چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


بازیگردانی مقوله پیچیده ای است


بازیگردانی مقوله پیچیده ای است
همکاریهای اخیر پیام دهکردی با کمال تبریزی، بخصوص درسریال «شهریار» مهمترین عامل گفتگوی ما با او بود. او را بیشتر به عنوان یک بازیگر تئاتر می شناسند اما ظاهراً کم کم او در حال تبدیل شدن به یکی از عوامل سریالها و فیلمهای کمال تبریزی است و البته در فعالیتهای اخیرش نشان داده که به جز یک مدرس خوب، بازیگر و بازیگردان توانمندی هم هست. دهکردی، بازیگر شخصیت «ابوالقاسم شیوا» در مجموعه «شهریار» است که مسؤولیت بازیگردانی در این سریال را هم به عهده دارد.
▪ آقای دهکردی، شما را بیشتر به عنوان یک تئاتری می شناسند، ولی ظاهراً فعالیتهای اخیرتان، به عنوان بازیگردان و مسؤول انتخاب بازیگران، این ذهنیت را عوض کرده است. این روزها هم که شاهد هنرنمایی شما در سریال «شهریار» به عنوان بازیگر و بازی گردان هستیم. این سومین همکاری شما با کمال تبریزی است، از برقراری این تفاهم و ادامه همکاریها بگویید.
ـ بله، همان طور که گفتید بعد از «یک تکه نان» این دومین همکاری من با کمال تبریزی است. برای سریال «شهریار» هم از طریق حبیب رضایی برای بازیگردانی سریال و البته بازی در آن به آقای تبریزی معرفی شدم از این رو بود که همکاریها ادامه پیدا کرد.
▪ بازی کوتاهی هم در فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» داشتید؟
ـ بله، این کار، سومین همکاری من با کمال تبریزی بود. ایشان از من خواستند که در این فیلم، سمت بازیگردانی و ایفای یکی از نقشها را داشته باشم، ولی چون این پیشنهاد، با سفر آموزشی من به لهستان مصادف بود، فقط توانستم حضور اندکی داشته باشم که برایم غنیمتی بود.
▪ خوشبختانه حضور شما در این دو سه کار، متفاوت و دوست داشتنی بوده است. اینها انتخاب خودتان بوده یا عوامل دیگری در آن دخیل بوده اند؟
ـ طبیعتاً این همکاریها و این نقشهای به قول شما «متفاوت»، اتفاقی نبوده است. قطعاً فکری پشت هر کدام بوده است. خود من علاقه مندم پا در وادیهایی بگذارم یا نقشهایی را بیازمایم و خودم را محک بزنم که به کارهای قبلی ربطی نداشته باشد، هرچند خیلی کوتاه باشد. مجموعه این عناصر، دست به دست هم داده تا این نقشها متفاوت باشند که بخشی از آن، انتخاب خودم بوده و بخشی هم انتخاب آقای تبریزی بوده است.
▪ خوشبختانه چند سالی است که مقوله بازیگردانی در سینما و تلویزیون مورد توجه قرار گرفته و طی این مدت، تعریفهای زیادی از آن شنیده و خوانده ایم. تعریف شما به عنوان یک بازیگردان از این مقوله چیست؟
ـ پاسخ به این سؤال، فرصت مغتنم و زمان مجزایی را می طلبد، اما در این مجال اندک می توانم توضیحی صریح و کوتاه درباره این مقوله داشته باشم.«بازیگردان»، هدایت بازیگر برای رسیدن به نقش مورد نظر را برعهده دارد. حالا این که این هدایت با چه شیوه ای باید اتفاق بیفتد و بازیگردان چه راهی را باید طی کند تا بازیگر برای رسیدن به نقش مطلوب آماده شود، البته بحث مفصلی است. اما چیزی که مسلم است هدایت کردن بازیگر برای رسیدن به نقش باید بر اساس ایده و خواست، نگاه و قرائت کارگردان باشد و در واقع بازیگردان باید در خدمت ایده های کارگردان حرکت کند و چیزی را از جنس بازیها به دست بیاورد که کارگردان آن را می خواهد در نهایت خروجی کار بازیگردان باید مورد تأیید کارگردان باشد، نه چیزی که خودش آن را دوست دارد. اصولا بازیگردانی، کاری دشوار و بسیار تخصصی است، هر چند متأسفانه گاهی در سینما و تلویزیون ما، بازیگردانی با دیگر پستها اشتباه گرفته می شود، در حالی که این طور نیست. بازیگردانی، دانش بالا و تجربه زیادی را می طلبد. بازیگردان می تواند بازیگر باشد یا نباشد، ولی در نهایت باید توانایی هدایت بازیگر را داشته باشد. در یک کلام، بازیگردانی مقوله پیچیده ای است.
▪ با توجه به اینکه احتمالا بازیگردان در حین کار، ایده های شخصی اش را هم در کار دخیل می کند، چگونه می شود به این تفاهم و رابطه دو سویه رسید؟ اساساً یک بازیگردان چقدر می تواند مستقل عمل کند؟
ـ ببینید وقتی یک کارگردان به سراغ یک بازیگردان می رود، بدون شک از جنس کار او مطلع است. بنابراین این آدم زمانی که به گروه ملحق می شود در حوزه کاری اش بدون شک استقلال دارد. او هدایت کننده بازیگر و بازیگر خلاق نقش است. این نقش برای کارگردان اجرا می شود و کارگردان است که می گوید: مثلاً این لبخند اینجا خوب است ولی کمی بیشتر شود، این حرکت دست اضافه است و باید حذف شود و... و این نمی شود مگر با تفاهم بین کارگردان و بازیگردان.
▪ حالا این مقوله بازیگردانی، درکشور ما چه جایگاهی دارد وچه نگاهی نسبت به آن وجود دارد؟ آیا ضرورت دارد نسبت به این رشته، نگاه حرفه ای تری به وجود بیاید؟
ـ همان طور که می دانید مقوله بازیگردانی در کشور ما بسیار نوپاست ولی به نظر من اتفاق ارزنده و مبارکی است. بخشی از آن را از بعد شرایط تولیدی کارهای تلویزیونی می گویم، به خاطر بسیاری از ضیق وقتها، حجم بالای کار و مشکلاتی که به دلیل آن، کارگردان فرصت ندارد که با بازیگر کلنجار برود و بازیگردان می تواند به خوبی این مشکل را حل کند. در سینما هم همینطور است. به نظر من بازیگردان می تواند عنصر خوبی برای سینما و تلویزیون ما باشد. البته خوشبختانه چند سالی است که این اتفاق افتاده است. اما مسیرهای انحرافی در هر جریانی وجود دارد و همین مسیرها در همین چند ساله باعث شده بسیاری از بازیگرها و شاید خیلی از کارگردان ها تمایلی به این کار نداشته باشند. خیلی از بازیگران ما اعتقادی به بازیگردان ندارند و معتقدند که کارگردان آنها را هدایت می کند. به نظر من علت اصلی این قضیه در یک جاست و آن هم نبود یا کمبود دانش و علم بازیگردانی است. نگاه به مقوله بازیگردانی در کشور ما باید تخصصی تر شود.
▪ مقوله بازیگردانی در کشورهای پیشرو، در سینمای اروپا وهالیوود چه جایگاهی دارد وچگونه به آن نگاه می کنند؟
ـ در آنجا هم این تنوع و گوناگونی وجود دارد. درآنجا هم خیلی از کارگردانها بازیگردان ندارند اما کارهایی را هم می بینیم که نه تنها بازیگردان دارد بلکه بازیگر، یک مربی شخصی هم دارد. این بحث تخصصی درآنجا تا این حد پیش رفته است.
▪ اگر موافق باشید برویم سراغ سریال شهریار. شما در این کار از یک نابازیگر، یک «شهریار» ساخته اید، از هدایت «اردشیر رستمی» در این کار صحبت کنید؟
ـ باید از «اردشیر رستمی» برای قبول این نقش تشکر کرد. او مشقتهای زیادی را برای خلق شخصیت «شهریار» متحمل شد. همین که یک آدمی که زندگی آرام وآزادی دارد، بیاید و یک سال تبعید شود سخت است. شهریار کار بسیار نفس گیر وسختی بود. به نظر من اولین قدم که همانا انتخاب اردشیر رستمی برای این نقش شهریار بود بسیار درست برداشته شده است. او بهترین گزینه بود، چون هم شباهتهای ظاهری و فیزیکی به جوانی استاد شهریار را دارد، هم به لحاظ فرم صورت، حالت چشمها و تن صدا و هم لحن و... شبیه مرحوم شهریار است. مورد دیگر این است که اردشیر رستمی یک آذری است وبه خاطر همشهری بودن با شهریار محبتی از او در دل دارد و او را خوب می شناسد. او اهل شعر است و شعر را بسیار خوب می شناسد خصوصا شعر خطه آذربایجان را. همه این عوامل امتیازهای مثبتی است که در این فرد وجود داشت. حالا می ماند بحث هدایت این نابازیگر که همه اینها باید کانالیزه بشود و به جایی برود که من و آقای تبریزی و نقش می خواستیم. همان طور که گفتم کار بسیار سخت و دشواری بود و من در طول کار تمام تلاشم این بود که بتوانم فضای آرامی را ایجاد کنم تا اردشیر رستمی بتواند نقش شهریار را نه بازی که زندگی بکند. با تنهایی های شهریار، با بغضهایش و.. همراه شود. گاهی اوقات مرز بین اردشیر رستمی و شهریار بسیار کم بود. اما اینکه به لحاظ کیفی به درجه ای رسیده که قابل قبول و دوست داشتنی است همه اش حاصل تمرینات و صحبتها و تعاملاتمان با هم بود که تحت نگاه مستقیم آقای تبریزی انجام می شد.
▪ از کار راضی هستید؟
ـ البته! بازی اردشیر رستمی رضایت بخش بود. او تمام تلاشش را کرد.
▪ با توجه به همراهی تان با اردشیر رستمی در اکثر صحنه ها این رابطه بر روی بازی شما تأثیری نداشت؟
ـ نه اصلاً، چون من وقتی جلو دوربین قرار می گرفتم فقط به کارم فکر می کردم و به «قاسم شیوا». آنجا دیگر «پیام دهکردی» یا بازیگردانی وجود نداشت. من فقط یک بازیگر بودم والبته لازم به ذکر است که رابطه عاطفی که بین ما ایجاد شده بود کار را راحت تر می کرد. این اتفاق برای خود من هم چالش برانگیز بود که با کسی که بازیگر نیست در نقش مقابلم بازی می کنم و از طرفی برایم جالب بود
تکتم بهاردوست
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید