جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا
امام گفت من لنین نیستم
القاب و آداب به کار نبردم که سخن بیپیرایه گفته باشم از صمیم دل و شمیم جان.کتاب گوشهای از خاطرات سیدمحمود دعایی را دوستی عالیقدر به من رساند که الحق بهتر نمایندهای است از جانب شما و طرز فکرتان در دیار غریب و خانه استیجاری موقتی ما کنارش ننهادم تا تمام نشد و تازه وقتی که نگاه از صفحاتش برگرفتم انگار که همانند همه این ۳۰، ۴۰سال از برابر چشمانم گذشت. من که در جناب عالی جز صداقت و صفا سراغ نکردهام، البته که عجب نیست که از گفتههای شما هم همین به مشامم رسید. اما طرفه حکایتی شخصی هم رخ داد که چون از مرحمت شماست باید برایتان میگفتم. وقتی قرائت کتاب به پایان رسید برگشتم به صفحه شش و نامهای و گلایهای را بار دیگری خواندم. ناگهان اشکم سرازیر شد. آری غربت همچون زندان و آدمی در آن بیش از همیشه خود نازک است و سریع التاثره اما از چه بود این تاثر؟اولش از ظلمی بود که بر سیدی میرفت که باور دارم ظلمی به کس نکرده است. خدایا تو شاهدی، اما بعدش آرامشی در درونم حاکم شده انگار کسی در درونم گفت وقتی با کسی چون سیدمحمود دعایی چنین شود تو چه میگویی که گلایهداری و شکایت، سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند چندان فتادهاند که ما صید لاغریم.من هرگز بر این گمان نبودهام که جایگاهی دارم که شاعر آن را بارگه داد دیده است وقتی در گله از سرنوشت تبهکاران را تنبه داده که جز خزلان نصیب نخواهند برد، اما همیشه گمانم این بود که روزگار به از این هم میشد با ما سر کند که نکرد. با خواندن این نامه و گلایه، انگار باران رحمتی بارید و هر چه گلایه داشتم شست و برد و به جایش طمانینهای نشست و نوعی رضایت به داده.گفتم اگر برای شما ننویسم گناه است. وجود ذیجود شما نخواسته و از دور هم منبع رحمت است. خداوند همچنان که تا حالا شما را با آبرو و عزت گذاشته، همواره عمر در این مقامتان بدارد. طلبه یزدی که مدت کوتاهی پس از وقایع ۱۵ خرداد ۴۲ وارد قم شده و در مدرسه آیتالله بروجردی تلمذ میکرد، شبی قابلمه به دست برای تهیه شام به خیابانهای اطراف حرم میرود که صدای یک موتور سوار را میشنود:«آقا آزاد شد!»طلبه میدود و به منزل روحانیای میرسد که اول بار اسمش را پس از درگذشت آیتاللهالعظمی بروجردی از پدرش- حاج سید محمد دعایی یزدی معروف به سید محمد زارچی از روحانیون و وعظ معروف یزد- شنیده بود آن هم در پاسخ این سوال که «کاندیداهای بعدی برای مرجعیت چه کسانی هستند؟» و پدرش گفته بود:«حاج آقا روحالله خمینی». آن اولین دیدار «سید محمود دعایی» جوان با امام خمینی بود، مرجعی که دعایی با پسرش –حاج آقا مصطفی- پس از ورود به قم آشنا شده بود و حتی جزو ۱۰۰ نفری بود که به عنوان ماموران ویژه انتظامات جشن آزادی امام در سال ۴۳ انتخاب شد. دعایی در دوره تبعید امام به ترکیه و طی مراسمی در منزلهاشمیرفسنجانی ملبس شد آن هم در حضور حاج شیخ مرتضی حائری یزدی، فکور، شهید باهنر و نیز سید محمد خاتمی، همشهری و همدرس و دوستش. آن طلبه جوان بعدها در کسوت روحانیونی قرار گرفت که در حلقه نجف همراه رهبر در تبعید انقلاب بودند، چه اینکه در دوره اقامت امام در نوفل لوشاتو نیز حضوری موثر داشت و در سالهای پس از پیروزی انقلاب عهدهدار مسوولیتهایی چون سفارت ایران در بغداد، نماینده مجلس شورای اسلامی، مدیریت روزنامه اطلاعات و. . . شد. کتاب «گوشهای از خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سید محمود دعایی» که کاری است از معاونت پژوهشی، گروه تاریخ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(موسسه چاپ و نشر عروج)، روایتی از زندگی این روحانی مبارز است در قالب گفتوگو با وی و مشتمل بر ناگفتههای تاریخی او؛ دوران کودکی و نوجوانی، فعالیت در نشریههای بعثت و انتقام، عضویت در سازمان مجاهدین خلق، اجرای برنامه رادیویی نهضت روحانیت از بغداد، مباحث پیرامون مطهری و شریعتی، مرگ مشکوک سید مصطفی خمینی، خاطرات حضور در نوفل لوشاتو، حاج احمد خمینی و مساله رهبری بعد از امام، ماجرای توقیف روزنامه اطلاعات در سال ۶۲ و. . .
● از نشریه بعثت تا ماهنامه انتقام
ماهنامه «بعثت»از کانونهای مبارزاتی طلاب بود که دعایی مسوولیت تایپ، تکثیر و توزیع آن را برعهده داشت؛ این نشریه به مثابه ارگان روحانیون مبارز و روشنفکر حوزه علمیه قم بود و چهرههایی چون ربانی شیرازی، باهنر، مصباح، علی حجتی کرمانی، سیدهادی خسروشاهی وهاشمی رفسنجانی در آن گرد آمده بودند و آیتالله خامنهای هم که آن زمان در مشهد سکونت داشت مقالاتی برای آن ارسال میکرد، ضمن اینکه آیتالله منتظری هم کمکهای موثری برای چاپ نشریه میکرد. سبک و سیاق مقالات نشریه از دو گرایش پیروی میکرد، یک گرایش صددرصد خط امامی بود و دیگری در کنار علاقهمندی به امام، به چهرههای دیگری نیز توجه داشت. بنا به روایت دعایی:«به تدریج بعد از جریان تبعید حضرت امام به ترکیه و ایجاد حرکتهای رفرمیستی که در جریان مبارزات قم پدیدار شد، فاصله این دو گروه بیشتر شد. در این میان عدهای هم بودند که از مبارزین و کسانی که به مبارزه سیاسی روی آورده بودند، انتقاد میکردند و اعتقاد داشتند که مبارزه باید سازماندهی شده و از شکل و شیوه حزبی پیروی شود. آنان معتقد بودند که میبایست به فعالیتهای صرفا فرهنگی و زیربنایی توجه داشت. در حالی که گروههای رادیکال و انقلابی معتقد بودند که در عین توجه به امور فرهنگی و آموزش و تربیت افراد معتقد و مبارز، میبایست به فعالیتهای سیاسی و مبارزه علنی و انقلابی هم دست زد. . . به دنبال چنین حرکتی، گروهی از دوستان در کانون انتشار ماهنامه بعثت، به جریانات دارالتبلیغ اسلامی و برنامههای فکری و تبلیغی آیتالله شریعتمداری تمایل پیدا کردند. آقایان علی حجتی کرمانی و سیدهادی خسروشاهی با همه حسن نیت و ارادتی که نسبت به امام داشتند، در زمره این طیف بودند ولی بقیه دوستان به شدت از این مباحث و انتشار آن انتقاد میکردند. . . سردمداران طرف مقابل هم در حوزه علمیه قم، امام و یارانشان را به تندروی متهم میکردند که مثلا به فکر سازندگی و آینده حوزه و آینده مجامع مذهبی نیستند و صرفا یک عده عناصر داغ و تندرواند که شعارهایی میدهند و به دنبال آن شعارها خودشان و یارانشان را گرفتار میکنند و به زندان میاندازند.» تبلیغ برنامههای دارالتبلیغ اسلامی و رفرمی که آیتالله شریعتمداری ایجاد کرده بود، در نهایت باعث دو دستگی در هسته مرکزی ماهنامه بعثت شد و مصلحت دیده شد که انتشار آن متوقف شود، چنانکه پس از انتشار متن کامل سخنرانی امام درباره کاپیتولاسیون در آخرین شماره بعثت این تصمیم عملی شد. طلاب و روحانیون مبارز پس از توقف انتشار ماهنامه بعثت، ماهنامه «انتقام» را منتشر کردند که رویکردی کاملا انقلابی و مبارزاتی داشت اما مرزبندی آنها با روحانیون عضو دارالتبلیغ اسلامی و آیتالله شریعتمداری پر رنگتر شد، چنانکه هواداران امام آن مرکز را سد راه مبارزه با رژیم شاه و مخالف راه انقلابی امام میدانستند و حتی دعایی در جریان یکی از ملاقاتهایش با آیتالله طالقانی در زندان قصر، از رفت و آمد آیتالله مطهری و مهندس مهدی بازرگان به آن مرکز انتقاد میکند که طالقانی در پاسخ میگوید:«من برای آقای بازرگان توضیح میدهم ولی آقای مطهری با آقای منتظری دوستند و مراوده دارند، بروید گله ایشان را به آقای منتظری بگویید نه به ما. »
● رادیو نهضت روحانیت
پس از آنکه فعالیت دعایی در جریان تکثیر اعلامیههای امام لو رفت، وی به نجف و به مدرسه سید محمد کاظم طباطبایی رفت که متولیاش یزدی بود و در آن مدرسه تقدم با یزدیها بود. دعایی در آن مدرسه حجره گرفت، مدرسهای که هستههای اولیه روحانیت مبارز خارج از کشور آنجا شکل گرفت و حجره آنها کانونی بود برای سازماندهی مبارزات و اداره یک برنامه رادیویی که حدود ۷ سال بطول انجامید. پس از پناه گرفتن ملا مصطفی بارزانی در ایران و اعطای امکاناتی از سوی تهران به مخالفین دولت بغداد، عراق تصمیم گرفت که برنامه رادیویی فارسی بغداد را به مبارزین ضد رژیم شاه اختصاص دهد. این تصمیم مقارن شد با خروج تیمور بختیار رئیس سابق ساواک از ایران که در لبنان زندانی شده بود و با وساطت عراق آزاد شد و به این کشور رفت. بختیار مدعی تشکیل جبهه آزادی بخش برای سرنگونی رژیم شاه بود و مورد حمایت جدی رژیم بغداد قرار گرفت. عراقیها از تمامی احزاب و تشکلهای سیاسی مخالف شاه اعم از حزب توده، جبهه ملی، کنفدراسیون دانشجویی و گروههای اسلامی و مذهبی دعوت کردند که به این کشور بروند، جبهه ملی دوم گروه ماسالی را فرستاد که خسرو کلانتری رئیس گروه بود، علینقی منزوی هم از طرف حزب توده رفت. رادیو فارسی بغداد در اختیار مبارزین قرار گرفت و به تناسب به قسمتهایی تقسیم شد، قرار شد که روحانیون هم حدود ۲۰ دقیقه از وقت برنامه را به خود اختصاص دهند و برنامه «نهضت روحانیت در ایران» چنانکه سید مصطفی خمینی پیشنهاد کرده بود با اجرای دعایی پخش شد. امام پس از چند ماه از وجود این برنامه رادیویی مطلع شد و از دعایی متن مکتوب برنامههای ۳ ماه اول را گرفت و مطالعه کرد. پس از آن دو تذکر به دعایی دادند: «سعی کنید مبالغه نکنید و دروغ هم نگویید.» پس از چندی تیمور بختیار پیشنهاد داد که یک برنامه واحد تحت عنوان «صدای جبهه آزادیبخش ملت ایران» پخش شود و همه گروهها جزو این جبهه و سخنگوی آن شوند. با مخالفت دعایی و گروههای دیگر با این پیشنهاد و حتی اجرا نکردن برنامه نهضت روحانیت به مدت یکماه، بختیار پیشنهادش را پس گرفت. دعایی درباره برنامه نهضت روحانیت در ایران و چگونگی تبدیل آن به برنامه صدای روحانیت مبارز و عاقبت این برنامههای رادیویی چنین نقل میکند:«برنامه نهضت روحانیت در ایران دو مرتبه روزها و شبها تکرار میشد. بعد از اینکه جا افتاد و مطلوب واقع شد و از ایران خیلی زیاد تشویق شدیم، تاکید شد که برنامه را توسعه بدهیم. بنابراین ما موج مستقل رادیویی گرفتیم... موج رادیویی میهنپرستان را در اختیار سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق قرار دادند و آنها با هم آن موج را اداره میکردند. یک موج هم به عنوان رادیو سروش گرفته بودند که برنامههای تئوریک را عرضه میکرد. ما هم پیشنهاد دادیم که برنامه صدای روحانیت مبارز ایران را بگیریم که به ما دادند. مدت برنامه ۴۰ دقیقه بود... بیشترین همکاری را با من، شهید محمد منتظری کرد. ایشان نامههای خوبی برای ما مینوشت و نوارهای خوبی میفرستاد... از نوارهای دکتر شریعتی و آثار ایشان خیلی در برنامه استفاده میکردیم. . . من حدود سالهای ۵۰ و ۵۱ به دلیل ارتباط بسیار نزدیکی که با سازمان مجاهدین خلق داشتم خیلی از جزوهها و برنامههای آنها را نقل میکردم و اعلامیههایشان را میخواندم... تا امضای قرارداد الجزایر بین صدام و شاه این برنامه ادامه داشت.»
● عضویت و جدایی از سازمان مجاهدین
آشنایی دعایی با سازمان مجاهدین خلق به پیش از اعلام موجودیت این سازمان بازمیگردد. پس از دستگیری برخی اعضای سازمان که هواپیمای مسافربری را از دبی ربوده و در فرودگاه بغداد نشانده و بازداشت شده بودند، یکی از کادرهای مرکزی مجاهدین خلق به نام سید مرتضی حقشناس که معروف به تراب حقشناس بود به عراق رفت تا مقدمات آزادی آنها را فراهم کند. تراب حقشناس از آشنایان قدیمی دعایی بود، چنانکه جزوه «آینده بشریت از نظر مکتب ما» که متن سخنرانی آیتالله طالقانی در نیمه شعبان در زندان بود را دعایی چاپ کرده و تراب حقشناس در تصحیح آن کمک کرده بود، علاوه بر آن او در توزیع ماهنامه بعثت واسطه آن حلقه و دانشگاه تهران بود. حقشناس در سفر به عراق حامل نامه طالقانی و زنجانی برای امام بود که خواستار وساطت ایشان در آزادی اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند. امام به سه دلیل مصلحت ندید در این قضیه دخالت کند؛ یکی به دلیل عدم اطمینان به عراقیها جهت پذیرفتن خواسته آزادی اعضای مجاهدین خلق، دوم احتمال حساسیت عراقیها و سوم احتمال اینکه این مساله سرآغاز مراوده امام و عراقیها شود. پس از آن دعایی اجازه میگیرد تا قضیه آزادی هواپیمارباها را پیگیری کند. دعایی در نهایت به عضویت سازمان مجاهدین خلق در میآید و در اولین قدم ارث پدری خود که۵/۱دانگ خانه پدری در یزد بود را ۲۱ هزار تومان فروخت و ۱۴ هزار تومان را همراه با تمام موجودی نقدی خود به سازمان بخشید. مجاهدین، دعایی را واسطه میکنند تا از امام برای این سازمان تاییدیه بگیرد و حسین روحانی از کادرهای بالای سازمان ۱۵ جلسه با امام صحبت میکند، اما امام حاضر به تایید آنها نشد. این مساله به قهر دعایی با امام میانجامد: «در چند مورد به دلیل اینکه واسطه عدهای با امام بودم، پیام و نامه آقایان مطهری، رفسنجانی و منتظری را پیش امام بردم. اینان حتی کمک نقدی هم به سازمان میکردند، اما امام جواب میدادند من مصلحت نمیدانم... یک شب نزد امام رفتم و حدود یک ساعت با شور و هیجان صحبت کردم و در نهایت بغض گلویم را گرفت و پنج دقیقه با صدای بلند گریه کردم و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. سپس از امام درخواست کردم تفقدی کند. گفتم:ما شما را عنصری مسوولیتپذیر میدانیم، الان جوانهای ما را به جرم مسلمان بودن و فعالیت مذهبی کردن به این نحو شکنجه میکنند و میکشند و شما حاضر نیستید سخنی بگویید؟ امام فرمودند: من به اسم حاضر نیستم از هیچکس نام ببرم و بهصورت کلی شکنجهها و بیدادگریهای رژیم شاه را محکوم میکنم. وقتی من این روحیه و این مقاومت آهنین امام را دیدم، بریدم و دو تا سه ماه قهر کردم. حتی آن مرحمتی را که ماهانه میدادند، نگرفتم. البته بعد از سه ماه خدمتشان رفتم و عذرخواهی کردم و امام هم با بزرگواری پذیرفتند. تا اینکه خودم در درون سازمان به این نتیجه رسیدم که اینها نسبت به مسائل و مبانی مذهبی، آن پایبندی و اعتقاد اولیه را که ابراز میکنند، ندارند. در نتیجه از سازمان بریدم و اعلام کردم و رسما به آنها گفتم که من عضو نیستم. عضویتم را پس گرفتم و دیگر هم عضو سازمان نشدم. »هاشمی رفسنجانی هم در سفر به عراق با اشاره به عدم حمایت امام از سازمان مجاهین خلق به ایشان میگوید:«همه لغزیدیم، غیر از شما. »چنین تعبیری را آیتالله مطهری هم در سفر به نجف در دیدار با امام بهکار برد. با این حال سازمان مجاهدین قصد داشت در جریان سفر دعایی به مشهد، او را به ساواک لو دهد که این نقشه عملی نشد.
● مطهری و شریعتی
«مرحوم مطهری یکسری مسائل راجع به مرحوم شریعتی داشتند. بخشی را خدمت امام گفتند و بخشی را هم با دوستان مطرح کردند. امام امیدوار بودند که در جلسه مباحثه، مذاکره و مناظرهای که بین آقای شریعتی و منتقدانش برگزار میشود نوعی تعادل و توازن برقرار و ایجاد شود. »دعایی درباره رابطه امام با شریعتی هم میگوید:«امام در مناسبتی که خدمتشان رسیده بودم فرمودند شخصی را از تهران فرستادهاند که نظر مرا نسبت به آقای مطهری و آقای شریعتی عوض کند. کتاب مساله حجاب آقای مطهری را جلوی من گذاشت و گفت این کتاب جنوب تهران را بیحجاب کرد. من مطمئن بودم که آقای مطهری بیحساب و بدون تحقیق و مطالعه چیزی نمینویسد و این کتاب نه تنها جنوب تهران را بیحجاب نکرده بلکه شمال تهران را با حجاب خواهد کرد. در مورد آقای شریعتی کتاب اسلامشناسی ایشان را جلو من گذاشت و گفت مطالب این کتاب باعث انحراف جوانان شده است. من گفتم این کتاب قطور است، جاهای مورد نظر را علامت بگذارید. وقتی مطالعه کردم متوجه شدم که آقایان خلاف میگویند. آنطوری که آنها میگویند نیست و در حدی که آنها به آن انحراف میگویند، نیست. من دیدم که امام بدینگونه با دکتر شریعتی برخورد کردند و نوعی مظلومیت را به ایشان نسبت دادند. »دعایی یکی از روحانیون حاضر در مراسم تشییع دکتر شریعتی بود که با اجازه امام به دمشق رفت و میگوید گلایه امام از دانشگاهیانی که روحانیون را متهم میکردند و بعضی حوزهها و حوزویها که نمیتوانند با دقت بیشتری مطالب جدید را مطالعه کنند موجب شد آیتالله مصباح از مخالفت علنی خود با شریعتی خودداری کند. به روایت دعایی:«هر کس میخواهد نحوه برخورد امام رضوانالله علیه را با مرحوم شریعتی بررسی کند، میتواند متن سخنرانی ایشان را که پس از شهادت حاج آقا مصطفی در نجف ایراد شد و چند ماهی هم با ماجرای دکتر شریعتی فاصله نداشت، بازخوانی کند. ایشان در آن سخنرانی که خطاب به روشنفکران و روحانیون است و دعوت آنها به وحدت است، بدون تصریح و اسم بردن اما ابلغ من التصریح از حسن نیت و خدمت دکتر به اسلام و جامعه اسلامی یاد کردهاند و برخی از روحانیون را از برخورد تند با آن مرحوم بر حذر داشتهاند. البته از روشنفکران و مرحوم شریعتی هم گلایه کردهاند. »
● توقیف روزنامه اطلاعات
یک روز صبح در سال ۶۲ دعایی در دفتر کارش در روزنامه اطلاعات مشغول تنظیم تیترها بود که آقای انصاری از جماران زنگ زد و گفت که امام فرمودند تا اطلاع ثانوی اطلاعات چاپ نشود. آزردگی خاطر و ناراحتی امام مجال نمیداد دعایی تماس بگیرد یا برای توضیح به دیدار امام برود. امام به قدری ناراحت بود که حتی آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی هم نتوانستند با ایشان تماس بگیرند. دلیلش این بود که آن روز صفحات لایی روزنامه در منطقه تجریش و جماران توزیع نشده بود. آن روز در یکی از مطالب صفحات لایی روزنامه اشتباه چاپی فاحش و زشتی بهطور ناخواسته و تصادفی در یکی از کلمات عبارت «نظام مقدس جمهوری اسلامی» رخ داده بود که بهمحض اطلاع از وجود این اشتباه دستور جمعآوری تمام نسخههای لایی روزنامه داده میشود؛ «اما با وجود اینکه لاییهای اصلاح شده حاضر بود، به دلیل حساسیت منطقه تجریش و جماران شاید اصلاح شدهها را به آنجا نفرستاده بودند تا نکند یک وقت در لایی اصلاح شده هم نسخهای از همان قبلیها باشد. یا شاید به دلیل شلوغی و آشفتگی آن روز و نیز خلاف روال بودن این کار، رانندهها لاییهای جدید را به جای لاییهای قبلی به این منطقه نبرده بودند. این احتمال قویتر بود... ما معمولا برای دفتر امام روزنامه هر روز را با پیک میفرستادیم. به خاطر همین جریانات آن روز، روزنامه دیر از چاپ بیرون آمد. امام هنگام مطالعه دیدند که روزنامهها نیامده است. توصیه کردند که کسی برود روزنامه را بگیرد و بیاورد. وقتی از بیرون روزنامه را آوردند دیدند که روزنامهفروش فقط صفحههای رویی روزنامه را داده است. وقتی ما هم روزنامه را فرستادیم امام حساس شدند و این سوال برایشان پیش آمد که چرا روزنامهای که لایی ندارد چاپ شده است. یکی از مسوولان دفتر را به دنبال روزنامه فرستادند. آن فرد مسوول به تجریش آمده بود و دیده بود روزنامهها لایی ندارد. از آن طرف به اقدسیه رفته بود و دیده بود در آنجا هم لایی ندارد. اما وقتی به پایینهای شهر رسیده بود متوجه شد که روزنامههای اطلاعات با لایی توزیع شده است. امام ناراحت شدند و گفتند: چرا این روزنامه با این شکل به دست من میرسد و با روزنامههایی که در سطح شهر پخش میشود فرق دارد. تصادفا همان روز در قسمت لایی روزنامه، مطالبی از کتاب مباحث اقتصادی استاد مطهری نقل شده بود و امام قبلا دستور داده بودند که در این کتاب تجدید نظر شود. چون گفته شده بود که همه مطالبش از خود استاد نیست. این مطلب توسط همکاران روزنامه در سرویس اقتصادی به مناسبت سالگرد شهادت مرحوم مطهری چاپ شده بود.
تلقی امام این بود که ما کتابی را که به منظور بررسی تا اطلاع ثانوی ممنوع شده و نمیبایست چاپ شود چاپ کردهایم و تازه برای اینکه امام خمینی از این امر مطلع نشود لایی روزنامه را هم به دست ایشان نرساندهایم. حتی در منطقه وسیع شمیران و تجریش و اقدسیه پخش نکردهایم ولی در سطح کشور و بین مردم پخش کردهایم. امام تعبیر زیبایی کرد و گفت:من لنین نیستم که استالین یک روزنامه مخصوص او چاپ میکرد و میگذاشت جلویش و در سراسر شوروی روزنامه دیگری را منتشر میساخت. یک جایی من میبایست بایستم تا بدانند من بازی نمیخورم. البته امام با سعه صدری که داشتند وقتی بالاخره ما موفق شدیم نزد ایشان توضیح بدهیم، اجازه دادند که روزنامه از توقیف در بیاید. این واقعه تلخ ترین دوران خدمت من در روزنامه اطلاعات بود و دشمن هم علیالخصوص در خارج از کشور از این مساله خیلی استفاده کرد به طوری که من تصمیم به استعفا گرفتم. »استعفای دعایی مقارن شد با دستگیری برخی اعضای حزب توده و کنار کشیدن او میتوانست پیام دیگری را القا کند؛ به همین دلیل به امام پیغام داد که من تادبا بنای کنار کشیدن و رفتن دارم منتها این مساله باعث شده که مردد شوم. امام گفت:«شما باشید و اصلاح کنید. »دعایی از استعفا منصرف شده و اسناد بخشهای حروفچینی و تصحیح آن صفحات را به سید احمد خمینی جهت ارائه به امام میدهد. جلال رفیع، احمد ستاری و احمد شیرزاد از اعضای شورای سردبیری روزنامه اطلاعات هم نامهای برای امام فرستادند با این محتوا که دعایی از این قضیه مبراست. این توضیح هم داده شد که مطالب چاپ شده از کتاب استاد مطهری در روزنامه اولا جامع بوده چنانکه هم از بخشهای ضد کمونیستی و هم ضدسرمایهداری آن انتخاب شده و ثانیا آن مطالب از فصلی از کتاب برگزیده شده که انتسابش به مطهری قطعی است و ثالثا اگر میخواستند پنهانکاری کنند که در صفحه اول روزنامه تیتر آن را نمیآوردند. توقیف روزنامه اطلاعات در آخر هفته و حدودا سی و چند ساعت طول کشید!
منبع : روزنامه اعتماد ملی
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
اصفهان اسرائیل ایران حمله ایران به اسرائیل انفجار ایران و اسرائیل ارتش جمهوری اسلامی ایران دولت حسین امیرعبداللهیان جنگ ایران و اسرائیل جنگ دولت سیزدهم
زلزله سیل هواشناسی قتل تهران شهرداری تهران سیلاب فضای مجازی قوه قضاییه پلیس سازمان هواشناسی وزارت بهداشت
فرودگاه قیمت خودرو فرودگاه مهرآباد قیمت طلا بانک مرکزی خودرو بازار خودرو قیمت دلار ایران خودرو بورس دلار قیمت سکه
تلویزیون احسان علیخانی عمان سینمای ایران کتاب دفاع مقدس سریال تئاتر موسیقی
چین دانشگاه آزاد اسلامی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا غزه عملیات وعده صادق جنگ غزه روسیه وعده صادق حماس اسراییل سازمان ملل حزب الله لبنان
پرسپولیس فوتبال استقلال صنعت نفت آبادان لیگ قهرمانان اروپا بازی رئال مادرید لیگ برتر منچسترسیتی بارسلونا کشتی فرنگی سپاهان
گوگل هوش مصنوعی سامسونگ تلگرام تبلیغات فناوری اپل وزیر ارتباطات ناسا
سلامت دیابت چاقی پیاده روی درمان و آموزش پزشکی پزشک چای