جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

آفت و اصلاح حوزه ها در نگاه مطهری


آفت و اصلاح حوزه ها در نگاه مطهری
شاید یکی از علل یا عواملی که روحانیت تشیع را در یکصد سال اخیر از جهات معرفتی به انزوا کشانده بی توجهی به معارف برون حوزوی یا بهتر است بگوییم برون دینی است. هر چند روحانیت شیعه پس از عصر مشروطیت در مبارزات و موضع گیری ها در زمان خود حضور داشته ولی با فکرها و فلسفه های جدید ارتباطی وثیق برقرار نکرده است. لهذا دستاوردهای علوم حوزوی، به ویژه در مسائل اجتماعی و سیاسی کاربردی چندان نداشته است. پس از پیروزی انقلاب در پی مسائل و شبهاتی که پیرامون جمهوری اسلامی و فلسفه سیاسی این حکومت مطرح بود، لاجرم دانش های برون حوزوی، به ویژه در مسائل انسانی تا حدودی در حوزه ها راه یافت و از این لحاظ سطح حوزه ها با آنچه پیش از انقلاب اسلامی بود، تغییر کیفی کرد.
شهید مرتضی مطهری از معدود عالمانی بود که دو دهه پیش از انقلاب مسیر معرفتی خود را از آنچه در حوزه ها رایج بود، جدا کرد و با حفظ همان اصولی که آموخته بود، چه در فلسفه صدرایی و چه در کلام سنتی، در پی شناخت فلسفه های جدید برآمد. یقیناً آنچه مطهری از دانش نوین آموخته بود، هم در فلسفه اخلاق و هم در فلسفه کلام و نیز در فلسفه فقه او تاثیر شایانی داشت، به گونه یی که استاد این تاثیر را به عنوان یک اصل معرفتی بیان می کند؛
فقیه و مجتهد کارش استنباط و استخراج احکام است، اما اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح جهان بینی اش، در فتواهایش زیاد تاثیر دارد. اگر فقیهی را فرض کنیم که همیشه در گوشه خانه یا مدرسه بوده و او را با فقیهی مقایسه کنیم که وارد جریانات زندگی است، این هر دو نفر به ادله شرعیه و مدارک احکام مراجعه می کنند، اما هر کدام یک جور و به یک نحو به خصوص استنباط می کنند. اگر کسی فتواهای فقها را با یکدیگر مقایسه کند و ضمناً به احوال شخصیه و طرز تفکر آنها در مسائل زندگی توجه کند می بیند که چگونه سوابق ذهنی یک فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتواهایش تاثیر داشته به طوری که فتوای عرب بوی عرب می دهد و فتوای عجم بوی عجم، فتوای دهاتی بوی دهاتی و فتوای شهری بوی شهری. (ده گفتار، صص ۱۰۰ و ۱۰۱)
مطهری از آنجا که درد تحجر و عقب ماندگی را سخت احساس کرده بود و نیک می دانست یکی از آفت های بزرگ حوزه ها تحجرگرایی یا عوام زدگی است در پی شکستن پاره یی از ساختارها برآمد. ابتدا این درد را این گونه اظهار می کند؛هر جامعه یی نیز یک نوع آفت مخصوص به خود دارد. آفتی که جامعه روحانیت ما را فلج کرده و از پا درآورده است، عوام زدگی است. عوام زدگی از سیل زدگی، زلزله زدگی، مار و عقرب زدگی بالاتر است. (نقل از حوزه و روحانیت، ص ۹۴)
مطهری نیک می دانست اگر حوزه های علمیه به همراه زمان جلو نیاید و خطر تحجر آن را فرا بگیرد جامعه مسلمین به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد. درد استاد این بود که حوزه ها به دنبال چیزهایی هستند که در این روزگار هیچ ضرورتی ندارد و دنبال چیزی نیستند که در این روزگار ضرورت دارد. به تعبیر ایشان؛
حوزه های علمیه ما اگر از محدودیت های مصنوعی که خود برای خود به وجود آورده اند، خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانی جدید به احیای فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را تکمیل نمایند و به پیش سوق دهند می توانند از این انزوای حقارت آمیز علمی خارج شوند و کالاهای فرهنگی خود را در زمینه های مختلف معنوی، فلسفی، اخلاقی، حقوقی، روانی، اجتماعی و تاریخی با کمال افتخار و سربلندی به جهان دانش عرضه نمایند. (پیرامون جمهوری اسلامی، صص ۳۱ و ۳۹)
یکی از موانع مهمی که جلوی رشد حوزه ها قرار دارد، از نگاه مطهری فقدان یک نهاد شورای فقاهتی است و اینکه هر مرجع و مجتهدی جدا از مرجع و مجتهد دیگر به استنباط و اجتهاد بپردازد. در دنیای پیشرفته علمی کار فردی در عرصه دانش تا حدودی از میان رفته و برنامه های علمی و تحقیقاتی شکل جمعی و شورایی به خود گرفته است. علم اجتهاد از آنجا که هر روز با مسائل جدید مواجه است و با زندگی مسلمین ارتباط دارد نمی تواند از افکار و اندیشه یک نفر برخیزد. ده ها رساله عملیه از ده ها مرجع دور از هم جز تشتت و سردرگمی مردم چیزی در پی ندارد. فی المثل مسلمانی که در حج با مشکلی مواجه می شود و تابلوی چندین و چند بعثه را برای پاسخگویی می بیند و با چند پاسخ روبه رو می شود، گیرم که از مرجع خود فتوا بگیرد ولی در نهایت دو برادر مسلمان با دو عمل مختلف هستند که در شورای مرجعیت چنین اتفاقاتی رخ نمی دهد.
استاد مطهری دو راه روشن برای حل این مشکل پیش رو داشت؛ یکی تخصصی کردن علوم حوزه و دوم شورایی کردن اجتهاد. در مورد اول، استاد به اسلوب جدید که باعث ترقی علوم شده است، توجه داشت.
«در همه علوم دنیا از طب، ریاضیات، حقوق، ادبیات، فلسفه، رشته های تخصصی پیدا شده که آن رشته ها را ترقی داده است.»
بعداً می گوید؛ «علما باید آن پیشنهاد متین و مترقی را عمل کنند، رشته های تخصصی به وجود بیاورند و مردم هم در تقلید تبعیض کنند همان طوری که در رجوع به طبیب تبعیض می کنند... متاسفانه در میان ما هنوز نه تقسیم کار و تخصصی پیدا شده، نه همکاری و نه همفکری. بدیهی است که با این وضع انتظار ترقی و حل مشکلات نمی توان داشت.»
ایشان همچنین در مورد شورای فقاهت می گوید؛
«اگر شورای علمی در فقاهت پیدا شود و اصل تبادل نظر به طور کامل جامه عمل بپوشد گذشته از ترقی و تکاملی که در فقه پیدا می شود بسیاری از اختلاف فتواها از بین می رود. چاره یی نیست، اگر مدعی هستیم که فقه ما نیز یکی از علوم واقعی دنیاست باید از اسلوب هایی که در سایر علوم پیروی می شود، پیروی کنیم. اگر پیروی نکنیم معنایش این است که از ردیف علوم خارج است.»
(ده گفتار، صص ۱۰۲ و ۱۰۶)
ممکن است سوال شود چه عاملی باعث شد استاد مطهری اینچنین باز بیندیشد و حوزه ها را در مدار نقد علمی و عملی قرار دهد. باید گفت؛
۱) مطهری در حوزه ها تحصیل کرده بود ولی در قالب حوزه ها نمانده بود.
۲)مطهری سری به دنیای بیرون داشت و مکاتب و فلسفه های رایج را تا می توانست درنوردید.
۳)نگاه مطهری به دین یک نگاه عقلگرایانه بود. او نسبت به پیرایه هایی که به دین بسته بودند، رنج می برد و از دستگاه و سازمان روحانیت انتقاد داشت. و نیز از روشنفکران دین نشناخته و روحانیون زمان نشناخته در رنج بود.
۴) مهم ترین ویژگی استاد مطهری استقبال علمی از شبهاتی است که بر دین وارد می شد. هیچ گاه کسی را تکفیر نمی کرد و بر کسی خشم نمی ورزید و هیچ گاه علیه کسانی که مکتب الحاد را ترویج می کردند، فتوای تکفیر صادر نکرد. در جواب آنان روش رئالیسم را نگاشت. شاید نخستین عالمی که در این سده اخیر حقوق طبیعی انسان و حقوق بشر را مطرح کرد این عالم نامدار بود. دریغ و درد اینکه راهش تداوم نیافت.
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
محمدتقی فاضل میبدی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید