چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

چرا میرحسین آمد؟


چرا میرحسین آمد؟
باز ایام انتخاب رسید و فضای سیاسی کشور از حالت رکود و خواب آلودگی خارج شده است. اما همه چیز گویا پیچیده به نظر می رسد. جریانات و طیف های سیاسی قابلیت تحرک خود را از دست داده و در یک سردرگمی محض فرو خفته اند. وقتی به چرایی این موضوع نگاه کنید در خواهید یافت همه یک درد مشترک دارند؛ قدرت! بلی این هدف مهمی است، که کسی را از آن یارای چشم پوشی نمی باشد.
شرایط در ۱۲ سال گذشته به گونه ای بوده است که دو جریان سیاسی هر کدام در مقطعی قدرت قانونگذاری، تصمیم گیری و اجرا را در اختیار داشتند و حال به نوعی کارنامه کاری آنان مشخص است. هر دو با نوعی شعار تغییر نسبت به قبل محور قدرت را بدست گرفتند ولی در انتها خود با یک فرار به جلو در صدد نقد گذشته برآمده تا با فرافکنی و اعلام برائت از نکات منفی و ضعف، تنها در مقابل دستاورد های بزرگ بیاستند و عکس یادگاری بگیرند.
● پرده اول
نگاهی به آرایش سیاسی دو جناح نشان می دهد که ترس از سر و روی آنها می بارد. ترس ماندن یا تمام شدن. انتخابات دهم ریاست جمهوری از این حیث پیچیده است که دو جریان به ظاهر از شادابی و موفقیت خود حرف می زنند اما دلهره حذف شدن چیزی نیست که نشود از چشمان آنها مشاهده نکرد. اردوگاه اصلاحات پس از شکست های متوالی که از شورای شهر دوم شروع شد و با انتخابات نهم ریاست جمهوری ادامه یافت، کلاً از صحنه قدرت کشور خارج گشت. با انتخابات دوره سوم شورا ها جرقه های امید با کسب یک سوم شورای شهر تهران دوباره برای آنها زده شد اما وقتی در مجلس هشتم با سدی به نام شورای نگهبان مواجه شدند، فهمیدند کار بسیار دشوار است! در گذشته کارهایی کردند که تا یک مدت مدیدی باید چوب آن را بخورند. آری آنها دریافتند برای بازگشت به قدرت هرآنچه در چنته دارند، باید در انتخابات ریاست جمهوری دهم رو بکنند. والا معلوم نمی کند تا چه زمان دیگری باید از روی سکوها بازی های سیاسی را تماشا کنند. شیخ اصلاحات آخرین تیر خود را در کمان سیاست گذاشته تا شاید یک تنه با نقد صریح تندروی های دوران دوم خرداد و توانایی چانه زنی خویش بارقه هایی از امید را برای جریان چپ زنده کند. لیکن نقطه ضعف شیخ اینست که در آستانه بازنشستگی سیاسی دیگر از یک چهره کاریزماتیک فاصله زیادی گرفته و در ثانی سبد رأی امیدوار کننده ای را نیز در اختیار ندارد. به عبارت دیگر از لحاظ قومیتی و شعارهای اقتصادی، در خوش بینانه ترین حالت ممکن ایشان اگر بتواند رأی دوره قبل خود را تکرار کند کار بزرگی را انجام داده است. در آن طرف اردوگاه اصلاحات بخشی از بدنه طیف تندرو با طیف سنتی مجمع روحانیون، به حمایت از خاتمی با عنوان کاندیدای واحد اصلاح طلبان، درصدد حضور پر قدرت در عرصه انتخابات هستند. اما نکته آنست که دیگر همه طیف ها این جناح حاضر نیستند تمام تخم مرغ های خود را در سبد خاتمی نهند و با طناب ایشان ورود چاه انتخابات شوند؛ از این روست برخی افراد تندرو ها نظیر عباس عبدی، باقی و علوی تبار از حمایت رئیس جمهور سابق اعلام برائت جسته و کروبی را به خاتمی ترجیح می دهند. طیف کاسب کار این جناح هم مشخص است؛ آنان در سه وضعیت از لحاظ موضعگیری سیاسی قرار گرفته اند. دبیرکل کارگزاران که نامش به عنوان رئیس ستاد کروبی مطرح است، سخنگو و برخی چهره های مطرح نیز به حمایت از خاتمی برخواسته اند، عده ای نیز مانند محمد هاشمی خواستار حمایت از کاندیدای دیگری هستند. به عبارت ساده تر اینها نشان می دهند که روحیه تکنوکرات خود را حفظ کرده اند، به این ترتیب که بدون موضعگیری رسمی، با نفوذ در حلقه اول سه کاندیدای شاخص جریان دوم خرداد، در کمین هستند تا در صورت اجماع یا پیروزی هر کدام از نامزدها، سهم قابل ملاحظه ای را از قدرت برای حزب خود بردارند.
اما در جریان اصولگرا چه خبر است؟ یک سرگشتگی خاصی در این جریان مشاهده می شود. از یک سو همه می دانند، احمدی نژاد تنها کاندیدای شاخصی است که می توان امید به پیروزی وی بست. اما چه حاصل که احمدی نژاد همیشه ساختار حزبی و جناحی را طرد کرده و آن نشانه ای از غرب زدگی قلمداد نموده است و در این چهار سال هم نشان داد به هیچ وجه حاضر نیست، با طیف های سنتی و حتی مدرن این جریان بر سر یک سفره بنشیند و قدرت خویش را با آنان تقسیم نماید، حتی اگر اصولگرایان از سر ناچاری با استخوانی در گلو و چشمانی اشکبار به حمایت از وی بپردازند، بعید است که در صورت پیروزی شهردار سابق و رئیس جمهور فعلی روی خوش به آنان نشان دهد. بررسی رفتار احمدی نژاد با مجلس اصولگرا در ماه های اخیر، این نتیجه را حاصل می کند که وی اصلا و ابدا حاضر به مرز پذیری نیست، به طوری که مصوبات قانونی مجلس را نیز هیچ می انگارد و مذاکره و تعامل اصل فراموش شده در دولت نهم است. در آستانه انتخابات که احمدی نژاد برای تصویب طرح هدفمند کردن یارانه ها و اجرای قانون مدیریت هماهنگ خدمات کشوری نیاز به بیشترین حمایت و همکاری را از سوی مجلس داشت، خیلی ساده گزارش دیوان محاسبات، دستگاه نظارتی مجلس را غیرمنصفانه و غرض ورزی خطاب می کند یا در برخورد مجلس با وزرای خطاکار دولت نهم، خیلی محکم در مقابل ایرادات مجلس می ایستد و از وزیر خاطی حتی در صورت محرز بودن اشتباه وی، تمام قد دفاع می نماید، به طوری که در ماجرای کردان لحن آقای رئیس جمهور به گونه ای بود که تصور می شد مجلس پا را از حوزه وظایف خود فراتر گذاشته و لذا مستحق امر و نهی است. در کل احمدی نژاد خوب می داند که جریان اصولگرا به وی محتاج است نه او به حمایت اصولگرایان، لذا نه حد و مرزی را می شناسد و نه حمایتی را می خواهد. اما در جریان بررسی بودجه سال ۸۸ مجلس با اتخاذ رویکردی نرم چنان با پنبه سر تز های اقتصادی دولت را برید که خود دولت حاج و واج ماند. تزهایی که یکسال تمام در بوق و کرنا شد و قرار بود روی هدفمند کردن یارانه ها به عنوان برگ برنده دولت در انتخابات مانور شود، خیلی راحت در دقایق پایانی بررسی بودجه حذف شد. قطعاً این یک نمایش قدرت از سوی مجلس بود تا به نامزدهای انتخابات بفهماند بر سر منافع ملت با هیچ کسی شوخی ندارد و حاضر نیست از جایگاه خود عدول کند. شاید در آستانه انتخابات از استیضاح وزیری بگذرد ولی در مباحث مهم مملکتی هیچ تسامل و تساهلی از خود نشان نمی خواهد داد. از طرفی با تأکید بر اینکه در کمیسیون ویژه اقتصادی طرح هدفمندسازی یارانه ها بررسی خواهد شد و تا قبل از تیرماه وضعیت آن مشخص می شود، به نوعی خواست تا به رئیس جمهور رک گوی ایران بگوید اگر پا را از گلیم خود دراز تر کند، همان کور سوی امید وی در تصویب طرح هدفمند کردن یارانه را نیز از بین خواهد برد.
● پرده دوم
فارغ از گرایشات سیاسی، اگر از بعد بی طرفی به قضایا بنگرید در می یابید که نه خاتمی و کروبی و نه احمدی نژاد نمی توانند در چهار سال آینده یک دولت قوی را تشکیل دهند. خاتمی تنها با دلخوشی به سبد رأی ۲۲ میلیونی خود، آنهم با اصرار حامیان و نه از رضایت قلب وارد صحنه شد و گفتمان جدید یا برنامه نویی برای علت حضور خویش ارائه نکرده است، از طرفی تابوشکنی هایی که در دولت احمدی نژاد رخ داد فضا را برای فعالیت یکسری افراد ناشناخته مهیا نمود؛ زیرا آنان زمانی به خاطر سردادن شعارهایی نظیر دوستی با مردم آمریکا یا آزادی ملامت ها زیادی را از جناح مقابل متحمل شدند و به نوعی عقده آن دوران را به دل دارند و درصدد فرصتی می باشند که در بازگشت به قدرت، حد و مرزی را برای فعالیت خویش قائل نشوند. این امر تنها موجبات تشنج و تنش را در کشور فراهم می آورد. اما تیم کروبی، افرادی از همه جا رانده و از همه جا مانده، در یک کلام فرصت طلب دور شیخ اصلاحات حلقه زده تا از قِبَل وی به نوایی برسند. در طرف دیگر میدان حلقه بسیار تنگ دور احمدی نژاد است که دیگر کمتر شخصیت دلسوز، کارآمد و معتبری حاضر است اعتبار خود را به خطر انداخته و به آن حلقه وارد شود. یک نا امنی مدیریتی و عملکردی بر دولت نهم حاکم شده است که هنوز به انتهای دوره نرسیده ابهت این دولت از درون در حال شکستن است. تغییرات گسترده ای که در سطح وزیران رخداد و دولت را تا پای رأی مجدد برد که اگر دلسوزی نمایندگان مردم برای حفظ آبروی نظام نبود شاید این دولت تا لبه سقوط پیش می رفت. رقبا نتیجه چهار سال عدالت طلبی، عدالت محوری و عدالت گستری، تشدید تورم از ۱۱ به ۲۵ % ، تشدید بیکاری و رکود اقتصادی، بی اعتباری علمی، تشدید ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی، تحریم های بین المللی و ... را دستاورد بزرگ دولت نهم می دانند.
● پرده سوم
در اثناء کشمش سیاسی دو جناح سیاسی کشور میرحسین موسوی، آخرین نخست وزیر ایران، با کارنامه ویژه، برای حضور احساس ضرورت کرد و پا به میدان انتخابات گذاشت. وی در میان طبقه کارگر، استان های آذری زبان و نسل اول و دوم انقلاب جایگاه قابل توجهی دارد. اما نقطه ضعف وی با بیست سال سکوت می باشد که موجب غریبی نسل سوم انقلاب با تفکرات نخست وزیر دوران جنگ را فرآهم آورده است. میرحسین با شعار حفظ ارزش ها و نقد عملکرد دوجناح در ۲۰ سال های اخیر به صحنه آمد. کارنامه او در امور اجرایی زمینه را برای حضور افرادی با سابقه روشن و دلسوز فارغ از گرایشهای سیاسی برای خدمت رسانی مهیا می کند. اما مسئله مهم میزان سنگینی سبد رأی وی می باشد که کسی یارای تخمین زدن آن را ندارد. بزرگترین نقطه قوت و ضعف نخست وزیر سال های جنگ،۲۰ سال سکوتش می باشد. قوت از آن جهت که خیلی از تخریب ها را نسبت به وی بی اثر می کند، نقطه ضعف آنکه خیلی هنر و دقت می خواهد که تا زمان اندک باقی مانده تا انتخابات بتواند موج آفرین باشد. قطع به یقین اگر خاتمی به وعده خود در مورد یا من یا میرحسین، جامع عمل به پوشاند و به نفع میرحسین موسوی کنار رود، از سویی مشکل ناشناخته بودن وی برطرف می شود و شعارهای ارزشی، چهره ای هنری و لحن آرام او سبب می شود که تا حد زیادی بر سبد رأی احمد نژاد تأثیر بگذارد. همین امر است که اصولگرایان را در خوف تحقق چنین امری گذاشته تا حدی که هنوز جز حامیان احمدی نژاد، هیچ طیف دیگری در جناح اصولگرا حاضر نیست به طور رسمی از رئیس جمهور فعلی ایران حمایت کند. در واقع آنها درصدد هستند تا اگر اجماع در جناح اصلاحات روی میرحسین رخ داد بخشی از این جناح نیز با حمایت از موسوی، گود پیروزی را صددرصد به جناح رقیب واگذار نکنند.
در کل انتخابات ریاست جمهوری دهم پیچیده ترین رقابت سیاسی بعداز انقلاب محسوب می شود، چراکه با کمتر از سه ماه مانده به انتخابات هنوز آرایش سیاسی دو جناح مشخص نشده و هر دو آنها نیز می خواهند ابتدا دست رقیب رو شود تا متناسب با آن تصمیم لازم در خصوص نحوه حضور را اتخاذ نمایند.
نویسنده: امید کرمانی ها
منبع : باشگاه تحلیل‌گران جوان آریا


همچنین مشاهده کنید