جمعه, ۲۳ آذر, ۱۴۰۳ / 13 December, 2024
مجله ویستا


دسته های سیاه بازی در اراک


دسته های سیاه بازی در اراک
نمایش تخته‌حوضی یا سیاه‌‌بازی یکی از نمایشهای اصیل ایرانی است که اصل و ریشه آن به دوران صفویه باز می‌گردد. این گونة نمایشی به دلیل آنکه در بین مردم ریشه دواند، از اقبال عموم مردم برخوردار بوده است. بدیهه‌سازی و بدیهه‌سرایی محور اصلی این نوع نمایش بود. اغلب رقص و آواز نیز در آن اجرا می‌شده است.
متن مکتوب و نوشته‌شده‌ای در سیاه‌بازی وجود ندارد و هر بازیگری در حول و حوش نقشش به صورت فی‌البداهه ایفای نقش می‌کند.
موضوعات نمایشی اغلب اخلاقی است. وقایع تاریخی، افسانه‌ها و انتقادات اجتماعی نیز در سیاه‌بازی کارکرد موضوعی دارد.
شخصیتهای اصلی این نمایش عموما‌ً نشانگر طبقات اجتماعی هستند. «سیاه» غلام یا نوکری است که هجو و مسخره می‌کند و در عین زیرکی و باهوشی، برخلاف چهره سیاهش قلبی پاک و بی‌آلایش دارد. سیاه لودگی می‌کند و اغلب اربابش را دست می‌اندازد. او را می‌توان به نوعی نمایندة مردم دانست.
«ارباب (حاجی)» در سیاه‌بازی، مردی خسیس، بداخلاق، مغرور و خودبین است. زود عصبانی می‌شود و در عصبانیت تصمیمهای احمقانه‌ای می‌گیرد. اهل تقلب و فریبکاری است. ظالم و بی‌رحم است.
در سیاه‌بازی هجو و مضحکه اساس کار است. این نمایش در محلها و مکانهایی اجرا می‌شده است که امکان تماشای آن برای مردم به بهترین نحو صورت پذیرد. در مجلسهای شادی اعیان و اشراف ـ‌ همچون عروسی و ختنه‌سوران ـ محل بازی تکه‌ای از فرشهای نفیس در گوشه‌ای از تالار وسیع خانه بوده است. در قهوه‌خانه‌ها، صحنة اجرا، تختهای چوبی بوده که در صحن بزرگ و سربستة قهوه‌خانه برپا می‌شد. در خانه‌های مردم، صحنه تختهای چوبی بود که بازیگران روی حوض وسط حیاط می‌بستند و بر روی آنها هنرنمایی می‌کردند. از همین روست که به این گونة نمایشی «تخته‌حوضی» یا «روحوضی» نیز گفته می‌شد.
گروه نمایشهای شادی‌آور به «دسته» یا «عده» معروف بودند. کسی که در شکل‌گیری و نظم و نسق بخشیدن به دسته و سرپرستی آن انجام وظیفه می‌کرد، سردسته یا سرعده نامیده می‌شد. اصولا‌ً هر دسته‌ای به نام سردسته آن شناخته می‌شده است. اغلب اوقات «سیاه‌بازان» پس از سالها تجربه و کار در دسته‌های دیگر، خود دسته‌ای را جمع می‌کردند و علاوه بر سیاه‌بازی، سردسته نیز می‌شدند.
او‌ّلین دستة سیاه‌بازی که در اراک تشکیل شده است، دستة «حاج قربان» است که زمان دقیق شروع به کار این دسته مشخص نیست. ولی این دسته به طور یقین در دهة بیست فعالیت داشته است.
حاج قربان ابراهیمی‌تبار فرزند محمدباقر از بستگان نزدیک خاندان معروف شهنازیها بود. کمانچه و تار و سه‌تار را نیک می‌نواخت و صدایش نیز پ‍ُر بدک نبود. جثه‌اش نسبتا‌ً کوتاه و چاق و گونه‌هایش برافروخته بود. وی مرد توانگری بود و در منزل بزرگش مال و حشم بسیار و صندوقچه‌ای انباشته از نقدینه داشت. با استادان موسیقی معاصر خود معاشرت می‌کرد و درویش‌خان، یکی از تارهایش را به وی هدیه کرده بود. زمانی که اراک به اشغال متفقین درآمد، چند سرباز هندی او را به خارج شهر دعوت کردند و ناجوانمردانه به قتلش رساندند. حاج قربان، به تحقیق، یکی از قربانیان بی‌گناه جنگ خانمانسوز دوم است.
حاج قربان هنرمند مهربان و خونگرمی بود و هنرش را در اختیار مردم می‌گذاشت. اهالی شهر او را دوست داشتند و پایگاه عزت و احترامش در میان مردم، از این حراره (قول، تصنیف) کودکان، به درستی معلوم می‌شود: حاج قربان ساز و کمانچه‌ات قربان!»۱
حاج قربان به جز سرعده‌ای، نوازندگی دسته را نیز عهده‌دار بوده است.
نقش سیاه دستة او را «محمود میرزایی» (محمود سیاه)، نقش ارباب را «نوروز گله‌دار» و گاهی «رحمان میرزایی» برادر «محمود سیاه» بازی می‌کرده‌اند. این دو نفر (نوروز و رحمان)، نقشهای دیگری نیز همچون شاه و وزیر، عهده‌دار بوده‌اند. از دیگر اعضای دسته می‌توان از «عباس خمستان»‌ (عباس مسل‍م) و پسر رحمان میرزایی (رضا) که زن‌پوش بوده۲ نام برد. «شعبان نادعلیان» (شعبان مطرب) نیز ضرب‌گیر دستة حاج قربان بوده است.
پس از فوت حاج قربان، شعبان نادعلیان اعضای دستة حاج قربان را دعوت می‌کند و خود دسته‌ای را تشکیل می‌دهد و شروع به اجرای نمایشهای سیاه‌بازی می‌کند. خود او جز سرعده‌ای همچنان به ضرب‌گیری ادامه می‌دهد.
همزمان با دستة شعبان مطرب، دو دستة دیگر هم در اراک فعالیت می‌کردند و با یکدیگر رقابت داشتند. دستة «کربلایی خلیل زنجیردار» و دستة «حسین عبدلی» (حسین جیگری).
در دستة حسین جیگری، «ابراهیم شریعتی» (ابراهیم خندان)، سیاه‌باز، «رضا تیموری» شاه‌پوش، «احمد خندان» جوان‌پوش، «هوشنگ دولتشاهی»‌ نقشهای متفرقه و «ابراهیم طاهری» زن‌پوش و کوزه‌باز۳ و «احمد علی‌خانی» ویولن‌زن دسته بوده‌اند. دستة کربلایی خلیل زنجیردار از اعضای ثابتی برخوردار نبوده است و اغلب نقش‌آفرینان را از تهران به اراک دعوت می‌کرده است. کسانی همچون «حسین تهرانی» و «اسماعیل خیام» که سیاه‌باز دسته بوده‌اند.
پس از مرگ حسین جیگری ـ در حدود سال ۱۳۴۷ شمسی‌ـ «ابراهیم خندان» دستة او را سازماندهی کرده و «جواد حریری» در نقش ارباب و حاجی‌پوش و «حاج علی صفری» (ناصر شرایی) ضرب‌گیر و الاغ‌سوار۴ را به جمع دسته راه می‌دهد.
دستة دیگری که در اراک به سیاه‌بازی مشغول بوده و هم‌اکنون نیز فعالیت می‌کند، دستة «اسماعیل حرم‌آبادی» است. اسماعیل حرم‌آبادی در روستای ملک‌آباد اراک در سال ۱۳۷۱ قمری متولد شده است و در حدود چهل سال پیش با نمایش «رشید خان» او‌ّلین بار عهده‌دار نقشی می‌شود. شروع کار او با دستة شعبان مطرب بوده و به سبب موفقی‍ّت و تبح‍ّر او در شاه‌پوشی، همواره در همین قالب مانده است.
اسماعیل حرم‌آبادی در حدود ۲۵ سالگی اولین دستة سیاه‌بازی خودش را تشکیل می‌دهد. اعضای این دسته عبارت بودند از: سیاه‌باز «حسین طلایی» که ساکن روستای گیلی اراک بود، ارباب‌پوش «وجیه‌الله خورشیدی»، جوان‌پوش و ویولن‌زن «داوود فرزاد»، س‍ُرنانواز و نقش‌پوش «حسینعلی جعفرخانی»، نقش‌پوش «عباس جعفرخانی»، ضرب‌گیر و نقش‌پوش «حمزه علی‌دادی»، زن‌پوش «سعید پناهی» و شاه‌پوش «اسماعیل حرم‌آبادی».
این دسته حدود پنج سال فعالی‍ّت می‌کند و پس از آن اسماعیل حرم‌آبادی دستة دیگری را تشکیل می‌دهد. «محمود شیرمحمدی»‌ و «عباس لک» سیاه‌باز، «ابراهیم حرم‌آبادی» (برادر اسماعیل) ارباب‌پوش، «اسماعیل حرم‌آبادی» شاه‌پوش، «ناصر باقری» نقش‌پوش و ضرب‌گیر و دهل‌نواز، «عباس شادمانی» نقش‌پوش و ویولن‌زن، «مجتبی شادمانی» نقش‌پوش و ضرب‌گیر و «رضی‌الله رضایی» نوازندة قره‌نی از اعضای دستة دوم بوده‌‌اند.
سیاه بازی از آن چنان اقبال عمومی برخوردار می‌شود که حتی در روستاهای اراک و شازند نیز هنرمندان عاشقی پرورش می‌یابد که هر کدام از آنان در تاریخ هنر ریشه‌دار این مرز و بوم همچون ستاره‌های درخشان نورافشانی می‌کنند. برای آشنایی با دسته‌های سیاه‌بازی روستایی به معرفی آنان می‌پردازیم.
دستة سیاه‌بازی «لوطی حسن» را می‌توان نسل اول سیاه‌بازان منطقة شراء (خنداب) دانست. نقش سیاه‌دسته را خود لوطی حسن به عهده داشته است و متأسفانه با تمامی تلاشی که انجام شد، بقیة افراد دسته شناسایی نشدند.
نسل دوم دستة سیاه‌بازی در منطقة شراء که همگی اعضای دسته از فرزندان ذکور لوطی حسن بوده‌اند، دستة «نایب اکبر» بوده است. نایب اکبر س‍َر‌د‌َسته و سیاه‌باز دسته بوده است و «عبدالمراد»، «مسلم»، «مصیب» و «حسین جان»‌ بقیة اعضای دسته بوده‌اند.
نسل سوم و آخرین دستة سیاه‌بازی در شراء، دستة «احد ناطقی» است. این دسته که از اهالی روستای جاورسیان بوده‌اند، دستة کاملی بوده و سردسته و شاه‌پوش آن «احد ناطقی» است. دیگر اعضای دسته عبارت بوده‌اند، از: «علی‌رضا ناطقی» (برادر احد) در نقش سیاه، «ابراهیم رستمی» و «حاج‌علی جعفری» وزیر‌پوشان، «مرتضی ثامنی» زن‌پوش، «مصیب مرجانی» نقشهای متفرقه و «عزیز ثامنی» ویولن‌زن.
یکی دیگر از دسته‌های روستایی، دستة قدمگاهیها یا دستة «محمدمهدی خدک» است. این دسته نیز دستة کاملی بوده و در حدود سیزده سال در اراک و روستاهای آن فعالی‍ّت کرده است.
محمد‌مهدی خدک سردسته و شاه‌پوش، فرزند یعقوب در دهم دی ماه سال ۱۳۱۹ شمسی در روستای قدمگاه شازند به دنیا آمد. او پس از آشنایی با ابراهیم خندان در تهران وارد دستة او و مشغول بازی در نقش شاه‌پوشی می‌شود و در حدود سال ۱۳۴۱ که به زادگاهش می‌رود، با شش نفر دیگر از اهالی قدمگاه دسته‌ای را تشکیل می‌دهد.
«محمد‌باقر بختیاری» (سیاه‌باز)، «محمدباقر عباسی» (نقش‌پوش)، «سلطان‌علی کرمی» (نقش‌پوش و س‍ُرنانواز)، «عین‌الله امیدی» (ضرب‌گیر)، «عرب‌علی قمری» (نوازنده س‍ُرنا، کمانچه و ویولن) و «عجم‌علی قمری» (ضرب‌گیر) از اعضای ثابت دستة قدمگاهیها بوده و «ابراهیم طاهری»، «صداقت»، «مرتضی»، «رمضان»، «محسن» معروف به محسن افسانه و «اکبر مبارک‌آبادی» نقش زنان را در نمایشهای سیاه‌بازی آن دسته عهده‌دار بوده‌اند.
یوسف نیک فام
پی‌نوشت:
۱ـ مرتضی ذبیحی دنباله تاریخ اجتماعی اراک، اراک، پیام دیگر، چاپ اول، پاییز۸۱، ص ۲۱۹‌ـ ۲۱۸.
۲ـ در سیاه‌بازی مردان لباس و آرایش زنانه داشتند و نقش زنان نمایش را بازی می‌کردند.
۳ـ رقاصی که با کوزه می‌رقصد.
۴ـ الاغ‌سواری مضحکه‌ای بوده که همراه خوانندگی اجرا می‌شده است.
منبع : سورۀ مهر