جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
عقلانیت و ضرورت نظریهپردازی

همین به ظاهر حاشیهنشینان بودهاند که با جدی گرفتن تفکر و نظریهپردازی توانستند بنیانهای حقوق بشر، دموکراسی و طرح ایجاد اتحادیههای ملی، میهنی و جهانی را پیریزی کنند و رفع موانع نظری برای شناخت بهتر جهان، انسان و طبیعت را برای بشر به ارمغان بیاورند.
و جالب آنکه هم آنها بودند که با جدی گرفتن تفکر و نظریهپردازی، هرگز میدان را با انواع حیلههای عملگرایانه خالی نکردند و با تاملات تئوریک خود زمینههای حل مساله را برای کارشناسانی که باید همان مساله را حل کنند، فراهم کردهاند.
بررسی تاریخی پیامدهای عملگران سیاسی بیگانه با واقعیت نظریهپردازی نیز نتایج تاسفباری را نشان میدهد. از جمله نتایج تاسفبار این بررسی یکی هم این است که کنش فعالانه نظریهپردازی را از عمل جدا دانسته و آن را مخل عمل واقعی و عامل پرتاب عملگران به حوزه انتزاعیگری تلقی میکنند. این عین همان تلقی عوامانهای است که نظریهپردازی را از جنس عمل نمیداند. پیشفرض نامعتبر این تلقی عوامانه همان دوقطبی کاذبی است که ریچارد رورتی هم به آن باور دارد. او بر این باور است که تنها دو نوع روشفکر وجود دارد؛ روشنفکری که پروژه بزرگ دارد و آن تغییر وضع موجود است و روشنفکری که منزوی است و تنهایی خود را به زبان میآورد و حاصلش نه تفکر مطلوب که سرریز افکار او به درون مطبوعات، مجلات و کتابها است. (سایت اینترنتی رورتی)
مشکل این نظریه و پیشفرض در این نیست که دوقطبیاش وجود ندارد، بلکه مشکل در آن است که از دو فضای فرعی، مانعی برای دیدن فضای اصلی روشنفکری بهوجود میآورد؛ یعنی آن فضای سوم روشنفکری که عملش نقد بنیانهای کاذب و غلط کنشگران پروژه بزرگ اجتماعی است. (نمونه بارز این روشنفکری سولژنیتسین است)
ریشه منطقی و منشاء تئوریک این پیشفرض غلط در این نکته است که تمایز دو نوع عمل را در نمییابد، یعنی تمایز میان عمل واقعی () factual act و عمل ذهنی () mental act را.
عمل واقعی، حصول نتایج است (مدیریت) و عمل ذهنی، کشف و نقد مبانی است (عقلانیت.)
باورمندان به آن دوقطبی کاذب، تمایز میان این دو نوع عمل را تمایز میان عمل و بیعملی تلقی میکنند و با همین اشتباه، عمل نظریهپردازی را، با انتزاعیگری یکسان میگیرند و با رد انتزاعیگری، که رد کردنی هم هست، ضرورت جدی گرفتن نظریهپردازی و نهایتا جدی گرفتن عقلانیت را عملا منکر میشوند. این اشتباه روی دیگر همان سکهای است که میخواهد نظریهپردازی را در ذیل کلام و ایدئولوژی انجام دهد، غافل از آنکه نتیجهاش مشابه روی دیگر سکه است؛ یعنی نابودی تفکر و نظریهپردازی.
تفکر و نظریهپردازی تنها در همان فضای سوم روشنفکری ممکن و شدنی است. خارج از آن فضای سوم روشنفکری، سرشار و آکنده از گریزگاههای تفکر است؛ گریزگاهی به نام شعر، گریزگاهی به نام هنر، گریزگاهی به نام تحصیلات آکادمیک، گریزگاهی به نام تلویزیون، گریزگاهی به نام ژورنالیسم، گریزگاهی به نام سیاست، گریزگاهی به نام ایدئولوژی، گریزگاهی به نام کلام و حتی گریزگاهی به نام فلسفه؛ گریزگاههایی که با زیرکی، هم ادای تفکر را در میآورند و هم فکر نکردن را پنهان میکنند.
کاستن از آسیبهای زیستی و معیشتی، در گرو رفع بلاهتهای نظری است و این کار شدنی نیست مگر با خروج از انواع گریزگاههای فکری و با جدی گرفتن نظریهپردازی.
محسن خیمهدوز
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست