای بزرگ گماشته شده‏اند. چنین كسانی از دید هلاخای سنتی یهودی نیستند، امّا چون در اسرائیل متولد شده‏اند و به زبان عبری تكلم می‏كنند و به خدمت در مراكزی نظیر ارتش مشغول اند آنان را یهودی به شمار می‏آورند و در كارت هویت و گروه‏بندی قومیِ وی، عنوان یهودی ثبت می‏شود.
پس از تأسیس حكومت اسرائیل، از حاخام‏های ارتدوكس خواسته شد قانون بازگشت به سرزمین مقدس و تعریف خود را از یهودی بودن تعدیل و اصلاح كنند. آنان پس از بحث‏های طولانی و مفصل تعریف را به این شكل تعدیل و اصلاح كردند كه یهودی عبارت است از كسی كه از مادر یهودی به دنیا آمده باشد و یا این كه طبق شریعت یعنی به دست حاخام ارتدكس یهودی شده باشد. چنان‏كه ملاحظه می‏كنید، حتی این تعریفِ تعدیل شده هم جمع زیادی از یهودیان را از جرگه یهودیت خارج می‏ساخت. بر طبق این تعریف هزاران یهودی آمریكایی كه بیش از نصف آنان گرایش اصلاح‏طلبانه و محافظه كارانه دارند، یهودی درجه دوم محسوب می‏شدند.
نتیجه سخن آن‏كه، در ابتدای پیدایش یهودیت یعنی تا قرن اول میلادی برای یهودی بودن تنها منشأ زیستی اهمیت داشت و تنها افرادی كه از مادر یهودی متولد می‏شدند، اعم از این كه به مقررات و آیین‏های یهودیت پایبند بودند یا نبودند، یهودی محسوب می‏شدند. درست مانند سایر نژادها و ملیت‏ها مثل نژاد ایتالیایی، فرانسوی، و غیره. امّا از آن پس، تغییر آیین از غیر یهودیت به یهودیت مورد تأیید و احترام قرار گرفت و اعتقاد بر این بود كه اگر كسی قوانین اساسی یهودیت را بپذیرد، امكان یهودی شدن او فراهم خواهد شد.
با قبول این نكته كه نودینی و تغییر آیین به یهودیت از سوی كتاب مقدس عبری و علمای یهود پذیرفته شده است این سؤال پیش می‏آید كه آیا بیگانگان و غیریهودیانی كه به یهودیت می‏گروند به لحاظ شایستگی، شئونات و منزلت اجتماعی همچون یهودیانی مادرزاداند؟ آیا مسئله برگزیدگی فقط درباره یهودیانِ مادرزاد مطرح است یا این كه بیگانگانی را كه بعداً تغییر كیش می‏دهند و یهودی می‏شوند در برمی‏گیرد؟ اگر تازه‏یهودیان هم‏شأن یهودیانِ مادرزاد نباشند، در این صورت حتی شایستگی یهودی‏شدن را نخواهند داشت. از طرفی، وقتی تاریخ یهودیت و قوم یهود را مرور می‏كنیم، گزارش‏های بسیاری را می‏توان یافت كه بر تغییر آیین و گرویدن به یهودیت صحه گذاشته است. روت موآبی از جمله كسانی است كه داوطلبانه به آیین یهود گروید.الیعازر فلسفه و علت آورگی قوم بنی‏اسرائیل در میان سایر اقوام جهان را آشنا ساختن آنان به آیین یهود و، در نتیجه، الحاق به یهودیت می‏داند. در كتاب اشعیای نبی نیز از الحاق غریبه‏ها به خاندان یعقوب سخن رفته است.در مقابل، افرادی نظیر هلیو غریبه‏ها را به حال بنی‏اسرائیل همان اندازه مضر می‏دانند كه مرضِ گری. برخی نیز واژه دشمن را كه درآیه چهارم باب بیست‏سوم سفرخروج آمده است به‏تازه یهودیان اطلاق كرده‏اند.
كوتاه سخن آن‏كه نظرات حاخام‏ها پیرامون غریبه‏ها یا تازه یهودیان یكسان نیست. در حالی كه برخی از آنان از برابری تازه‏یهودیان با یهودیان مادرزاد سخن گفته‏اند، جمعی دیگر، هر چند در پاره‏ای از موارد، میان آن دو فرق قائل‏اند.
● فرآیند نودینی در یهودیت
الف. تحقیق راجع به یهودیت
افرادی كه از دین خود سربرتافته و به یهودیت گرویده‏اند ممكن است به دلایل زیر به یهودیت گرایش پیدا كرده باشند: از طریق رابطه عاطفی با برخی از یهودیان؛ زناشویی و یا تحقیق و تفحص در ادیان و آشنایی با یهودیت از طریق مطالعه و شنیدن سخنرانی و جز آن. به هر حال نودینی و انتخاب یهودیت به عنوان دین رسمی، به هر دلیل كه صورت گرفته باشد، فرد نوآیین در اولین گام باید به شیوه‏های مختلف به عنوان مثال از طریق دوستان و كتب و غیره درباره یهودیت تحقیق و تفحص كند و در این باره تأمل كند كه آیا نودینی وی انتخاب درستی بوده است یا نه.
ب. یافتن یك حاخام
این مرحله بسی مشكل‏تر از مرحله قبلی است، زیرا حاخام‏ها متفاوت‏اند. برخی زمان بیشتری برای نامزدهای نودینی اختصاص می‏دهند. جمعی طرفدار این سنت قدیمی‏اند كه باید سه بار مراتب صداقت و خلوص نیت نامزد نودینی را آزمود. در واقع حاخام‏ها دربانان یهودیت‏اند؛ آنان هستند كه باید تصمیم بگیرند چه كسانی می‏توانند به جرگه یهودیت درآیند و صلاحیت یهودی‏شدن دارند.
حاخام‏ها به گرایش‏های مختلفی تعلق دارند. چهار نهضت اصلی محافظه‏كار، ارتدكس، متجدد واصلاح‏گرا وجود دارند. داوطلب یهودی‏شدن باید تفاوت‏های میان این نهضت‏ها را بداند ونهضتی‏را كه مورد قبول حاخام اوست انتخاب كند، زیرا حتی در آیین و روش نودینی و آداب آن، میان نهضت‏ها و گرایشاتی كه در بالا یاد شدند، اختلاف نظر وجود دارد. به‏هرحال، حاخام سؤالاتی به‏شرح ذیل ازنامزد نودینی می‏پرسد و نوع پاسخ‏هایی‏كه آن‏شخص ارائه می‏كند، میزان صداقت وخلوص نیت‏وی‏را نمایان می‏سازد.
۱. چرا می‏خواهید تغییر آیین دهید و به یهودیت بگروید؟
۲. پیشینه دینی‏تان چیست؟ قبلاً به چه دین و آیین و مرامی متعهد و ملتزم بودید؟
۳. درباره یهودیت چه می‏دانید؟
۴. چه تفاوتی بین یهودیت و دین نیاكان خود می‏بینید؟
۵. آیا از سرِ اكراه و ناچاری به یهودیت گرویده‏اید؟
۶. آیا برای یهودی‏شدن و تحقیق درباره آن فرصت كافی می‏خواهید؟
۷. آیا تصمیم خود را با اعضای خانواده و بستگان خود در میان گذاشته‏اید؟
۸. آیا سؤالاتی درباره یهودیت و نیز شیوه نودینی دارید؟
ج. آشنایی با یهودیت و فراگیری احكام و قوانین آن
كسانی كه می‏خواهند یهودی شوند باید به حقانیت و صدق آن باور داشته باشند و این مهم به دست نمی‏آید جز با تحقیق در یهودیت، زیرا این امر به تصمیم نهایی آنان كمك شایان توجهی می‏كند. در زمینه یهودیت به راه‏ها و شیوه‏های مختلفی می‏توان تحقیق و مطالعه كرد؛ مطالعه تاریخ یهود، یهودی‏كشی و آشنایی با تورات. اشخاصی كه خواهند با یك یهودی ازدواج كنند، باید پیش از ازدواج با تعالیم یهودیت آشنا شوند. از نظر ابن‏میمون یك تازه‏یهودی همچنین باید از اصول اساسی دین یهودیت [اصول سیزده گانه‏ای كه وی مقرر داشته است] نظیر باور به توحید و یگانگی خداوند آگاه شود. دوره‏ای را نیز باید به تعلیم و فراگیری تورات اختصاص دهد تا از روی جهل نظرات و دستورات یهودی را مورد بی‏اعتنایی قرار ندهد. مقصود ارتدكس‏ها از پذیرفتن احكام و قوانین این است كه یك تازه‏یهودی باید تمام قوانین و دستورالعمل‏های یهودیت ارتدكس را رعایت كند؛ به این معنا كه یك دوره آزمایشی یك ساله یا بیشتر را بگذارند. یهودیان اصلاح طلب تنها بر رعایت قوانین مورد قبول خود تأكید می‏كنند.
د. محكمه دینی یا بیت دین
گرویدن یك شخص به یهودیت باید تحت نظارت دادگاه شرع معروف به «بیت دین» صورت گیرد. دادگاه مزبور با سؤالات و روش‏های خاصی كه به كار می‏بندد، به انگیزه اصلی گرایش فرد به یهودیت پی می‏برد و برای حاخام های دادگاه شرع روشن می‏شود كه آیا انگیزه فرد داوطلب مادی است یا نه. وظیفه دادگاه این است كه مشكلات و موانعی كه بر سر راه یك یهودی در مسیر زندگی مادی و معنوی او قرار دارد، برای فرد دواطلب تشریح كند و به افرادی كه مایل‏اند یهودیت را به عنوان آیین و دین خود برگزینند، هشدار دهند كه چه دشواری‏هایی ممكن است برای آنان پیش آید. دادگاه شرع تنها زمانی به یهودی‏شدن فرد داوطلب حكم می‏كند كه برای اعضای آن مراتب خلوص و صداقت فرد مزبور احراز شده باشد. ناگفته نماند كه دادگاه شرع از سه عضو تشكیل می‏شود كه دست كم یك عضو آن باید حاخام باشد.
ه. ختنه كردن یا به عبری «بریت میلا»
از نظر حاخام‏های محافظه كار و ارتدكس، ختنه كردن برای یهودی‏شدن ضروری است؛ حتی اگر پیشتر فرد یادشده بنا به سنت‏های خود و یا به هر دلیل دیگری ختنه كرده باشد، باید ختنه نمادین و سمبلیك با ریختن خون از موضع انجام گیرد. سایر گرایش‏های چهارگانه یهودی، ختنه را برای یهودی‏شدن لازم نمی‏دانند. ختنه به منزله عقد پیمان تاریخی قوم اسرائیل با خداوند محسوب می‏شود.
و. غسل
حاخام‏های ارتدكس و محافظه كار غسل و یا به عبری طبیلا را برای نامزدان یهودی شدن اعم از زن و مرد لازم می‏دانند، لذا حوضچه كوچكی به نام میقوه "Mikveh" به همین منظور ساخته شده است. در میقوه تازه‏یهودی از نجاسات مختلفی كه در تورات توضیح داده شده ظاهر می‏شود.
ز. قربانی و نذر
در زمان‏های قدیم، تازه‏یهودی می‏بایست به پای هیكل در اورشلیم قربانی می‏كرد، امّا پس از تخریب معبد قربانی نیز برداشته شد؛ لذا شریعت یهود آن را لازم نمی‏داند. البته هنوز هم بعضی از حاخام‏ها، خاصه حاخام‏های ارتدكس، معتقدند باید به جای قربانی بدیل و جایگزینی نظیر صدقه و جز آن صورت گیرد.
ح. انتخاب نام
مردان باید نام عبری ابرام و زنان نام ساره و روت را برخود نهند. تازه ‏یهودیانی كه والدین آنان یهودی نیستند معمولاً پسر ابراهیم خوانده می‏شوند.
د. مراسم رسمی و عمومی
از نظر یهودیان اصلاح‏طلب، این مراسم باید عمومی‏تر باشد. تازه‏یهودی باید پیشاپیش دیگران قرار گیرد و دلایل تغییر آیین و نیز درس‏هایی را كه از تجربه یهودی‏شدن فراگرفته است بیان كند.
مرجع : فصلنامه هفت آسمان
منبع : خبرگزاری آینده روشن


همچنین مشاهده کنید