پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
در حال و هوای عاشقی
آیا فیلمسازان کهنهکار ژانر رئال، نظیر کن لوچ (Ken Loach) و پائول لیورتی (Paul Laverty) به اندازهٔ کافی به طبقهبندیهای نژادی جوانان «گلاسگو» نزدیک شدهاند که بتوانند داستان عشقی دونژادی خلق کنند؟ جیمز موترام (James Mottram) سر صحنهٔ فیلمبرداری فیلم «یک بوسهٔ پرمهر» حضور دارد و شاهد روند تولید فیلم میباشد. کن لوچ علیرغم اینکه لباس تابستانی و خنک پوشیده، به نظر کلافه و معذب میآید.دلیلش شاید، حضور یک مزاحم در صحنهٔ طبق معمول مخفیانه و بستهٔ او باشد، یا شاید منتظر شرایط مناسبی است، مثل بعضی از کارگردانها که منتظر میمانند تا یک اشعهٔ آفتاب به شیشه پنجره بتابد. وی میگوید «اینجا خیلی شلوغه» و گویی عوامل نسبتاً اصلی فیلم جدیدش «یک بوسهٔ پرمهر» که آنطرفتر مرتب ایستادهاند پشت میز و صندلیهای بار گلاسکویی محو شدهاند. لوچ رو به من میگوید «چشمانت را ببند. میدانم به نظر احمقانه میآد.» اگر تا به حال، حین نمایش یکی از فیلمهای کن لوچ، حضور داشته باشید؛ مسلماً متوجه شدهاید که ساختار فیلم، حس اصلی فیلم را به شما منتقل میکند. این دور نگهداشتن بازیگران از ماهیت ساختگی فیلم بهطوریکه هیچکدام از آنها نباید از قبل از نقش خود باخبر باشد، باعث میشود تا بازیگرانش بتوانند، همزمانی و بداهگی را در اجرا حفظ کنند، دقیقاً مثل شیوهٔ کار فیلمبرداریاش سر صحنه و اینکه تنها یک شب قبل، صحنههایی را که قرار است گرفته شود؛, برای بازیگرانش شرح میدهد. در فیلمهای او فقط یک وسیلهٔ نور / روشنایی و یک دوربین حضور دارد که «بری آکروید»، مدیر فیلمبرداری همیشگی فیلمهای لوچ، از فیلم (آشغال) (محصول سال ۱۹۹۱) تا به حال، آن را هدایت میکند. لوچ بعدها میگوید «هزینهٔ تجهیزات سر صحنه، سنگین است. طبیعتاً اینقدر تجهیزات، در صحنهها نداریم. اما نور شدید تابستان همهچیز را خراب کرد؛ حس نور واقعی باید غالب باشد نه تکنولوژی فیلم.»خیلی عجیب است که لوچ دربارهٔ مسائل فنی فیلمسازی توضیح میدهد ـ موضوعی که بهندرت از او پرسیده شده، شاید به دلیل اینکه او و آکروید همیشه علاقمند به سبک ناتورالیستی هستند که بر حرفه و هنر آنها تأثیر گذاشته است. او دربارهٔ «شدت وخامت صدا»یی که روی فیلمبرداری بعد از ظهر تأثیر گذاشته، غر میزند و فوراً و به موقع دو نفر از سیاهی لشگرها را درحالیکه از کار آنها تعریف میکند به قسمت دیگری از اتاق هدایت میکند. عطا یعقوب، بازیگر تازهکار ۲۴ ساله درحالیکه شلوار جین و تیشرت به تن دارد در بار ایستاده، آنطرفتر نزدیک توالت، هنرپیشهٔ اول زن، اوا برتیستل ایستاده درحالیکه لباس مخصوص محافل شبانه را پوشیده است. رویزین، مربی موسیقی، هنرپیشهٔ ۲۹ ساله مثل شخصیت و کاراکتر اصلیاش کاتولیک ایرلندی است و سابقهٔ اجتماعی و تحصیلی یعقوب به شخصیت نقشی که ایفا میکند یعنی کاظم بسیار نزدیک است. هردو از جامعهٔ آسیایی در حال توسعهٔ گلاسکو و هردو تحصیلکرده هستند (یعقوب در رشتهٔ فنآوری اطلاعات، کاظم در رشتهٔ حسابداری)؛ هردو در پی حرفهای متفاوت هستند (اولی بهعنوان یک هنرپیشه و دومی بهعنوان مجری موسیقی پاپ) تا اینجا به نظرِ یعقوب، شکل زندگی خانوادگی آسیایی که بخش عمدهٔ فیلم «یک بوسهٔ پرمهر» را تشکیل میدهد، «به هم خورده» و دستخوش تغییر شده است ـ از شیوهٔ «داستان که نشان میدهد خانوادهها تحت فشار شدیدی از سوی جامعه هستند» گرفته تا این واقعیت که اکثر دوستان آسیایی یعقوب، مثل کاظم «زندگی دیگری» که خانواده و بستگان آنها از آن چندان مطلع نیستند، برای خود تشکیل میدهند؛ داستانی که یعقوب در صدد بیان آن است، نسبت به اکثر فیلمهای ساخته شده دربارهٔ زندگی آسیایی، تفاوت چشمگیری دارد. «این فیلم چیزی فراتر از شیوههای کلیشهای زندگی خانوادگی آسیایی است که تا به حال در باور همگان بود: این فیلم نشان میدهد که بسیاری از ما دچار تغییر شده و پیشرفت کردهایم.»الان روز بیستم از فیلمبرداری ۳۴ روزهٔ این فیلم است و ما به جایی از کار رسیدهایم که همانطور که برتیستل میگوید «همهچیز برخلاف انتظار پیش رفته.» صحنهٔ امروز، صحنهٔ سادهای است. رویزین با کاظم برخورد میکند، بحث میکنند و رویزین عصبانی میشود. این داستان رمانتیک بین دو نفر از دو نژاد مختلف که از والدین کاظم مخفی نگه داشته شده، ماجرای فیلم را به رومئو و ژولیت معاصر تبدیل نموده است. لوچ میگوید «احمقانه، پیش پا افتاده و تکراری است. چیزی را که شما در سه کلمه تعریف میکنید، مسلماً خراب میشود.» فیلم یک بوسهٔ پرمهر که فیلمنامهٔ آن نوشتهٔ پاول لیورتی (همکاری پنجم آنها از زمان فیلم ترانهٔ کارلا در سال ۱۹۹۶) است، بهعنوان قسمت آخر یک تریلوژی غیر رسمی فیلمهای گلاسکویی است که از فیلم «نام من جو است» (محصول سال ۱۹۹۸) و شانزده سالهٔ شیرین (محصول سال ۲۰۰۲) آغاز شده است. لوچ معتقد است گلاسگو از نظر کیفی شبیه لیورپول است. فرهنگ قوی طبقهٔ کارگر آنها، حاصل تلاش اجتماعی و سیاسی است. طنز آن قوی، زبان آن تند و تیز و مردم آن بسیار پرانرژی هستند.»
لوچ درحالیکه میپذیرد سوابق اجتماعی ـ اقتصادی کاراکترهای اصلی این فیلم «فضای متفاوتتری» به فیلم میبخشد، اشاره میکند ـ همانطور که تهیهکنندهٔ فیلم، ربهکا او برایان اخیراً به من گفت ـ این پروژه نسبت به فیلمهای قبلی او که «تجاری»تر است. فیلمهای انگلو ـ آسیایی موفق اخیر مثل «مثل بکهام شوت کن» مسلماً تولیدشان به نظر خیلی بهموقع بوده، هرچند لوچ در رد این نظر که فیلمنامه این فیلم شاید نسبت به همکاریهای قبلیاش با لوچ «مثبتتر» و «امیدوارکننده»تر باشد. شتابزده عمل میکند.هنرپیشههای جوان همگی تحصیلکرده هستند و از خانوادههای ازهمگسیخته نیستند. اما به دلایل فرهنگی، زبان و مذهب در انتخابهاشان دچار محدودیت هستند.»احتمالاً این «صداقت متفاوت» مخالفان لوچ را مات و مبهوت میکند، لوچی که جدی بودن فیلمهایش را رد میکند و از تحسین طنز مؤید زندگی در آنها نیز امتناع میورزد لوچ علیرغم تأثیرگذار بودن ۱۶ فیلم بلندش که طی ۴۰ سال سابقهٔ حرفهایاش ساخته، از لیست اخیر ۴۰ کارگردان برتر گاردین حذف شد، ۱۱ مورد از آنها از زمانیکه شهرت و اعتبار حکیمانهاش با فیلم «دستورالعمل پنهانی» محصول سال ۱۹۹۰، احیا شد، ساخته و آمادهٔ نمایش شدند. حذف او از لیست گاردین (به نفع احتمالاً پاول پائولیکوفسکی، که یکی از فیلمهایش «آخرین پناهگاه» احتمالاً تحت تأثیر لوچ بوده) آنچه را که طرفدارانش بدان مشکوک بودند، تأیید میکند: اینکه لوچ دیگر از طرف هموطنانش بهعنوان یک فیلمساز مهم به حساب نمیآید. لوچ که مورد حملهٔ مطبوعات قرار داشت خصوصاً از طرف الکساندر واکر فقید که مبارزهای علیه فیلم «دستورالعمل پنهانی» به راه انداخت، اخیراً زیر آتش خشم انتقاد BBFC قرار دارد که پیشتر به فیلم «شانزده سالهٔ شیرین» به دلیل زبان متنوع و رنگین آن، ۱۸ گواهی افتخار و تأیید داده بودند. لوچ میگوید «خیلی مرا شرمنده کردند و البته هیچ نفعی برای من نداشت.» معلمها میگفتند که خواستار نمایش فیلم در مدارس هستند اما نمیتوانستند این کار را انجام دهند. این ایده که کلام میتواند مضر باشد درصورتیکه خشونت آشکار نه، جهانبینی احمقانهای است. به نظرم دیگر کمی بزرگتر شدهایم.» اما «یک بوسهٔ پرمهر» نشان داده است که شهرت لوچ در سرتاسر قاره، از بین رفتنی نیست. وقتی عوامل فیلم دو روز برای فیلمبرداری صحنهٔ تفریح نقش اصلیهای فیلم، شامل آفتاب گرفتن و خوردن نوشیدنی در اسپانیا به سر میبردند رسانهها تمایل بیشتری برای حضور در آنجا نشان دادند و خبرنگاران جنجالی کارگردان را دوره کرده بودند. در انگلستان با افکار و عقاید او همینطور برخورد میشد، این افکار خیلی به حساب نمیآیند ـ و همین امر بیشک باعث آسایش لوچ است. یکی از دستیاران به من میگوید اصلاً خوشش نمیآید که عوامل فیلم مثل سیرک سیار وارد شهر شوند و در حقیقت هنرپیشهها، هیچ ملک شخصی یا خانهٔ بسیار خصوصی ندارند، اکثر آنها اشتراکی در آپارتمانهای گلاسگو زندگی میکنند و با مینیبوس همراه با عوامل، سر صحنه میروند. برتیستل میگوید «هیچ مجالی برای تظاهر و خودنمایی وجود ندارد.اگر تظاهر یا خودنمایی هم باشد احتمالاً در وقت تفریح و وقت آزاد خودتان است نه با گروه» برای این بخش از مراحل تولید، سالن کلیسایی محلی برای هنرپیشهها در نظر گرفته شد که یک گوشه آن را به جالباسی و سالن گریم شیفتی تبدیل کردیم که محتوی یک میز، یک آینه و جایی برای لباسها بود. اگر بهتر دقت کنید؛ فکر میکنید یک فیلمبرداری چریکی برای یک فیلم دانشجویی است. درحالیکه تنها تجربهٔ یعقوب در برابر دوربین در دفتر مدلیابی بوده، برتیستل نه بار، بازیگری را تجربه کرده است ـ شاخصترین آنها هم بازی در فیلم یکشنبه (محصول ۲۰۰۲) بود و آکروید مدیریت فیلمبرداری آن را به عهده داشت.این فیلم درام شبکهٔ چهار که فیلمنامهٔ آن نوشتهٔ جیمی مک گاورن بود در مورد حوادث یکشنبه خونین است. اما کار با لوچ متفاوت است. او میگوید «لوچ هرگز قبل از برداشتها تمرین نمیدهد. قبل از هر صحنه، تنها چیزی که ما هنرپیشهها انجام میدهیم اجرای تقریبی است و اولین اجرای نقش ما، اولین برداشت او نیز هست.آدم نمیداند که همبازیاش قرار است چه بگوید چون ممکن است بعداً آن را تغییر بدهد ـ به تو میگوید صحنهها و نقشهایت را حفظ نکن بله با آنها آشنا شو. در این صورت، احساس بداهگی را در فیلم حفظ میکند چون مطمئن نیستی هر صحنه به چه موضوع دیگری خواهد پرداخت.» لوچ که تواناییاش در زمینهٔ بازی گرفتنهای خارقالعاده از بازیگران تازهکار و بااستعداد (به یادماندنیترین آنها از کلوپ لیورپولی راک Chrissy برای فیلم lady bird محصول سال ۱۹۹۴ است) ثابت شده است، همچنان در مورد این شیوهٔ خود کاملاً مصر و مصمم است. او معتقد است «این شیوه، هرگز با شکست مواجه نمیشود... نکتهٔ خارقالعادهای است. ریسک در فیلمهای او، معطوف سوژه و بازیهاست نه ساختار و تکنیک و او زمانیکه تیم همیشگیاش اطرافش هستند؛ فکرش خیلی خوب کار میکند. بخشی از موفقیت او در دههٔ ۱۹۹۰ مسلماً ناشی از این است که توانست برای تونی گارنت، تهیهکنندهٔ بانفوذش در بی.بی.سی در طول دههٔ ۱۹۶۰، جایگزین بیابد، ابتدا سالی هیبسن و بعد ابرایان. بهطور همزمان، تشکیل گروهی کاملاً خلاق با آکروید و لیورتی (و پیشتر با جیم آلن فیلمنامهنویس)، او را به دوران خوش فیلم Kes (محصول سال ۱۹۶۹)، اولین سفر تفریحی او با بری هیشس فیلمنامهنویس و دیپیکریس منگز برمیگرداند، تیمی که برای فیلم Gamekeeper (محصول سال ۱۹۸۰) و نگاهها و لبخندها Look & Smiles (محصول ۱۹۸۱) دور هم جمع کرده بود. لوچ در مورد لیورتی احساس میکند او کسی را یافته که افکار و جهانبینیاش شبیه خود اوست. «او بسیار دقیق و آگاه است، بدون اینکه به کلیشه و ابتذال تنزل کند. کار او در مورد جزئیات سطحی همهچیز، بسیار دقیق و صحیح است.» نقطهٔ آغاز فیلمنامهٔ یک بوسهٔ پرمهر، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بود و لیورتی و لوچ تازه اهمیت آن را با هم در میان گذاشتند و آن دو در فیلم دورگه ۰۱/۰۹/۱۱ همکاری کرده بودند ـ وی نامهای به بستگان قربانیان برج دوقلو مینویسد و جزئیات کودتای طراحی شدهٔ CIA را میگوید؛ کودتایی که پینوشه را ۲۸ سال قبل در همان تاریخ به قدرت رساند. لیورتی به هنگام حمله تروریستها در توسکان، آریترونا بود. «حضور در آنجا جالب بود ـ شووینیسم و ناسیونالیسم باورکردنی نبود و کمی بعد از آن، سیکی در پمپ بنزین به قتل رسید. نکتهٔ احمقانهٔ آن... تمام خارجیهای مقیم آنجا به دلیل کار بنلادن، آواره شده بودند.» در بازگشت لیورتی به گلاسگو، برای کار در پروژهٔ شانزد سالهٔ شیرین، دوستان پاکستانیاش به او گفتند که فضای شهر چه تغییری کرده بود. «مردم به قتل نرسیدند بلکه یکی از دوستان قدیمی مسلمانم به من گفت که خواهرزادهاش که در گلاسگو به دنیا آمده بود، میترسد از خانه خارج شود، و واقعاً برای من هم پیش آمد. بسیاری از خواهرزادههای من نیز در اسکاتلند زندگی میکنند اما آنها سفیدپوستند. تصور کنید اگر خواهرزادهٔ شما هم آنجا بود؛ چقدر برایتان سخت میبود. همین امر، مرا مشتاق کرد تا بدانم آنجا چه میگذرد.» لوچ خیلی سریع خاطرنشان میسازد که نژادپرستی، محور اصلی داستان فیلم او نیست. او میگوید «داستان فیلم دربارهٔ جامعهای است که در صدد برقراری ارتباط با جامعهٔ دیگری یعنی خانواده است.» لیورتی که کاتولیک بود در خلال تحقیقاتش تصمیم گرفت اشتراکات بین تجارب زندگی کاتولیکها و مسلمانها را کشف کند.» وقتی کاتولیکها اولین بار، ۱۵۰ سال پیش به اسکاتلند آمدند؛ از نظر مردم بومی، بیگانگانی وفادار و وابسته به دنیای خارجی بودند. احتمالاً پروتستانهای شاد و سرمست، حسابی آنها را کتک میزدند. و حالا ما پناهندگان را...
لیورتی در طول مدتی که برای لوچ فیلمنامه مینوشت، وقت خود را با مردمی با همین پیشینه بهعنوان کاراکترهای فیلمنامهاش سپری میکرد (بخشی از فیلمنامهٔ یک بوسهٔ پرمهر در پنجاب میگذرد.) او زمانیکه با معلمها، بچه مدرسهایها، پدربزرگها، حرفهایها، غیرحرفهایهای «دو جامعه بزرگ جنوب غربی و جنوبی گلاسگو صحبت میکرد، دریافت که «فعالیت و انرژی خانوادهٔ پاکستانی بر داستان فیلم غالب شده است. بهخصوص تزویر پدرانی که فرزندانشان را برای ازدواج از پیش تعیین شده، تحت فشار قرار میدهند درحالیکه با خودشان هم در دوران جوانی «همین رفتار» صورت گرفته است. دغدغههای لوچ و لیورتی، مسائل محیط فرهنگی ـ اجتماعی بود که همچنان در زمینه، بسیار شبیه به هم هستند. هر دو بهکرات به ایدهٔ «خانواده» جانشین خانواده یا چیزی به غیر آن بازگشتهاند ـ چه در انقلابیون ساندنیستایی فیلم ترانهٔ کارلا، چه گروههای AA فیلم نام من جو است، چه اتحادیههای تجاری فیلم نان و گلهای سرخ (محصول سال ۲۰۰۰) و یا اجتماع سنتیتر و از هم گسیختهتر در فیلم شانزده سالهٔ شیرین، هرچند ساخت عاشقانههای محکوم به شکست نیز هزینه خیلی سنگینی دارد و هرچند که ترانهٔ کارلا، فراز و نشیبهای روابط بین جرج راننده اتوبوس، رابرت کارلیل و انقلابی نیکاراگوئهای اویانکا کابزاس را در روابط سیاسی جستوجو میکنند، اما اینجا نوع نژادی آن در مورد کاظم و رویزین از متن اجتماع نشئت میگیرد. لوچ میگوید «خانواده، خانواده است. جزئیات سطحی تغییر میکند اما مسائل نیاز عاطفی و حسی همچنان به قوت خود باقی است. همواره نقاط اتصالی بین والدین و بچهها وجود دارد ـ و همواره شورش و عصیان هم به قوت خود باقی است.» «یک بوسهٔ پرمهر» در بخش مسابقهٔ جشنوارهٔ فیلم برلین شرکت دارد و بهزودی در سال جاری پخش خواهد شد.
منبع: سایت اند ساوند
مارس ۲۰۰۴
مترجم: اکرم ورشوچی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران توماج صالحی سریلانکا کارگران حجاب رهبر انقلاب پاکستان دولت مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور
کنکور هواشناسی سازمان سنجش تهران فضای مجازی اینترنت سیل شهرداری تهران پلیس سلامت فراجا قتل
قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت سکه ایران خودرو سایپا بورس ارز
تلویزیون سینمای ایران امیر تتلو ترانه علیدوستی کتاب سریال تئاتر شعر مهران مدیری
کنکور ۱۴۰۳ باتری
اسرائیل آمریکا روسیه رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه چین اوکراین اتحادیه اروپا ترکیه طوفان الاقصی
فوتبال استقلال لیگ برتر انگلیس فوتسال بازی تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس پرسپولیس بارسلونا رئال مادرید
هوش مصنوعی همراه اول ناسا فیلترینگ اپل فناوری ایلان ماسک تبلیغات سامسونگ تیک تاک
سلامت روان فرونشست زمین استرس داروخانه پیری سرکه سیب دوش گرفتن