پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


تله فقر


تله فقر
قبل از پرداختن به موضوع کار کودکان باید اول ابعاد این پدیده را شناسایی کنیم. آیا کار کردن کودکان یک مساله اجتماعی است چرا و به چه دلیل.
نیاز نیست به گذشته دور اشاره کنیم. در همین دهه های گذشته تاریخ خودمان و مرور خاطرات پدرها و پدربزرگ ها، می شنویم که آنها هم در دوران کودکی خود کار می کردند و این یک فرهنگ بوده است. کار فرزندان در مناطق روستایی و کشاورزی هنوز هم یک امر رایج غیرمجرمانه است. در شهرها نیز رسم بر این بوده و هست که بچه ها در تابستان یا بعد از ساعات درس و مدرسه، مشغول به یک فعالیت اقتصادی می شدند. این فعالیت بیشتر از اینکه مربوط به مشکلات اقتصادی خانواده باشد یک مساله فرهنگی است و بر این تفکر استوار است که کودک راه و رسم کاسبی را یاد بگیرد و قدر پول را بیشتر بشناسد. این امر کمک می کند که کودک برای آینده کاری خود نیز آماده بشود. خانواده های بی شماری هستند که کودکان خود را در سر مزارع، کارگاه ها یا مغازه های خود به کار می گیرند. اما اصلاً از کی و کجا کودکان مساله اجتماعی شدند؟
دلایل متعددی را می توان برای مورد توجه واقع شدن امور کودکان ذکر کرد. اولین توجه بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد زیرا حین انجام جنگ سوءاستفاده های بی شماری چه در جنگ چه در انجام کارهای پشت جبهه از کودکان صورت گرفت که در نهایت موجب شد در سال ۱۹۴۸ در منشور حقوق بشر به حقوق کودکان نیز اشاره شود و اما دلایل اجتماعی اقتصادی دیگری نیز بر این امر تاثیر گذاشتند که می توان به این ترتیب از آنها نام برد.
▪ با پایین آمدن نرخ رشد زاد و ولد در کشورهای پیشرفته و سالخوردگی هرم جمعیتی آنان ارزش حفظ جمعیت جایگزین و تربیت کودکان بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
▪ تغییر در ساختار خانواده به شکل تک همسری یکی دیگر از دلایل توجه بیشتر به کودکان شد. زیرا خانواده محدود می شد به پدر و مادر و فرزندان.
▪ تلاش دولتمردان و جامعه شناسان برای برنامه ریزی های اجتماعی اقتصادی برای حفظ نظم و آینده نگری در برنامه های بلندمدت باعث شد تا به کودکان به عنوان یک نیروی جایگزین بیشتر توجه شود.
▪ همچنین رشد بالای جمعیت جوان کشورهای در حال توسعه و نگرانی در جهت مهار و کنترل این جمعیت و کمک گرفتن برای توسعه کشور باعث شده است کودکان بیشتر مورد توجه قرار بگیرند.
در این میان انسانی تر شدن رفتار های بشر نسبت به قرون گذشته نیز بی تاثیر نبوده است، تمام این عوامل به علاوه علل مشاهده نشده دیگری باعث شد که کنوانسیون حقوق کودکان در سال ۱۹۵۹ تهیه و تنظیم شود.
از این تاریخ به بعد مساله کار کودکان به این شکل معرفی می شود. براساس ماده ۳۲ کنوانسیون حقوق کودک «دولت ها باید حق کودک را در برخورداری از حمایت در برابر استثمار اقتصادی و کار کودکان که مانع یا مزاحم آموزش آنان است یا به بهداشت و تحول اجتماعی، اخلاقی، فیزیکی، روحی و ذهنی کودکان آسیب می رساند، به رسمیت بشناسند و...» به شکلی دیگر در تارنمای انجمن حمایت از کودکان کار، منظور از کار کودک آن نوع کاری عنوان شده است که مانع تحصیل و برخورداری از سیر امکانات اولیه رشد فردی و اجتماعی او شود. نوعی از کار که غالباً با بهره کشی همراه است. کودکان کار شامل کودکانی هستند که پیش از رسیدن به سن قانونی کار، ناگزیر وارد بازار کار شده و درآمد خانواده وابسته به کار آنان است. و از اینجا است که مساله اجتماعی آغاز می شود. حتماً الان یاد کودکان بی شماری می افتید که به شکل فروشنده در خیابان دوره تان کرده اند و این که کدام یک از این کودکان دچار فقر فرهنگی بوده اند یا فقر اقتصادی، آمار دقیقی از مساله در دسترس نیست. اصلاً در مورد کار کودکان آمار دقیقی نیست زیرا اکثر آمار ها محدود می شود به دوره گردهای شهری که در خیابان ها پرسه می زنند، در حالی که تعداد زیادی از کودکان در کارگاه های آشکار و مخفی اطراف شهر مشغول به کار هستند.
جدای از ناهمسانی های حقوقی و قانونی که در مورد سن کار کودکان در سازمان ها و نهادهای متولی این امر در کشور ما وجود دارد این غیرقانونی بودن کار کودکان خود باعث می شود بیشتر مورد بهره کشی قرار بگیرند. این بهره کشی ها شامل دستمزد پایین، کار پرخطر، عدم بهره مندی از خدمات اجتماعی و بیمه، استفاده از آنها در کارهای فیزیکی سخت و مشاغل سیاه و عدم تامین در برابر بیماری های شغلی و بهداشتی و... است.
این وقایع اصلاً در حدی نیست که بخواهیم با کار کودکان در زمان گذشته به عنوان شاگرد و پادوی دکان ها مقایسه کنیم . اتفاقی که الان رخ می دهد استفاده از کودکان در مشاغل سیاهی همچون جمع آوری زباله، فروش مواد مخدر، کار در کارگاه های آجرپزی و بلورسازی، تکدی گری در قالب فروش آدامس، فال و دعا و... است. کار کردن کودکان در این گونه مشاغل علاوه بر آسیب های جدی که بر جسم و روح شان می گذارد به علت از دست دادن فرصت های آموزشی و شغلی مناسب آنها را در دام فقر می اندازد و در بزرگسالی نیز چاره یی جز دست و پنجه نرم کردن با فقر ندارند و کودکان ایشان نیز به همین سرنوشت دچار می شوند. این کودکان چه در همین سنین و چه در بزرگسالی در معرض انجام اعمال بزهکاری هستند. شاید این پدیده ها در سایر کشورهای دیگر نیز مشاهده شود اما آن وقت مساله می شود که از حد نرمال خود تجاوز کند.
در کشور ما به علت جوان بودن جمعیت و برخورداری از درصد بالای افراد زیر ۱۸ سال؛در کنار نرخ بالای بیکاری و جمعیت ۲/۹ میلیون نفر فقیر مطلق این پدیده به یک مساله نگران کننده اجتماعی تبدیل شده است.
فرید میرموسوی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید