پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بحران دینی در عصر ساسانی


بحران دینی در عصر ساسانی
ظهور ساسانیان در ایران، علاوه بر ایجاد تحول سیاسی، دگرگون مذهبی را نیز به همراه داشت؛ به گفته کریستین‌سن،«اگر تمرکز‌گرایی بازگشت به سنتهای زمان داریوش کبیر به شمار آید، ایجاد دین رسمی حتما از ابتکارات ساسانیان بوده است»(۱) در واقع تلاش ساسانیان در برقراری وحدت مذهبی، مکمل کوششهای آنان در برقراری وحدت سیاسی و در جهت نیل به تمرکز قدرت محسوب می‌شد؛ به همین منظور ساسانیان در نخستین دوران فرمانروایی خود؛ بی‌درنگ مبارزه با کیش زرتشتی را، که با هلنیسم و انواع ناشی از ادغام هلنیسم و فرهنگ شرقی آمیخته شده بود، آغاز کردند و کوشیدند تا رسالت زرتشت و دین او را به دور از هر نوع آمیختگی و به شکل حقیقی آن بازگردانند. (۲)آنان برای دستیابی به این هدف، در آیین ایزدان مورد ستایش، سازش و التقاطی ایجاد کردند که منظور از آن، وحدت ایران، و متحد گردانیدن شاهان و شاهکان و استانهای کشور در یک مجموعه واحد بود. (۳) همچنین مقارن با تاسیس سلسلهٔ ساسانی موانعی چون ترکیب نامتجانس جغرافیایی مذهبی در ایران موجب بروز مشکلاتی برای مؤسسان این سلسله شد؛ زیرا تنوع مذاهب و آموزه‌های دینی از ویژگیهای بارز جامعه ایرانی و اواخر عهد اشکانی و اوایل عهد ساسانی بود؛ لذا با وجود این تنوع که در هر قسمت از قلمرو ایران مشاهده می‌شد، سلاطین ساسانی نتوانستند یکباره به اندیشهٔ ایجاد مذهب دولتی جامه عمل بپوشانند.
در حقیقت، برای اعمال چنین سیاستی، ترویج آتشکده‌ها، گردآوری و تدوین اوستا و سازماندهی و تقویت روحانیت به عنوان یک طبقه قدرتمند اجتماعی در دستور کار قرار گرفت و اعزام موبدان به عنوان نمایندگان مذهبی، در کنار نمایندگان سیاسی یا مرزبانان به هر یک از استانها، در جهت گسترش هر چه بیشتر تمرکز سیاسی – دینی آغاز شد که سرانجام نیازهای متقابل دین و دولت، موجبات نزدیکی این دو را به یکدیگر فراهم ساخت.
همزمان با تلاش ساسانیان در راه ایجاد یک دولت مرکزی نیرومند دستگاه دینی در مسیر وصول به چنین مرکزیتی گام بر می‌داشت و به عبارتی قدرت شاهنشاه و نیروی موبدان موبد دو ترجمان یک گرایش و دو بعد یک پدیده بود. (۴) اگرچه ساسانیان خود قبل از در دست گرفتن قدرت، جایگاه برجسته‌ای در نظام مذهبی داشتند، در واقع تشکیل دولت ساسانی برآیند همکاری بازوی مذهبی موبدان و بازوی نظامی خاندان ساسانی بود؛ به همین دلیل موبدان پارسی، با توسل به ایمان به مشروعیت انحصاری اندیشه و اعمال دینی خود، از قدرت نظامی و سیاسی ساسانیان به عنوان ابزاری برای تحمیل مزداگرایی به دیگر نقاط کشور و ریشه کن کردن یا سرکوب همه ناسازگاران به عنوان انحراف و ارتداد استفاده کردند،(۵) اما علی‌رغم رقابتهای آشکار و پنهان دو نهاد دین و دولت، که گاه به خصومت می‌گرایید، وجود دیدگاهها و منافع مشترک، از جمله تاکید بر تمرکزگرایی ، همچنین نیاز دولت به مشروعیت و نیاز دین به قدرت، زمینه‌های سازش و همکاری هر دو را مهیا می‌ساخت.
چنانکه دولت از دستگاه دینی پشتیبانی می‌کرد و نسبت به بدعت‌گذاری و الحاد بدگمان بود و بارها به تحریک این دستگاه، به تعقیب و آزار اقلیتهای دینی و سرکوب بدعتگذاران یا زندیقان و مهم‌تر از همه، مانویان و مزدکیان پرداخت که در ازای آن دستگاه دینی نیز از ساختمان دولت، امتیازات اشراف، حق الهی شاهنشاه و اعتقاد به اطاعت بی‌چون و چرا از او حمایت می‌نمود. (۶)به این ترتیب اندیشه‌های سیاسی موافق سلطنت و حکومت مطلقه در قالب تئوری‌های مذهبی توجیه عمومی می‌یافت. به طوری که تئوریسینهای معروفی چون «تنسر»، «کرتیر» و «آذرپد» به تریبت، در ایام پادشاهی اردشیر، شاپور اول و دوم، وظیفه مهم تبلیغ و القاء تئوری یگانگی دین و دولت را بر عهده گرفتند، اما با وجود این، پس از چندی، ظهور اندیشه مانی و مزدک نشان داد که ساسانیان علاوه بر بحرانهای شدید اجتماعی به چالشهای عمیق دینی نیز دچار شده‌اند.
اندیشه‌های دینی مانی و مزدک علاوه بر جنبه‌های اجتماعی، در حقیقت واکنشی در مقابل ظهور اندیشه‌ای قشری بود که بر مبنای تفسیری جدید از آیین زرتشتی شکل گرفته بود که تقویت جایگاه متولیان مذهبی، رشد طبقه روحانیون، طرد و تعقیب نیروهای مخالف آنان و فرو رفتن پیروان آیین زرتشت در لاک دفاعی، و … از پیامدهای چنین تفسیری بود. اگرچه قیام مانی، خصوصا مزدک، در نهایت به تضعیف قدرت روحانیون زرتشتی در برابر شاه منجر شد و تشتت فکری جامعه‌ای را که به ظاهر دارای ثبات فکری بود نمودار ساخت، آیین حاکم را به سوی تحجر، تصلب و عدم انعطاف سوق داد و متولیان آن را بر آن داشت تا با هر وسیلهٔ ممکن، به تحکیم جایگاه اجتماعی خود بپردازند.
در حقیقت، اندیشه‌ای که توسط سه ایدئولوگ مشهور به ظهور در آمد، جایی برای تساهل فکری و برخورد اندیشه‌ها و آراء متفاوت باقی نگذاشت و حاصل آن رکود تفکر و اندیشه در دوره ساسانی و خلأ فکری در آخرین روزهای حیات ساسانیان بود. در واقع، پیوند دین و دولت به ایجاد فرهنگی بسته و محدود منجر شد که گرچه در ابتدا توانست با فرهنگ یونانی و رومی مقابله کند ولی بتدریج به دلیل تصلب و انعطاف ناپذیری و عدم تحول، به فرهنگی راکد تبدیل گشت که بزودی مغلوب فرهنگی متحرک (اسلام) گردید، در حقیقت، اتکا و وابستگی دین به دولت، سبب شد که با سقوط یکی از آن دو، دیگری نیز فرو افتد.
نویسنده: حسین - زمانی
حسین - مفتخری
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از کتاب تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان نوشته حسین مفتخری و حسین زمانی ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
پی‌نوشتها
(۱). ایران در زمان ساسانیان؛ ص ۱۶۲.
(۲). آلتهایم، فرانتس؛ کمکهای اقتصادی در دوران باستان؛ ص ۸۵.
(۳). شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان؛ص ۴۶۹.
(۴). تاریخ ایران (کمبریج)؛ ج۳، قسمت اول، ص ۳۶.
(۵). همان؛ ج۳، ص ۵۱.
(۶). همان ؛ ج۳، ص ۵۵.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید