سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

درس های آموزه ائتلاف با هاشمی


درس های آموزه ائتلاف با هاشمی
آیا به راستی هاشمی رفسنجانی در ماجرای تقسیم و سهمیه بندی قدرت سیاسی ایران از نقش موثر و تعیین کننده یی برخوردار است؟ آیا هاشمی پیش از شروع مسابقات نهایی و به هنگام وزن کشی سیاسی، دارای چنان اندازه یی هست که به طور قاطع باسکول او را در رده سنگین وزن ها قرار دهد؟ اگر چنین است چرا پس از پایان مسابقه سوم تیر ۱۳۸۴ (نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری) - که هاشمی به حقوق تضییع شده خود اعتراض داشت - راه به جایی نبرد؟ آیا اصلاح طلبانی که از هم اکنون برای وتوی ردصلاحیت های احتمالی به شیخوخیت هاشمی متوسل شده اند در اندازه گیری وزن سیاسی و نفوذ میزان چانه زنی او به اشتباه رفته اند؟ آیا هاشمی در صورت جلوس بر کرسی ریاست مجلس خبرگان - که از هر منظر حق طبیعی و تاریخی اوست - از سهم بیشتری در قدرت، به منظور باز کردن فضای سیاسی کشور سود خواهد برد؟ آیا صحبت های اخیر هاشمی پیرامون ضرورت تسریع فراگرد دموکراتیزاسیون و انتقاد از سیاست خارجی دولت اصولگرا، به حرکت او در مسیر پرپیچ و خم اصلاحات شتاب بیشتری بخشیده است؟ اگرچه طرح و شرح و تجزیه و تحلیل هر یک از این مقولات نیازمند مبحث مستقلی - فراتر از این مجال اندک - است اما قدر مسلم این است که؛
الف) گفتمان حاکم بر رویکرد نظری و علمی هاشمی، کماکان او را در حوزه سیاستمداران محافظه کار مدرن متمایل به افکار اقتصادی شبه لیبرال فرار می دهد که به دو ویژگی عمل گرایی و واقع بینی نیز موصوف تواند بود.
ب) نگاه نسبتاً دموکراتیک هاشمی به سیاست خارجی و تعامل منطقی با جهان غرب در مجموع او را با سیاست خارجی مورد نظر اصلاح طلبان خاتمی گرا همسو می کند.
ج) به اعتبار دو مولفه پیش گفته ضرورت ائتلاف اصلاح طلبان موسوم به پیشرو و سنتی با هاشمی و هوادارانش از هم اینک - و چند ماه قبل از برگزاری انتخابات مجلس هشتم - نه فقط بدون ریسک است بلکه امری ضروری و البته حیاتی است.
د) تجربه تاریخی و نتیجه سه دوره انتخابات گذشته نشان می دهد نه هاشمی و کارگزاران و اعتدالیون و نه اصلاح طلبان مشارکتی و خط امامی، به تنهایی قادر به پیروزی قاطع در هیچ انتخاباتی نخواهند بود.
● ائتلاف شتاب زده
تشکیل ائتلاف ملی برای حمایت از هاشمی از چند منظر قابل تامل است.
الف) تحقیقاً می توان گفت - و پذیرفت - که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حتی در ماجراهای منتهی به دوم خرداد ۷۶ هرگز چنین وحدت گروهی و هم گرایی شبه تشکیلاتی سیاسی پیرامون یک موضوع مشخص سیاسی شکل نگرفته بود. سطح کیفی و اندازه کمی این ائتلاف به حدی گسترده و وسیع بود که بدبین ترین ناظران سیاسی نیز تصور نمی کردند نتیجه نهایی انتخابات، برخلاف هدف مشترک ائتلاف ملی (پیروزی قاطع هاشمی) رقم بخورد.
ب) گستره ائتلاف که چپ ترین طیف های رادیکال «حزب مشارکت» و «مجاهدین انقلاب اسلامی» تا افراد و گروه های لیبرال «ملی - مذهبی» و اشخاص برجسته راست سنتی (جامعه روحانیت مبارز) را فرامی گرفت به گونه یی بود که در یک محاسبه سرانگشتی از طریق جمع بندی پایگاه اجتماعی هر یک از چهره های حقیقی و تشکل های حقوقی عضو ائتلاف، آرای پیش بینی پذیر هاشمی را از محدوده اکثریت نسبی به حیطه اکثریت مطلق فرا می برد. در واقع اگر چنانچه همه افراد و گروه های حامی هاشمی - گرد آمده در ائتلاف ملی - روی کاغذ محاسبه یی منطقی و بدون هر گونه جهت گیری خاص سیاسی، ده ها بار مورد ارزیابی اولیه و خام قرار می گرفتند، باز هم همه نتایج به دست آ مده از چنین محاسبه یی حکم به شکست قطعی اصولگرایان و برتری بی چون و چرای اصلاح طلبان می داد.
ج) اما چنین نشد. در اولین ساعات بامداد شنبه ۴ تیر ۱۳۸۴، همه رسانه های ارتباط جمعی جهانی از پیروزی قاطع نماینده اصولگرایان خبر می دادند؛ اخباری که از جا ماندن هاشمی، فرار احمدی نژاد و ایجاد فاصله یی طولانی در حد آرای دور اول فرد پیروز حکایت می کرد.
باری اگرچه محور بحث ما در این قسمت پیرامون ارزیابی ماجرای «ائتلاف ملی» حرکت می کند، اما نگارنده ناگزیر است به این مبحث اشاره کند که سوگمندانه شواهد و قرائن موجود پس از انتخابات نهم بار دیگر نشان داد که توسعه نامتوازن چه بلایی به سر کشور ما آورده است و فعالان برجسته و مسوولان اصولگرای کشور چگونه مانند اسلاف اصلاح طلب خود بعد از هر پیروزی انتقام سیاسی را به جای فرهنگ سیاسی می نشانند و به تحقیر رقیب شکست خورده می پردازند. در واقع تیپ های دانشگاهی گروه آبادگران نیز در یک تند پیچ سیاسی نشان دادند که بسان اصلاح طلبان پیشرو با گفتمان فرهنگ سیاسی توسعه یافته - که می باید پس از هر انتخابی وارد ادبیات سیاسی نظام حاکم شود - آشنا نیستند چرا که گمان می رفت سران جناح اصولگرا - که زمام هر سه قوه کشور را به دست گرفته اند - به جای هو کردن رقیب و اتهاماتی از قبیل «رای به خادم ملت نفی اشرافی گری» به سلامت و شادابی فضای سیاسی کشور دامن بزنند و شکاف به وجود آمده سیاسی را بیش از این عمیق نکنند و...
د) گفتیم که «ائتلاف ملی برای حمایت از هاشمی» فقط سه روز پس از دور نخست انتخابات (۲۸ و ۲۹ و ۳۰ خرداد ۱۳۸۴) به وجود آمد و سه روز هم (۳۱ خرداد تا ۲ تیر) دوام آورد یعنی زمانی که اصلاح طلبان رانده شده از قدرت شعارهای داغی پیرامون نحوه نادرست برگزاری انتخابات سر دادند. پشت سر هم بیانیه و اعلامیه صادر کردند. به مقام رهبری شکایت بردند. (مهدی کروبی) به طور مکرر از دخالت های سازمان یافته برخی جریان ها در بطن انتخابات فریاد کشیدند و زمانی که کمی آرام گرفتند تازه دریافتند که این اعلامیه ها و بیانیه ها و عقده گشایی ها راه به جایی نخواهد برد و چیزی به روز موعود و مسابقه نهایی باقی نمانده است. رهبران ناهمگون ائتلاف ملی - گیج و گنگ از شوک صعود احمدی نژاد - خیلی دیر به این آموزه رسیدند که اگر قرار است کاری صورت بگیرد تا دولت در اختیار جناح اصولگرا قرار نگیرد، پس باید به عنوان تنها راه ممکن همه قدرت خود را در یک کانون مشخص متمرکز کنند و پیروزی هاشمی را به مثابه حذف رقیب اصولگرا هدف قرار دهند. اما در چنین هنگام و هنگامه یی به قول سارتر «کار از کار گذشته بود». نه فقط وقت اضافه تمام شده بود بلکه استادیوم نیز از تماشاچیان و تماشاییان تخلیه شده بود،
گذشته از مجال مجمل پیش و پس از ائتلاف (جمعاً ۶ روز) و عدم امکانات و تشکیلات مناسب به منظور ساماندهی فرصت ها و سازماندهی نیروها و فقدان فرماندهی واحد به منظور فعلیت بخشیدن به ظرفیت های کارآمد درونی تک تک احزاب و گروه های عضو ائتلاف۳ - به عنوان سه دلیل مهم به ثمر ننشستن هدف ائتلاف - دلیل دیگر ناکامی ائتلاف این بود که طیف های مختلف اصلاح طلبان و ملی - مذهبی ها نه از سر میل و رغبت بلکه به واسطه ناگزیری و انتخاب گزینه «تب» در مقابل «مرگ» زیر پرچم ائتلاف رفته بودند. آنان فقط نام هاشمی را بر زبان داشتند و سودای دیگری را در سویدای دل و جان خود زمزمه می کردند. چنین مقوله یی در لایه های پیچیده مولفه یی اخلاقی به نام صداقت و اعتماد نه فقط حسن نیت ائتلاف را به چالش می کشید و بدنه صوری تشکیلاتی آن را لرزان و شکننده جلوه می داد، بلکه در سطوح پایین تر نیز نمی توانست اعتماد سمپات ها و هواداران و تیپ های موسوم به پیاده نظام را جلب و جذب کند. و دقیقاً به همین خاطر است که هرگز جمع آرای اصلاح طلبان به اضافه هاشمی در دور اول انتخابات (۱۶ میلیون) در دور دوم تکرار نشد. سهل است نتیجه معکوس به دست آمد. یعنی اصولگرایان که در دور اول سر جمع یازده میلیون رای گرد کرده بودند (جمع آرای احمدی نژاد، قالیباف، لاریجانی) در دور دوم بدون آنکه دست به ائتلاف بزنند و بی آنکه مثلاً افرادی مانند قالیباف و لاریجانی به نفع احمدی نژاد وارد گود انتخاباتی شوند، موفق شدند آرای سرگردان و منفعل شده اصلاح طلبان را نیز در هوا بربایند.
● دیگر دلایل شکنندگی ائتلاف
به نظر نگارنده دفاع بدهنگام اصلاح طلبان از هاشمی و شرکت روشنفکران و تیپ های ملی - مذهبی در ائتلاف ملی برای حمایت از هاشمی، از طرف مردم به عنوان یک حرکت صادقانه هیچ گاه پذیرفته نشد. مردم نمی توانستند بپذیرند افرادی که سال ها علیه هاشمی گفته اند و نوشته اند ظرف دو سه روز ناگهان همه آن مرزبندی ها را کنار بگذارند و زیر سایه او خنک شوند، به همین سبب نیز صاحب این قلم اعتقاد دارد که تشکیل ائتلاف ملی در آن موقع زمانی خاص نتیجه یی معکوس به بار آورد و چنانچه جریان انتخابات به شیوه طبیعی پیش می رفت ای بسا هاشمی در کرسی ریاست جمهوری نهم نشسته بود.
توجیه اصلاح طلبان برای ورود به ائتلاف در میان هواداران این جناح مجاب کننده به نظر نمی رسید. نگارنده به استناد دلایل متقن و منطقی معتقد است اساس اصلاحات اقتصادی در قالب برنامه دوم توسعه و جریان تعدیل اقتصادی (در دولت چهارم و پنجم) که توسط هاشمی و اعضای تکنوکرات دولت اش پی ریزی شد از آنجا که ریخت و محتوایش نامتوازن بود لاجرم در مسیر خود با دشواری هایی مواجه شد. اگرچه توسعه در بطن خود به عنوان یک فراگرد همواره زاینده بحران های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ناپایداری های اجتماعی است اما طرح این موضوع که هاشمی آغازکننده اصلاحات اقتصادی و فراتر از اینها طراح مولفه مهم تنش زدایی از سیاست خارجی ایران- به شیوه بهکرد روابط ایران با عربستان و مصر و اروپا- به شمار می رود مباحثی است که هرگز از سوی اصلاح طلبان پیشرو به طور رسمی پذیرفته نشده است و به تبع آن هواداران این جریان نیز نمی توانستند به سادگی حضور هاشمی را در راس تشکیلات اصلاح طلبان بپذیرند و گمان می کردند رهبران سیاسی اصلاح طلب در پی کسب امیال حزبی و باندی خود به سازش هایی در راس قدرت رسیده اند. سازش هایی که در تکه نیمه دوم یک ایده سعید حجاریان (چانه زنی از بالا) همواره ممکن بوده است. حتی احتمال طرح چنین امری از سوی طیف گسترده جوانان هوادار اصلاحات می توانسته است ارقام به دست آمده در دور دوم را علیه ائتلاف ملی و به سود احمدی نژاد- که فقط از سوی طیف افراطی آبادگران حمایت همه جانبه می شد- رقم زده باشد. همه اینها احتمالاً در شرایطی صورت گرفته است که هاشمی در میان دانشجویان به صراحت از پیشبرد اصلاحات حمایت به عمل آورده و گفته بود؛ «اصلاحات باید به پیش برود.» (روزنامه ایران، ۱/۴/۸۴) مضاف به اینکه هاشمی طی بیانیه یی از همه مردم ایران یاری خواسته بود تا مگر بتواند «از گسترش افراط و تفریط جلوگیری» به عمل آورد. (روزنامه ایران، ۳۰/۴/۸۴)
هـ- نکته دیگری که در ارزیابی دلایل شکست ائتلاف ملی باید مطمح نظر قرار بگیرد، مانستگی هایی است که در چند ضلع موضع مردان قوی انتخابات نهم ریاست جمهوری را با موضع مردان نیرومند انتخابات هفتم ریاست جمهوری منطبق می کند. در انتخابات هفتم نماینده جناح راست (ناطق نوری) که ائتلاف گسترده یی- و البته ضعیف تر از ائتلاف ملی- پشتوانه خود داشت از فردی نسبتاً گمنام (محمد خاتمی) که فقط از سوی یکی دو جریان بی بهره از شهرت حمایت می شد، با اختلاف آرای بسیار زیاد (نزدیک به ۱۶ میلیون) شکست خورد. زیرا که از یک سو مردم تمام خرابی های وضع آن زمان کشور را به امثال ناطق نوری - که از مقام ریاست مجلس به عرصه انتخابات ریاست جمهوری وارد شده بود- نسبت می دادند و به عنوان مخالفت با به وجود آورند گان مشکلات متعدد و جاری وقت، به طور بدیهی در مقابل شخص ناطق نوری موضع می گرفتند. از سوی دیگر محمد خاتمی از جایی ناشناس مانند کتابخانه ملی می آمد. نه دستی در قدرت سیاسی داشت و نه سهمی در ناترازمندی های موجود. همین گرایش به یک چهره جدید و تمایل به ایجاد تغییر در قدرت به عنوان یکی از دلایل پیروزی قاطع محمد خاتمی، می تواند در توجیه نتایج عجیب انتخابات نهم از درجه اعتبار یک تحلیل منطقی برخوردار باشد. با احترام تمام به پیشگاه ملت بزرگ ایران، ناگزیر از این اعتراف هستم که طرح مقولاتی کلی مانند رادیکالیسم افراطی راست- بدون ارائه مصادیق مشخص- که از سوی اصلاح طلبان و هاشمی برای معرفی چهره احمدی نژاد معرفی و از او به عنوان یک خطر برای تعدیل شرایط سیاسی اجتماعی کشور یاد می شد، در اذهان عمومی نمی توانست چندان موثر واقع شود.
در واقع طرح چنین مقولاتی فقط برای روشنفکران و نخبگان جذابیت داشت (و دارد) و رای ایشان را جذب می کرد. چنان که همین طور نیز شد. حضور این جماعت، آن هم برای نخستین بار تحت لوای ائتلاف ملی بیانگر واهمه یی است که افراد اهل فرهنگ و اندیشه از حاکمیت رادیکالیسم راست در ذهن خود دارند. حال آن که مشغله ذهنی مردم به کلی متفاوت با ذهنیت گروه معدودی از نخبگان جامعه است. به عبارت دیگر در کشورهای توسعه نیافته سیاسی نویسندگان، استادان دانشگاه، روشنفکران و هنرمندان نزد افکار عمومی از مقام مرجعیت برخوردار نیستند. این نظر به مثابه نفی دموکراسی و حقوق بشر از سوی آحاد مردم نیست. خالص ترین دموکراسی و حقوق بشر بدون پاسخگویی به نیازهای اولیه اقتصادی مردم نه رای آور است و نه مطلوب. تاکید صرف بر دموکراسی و نادیده انگاشتن غم نان- هر معنایی را در ذهن متبادر کند - به هر صورت، مفهوم توسعه متوازن را تداعی نخواهد کرد. بدیهی است آحاد مردم در مقایسه با آرا، شعارها و برنامه های اصلاح طلبان پیشرو- که از حقوق بشر و عفو عمومی به عنوان حرکت نخست خود بعد از پیروزی در انتخابات سخن می گفتند- به برنامه ها و شعارهای اصولگرایان- که از دغدغه نان و حلوای سفره مردم یاد می کردند- تمایل نشان می دهند. کمااینکه چنین نیز شد.
اما به رغم همه این تحلیل ها و با وجود تمام ضعف های «ائتلاف ملی»، باز هم کمتر کسی تصور می کرد به اعتبار قدرت، نفوذ و امکانات سخت افزاری و... جریانات و افرادی که پشت سر هاشمی قرار گرفته بودند، باز هم احمدی نژاد فرد پیروز انتخابات نهم ریاست جمهوری باشد. و دقیقاً از همین منظر بود که یکی از اعضای هیات رئیسه مجلس هفتم بر مدار جمع و ضرب آرای دور اول نتیجه گرفت که به طور قطع هاشمی نهمین رئیس جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. «شانس پیروزی هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم انتخابات بیشتر از احمدی نژاد است. کوهکن در جمع خبرنگاران گفت؛ آرای مهدی کروبی به عنوان یک روحانی ارزش مدار و پایبند به انقلاب اسلامی و خط امام(ره) و آرای مهرعلیزاده و بخشی از آرای طرفداران معین در سبد آرای هاشمی رفسنجانی خواهد بود. آرای لاریجانی و قالیباف هم تقسیم می شود و در نتیجه با یک «حساب جبری» در شرایط فعلی شانس پیروزی هاشمی رفسنجانی قطعی است.» (روزنامه ایران، ۳۰/۳/۸۴)
● مواضع ناپایدار هاشمی محافظه کار
در اولین ساعات بامداد ۴ تیرماه ۱۳۸۴ معلوم شد که نتیجه این «حساب جبری» نه «قطعی» بلکه سخت متزلزل و ناپایدار بوده است. اگرچه در مرحله نخست رقابت میان هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد، نماینده کارگزاران سازندگی و جمعی از اصلاح طلبان با اختلاف ۴۴۹ هزار و ۹۹ رای رتبه نخست را کسب کرده بود اما در مرحله دوم و نهایی نامزد اصولگرایان توانسته بود با رقم شگفت انگیز اختلاف ۶ میلیون و ۷۸۸ هزار و ۸۱ رای بر رقیب خود فائق آید. در واقع میزان ۵ میلیون و ۷۱۰ هزار و ۳۵۴ رایی که در دور اول به حساب شهردار وقت تهران ریخته شده بود تنها یک هفته بعد به طرز حیرت آوری به عدد ۱۷ میلیون و ۲۴۸ هزار و ۲۸۲ رای صعود کرده بود. در واقع همین عمق زیاد و فاصله بعید که به هیچ وجه قابل انتظار نبود و به خاطر هواداران و دو نامزد دور دوم نیز هرگز خطور نمی کرد بار دیگر صدای اعتراض آمیز هاشمی رفسنجانی را درآورد.
اعتراضی که با صدای مهدی کروبی و فریاد اصلاح طلبان همراه می شد، دامنه بلندی می گرفت و در مجموع بر یک مقوله تاکید می کرد؛ «دخالت سازمان یافته بعضی جریان ها با استفاده از سرمایه هنگفت بیت المال».
در اعتراض به چنین وضعی بود که مهدی کروبی از تمام مناصب حزبی و دولتی خود استعفا داد و از تشکیل حزبی جدید به منظور مقابله با باندهای مخفی یاد کرد. هاشمی رفسنجانی در میان دانشجویان حاضر شد و ضمن شنیدن نقدهای ایشان و تاکید بر ضرورت پیشبرد اصلاحات صراحتاً خاطرنشان کرد؛ «اگر شورای نگهبان بخواهد آرای مرحله دوم انتخابات را تغییر دهد در مقابل آن می ایستم...» (روزنامه ایران، ۱ تیر ۸۴)
اما بیانیه هاشمی که پس از اعلام نتایج دور دوم انتخابات صادر شد، محتوایی جز ایستادگی و مقاومت دربرنداشت. اگرچه هاشمی مثل موضع گیری های اولیه خود نسبت به نتایج دور اول باز هم انگشت اتهام خود را به سوی اراده یی پنهان نشانه می گرفت، اما کلی گویی او و در پرده سخن گفتن همه معترضان نتیجه انتخابات نشان داد که مولفه شفافیت به عنوان یکی از ارکان تحقق یافته پروسه توسعه سیاسی در ایران چقدر خام و ابتر است.
خبرگزاری دانشجویی ایسنا متن کامل بیانیه هاشمی رفسنجانی را روز بعد از انتخابات (۴ تیر ۸۴) منعکس کرده است. در این بیانیه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابتدا از حضور باشکوه مردم در انتخابات و تبریک۴ به محمود احمدی نژاد- که آنک رئیس جمهور منتخب مردم ایران شده بود- سخن می گفت. سپس دلایل حضور خود در انتخابات را بر مبنای میثاق با خداوند، مردم و رهبر نظام به منظور انجام خدمت و ایجاد فضای حداکثری مشارکت تعریف می کرد. و بعد بخش عمده یی از متن خود را معطوف به شکوه و شکایت از نحوه برگزاری انتخابات می کرد و برخلاف وعده پیشین که از ایستادگی اش در برابر نتایج غیرمنتظره سخن گفته بود، چنین می نوشت؛ «بنا ندارم که در مورد انتخابات شکایت به داورانی که نشان دادند نمی خواهند یا نمی توانند کاری بکنند ببرم و شکایت خود را فقط همانند مورد قبل به دادگاه عدل الهی مطرح می کنم. خدایی که با توکل بر او و برای جلب رضایتش به صحنه آمدم و با او معامله کردم و می دانم در انتقام الهی اگر کسی معاقب شود قطعاً مردم، انقلاب اسلامی و ایران نخواهند بود و فقط مجرمان واقعی مجازات می شوند.
آنها که برای تضعیف رقیب از راه تضعیف انقلاب وارد شدند، چون می دانستند او در هر حالت از انقلاب اسلامی دفاع می کند و ابایی از به عهده گرفتن مسوولیت ها ندارد، و آنها که به گونه یی بی سابقه با هزینه های ده ها میلیاردی از بیت المال، اینجانب و بستگانم را ظالمانه تخریب کردند و آنها که با استفاده زیاد از امکانات نظام به صورت ساماندهی شده و نامشروع در انتخابات دخالت کردند. تردیدی ندارم که جزای چنین ظلمی به کشور و مردم و من جز خسران دنیا و آخرت نخواهد بود.» (خبرگزاری ISNA، ۴/۴/۸۶)
در متن بیانیه هاشمی رفسنجانی نکات شگفت انگیز، حساس، سرنوشت ساز و البته مهم و مبهمی نهفته است. به راستی این «آنها» که به قول هاشمی برای تضعیف او از راه «تضعیف انقلاب» وارد شدند چه کسانی هستند؟ واقعاً این «آنها» که به گفته هاشمی «به گونه یی بی سابقه با هزینه های ده ها میلیاردی از بیت المال» وارد جریان انتخابات شدند و به تعبیر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به «کشور و مردم ظلم کردند» چه کسانی هستند؟ باید توجه داشت که هاشمی با افرادی از قبیل معین و مهرعلیزاده به طور کلی متفاوت است. جایگاه بی مانند او از ابتدای انقلاب در راس قدرت سیاسی، اشراف کامل او به تمام مسائل کلان و خرد سیاسی اقتصادی کشور و شناخت از رویکرد احتمالی همه افراد و گروه هایی که به «ده ها میلیارد سرمایه بیت المال» دسترسی دارند و در عین حال قادرند نتیجه انتخاباتی سرنوشت ساز در حد تعیین رئیس جمهوری را به گونه دلخواه تغییر دهند.
اگر واقعاً در مناسبات قدرت سیاسی ایران باندهایی وجود دارند که می توانند حتی به حریم خانوادگی هاشمی نیز تجاوز کنند، اگر واقعاً موقعیت سیاسی و امنیتی شخصیتی در اندازه هاشمی رفسنجانی به همین سادگی از سوی این باندها - می تواند- مورد تعرض و تخریب قرار گیرد، اگر واقعاً در سازوکارهای سیاسی اجتماعی ایران معاصر چهره یی در قواره هاشمی رفسنجانی از مصونیت کافی برای حضور در یک رقابت انتخاباتی برخوردار نیست، و...
یک روز پس از صدور این اطلاعیه، هاشمی رفسنجانی در صحنه رسانه های عمومی حاضر شد و در پرتو مواضعی جدید، خط مشی آینده خود و هوادارانش را ترسیم و روشن کرد. این موضع گیری تازه در واقع پاسخ به همه سوالاتی بود که مخالفان سرسخت هاشمی پس از شکست تمام عیار او مطرح کرده بودند. مباحثی که طی آن هاشمی متهم می شد از محورهای اصولی انقلاب اسلامی عدول کرده و برای کسب قدرت سیاسی با گروه های برانداز نظام (احتمالاً اپوزیسیون «غیرقانونی» ملی - مذهبی و شبه اپوزیسیون بیرون رانده شده از مجلس ششم) متحد شده است.
حمایت روشنفکرانی که به هر شکل در حاشیه تحلیل های رسانه یی جناح راست ضدانقلاب به شمار می رفتند و به تشکیلات نامرئی کانون نویسندگان منسوب بودند و در حد فاصل دور اول و دوم انتخابات نهم به ائتلاف نجات ملی پیوسته بودند، روزنه یی بود که در تبلیغات راست های رادیکال علیه هاشمی تبدیل به حفره می شد. رقیب هاشمی بدون نام بردن از این افراد بارها به سیاست های فرهنگی کشور تاخته بود و اهدای جایزه به این افراد را تقبیح کرده بود. به نظر اصولگرایان سیاست های فرهنگی به همین سبب و بعضی دلایل دیگر همسو با شبیخون فرهنگی حرکت می کرد. پیوستن این گروه به هاشمی به صورت فرد به فرد و به شیوه تهیه تومار زمانی رئیس مجمع تشخیص را به چالش می کشید که این افراد به صراحت ادعا می کردند که در دور نخست در انتخابات شرکت نکرده اند. بدین ترتیب آنان صریحاً اعلام می کردند که حضورشان در انتخابات نه برای دفاع و حمایت از هاشمی بلکه به قصد بیرون زدن احمدی نژاد از خیابان منتهی به کاخ ریاست جمهوری است. به عبارت دیگر گروهی از مدافعان جدید هاشمی در ائتلاف نجات ملی در حقیقت همان تحریم کنندگان انتخابات به شمار می رفتند و همین امر می توانست آن بخش از آرای افراد اصولگرای میانه رو متمایل به هاشمی را متزلزل کند و به طرف اردوگاه رقیب سوق دهد.
در آخرین ساعات نخستین روز قطعی شدن نتیجه انتخابات نهم (۴ تیر ۸۴) اعضای ستاد انتخابات هاشمی رفسنجانی به ملاقات او رفتند. در این دیدار هاشمی ضمن تاکید مجدد بر ضرورت مسائل «جبهه اعتدال اسلامی» از دو پدیده زیبا سخن گفت. یکی حضور مردم و «زیبایی دوم اتفاق نظر گروه هایی است که در گذشته با هم اختلاف نظر داشته و متفرق بودند و با همه تضادها به وفاق رسیدند.»
پس از طرح این دو زیبایی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نگاه دوربین خود را به نیمه خالی لیوان می دوخت و از زشتی های انتخابات سخن می گفت؛
«در این انتخابات زشتی هایی هم رخ داد. به طور جدی باید سبک تبلیغات مورد بازبینی قرار گیرد. برخی با تبلیغاتشان نمی خواستند برای انقلاب چیزی بگذارند... مساله زشت دیگر تخریب هایی بود که نه تنها برای من بلکه برای سایر کاندیداها رخ داد. این مساله نشان داد که عمق اخلاق در بین بخش هایی از جامعه ما آسیب جدی دیده است...»
در واقع آنچه که هاشمی از آن به آسیب دیدگی عمیق اخلاقی در بخش هایی از جامعه ایران یاد می کرد، در حوزه فراگرد توسعه نیافتگی سیاسی تبیین پذیر و تعریف و تحلیل شدنی است.
روزنامه ایران که خلاصه یی از سخنان هاشمی رفسنجانی در این دیدار را روایت کرده است به نقل از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می نویسد؛
«هاشمی با انتقاد شدید از ضعف دستگاه های ناظر در انتخابات گفت؛ «ضعف دستگاه های ناظر غمنظور همان نمایندگان نظارتی شورای نگهبان در اطراف صندوق های رای استف قابل بخشش نیست. در این انتخابات مجرم مشخص بود. جرم آشکار بود، و اگر کسی می خواست انتخابات سالم برگزار شود باید جلوی این مسائل را می گرفت. این تخلف ها ریشه یی بود، با تخلف کوچکی که سر صندوق رخ می دهد بسیار تفاوت داشت. دستگاه های ناظر اگر این مسائل را نفهمیدند که بد است و اگر فهمیدند و اقدام نکردند، بسیار بدتر... مساله بد دیگری که در این انتخابات رخ داد دخالت های سازماندهی شده بود. من صراحتاً به این مساله اشاره کردم تا شاید روزی اصلاح شود...»» (روزنامه ایران، ۶/۴/۸۴، صفحه اول)
در پایان این دیدار هاشمی از همکاران و همفکرانش می خواست در راستای تشکیل «جبهه اعتدال» برای تدوین اساسنامه یی مانند حزب جمهوری اسلامی حرکتی توام با تانی را آغاز کنند.
محمد قراگوزلو
پی نوشت ها؛
۱- البته در رفتارشناسی انتخاباتی مردم ایران، تفاوت ویژه یی با مردم سایر نقاط جهان مشاهده می شود. ما از این خصلت نهادینه شده در فرهنگ سیاسی، کوتاه و شتاب زده در ذیل نوشت پیشین یاد کردیم. توجه داشته باشیم که در مدت کوتاه میان دو انتخابات دور اول و دوم میزان آرای احمدی نژاد به طرز ناباورانه یی در استان اردبیل ۵۶ درصد افزایش یافته است و از ۹۲/۶ درصد دور اول به رقم ۹۳/۶۲ درصد دور دوم جهیده است،
۲- در اولین جلسه مجلس هفتم پس از انتخابات ریاست جمهوری دو عضو شاخص فراکسیون آبادگران (توکلی و افروغ) ضمن تعریف و تمجید از رئیس جمهور نهم، با کنایه های زهرآلود به هاشمی رفسنجانی تاختند. در مقابل ایشان میرمحمدی رئیس فراکسیون وفاق و کارآمدی به دفاع از هاشمی وارد صحنه شد و گفت؛ «حق ۱۰ میلیون انسان فرهیخته، علما، بزرگان و کسانی که دلشان به حال مملکت می سوزد توسط ... پایمال شد.» (روزنامه ایران، ۶/۴/۸۴، ص ۳)
۳- به واقع هیچ یک از این پیش نیازهای فوری پیروزی - به ویژه در شرایط حساس - از قبل طراحی نشده بود. در حالی که جناح رقیب از تشکیلات منسجم و دارای قدرت سازماندهی نیروهای پراکنده برخوردار بود، جریان ائتلاف ملی بی بهره از تشکیلات و سازمان سیاسی مناسب فقط حرافی می کرد.
۴- تبریک به رقیب پیروز انتخابات بخشی از فرهنگ سیاسی توسعه یافتگی است و در تمام کشورهای آزاد دنیا عادی و مرسوم است. اما از آنجا که هاشمی اعتقاد داشت رقیب اش به واسطه شارژ کانون های... پیروز شده است، دیگر چنین تبریکی چه معنایی می توانست داشته باشد؟
۵- مثل روز روشن است که در بررسی حمایت روشنفکران از یک نامزد انتخاباتی، اولویت مساله مورد توجه با فربه شدن آرای فرد نوعی نیست.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید