پنجشنبه, ۱۷ آبان, ۱۴۰۳ / 7 November, 2024
مجله ویستا


«توت‌فرنگی‌های روی دیوار»


«توت‌فرنگی‌های روی دیوار»
مجموعه داستان کوتاه «توت‌فرنگی‌های روی دیوار» اثر محمد سرشار، از کوششی حکایت می‌کند که در چند دهه اخیر، برای آفریدن ادبیات دینی به کار رفته است؛ و می‌رود. کوششهایی از این دست، پیشینه‌ای دیرینه سال دارد.
[...] در سالهای اخیر ـ تا آن‌جا که من می‌دانم ـ نخستین بار «جلال آل احمد» بود که قسم جدیدی از این گونه داستانها را به وجود آورد.
[...] زمانی که این قسم داستانها، اندیشه خاص، و واحدی را بپرورد، «قصه عقاید» نامیده می‌شود.
[...] در بین این قسم داستانها، البته داستانهای «مزرعه حیوانات» جرج ارول یکی از موفق‌ترین نمونه‌های «قصه عقاید» است. و اندیشه اصلی آن، مبارزه با «حاکمیت مسلّط و فراگیر» و البته، داستانی است با نثر و طنزی نیرومند که خواننده را به شدت مجذوب می‌کند. اما روی هم رفته نوشتن «قصه عقاید» به منزله راه رفتن بر لبه تیز تیغ و کار بسیار دشواری است.
[...] مجموعه «توت‌فرنگیهای روی دیوار» در بردارنده نه قطعه و یک پیشگفتار است. آنچه در این قطعه‌ها آمده، غالباً همان مطالبی است که در سی سال اخیر به صورتهای گوناگون، در آثار داستانی نویسندگان متعهد دینی انعکاس یافته است: استقبال از شهادت، مبارزه با ساواک، ایثار و دلاوری در جبهه‌های جنگ و قسمی رابطه عرفانی یا فرامحسوس، و همچنین انتقاد از کار دولتهای دوره سازندگی و دوره اصلاح‌طلبی، که به نظر نویسنده جوان ما انحراف از اهداف انقلاب بوده است. بیشتر قصه‌های این مجموعه، به شیوه واقعگرایی نوشته شده و در واقع، گزارشهایی است؛ از رویدادهای انقلاب و جنگ.
قصه‌های گلهای فراموشی، آخرین چهارشنبه زرد و سرخ و مردی که خوابهایش را در جیبش گذاشته بود، همان مطالب را به شیوه‌ای فرا واقعی و تصویری، باز نمایش می‌دهد.
قصه «سپیده خوابهای سیاه» تا حدودی با قصه‌های دیگر کتاب، تفاوت دارد و با تک گفتار راننده‌ای خطاب به مسافری، سامان یافته است.
[...] قصه «مردی که خوابهایش را ...» به شیوه جدید، نوشته شده است.
[...] این قصه به شیوه «گروتسک» (هزل آمیز، معمائی و خنده آور) نوشته شده است.
از لحاظ ساختاری قطعه‌های «گلهای فراموشی»، «آخرین چهارشنبه ...»، «گاهی باید رفت» و «مردی که خوابهایش را در جیبش گذاشته بود» جنبه داستانی دارد و بقیه قطعه‌ها بیشتر، گزارش وقایع روز است.
در بیشتر قصه‌ها، راوی «دانای کل» است و رویدادها و گفتگوها را به سوی تفسیری که از قضایا دارد، پیش می‌برد. انتقادهای او از کار دولتها و مردم در برخی از زمینه‌ها درست است اما بهتر بود این انتقادها به شیوه‌ای پنهان و نامستقیم بیان می‌شد.
[...] در چند جای کتاب نیز لحن بیان، تهدیدآمیز می‌شود.
[...] گمان می‌رود در این گونه بیانها، نظریه‌ای تهدیدآمیز، پنهان شده باشد؛ که گاهی زمزمه‌اش بلند می‌شود. آزمایشهای تاریخی نشان داده است که مهربانی و ارشاد، روشهای کارآمدتری است.
[...] نویسنده به بعضی کسان و برخی از کردارها اعتراض دارد و این حق اوست که اعتراض خود را بیان کند. اما اگر چنین اعتراضی، همان طور که در قصه «آخرین چهارشنبه» آمده به صورت نامستقیم و به صورت نمایشی و تجسمی ارائه می‌شد؛ بی‌تردید عناصر داستانی خود را بهتر حفظ می‌کرد.
[...] اکنون با نظری کلی به مجموعه «توت‌فرنگی‌های روی دیوار» باید بگوئیم که نویسنده در فضاسازی و پردازش گفتگوها، دستی دارد و به ویژه صحنه‌های داستان «آخرین چهارشنبه» خوب ساخته شده است و در برخی موارد، جنبه نمادین نیز دارد.
[...] تصویرهای مؤثر اما فراواقعی داستان «گلهای فراموشی» در خور توجه است. نویسنده، اهل مطایبه نیز هست و این مطایبه در دو داستان «ژستهای خنده‌دار» و «مردی که خوابها...» به خوبی بازتاب یافته است. البته، در داستان اخیر «مطایبه» از مرز عادی می‌گذرد و به مرتبه هزل و باز نمایش مشمئز کننده و هجو می‌رسد؛ اما به همین صورت تازگی دارد. گمان می‌کنم نویسنده در این زمینه، مهارتی دارد و می‌تواند در انتقاد اجتماعی داستانهائی همطراز آن، و حتی بهتر از آن بنویسد.
نثر نویسنده، غالباً روان و خواندنی است و از نوشته او پیداست که با ظرائف سخن پارسی، آشنائی نزدیکی دارد.
منبع : تردید