شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا


دموکراسی، بستر دستیابی به انرژی(۲)


باید در نظر داشت كه ورود آمریكا به مسائل مربوط به منابع انرژی این منطقه به اوایل قرن بیستم ‏باز می گردد. در این دوره، دولت ایالات متحده آمریكا همكاری های گسترده ای را با دولت وقت ایران كه ‏در نزدیكی مرزهای شوروی قرار داشت، با هدف گسترش دستیابی به چاههای نفتی كشورهای شمالی، ‏آغاز كرد. این سیاست پس از این به دلیل وابستگی فزاینده اقتصاد این كشور به نفت فعال تر شد. در همین حال، نباید نادیده گرفت كه سیاست خارجی آمریكا همیشه و هم زمان از اصول آرمان گرایانه و ‏عمل گرایانه پیروی كرده است . آمریكا هم اكنون نیز ضمن پنهان نكردن علاقه مندی خود به منابع انرژی در ‏منطقه‎ ‎آسیای مركزی، خزر و قفقاز، دلایل حضور خود در این منطقه را گسترش دموكراسی در ‏جمهوری های تازه استقلال یافته، جلوگیری از گسترش تسلیحات كشتار جمعی از طریق تجارت ‏غیرقانونی اسلحه، حمایت از ثبات سیاسی و اقتصادی در منطقه و جلوگیری از منازعات قومی اعلام می ‏كند. باید اعتراف كرد كه ایالات متحده آمریكا در منطقه هم زمان هدف های مختلفی را دنبال می ‏كند و از تحولاتی كه در قفقاز نیز به دلایل ژتوپولتیک رخ می دهد، نمی تواند فاصله بگیرد، زیرا دولت های ‏قفقاز در همسایگی مستقیم كشورهایی هستند كه دیرزمانی است دارای منافع مشترك با آمریكا در ‏منطقه و متحد این كشور هستند. لزوم ایجاد ثبات در مسیرانتقال نفت از طریق قفقاز نیز، ضرورت ‏حضور بیشتر آمریكا درتحولات قفقاز را سبب شده است. ‏
با در نظر گرفتن علاقه آمریكا به نفت و گاز نباید از نظر دور داشت كه ثبات نسبی رژیم های در آسیای مركزی تا اندازه ای مرهون تلاش آمریكا برای دستیابی به منابع انرژی این منطقه ‏است. دولت های آسیای مركزی و قفقاز به نوبه خود از عامل نفت و گاز با بهره گیری از تجربه ‏كشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، هم برای توسعه اقتصادی خویش و گسترش روابطشان با ایالات ‏متحده و اروپا استفاده كرده اند و هم از این روابط در نظام روابط منطقه ای و برای ایجاد تعادل در ‏روابط با فدراسیون روسیه بهره گرفته اند. در حالی كه با گسترش فعالیت ناتو در حوزه های مختلف نظامی و حتی فنی و زیست محیطی در منطقه ‏كشورهای آسیای مركزی و حوزه خزر، وارد سیستم امنیتی غرب و ناتو شده اند و از این عامل برای تضعیف روسیه بسیار استفاده شده است، بعید به نظر می رسد كه ایالات متحده آمریكا علاقه مند ‏باشد كه روسیه به طور كلی آسیای مركزی را ترك كند، زیرا باید در نظر داشت كه آمریكا به نوعی از حضور روسیه در منطقه برای ایجاد تعادل در زمینه نفوذ چین و دیگر كشورهای منطقه ذی نفع است. ‏پیچیدگی روابط روسیه و چین به عنوان دو همسایه بزرگ و همراه بودن آن با كشمكش و ‏منازعه به بهره برداری از این امكان كمك می كند. روابط میان آمریكا، روسیه و چین در منطقه، به ویژه پس از واقعه یازده سپتامبر شكل ‏پیچیده ای از رقابت و همكاری را به نمایش می گذارد. پس از عملیات نظامی آمریكا در افغانستان، ‏سپس عراق و به رغم همكاری این كشور(چین) به همراه روسیه با آمریكا در مقابله با تروریسم، ‏حضور پایگاه های ایالات متحده و ناتو در مرزهای چین، موقعیت های چندین ساله این كشور از جمله ‏در چارچوب سازمان همكاری های شانگ های را تهدید كرده است. شرایط دوسال اخیر موجب هم گرایی بیشتر میان روسیه و چین شده است و چین امیدوار است ‏با تقویت سازمان همكاری های اقتصادی شانگهای و توجه ویژه ای كه در این دوسال به آن كرده است، ‏به هدف های مختلفی مانند همكاری گسترده تر با روسیه در مقابل یك جانبه گرایی، همچنین در حوزه ‏روابط دو جانبه، همچنین همكاری گسترده اقتصادی با كشورهای آسیای مركزی دست یابد و به این ‏وسیله دسترسی به منابع نفت و گاز منطقه را نیز تامین كند. در زمینه نقش اتحادیه اروپا در معادلات منطقه باید یادآور شد كه سیاستمداران این اتحادیه، قدرتی ‏سیاسی ـ جغرافیایی را متصور هستند كه نفوذ جهانی دارد. تلاش برای ایجاد ارتش اروپایی ‏و تمایل به ایجاد كنترل از سوی اروپا بر منابع انرژی اوراسیا و حوزه دریای مازندران در این زمینه ‏قابل تحلیل است.‏ اروپا برای گسترش نفوذ خود در منطقه، منشور انرژی اروپا راتصویب کرده است که قزاقستان هم به ‏آن پیوسته است. این امور، مقدمات لازم را برای همکاری فعال اقتصادی میان اتحادیه اروپا و ‏کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز فراهم کرده است.‏
واقعیت های جغرافیایی و اقتصادی نشان دهنده آن است که بزرگ ترین بازار در آینده برای محصولات منابع ‏انرژی خزر، بازار اروپا است. صرف نظر از حضور اروپا و آمریکا از طریق ناتو در سیستم امنیتی ‏منطقه، به همکاری های اقتصادی و سیاسی اروپا با کشورهای منطقه می توان به دیده مثبت نگریست.‏ برخی تحلیل گران معتقدند که اکنون خاور دور و اروپا برای آمریکا اهمیت کمتری دارند و ‏مرکز عمده رقابت های ژئوپولتیک منطقه ای میان خلیج فارس و دریای خزر و آسیای مرکزی است که دو ‏سوم منابع شناخته شده نفت جهان را در خود دارد. تلاش های آمریکا برای تسلط بر این منطقه از اوایل ‏دهه نود تاکنون، تحکیم حضور نظامی خود در خلیج فارس و واكنش شدید به تسخیر کویت از ‏سوی صدام حسین که تا پیش از آن مورد حمایت این کشور قرار داشت، عقد قراردادهای نظامی و ‏امنیتی با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در طول یک دهه گذشته، حمله به افغانستان، تحکیم ‏همکاری های نظامی و از این طریق بده بستان با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و ایجاد پایگاه های ‏نظامی در این منطقه، سپس تغییر جهت مبارزه با تروریسم و حمله به عراق برای ساقط كردن رژیم ‏صدام حسین و سرانجام اعلام منطقه آسیای مرکزی خزر و قفقاز به عنوان منطقه منافع حیاتی آمریکا، ‏همه حکایت از این واقعیت دارند که بخش جنوبی و مرکزی اوراسیا در رقابت های آینده ژئوپولتیک در ‏دنیا نقش برجسته ای یافته است.‏ آمریکا تلاش می کند باتمرکز بر عامل اصلی قدرت یعنی انرژی در این منطقه و تسلط بر تعیین مسیر خط ‏لوله انتقال آن، مهم ترین منطقه ژئوپولتیک معاصر را زیر نفوذ خود داشته باشد، روسیه و چین را ‏هم زمان مهار كند و امکان ایجاد هم گرایی و پیوستگی میان دو قدرت را کاهش دهد، از وابستگی ‏خطوط لوله نفتی به روسیه و ایران جلوگیری و ادامه برتری و رهبری خویش را در دنیا ‏تضمین كند. كشورهای دیگر منطقه مانند ایران، تركیه، پاكستان و هند نیز به ضرورت ‌وارد این بازی منطقه‌ای شده‌اند‏‏. ایران و تركیه از پیشینه روابط تاریخی و اشتراك های فرهنگی، سنتی، دینی و زبانی خود با این منطقه ‏بهره می‌برند و حضور آنها در منطقه آسیای مركزی و قفقاز به شكل بازگشت به حوزه تمدنی و ‏تاریخی‌شان نیز هست. در همین حال این دو كشور، همچنین هند و پاكستان دست به فعالیت های گسترده ‏اقتصادی در منطقه آسیای مركزی و قفقاز نیز زده‌اند. همه این كشورها به نوعی با موضوع منابع ‏انرژی در منطقه دست به گریبان هستند و از طریق روابط دوجانبه‌شان با كشورهای آسیای مركزی و ‏قفقاز، همچنین جایگاه آنها در معادله قدرت های بزرگ بر سر انرژی در این بازی تأثیر گذار هستند. ‏
منبع : نمایشگاه بین‌المللی