یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا


نمایش عرفانی آئینی (ذکر خنجر)


نمایش عرفانی آئینی (ذکر خنجر)
ذکر، یک نوع نمایش هنری رایج در بین ترکمن‏هاست و مثل بسیاری از بازیهای محلی و بومی، ریشه در گذشته دور دارد. بدون شک، این نمایش هنری که به طور دسته جمعی اجرا می‏شود، پیش از رواج دین مبین اسلام نیز در آسیای مرکزی، که موطن اصلی قوم ترک بوده، به گونه‏ای دیگر انجام می‏شده است. در آن زمان، قوم ترکمن بنا به اقتضای شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه، اکثرا از طریق گله‏داری و شکار حیوانات و تولید صنایع دستی امرار معاش می‏کردند و بدین لحاظ شرایط محیط آن دوره ایجاب می‏کرد که آنان در اوقات فراغت، تمریناتی را انجام بدهند و بدین ترتیب خود را برای مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی و یا حیوانات وحشی و دیگر خطرات احتمالی محیط، آماده نمایند و در این وضع، آنان مجبور بودند انواع فنون کشتی و کاربرد صحیح سلاح‏های جنگی، شمشیربازی، سوارکاری، کاربرد تیر و کمان و انواع شیوه‏های جنگ و گریز و حمله و دفاع را بیاموزند.
در آن دوران، شاید جایگاه این نمایش هنری به شکل و گونه‏ای ابتدائی‏تر بوده است. بنابراین عده‏ای از کارشناسان و پژوهشگران آداب و رسوم و فرهنگ قوم ترکمن، این نمایش هنری را یک نوع آمادگی کامل برای رزم و مبارزه در گذشته‏های دور می‏دانند که طی آن جنگجویان و مبارزان صحرا، پیش از عزیمت به میدان نبرد، شمشیرها را به دست گرفته و با دور هم جمع شدن و چرخیدن و انجام حرکات موزون که با نعره و فریاد همراه بوده، خود را برای نبرد یا مقابله با دشمنان آماده کنند و بعد از آن روانه میدان نبرد می‏شوند و امروز گرفتن خنجر به دست غزل خوان گروه، یادگار آن دوران باستان است.
عده‏ای از محققان «پُرخوانی» یا «پری خوانی» را اساس و پایه این نمایش هنری در پیش از اسلام و در دوران شامانیسم می‏دانند. براساس این عقیده، شخص پری‏خوان که از علم طب سنتی و دانش و تجربه برخوردار است، با گرفتن کارد آتشین بر دست و با انجام حرکات تعجب‏انگیز، بیماران روانی را معالجه می‏کرده است. پری خوان معتقد بوده است که اجنبه و پریان، فکر و روان شخص بیمار را به اسارت خود درآورده‏اند و بایستی روح او را از زندان اجنبه و پریان آزاد کنند تا او بتواند دوباره به زندگی و به کار روزانه‏اش برگردد و به همین مناسبت حرکات نمایشی خود را، در حالیکه چند نفر دو تارنواز هم در کنار شخص بیمار نشسته‏اند و آهنگ می‏نوازند، انجام می‏دهند تا اینکه این بیمار روحی و روانی مداوا گردد.
● جایگاه «ذکر» بعد از رواج دین اسلام
از مطالعه کتابهای تاریخی ایران چنین بر می‏آید که اسلام در قرون چهارم و پنجم هجری به تدریج در آسیای مرکزی و در میان اقوام ترک، رواج یافته است، به طوریکه بعدها شهرهای خیوه، بخارا و سمرقند در کنار مراکز اسلامی آن زمان مثل بغداد و قسطنطنیه یا روم شرقی به عنوان مراکز دینی و علمی در آسیای مرکزی ظاهر می‏شوند و بعد شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم آسیای مرکزی به دنبال ورود فرهنگ اسلامی و عربی دستخوش تحولات می‏گردد. «نمایش ذکر» نیز نمی‏توانست به دور از این جریانات اجتماعی باشد و می‏بایست خود را با تغییرات و تحولات جدید وفق بدهد تا زنده و پایدار بماند. بنابراین این هنر نمایشی برای بقا و دوام خود در مذهب حل می‏شود و بعد جنبه مذهبی به خود می‏گیرد و بعدها صرفا به ذکر اللّه‏ و تقرب به خدای یگانه تبدیل می‏شود.
طلاب حوزه‏های علمیه شهرهای بخارا و خیوه و سمرقند در رشد و گسترش ذکر اللّه‏ نقش اساسی داشته‏اند و به دنبال این تلاش‏ها است که ذکر جایگاه، خود را در جامعه اسلامی آن زمان پیدا می‏کند و بعدها در بین مردم رونقی بسیار می‏کند.
● مناسبت‏های ذکر خنجر
امروزه «ذکر» صرفا به خاطر یاد اللّه‏ و تقرب به خالق یکتا و بی‏همتاست. غزلهایی هم که در اجرای این هنر نمایشی اجرا می‏شود، جنبه عرفانی داشته و از اشعار شاعران و عارفان به نام گذشته استفاده می‏شود. این آئین مذهبی در زمانهای قدیم در جشن و عروسی‏ها ـ مراسم ختنه سوران، تولد فرزند ـ ضیافت گرامیداشت هم سن شدن افراد با طول سالهای زندگی پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، این آئین را برگزار می‏کنند. شایان ذکر است که ترکمن‏ها هنوز هم وقتی به سن ۶۳ سالگی، یعنی سال عمر پیامبر اسلام، می‏رسند جشن می‏گیرند. در اصطلاح ترکمنی به این آئین مذهبی «آق قویین» یا «آق آش» می‏گویند. همچنین آئین هنری ذکر اللّه‏ در مراسم ضیافت حج رفتن افراد ـ ختم قرآن کریم و موقع برافراشته شدن آلاچیق جدید برای فرزندان متاهل خانواده و... انجام می‏شده است.
ذکر اللّه‏ تا پنجاه سال پیش نیز در سطح روستاهای ترکمن نشین با شور و شوق خاصی توسط گروه‏های ذکر برگزار می‏شده است. اما از آن پس به دنبال استقرار حاکمیت مطلق غربی و نفوذ فرهنگ غربی و عدم حمایت مسئولان زمان که مانع اشاعه و توسعه فرهنگ بومی و محلی و آئین‏های مذهبی بودند، این آئین کم کم همانند بسیاری از آئین‏ها از بین می‏رود. در حال حاضر چند گروه نمایش ذکر خنجر در شهرهای مختلف استان گلستان مثل بندر ترکمن ـ گمیشان ـ گنبد ـ کلاله و آق قلا وجود دارند که از این هنرمندان فقط در مراسم رسمی دولتی استفاده می‏شود و گاهی نیز از این گروه‏ها در محافل جشن و شادی نیز دعوت می‏گردد و اصولاً جوانان از اصالت و هویت این آئین مذهبی چندان اطلاعی ندارند. البته مراسم ذکر خنجر با نام «گوش و پری» نیز در بین زنان ترکمن رواج داشته است.
‌● نمایش طنز «خان بازی»
کلیات متن نمایش آئینی طنز با نام خان بازی در بین قوم ترکمن
▪ اطلاعات اولیه:
در سالهای قدیم جوانان روستاهای ترکمن صحرا شبها در میدان اصلی هر روستا دور هم جمع شده و انواع بازیهای محلی را که در حال حاضر منسوخ شده، انجام می‏دادند و در پایان بازیها نمایش طنز خان بازی را اجرا می‏کردند و بعد با خنده و شادی، محل بازی را ترک می‏کردند. در دوران گذشته خان‏ها، بیش از حد به مردم ظلم می‏کردند و از آنان به زور مالیات می‏گرفتند و به طور کلی خود را قیم مردم دانسته و هر کاری که دلشان می‏خواست انجام می‏دادند. جوانان در برابر این ستم خان و مبارزه منفی با اعمال او شبها در میدان روستا جمع شده و این آئین را به عنوان اعتراض به خان انجام می‏دادند و طی آن شخصیت خان را کاذب جلوه داده و با انجام این نمایش خان را مسخره می‏کردند و به او می‏خندیدند.
در حال حاضر در روستای «پیرواش» در ترکمن صحرا شخصی به نام آق اویلی آقا که بیش از ۸۰ سال سن دارد، زندگی می‏کند، او در مورد اجرای این آئین طنز در اصفهان از طریق دوستم آقای هوشنگ جاوید که برای انجام تحقیق در شب ۲۲ ماه رمضان امسال مرا همراهی می‏کرد به نزد ایشان که در مسجد به اعتکاف نشسته بود رفتیم و با او صحبت کردیم و او گفت که در دوران کودکی چنین آئینی را شبها انجام می‏داده‏اند و هدف از اجرای این آئین مسخره کردن خان و تسکین روحی برای مردم در برابر ستم خان‏ها بوده است.
در اجرای این نمایش آئینی طنز، پنج نفر بازیگر شرکت دارند. در اجرای این نمایش به نور و دکور خاصی نیاز نیست، زیرا این نمایش در میدان روستا انجام می‏شده است، اما بازیگران با لباس‏های محلی و با وسایل مورد نیاز و آلات ساز و آواز در صحنه حضور می‏یابند.
● شیوه اجرای نمایش آئینی طنز «خان بازی»
۱) جوانان در مرکز روستا جمع هستند و با هم بازی می‏کنند و بدین ترتیب اوقات مفرحی را توأم با شوخی و خنده می‏گذرانند. نمایش با ساز و آواز دسته جمعی و طنز و شادی شروع می‏شود. یکی از بازیگران دو تار می‏نوازد و آواز می‏خواند و بقیه افراد او را همراهی می‏کنند.
۲) بعد از آواز، نمایش خان بازی شروع می‏شود. یکی از بازیگران کچل است. بر سر او کلاه می‏گذارند. او نقش خان را بازی می‏کند و یک نفر دلقک به عنوان نوکر و غلام خان که چوپان هم هست، انتخاب می‏شود. خان از شنیدن ساز (نی) قلقلکش می‏گیرد و می‏خندد. دلقک چند بار ساز را تکرار می‏کند و خان قاه قاه می‏خندد و از خنده روده بُر می‏شود و افراد بازیگران به او می‏خندند.
۳) دلقک کلاه خان را بر می‏دارد و سر کچل او نمایان می‏شود. خان می‏خواهد کلاهش را بگیرد و بپوشد اما دلقک فرار می‏کند و بازیگران می‏خندند و او را مسخره می‏کنند و می‏گویند:
ـ خان ما چی شده؟ کچل شده.
ـ خان ما چی شده؟ کچل شده.
دلقک می‏گوید چرا کچل شده؟ به او می‏گویند هوا تاریک شده بگذار هوا روشن شود و...
آنها با تکرار اشعار طنز دور خان می‏چرخند و کف می‏زنند و شعر می‏خوانند و خود خان هم می‏خندد.
۴) آنگاه وقت پنهان کردن تخم مرغ در زیر یکی از کلاه‏های افراد می‏رسد. چشم دلقک را می‏بندند و سپس یکی از بازیگران تخم مرغ را می‏گیرد و آن را در زیر کلاه خان به طور عمودی قرار می‏دهد تا در موقع بازرسی آن فرد چشم بسته بتواند آن را تشخیص بدهد. در این موقع آن فرد چشم بسته برای پیدا کردن تخم مرغ، کلاه افراد را بازرسی می‏کند و بالاخره متوجه می‏شود که تخم مرغ زیر کلاه خان است. او با کف دست محکم به تخم مرغ می‏زند و تخم مرغ می‏شکند و سر و صورت خان را کثیف می‏کند. همه افراد از اینکار خنده می‏کنند و خان دلقک را دنبال می‏کند تا تلافی کند و بقیه شعر می‏خوانند و می‏خندند و کف می‏زنند.
۵) حالا نوبت تحویل کالا به عنوان مالیات به خان می‏رسد. اهالی ده در مقابل خانه خان به صف ایستاده‏اند و هر کدام از محصول تولیدی خود تعدادی را به عنوان مالیات آورده‏اند که دلقک آن را تحویل می‏گیرد و خان نظاره می‏کند. یکی از اهالی سبد بزرگی آورده و دلقک در آن را باز می‏کند. ملاحظه می‏کند که یک تخم مرغ کوچولو در داخل آن قرار دارد و خان ناراحت می‏شود و بقیه می‏خندند. نفر بعد یک کیسه گونی گندم می‏آورد، دلقک ملاحظه می‏کند که در داخل آن کاه است. خان ناراحت می‏شود و بقیه افراد می‏خندند. نفر سوم یک کیسه پشم می‏آورد و... همه افراد با آوردن چیزی غیر قابل تصور خان را مسخره می‏کنند.
۶) حالا نوبت عروسی قوتور، نوکر خان است. او چوپان است و به دنبال گله گوسفند رفته. در زمانهای قدیم رسم بوده که در غیاب داماد، عقد و نکاح بر روی کلاه آن فرد جاری می‏شده تا او از سفر برگردد. یکی از بازیگران می‏گوید که دختری را سراغ دارد و خان می‏گوید که آیا به درد قوتور می‏خورد. آن مرد می‏گوید بله این دختر در آبادی ما زندگی می‏کند اما قدری ترسیده و ناقص العقل و قدری هم دیوانه است. خان می‏گوید هر چه باشد قبول و برای قوتور هر چه باشد حداقل او می‏تواند یک زن داشته باشد. فردای آن روز مراسم عقد و عروسی برپا می‏شود و عروس را می‏آورند و به کلاه قوتور عقد و نکاح جاری می‏شود. بعد کلاه را به برادر قوتور می‏دهند تا ببرد صحرا و تحویل صاحبش بدهد. برادر به صحرا می‏رود و کلاه را تحویل می‏دهد. قوتور خوشحال و خندان بر می‏گردد و یک راست به سراغ عروس خانم می‏رود. او وقتی چادر از صورت او می‏گیرد یک مرتبه آن را پس می‏دهد و فرار می‏کند. خان می‏گوید که چه شده؟ او جواب می‏دهد که زن نمی‏خواهد. او می‏گوید این عروس از چشم ـ دماغ ـ دندان ـ گوش و هیکل نقص دارد و خان برایش عروس نگرفته بلکه شیطان گرفته است: او بعد یکی یکی صفات زن را توصیف می‏کند و بقیه افراد هم می‏خندند و خان را مسخره می‏کنند.
دلقک به صحرا فرار می‏کند و به نزد گله گوسفند می‏رود و می‏خواهد کلاه را به برادرش پس بدهد اما او که قبلاً وصف عروس را شنیده بود از دریافت کلاه خودداری می‏کند و بالاخره قوتور کلاه را به او پس می‏دهد و...
۷) حالا نوبت به خان سواری می‏رسد. بازیگران دور خان جمع می‏شوند و دلقک نی می‏زند و خان خنده‏اش می‏گیرد. او آنقدر می‏خندد تا بالاخره به زمین می‏افتد و از حال می‏رود. در این موقع بازیگران خان را از جایش بلند می‏کنند و هر کدام به نوبت سوار او شده و یک دور، دور میدان می‏چرخند. در این موقع بازیگران در حالیکه می‏خندند و کف می‏زنند و نوازنده ساز می‏زند اشعار ذیل را می‏خوانند.
ـ خان ما چی شده؟! الاغ شده
ـ خان ما چی شده؟ اسب شده
ـ خان ما چی شده؟ قاطر شده
ـ خان ما چی شده؟ یابو شده و...
و به این ترتیب این نمایش در میان شادی و نشاط به پایان می‏رسد و آنگاه بازیگران میدان محله را ترک کرده و با خنده و شادی به خانه‏هایشان می‏روند.
موسی جرجانی
منبع : هنر دینی