جمعه, ۱۶ آذر, ۱۴۰۳ / 6 December, 2024
مجله ویستا
اصلاحطلبی غربی و فلسفه تجدد ایرانی
مقاله به شواهدی برای تفکیک تئوریک و تاریخی میان دو جریان "اصلاحطلبان اسلامی " و "رفورمیستهای غربگرا " پرداخته و این دو طرز فکر را به موازات یکدیگر در دوران مشروطه تعقیب و بررسی تطبیقی میکند و با استناد به روزنامههای اصلاحطلبان اسلامی در حوزة مشروطه خواه نجف، موارد اختلاف نظر این دو جریان را به بحث میگذارد.
این نوشته ناظر به کنکاش فکری و سیاسی در بخشی مهم از تاریخ تحولات سیاسی ایران میباشد و متمرکز بر دورهای است که دو تفسیر از نهضت اصلاحی مشروطهخواهی در صحنه مانده و هر دو مدعی مشروطه و آزادی و اصلاحات بودند. حوزة آزادیخواه نجف اشرف با مجتهدین بزرگ و مراجع مؤسس مشروطه مثل آیتا خراسانی و آیتا نائینی و صدها مجتهد و متفکر و دینشناس برجسته در ذیل دکترین تفکر و تمدن اسلامی به طرح نظریات اصلاحی خود در مورد نهضت مشروطه و مفاهیم جدید آن میپرداختند و در مشروطه دوم (از شروع مجلس دوم تا قبل از اولتیماتوم روسها) در تقابل با روند حاکمیت جدید سکولار و شبه غربی مشروطه دوم حضور داشته است. در این فضا که علمای مشروعه خواه از صحنه سیاسی ایران کنار زده شدهاند و از طرف دیگر حکومت در دست احزاب اعتدالی و دمکرات و انجمنهای سری و غیره... قرار داشت حوزه نجف به نقد ریشهای مبانی و اصول تفکرات غربی در همة زمینههای اجتماعی اعم از فکری و سیاسی و فلسفی و ادبی دست میزند. ما میکوشیم نمونة مختصری از این نقد و تقابل فکری را که در حقیقت بیانگر دو گرایش عمده در اصلاحطلبی در تاریخ ایران است، ارائه داده و دو خط اصلاحطلبی، یکی در ذیل اندیشه و تمدن اسلامی و دیگری در ذیل تفکر و تمدن غرب را بهعنوان دو شاخص تفکیکی برای بررسی مسائل امروز ملاک قرار میدهیم.
نقد جوهرة فرهنگی تجدد و رفورمیزم غربی در حوزه شیعی آزادیخواه مشروطه، مسئلة مهمی بود که شریعت خواهان و مفسرین دینی مشروطه در دورة دوم آن انقلاب بدان پرداختند. دو دیدگاه سکولار و غیر سکولار در بسیاری مسائل در مقابل هم قرار گرفته و حوزه مشروطه خواه دینی نجف، خود را موظف به تبیین فکری مسئله میدید. هرچند بخاطر غوغاسالاری و کثرت مطبوعات سطحی اندیش و سیاست باز و مصلحت جو، این نقادیها و تأملات بهطور جدی به جامعه ایران نرسید و با توجه به سرکوب شدن جریان مشروعه خواه در تهران، جریان تجدد مشروطهخواه حاکم بر ایران و مجلس شورا لزومی در ترویج و بسط این تفکر دینی در حوزه مشروطه نمیدید، بلکه بخاطر نفوذ مراجع مشروطهخواه نجف حتی در مقابل آن ایستادگی فکری و یا تحریف و سانسور و کمتوجهی مینمود. با این وصف این نقادیها نهتنها در فکر سیاسی نجف و رشد و باروری نوعی اجتهاد سیاسی در شیعه بسیار مؤثر افتاد و حتی میتوان ثورةالعشرین و بلکه استقلال عراق را مرهون این جنبش دید، بلکه بعدها این جریان بهوسیله گروهی از فقها بار دیگر به ایران بازگشت. توجه به این قطعه تاریخی و سطور کمتر خوانده شدة آن میتواند در ارزیابی امروز ما نسبت به حوزة تجدد و غربشناسی بسیار مهم باشد، اینک به بازخوانی چند نمونه در این خصوص میپردازیم:
"درةالنجف " در جزء اول ضمن مقالة "اصلاح ادبی " به بیان روح سکولاریزم در سیاست غربی میپردازد:
"یکی از سیاسیون اروپ میگوید که فعلاً هیچ دولتی به جامعه دینیه قائم نیست، مگر در نواحی افریقا و حال آنکه تمام دول اروپا به جامعه دینیه قائمند؛ یونان، بلغار، صرب، جبل السود، رومانیا و غیرها دارای استقلال نشد مگر به جامعه دینیه. قفقاز، بحر عمان، الجزایر، عدن، بوسنه و هرسیک و غیرها ملحق و جزء مستعمرات اروپا نگردید مگر بدین واسطه. مصر و قبرس و غیرها مختلف نگشت مگر به این جهت. باز هم به آواز بلند میسرایند که ما را کاری به دین و آئین قومی نیست و حال آنکه دعاة آنها در اطراف عالم پراکنده و کتب و رسائل دینیه را مجاناً میدهند و سالی کرورها خرج این راه کرده، باز هم گویند کار به دین کسی نداریم. مستر گلادستون خیال و عزم محو و برداشتن قرآن مجید میکند و میگوید تا این در میان است اروپا نخواهد ترقی کرده و بر تمام شرق مستولی گردد باز هم کاری به دین کسی ندارند. تدریس علوم دینیه اسلامیه را در مکاتب اسلامیه خود جداً منع و شعار مسلمانان را به سختی مانعند. "
هفته نامة "نجف " در شمارههای مختلف در مورد تعارض کم و زیاد تجدد غرب با فرهنگ و ماهیت جامعة ایران مطالبی آورده است، در شمارة ۴ سال اول نجف اینگونه اظهار شده است:
"ارباب جراید ما که مربی عقول عامه هستند، عادات اورپائیان را علیالاطلاق در اذهان مردم، بزرگ نمایش میدهند و عاقبت امر را نمیدانند. خوب است مراعات دیانت مملکت و عنصر غالب را نموده، ملاحظات لازمه را معمول دارند، ارباب جراید که امنای ملت هستند در کشف خیر یا شر از سنوات اروپا از تکالیف خود چشم نپوشند و حتیالمقدور به واسطه مراعات تکلیف خودشان از ذکر معایب ظاهره اهالی اورپا دریغ ننمایند. کسی که هدایت واعظ و نصیحت قومی را متحمل میشود لازم است بر او که در هر موقع، نفع و ضرر آن قوم را اعلام کند، این ترتیب که امروزه ارباب جراید در پیش گرفته و مردم را به یک طرف تشویق مینمایند بندرت آنکه مردم را مطلع کنند به مضار آن، در چنین کار عاقبت صحیح بهنظر نمیرسد زیرا که امروز حیثیات اهالی که بهدست ارباب قلم است اگر در اخلاق و آداب مردم مفسده ظاهر شود مسئولیت آن برعهده ارباب قلم است. از ارباب قلم انتشار خوب و بد برمیآید، ارباب قلم قادرند بر انقلاب مردم به هر جهتی که بخواهند. "
نویسنده در بررسی عوارض تجدد غربی قائل به تفکیک جنبههای مثبت و منفی آن است:
"مگر ممکن نیست که اصول صحیح را از اروپائیان اخذ کنیم و زاویه غیرصحیحه فاسده را طرد نمائیم، آیا قومی در عالم یافت میشود که دارای هیچ عیبی نباشد. هر ملت دارای امور صحیحه و فاسده هستند، فرقی که هست آنچه اصول صحیحه بیشتر باشد سعادت آن قوم بیشتر خواهد بود. پس ارباب قلم مکلفند که احصأ کنند اصول صحیحه آنها را و به ملت خود تبلیغ نمایند و مفاسد آنها را نگذارند وارد شود و ضرر بر حیثیات قومیه و دینیه آنها وارد آورد؛ چنانکه عاقل بصیر فعلاً میبیند که میکروبات سامه که به واسطه مسافرین جاهل ما حمل شده و در روح ملت کار میکند و اگر در رفعش تعجیل نکنیم مخل ملیت و دیانت ما خواهد شد. "
الف) نقد اصول تمدن سکولار و مدنیت غرب
اولین شماره مجله "الغری " به ضرورت مجلهای به "زبان ملی " که از "علمیات نافعه و سیاسیات دینیه و جوامع کلمه اسلامیه " سخن بگوید اشاره شده و از تمدن و میزان انطباق آن با "دین حنیف اسلام " بحث کرده است و "حکومت شورویه " را از "ضروریات مذهب مسلمین " میداند. همین میتواند از دغدغههای حوزة نجف و انعکاس آن در جراید این شهر پرده بردارد. بحث مهمی که اگر ادامه و رشد مییافت، میتوانست نهتنها فرهنگ سیاسی امروز ما را تعالی بخشد، بلکه در میزان شناخت ما از مغرب زمین و از نسبت ما با آن دیار پردهها بردارد و اصول و حدودی را معین نماید. نویسنده در باب اول از شمارة اول پیرامون تمدن و تدین بحث مبسوطی را آغاز و تمدن را "قبول شهری نمودن و ملتزم به لوازم شهریه شدن " تفسیر کرده و تدین را "قبول دین نمودن و به لوازم دینداری عمل کردن " معنا میکند، آنگاه تمدن را مؤخر از تدین دانسته زیرا "قبول شهریت نمودن یعنی قانون هیئت جامعه را ملتزم شدن... به عبارت اوضح تمدن وصفی است که از مرتبه اعمال قانون انتزاع میشود و شخص عامل قانون را متمدن گویند "نویسنده سپس به سراغ یکی از مباحث اصلی آن زمان رفته و این بحث که "چه قانونی بایست مجری باشد و مقنن اصلی کیست؟ " را به میان میکشد و در این مورد به یکی از مهمترین وجوه اختلاف مفسرین شریعتخواه در مشروطه با مشروطهخواهان غیر دینی اشاره نموده و راجعبه خداوند و دستورات انبیأ بهعنوان مؤسس واقعی قوانین میپرسد:
"آیا مقنن این قانون بایست کسی باشد که همه مردم رقبة عبودیت او را طوعاً و کرهاً به رقبة خود گذارده و به جز از اطاعت و انقیاد او برای خود مفر و مخلصی ندانند، یا آنکه میشود که افراد هیئت جامعه خود آنها برحسب عقول و تصورات خود قانونی تأسیس نمایند... به عبارت اخری، مقنن بایستی خدا باشد... "
"از اول امر، مرام را جاهلا به صلاح امور هم خلق کند و قرونی به همین قرینه به آنها بگذرد تفاوتی ندارد، با اینکه از اول کار موازین صلاح و فساد را به آنها بیاموزد و لکن آنها، آن را در موقع عمل نپذیرند. "
این موضع نویسنده در مقابل پرسشی طرح میشود که تجددخواهان غربی مشروطه طرح میکردند که بشر با تجربة مادی خود میتواند به اصول سیاسی و قانون مدنی دست یابد:
"این مطلب را قهراً سرمشق عملی خود قرار داده، طبقات بعد هم قهراً متعابعت خواهند نمود، آن وقت رفته رفته میبینی که پس از ازمنة طویله هیئت جامعة بشری قوانین معاشیه خود را از روی تجاربی که طبقات متقالیه منصرمه در آحاد آحاد، موارد متعدده تحصیل نموده تأسیس کرده و یک دفعه همه حیثیات انتظامیه خود را دارا شده، به علاوه آنکه طبع بشری قابل تعلیم است، وقتیکه از چند طبقه، چند چیز سرمشق به طبقات متأخره رسیده، خود طبقات متأخره قهراً تایکاندازهتربیت برآنها میافزایند. "
این پرسش، نزاع پنهان دو تفکر دینی و سکولار را در سالیان نخستین مشروطه مطرح میکند و جالب اینجاست که ورود و اثبات دینی این تفکر و مقابله با جنبه عرفی و تجربی و غیردینی بحث، هیچگاه در کلام و تاریخ مشروطهخواهی ایران شیاع نیافت و همیشه نجف و بزرگان دینی آن نوید و حامی بیچون و چرای مشروطهای معرفی میشدند که در پایتخت و در مجلس شورا و انجمنهای سری اجرأ میگشت. توجه به این متن و متون مشابه، تحریف و سانسور فکری جدی مشروطهخواهان و جریانات مشروطهساز غربگرا را در این نقطه افتراق از نجف و علمای آزادیخواه متدین آن بهخوبی نشان میدهند. به هر حال نویسنده مقاله پرسش مذکور را اینگونه جواب میدهد:
"اولین عیب این کلام که هر عقل سلیم از قبول آن امتناع ورزد، آن است که صانع عالم که ساحت اقدسش از آلایش هرگونه بخل و ظلم و سفه و بحث معرا و مبرأ است با کمال قوت و نهایت قدرت او به ارشاد و هدایت عباد خود به قانون جامعی که مؤدابه صلاح و رشاد آنها بوده باشد بایست...
در همان شمارة اول در مقالهای با نام "لایحه یکی از افاضل عظام " این انتقاد صورت واضحتری به خود گرفته و نویسنده، انتظام اجتماعی و قانون و مدنیت را تا آنجا که به رفاه حال مردم و تنظیم امور معاش و زندگی آنان مربوط میشود قبول کرده و معتقد است این مسائل "صورت صحیح داشته و ظاهراً مخالفت با قواعد شرع ندارد.اما اشکال در صورت دیگر مسئله رخ مینماید:
"(این مطلب) ابداً صورت صحیح نداشته و مطابق هیچ عقل و آئین نبوده، در انظار بعضی از فرنگیها جلوه مینماید و مقصودشان از مشروطیت نه تقویت اسلام و نه حفظ وطن و نه آبادی مملکت است و غرضی ندارد به جز حریت مطلقه و لاقیدی محض و اشاعة فحشا و منکرات و اجرای رسوم و آدابی که لوث مشروطیت و افتضاح عالم انسانیت است.
نویسنده توانایی اسلام را در ایجاد جامعهای صحیح و متعالی مورد تأکید قرار داده و با این تعابیر صف خود در حوزه مشروطهخواه نجف، از خط تجدد افراطی غربگرایان در ایران جدا مینماید:
"اساس تمدن را بر مبنای متقنه اسلامیه تأسیس نموده و نقشه امورات و دوائر مملکت را از روی قواعد محکمه دین حنیف اسلام بردارند. "()
سپس در تفکیک بین اصول تجدد و مظاهر آن در باب علوم جدید میگوید:
"به قدر ضرورت و احتیاج از علوم جدیدة خارجه، آن مقداری که متعلق بر ترقیات مملکت است آورده و در مملکت نشر بدهیم و اساس دین حنیف خودمان را حفظ نموده و مملکت خودمان را تعمیر نمائیم و اعلی درجه تمدن و اقصی مرتبه تدین رسیده به عزت در دین خود نائل خواهیم شد...
"اگر شیوه تقلید از اراجیف فرنگیان را پیش گرفته، عادات سیئه و اخلاق رذیله آنها را کمال انسانیت فهمیده از جاده مستقیمه شرع و دین بیرون برویم، بالقطع و الیقین از آنجا رانده و از اینجا مانده، از ذلت دنیوی خلاصینیافته و بر نکتب اخروی گرفتار خواهیم شد. خسرالدنیا والاخره ذلک هو الخسران المبین.
ب) نقد فرنگی بازی و اجنبیزدگی در ایران (اصلاحات از نوع غربی)
بعد از تعطیل شدن مجله "الغری " مجلة "درةالنجف "، در اولین جزء در سال ۱۳۲۸ قمری، مسئله تجدد و تمدن را که در اولین شماره الغری به بحث گذاشته شده بود، دنبال نمود. نویسنده مقالة اصلی و آغازین درةالنجف ضمن انتقاد از رواج اعتماد به فرنگیان و مشرب فرنگی اظهار مینماید:
"امروز دول عظمیه اسلامیه مثل ایران از برای یک کرور لیرا در شرف آن است که حیات استقلال خود را رهن گذارد و به گردن سی کرور گویندة کلمة توحید طوق رقیت تثلیث بنهد درحالی که بانکهای اجانب از ثروتهای اعیان و اشراف مسلمانان مملو است، ممالک خارج از تجار مسلمین آباد و معمور و اگر که بخواهند به ازای یک کرور لیراده کرور، نه به رسم اعانه، بلکه بهعنوان قرض بدهند و قرض کنند که خزانة دولت اسلامیه متبوعه خودشان که امروزه به حکم قانون اساسی در تحت نظارت همة افراد ملت است به منزله یکی از بانکهای لندن و برلن است، میتوانند یک نفر اروپایی در هر نقطه از ممالک اسلامیه که باشند صندوق امانت آنجا میگردد. نمایندگان اجانب در پایتخت اسلام ولی اوقاف و وصی اموال میشوند.
نویسنده در ترویج غیرت و حمیت وطنی بهعنوان عاملی برای حیات ملی و قومی و ناب و کمیاب بودن این مهم در شرق نسبت به غرب اظهار میدارد:
"همین گوهر گرانبهای عروةالوثقی ملیت و حبلالمتین قومیت بود که یک مشت ماهیگیران وحشی جزیره بریطانیا را از روی علم و دانش به قطعات خمسه کره سلطنت داد. حال چسان او را به ملاحظه چند دینار از دست دهیم، چنانکه مسلمانان از دست دادند.
ج) اصول تمدنسازی و تطبیق ماهیت تمدن غرب و اسلام
در بحث تطبیق تمدنها و اینکه چه چیزی وجه اصلی یک تمدن است، در درةالنجف بحث زیادی صورت گرفته و در اغلب این مباحث سطحی اندیشی و اشتباه متجددین غربگرا و فرنگی مشرب ایران و سوء برداشت آنان مورد مذمت قرار میگیرد. درةالنجف در هر فرصتی صف و مشرب خود را از این تفسیر و تأویل از تمدن جدا میکند؛ بهعنوان مثال در ضمن مطلبی که در مورد تأسیس چند مدرسه و بیمارستان و مؤسسه جدید عامالمنفعه که توسط یکی از شیعیان در شام انجام و افتتاح شده اظهار میدارد که برداشت ما از تمدن اسلامی انجام اینگونه امورات و تأسیسات است:
"تمدن دیگران همان اقتباس از تمدن غربی است که مشوب به هزار جهت شهوترانیهای حیوانی است و اما این تمدن مأخوذه از تمدن اسلامی و سراسر مطابق با موازین قامت انسانی است.
بحث شکوک و شبهات تمدن جدید بر تمدن اسلامی بحث مقاله اصلاح ادبی درةالنجف جزء ششم است:
"شبهاتی که در این دوره در السنه مردم شایع شده و میشود شکوکی است که از طرف تمدن حدیث که در این زمان شیوع یافته بر تمدن اسلامی و حدود دینیه ورود کرده و اذهان بعضی از کسانی که به موازین تمدن این ایام که در ممالکت غربیه مطرح مذاکره و مدارسه است انس گرفتهاند مشوش نموده و به این خیال واهی انداخته که بعضی از قوانین اسلامیه خلاف مقتضای تمدن بشری است و از روز اول مبنای آن توحش بوده و یا اگر به حسب ادوار سابقه که مبدأ ظهور اسلام است مناسب تمدن آن دوره بوده، لکن در این ادوار عمل به آنها از روی توحش است نه تمدن بشری و این شبهة واهیه از طرف غرب است که به بلاد شرقیه اسلامیه سرایت نموده و تدریجاً در السنه و افواه بعضی از کسانی خود را سالک مسلک تمدن عصری میدانند دائر شده.
پیشنهاد نویسنده است که باید از محتوای مقالات غربی که ریشه این مطالب است آگاهی کامل یافت:
"کسانی که حارس اسلامیه هستند از کتب و لسان معارضین به اسلام خبردار شوند ولو آنکه عارضین به آن السنه را به ترجمه آن کتب وادارند پس از آن در کمال تیقظ و بیداری در مقام حفظ و حراست دین که وظیفه فریضه آنها است برآیند و به بیانات شافیه و عبارات وافیه اسرار کتاب و سنت را که از چشم اغیار محجوب و مستور است به لسانی ساده و روشن مکشوف دارند و حقانیت تمدن اسلامی را در مقابل تمدن غربی و سایر تمدنات ناقصه کالنار علی علم بر همه عالمیان ظاهر و هویدا نمایند.
اینکه اصول تمدن بهطور کلی چگونه اخذ میشود بایستی در قالب فلسفه تاریخ و قوانین اجتماعی بحث گردد. در مورد اخذ مدنیت و قواعد آن، دیدگاه نجف قائل به سیر از تقلید به ابداع است زیرا حلول این روح و ذهنیت خود شرایط و قواعدی میخواهد. نجف در اینباره مینویسد:
"بالجمله مدنیت اولاً بواسطه امور تقلیدیه است و ترقی از آن مرتبه، منوط است به اضمحلال امور تقلیدیه و خیلی مشکل است که انسان بتواند امور تقلیدیه را به منشئات و مخترعات جدیده و بتواند باقی ندارد آن امور جدیده را و حفظ کند آنها را، بدیهی است اگر یک عاداتی در قومی رسوخ کرد و عاداتی برای آنها ملکه شد انتقال از آنها خیلی مشکل است، این است که اقوام حین قدرت بر ارتقأ به محاسن نیافته و ثورههای سخت در آنها اثر ندارد، زیرا که اگر اختلاف در مسلک آنها پیدا شد و حزبهای مختلفالمسلک در آنها پیدا شد یا آن دو مرتبه پیوسته به همدیگر گردیده، در تحت همان عادات و رسوم طبیعی میرود و یا آن اختلاف منجر به پراکندگی و نفاق میشود که نتیجه آن ذلت و انحطاط است. پس بهترین نعمتهای عالم آن است که در هر جمعیت متوجه به محافظه نظامات و عادات سالفه نشود. پس از آن بهطور تدریج و با کمال اطمینان انتقال پیدا شود از عادتی به عادت اکمل از آن و این مطلب بسیار شریعت را نائل نگردید مگر دولت رومان در ازمنه سابقه و دولت انگلیس در عصر حاضر.
بحث مهم دیگر که در حوزه نجف مورد توجه قرار گرفته بود، نحوههای برخورد با غرب بود و اینکه کدامیک از لایههای تفکر غربی و تمدن اروپایی مد نظر و مورد توجه ایرانیان قرار گرفته و آیا آنان در طرح مسئله غرب دچار افراط و تفریط شده و یا اینکه مسئله را در موضع خود طراحی و بازسازی نمودهاند؟ به این پرسشها در جراید و مکتوبات نجف پاسخ داده شده است.
● غربشناسی ایرانیان (تقلید، اقتباس، نقد)
در شمارة دوم درةالنجف مصاحبهای از یکی از مسلمانان بهنقل از جراید اسلامبول به چاپ رسیده که در حقیقت، هشداری به مشروطهخواهان و متجددین ایران است که خوشبینی و سادهنگاری آنان را نسبت به غرب به نقد میکشد. درةالنجف از قول مسلمان ژاپنی مینویسد:
"چهل سال است که دولت ژاپن، مشروطه شده و اگرچه در ظرف این مدت ترقیات خارقالعاده از آنها به عرصه ظهور رسیده ولی فقط یک نکته مهمه که جالب انظار رجال بزرگ ژاپنی گردیده این است که، طرز حیات اروپا در مملکت ما شیوع یافته و به واسطه اختلاط آنها عادات ملیه ما روز به روز در شرف فنا و اضمحلالاست و اگر چنانچه اصول معیشتاروپادرمملکت ما یک دفعه عمومیت پیدا کند بالطبیعه اخلاق عمومیه ما فاسد خواهد شد، از عواقب وخیمه و نتایج میشومه این وضع منحوس اندیشناک نموده و درصدد حفظ اخلاق عمومیه و عادات ملیه مملکت برآمده، در فکر جلوگیری از شیوع این امراض مهلکه افتادند.
درةالنجف با نقل مصاحبه، در تطبیق متن روزنامة اسلامبول با شرایط تجددخواهان ایران مینویسد:
"چهقدر شایسته و درخور توجه است که ابنأ موطن اصلی ما از بیانات شافیه این مرد نجیب ژاپنی که نور اسلام قلب او را روشن داشته به خود آیند و بهنظر دقت در کلام صداقت انتظام او نظر اندازند شاید بشود که از خواب غفلت بیدار شوند و قلت آنها اندکی به حال ایران رقت کند و از این همه جد و جهد که در اشاعه دادن عادات اروپا در این مملکت خراب دارند دست بردارند و تمدن و تربیت را فقط به این ندانند که اطفال شش یا هفت ساله خود را از مادرها ببرند و به مصارف زیاده به روسیه یا جاهای دیگر روانه دارند که از طفولیت به خلق و خوی طبیعی آنها بار آید و از عادات و فطریات وطنیه بالمره منسلخ شود، از خاک ایران که بیرون رفت یک عدد (نفر شیرخوار) اسلامی بود، به خاک ایران که برگشت یک نوجوان روسی محض وارد شد. آیا ممکن است که هیچ نادانی از همچه نوجوانی امید حُب وطن، سعی و کوشش در آبادی و ازدیاد غرب و شوکت وطن و امید شرف قومیت و غیرت وطنیت داشته باشد...
درةالنجف نتیجه فاجعهآمیز این نوع مشی و مشربها را به بحث گذاشته است:
"ملتی که تازه از خواب غفلت بیدار شدهاند و چشمهای خود را مالیده به اطراف نگاه کردند دیدند که منابع ثروتشان در شرف زوال و بعضی از آنها زایل شده و نوع حرف و صنایع مملکتی آنها باطل و از دست رفته و رشته تجارت و اکتسابات نوعیه آنها در تحت اقتدار اجانب افتاد و اگر جلوگیری نکنند بالمره نابود شدند و به کلی دست نشانده آنها و اسیر آنها خواهند شد... در این صورت آیا باید که در مقام معاشرت با خارجه که میخواهند صنایع و حِرف لازمه امروزی را از آنها اخذ کنند و علوم متداوله لازمه را تعلیم بگیرند به کلی خود را از دست بدهند و طوطی صفت در مقابل آینه هرچه که در استاد هست اقتباس کنند.
و سپس نتیجه میگیرد:
"اگر که اهل دین نیستند و درد دین ندارند، لااقل که اهل دنیا هستند و شرف و عزت قومی و استقلال ملی را طالبند.
دیگر مظاهر سطحی نفوذ غرب و تجدد در ایران نیز مورد انتقاد درةالنجف قرار میگیرد:
"چیزی که از این کش مکش و آمد و شد با خارجه در ایران حادث شد، تغییر لباس به سبک اروپا، تجدید عمارات به سبک اروپا، مبل اطاق و اساسالدار به سبک اروپا، گل خانه و پارکها به سبک اروپا، ووو و با اینکه درآمد مملکت ما تاب تحمل این جور خرجهای گزاف و بلندپروازیها را نداشت، لیکن چون دوره، دورة استبداد بود و هر عیب که سلطان پسند میکرد هنر میشد و هرچه آن خسرو میکرد شیرین بود و احدی را یارای نفس کشیدن نداشت. این بود که این درد بیدوا بود، لیکن امروز که ملت در حقوق ملکی خود آزاد است و وکلا به حقوق آنها ناظر و نگرانند، بناست این دردها بیدوا بماند. ولی تا به حال که اثری از معالجه بروز نکرده و معلوم نیست که اطبای مملکت در مقام علاج اینگونه امراض مهلکه و سموم قاتله هستند یا خیر؟ یا در مقام این برخواهند آمد که حرکات و سکنات اهل مملکت را تدریجاً از روی امور طبیعت و ملکات غریزیه که مناسب خود آنهاست قرار دهند و میزان مصارف نوعیه را از روی میزان دخل عمومی برداشت کنند.
از دیگر آدابی که نویسنده درةالنجف معتقد است برای ایران در دراز مدت فاجعه میآفریند نگاه اروپایی به زن و تفاوت فاحش آن با نگاه جامعة اسلامی به زن است.
"البته بر هر کس معلوم است که عادت تمام اروپا در وضع معاشرت با نسوان در کمال ضدیت و مباینت است با عادت تمام مسلمین. در این باب در اروپا زنها و مردها در هر مورد که باشد با یکدیگر ممزوج و مخلوطند و در همه مجامع چه عمومی، چه غیرعمومی محشور و داخلند و در نوع اشغال و اعمال زندگی با یکدیگر بر یک نسق شریک و سهیمند، چنانکه اصناف مردها با همدیگر در هر کاری داخلند، زنها با آنها به همین طرزند و در نوع آداب تمدن و تربیت فرقی مابین آنها نیست و طریق تربیت در هر دو یکی است. اما زنهای مسلمین که بالمره از مردها خارجند و دسته آنها با دسته مردها ممزوج نمیشود، حتی زنهای چادرنشینها که صورت آنها مکشوف است، باز مثل اروپا با مردها یک دسته و یک کاسه نیستند و اشغال نوعیه در امور زندگانی غیر از اشغال مردها است و در عادت آنها زنها برای کاری و مردها برای کار دیگرند.
بهنظر محقق و نویسنده مزبور، نتیجه عدم دقت در امر تعلیم و تربیت اسلامی بانوان و جایگزینی تقلید و اقتباس چه خواهد بود:
"در این صورت تمدن مملکت ما، نه تمدن اسلامی خواهد بود و نه تمدن اروپا، بلکه یک تربیت مرکب از داخل و خارج را طی نموده و عمر خود را به آخر رسانیده و به همین ملاحظه قبول ازدواج ننموده و از قبول دیانت کاتولیک هم مستنکف است.
نویسنده نقل روزنامهها و جراید اروپایی را در مورد مضرات این تربیت و نابودی مذهب مسیح در آن دیار یادآور شده و شیوع آن را در بافت جامعة ایران به منزله نابودی ملیت و تسلط کامل فرهنگ غرب میداند. طریق نفوذ این مسئله، ترویج مدارس غربی در ایران دانسته شده است:
"مکاتیب و مدارسی که اجانب در بلاد ما مفتوح نمودهاند و همچنین نتیجه این نحو معاشرت و اختلاطی که مابین ارباب تمدن ما و اهل اروپا فعلاً مشهود است جز رسوخ عادیات و طبایع یروپ و انزجار مردم از غریزه و طبیعت ایرانیت و شئون اسلامیت چیز دیگری نیست. "
الف) نقد مظاهر تمدن غرب در نجف
اینکه ایرانیان در برخورد مستقیم با مغربزمین به چه نکات و نقاطی توجه کردهاند موضوع جالب و مهمی در بررسی بحث تجدد و متجددین در طول سدة اخیر ایران میتواند باشد، نقطة شروع، نقطة اوج و یا افول این توجه چگونه بوده است و اصولاً این مهم چه سیری را در تاریخ فکر اجتماعی و سیاسی ایران طی نموده است. تمرکز بر این موضوعات در مقطع تاریخی مشروطه آنهم از دیدگاه یک جناح مشروطهخواه آزادی طلب دینی نسبت به این پرسشها در ایران میتواند از مسائل مهم و ریشهای در فکر ایرانیان و تفکر معاصر ما باشد. جریدة نجف در شمارههای متعدد خود در عناوین مختلف این مسائل را مورد توجه قرار داده و دیدگاههای فضلأ و علمای حوزة نجف و فرهیختگان آن دیار را در جریدة خود ابراز مینموده است. در شماره ۵ این جریده در مورد مسافرت برخی اتباع ایرانی به اروپا و دستآورد آن، مطلب جالب توجهی منتشر شده که نقل آن خالی از لطف و فایده نخواهد بود.
"... آیا نشر مذهب (تولستو) از کدام یک کمتر است یا بدون قوة متفکر مطالب (بورجوا) مفاسدش از چه کمتر است، آیا سالی چه قدر ابنأ وطن عزیز ما به اروپا میروند و چهقدر در آنجا توقف میکنند و تا چه مقدار ثروت مملکت از همین راه در خارجه صرف میشود و در مراجعت به جز بعضی کلمات نرسیده و نفهمیده برای وطن چه سوقات میآورند، آیا هیچ ملاحظه نمودهاند که ما از قومی انتخاب شده، به این صفحه آمدهایم تا لوازم معیشت آنها را فراهم نمائیم... مقصود اصلی ما از مسافرت به اروپا تماشای (تئاتر) و (سیمونگراف) و امثال آن نباشد، لکن بدبختانه بعد از مراجعت به وطن بهجای تحصیل علوم (اقتصادی) اگر فرضاً بیدینی و لامذهبی را سوقات نیاورد، لااقل عاداتی از معیشت را با خود میآورند که سالی مبلغ کثیری تنخواه آنها به خارجه میرود. بعد از همه اینها امروز برای تلگرافخانه و پستخانه و سایر اشیأ معلم و ناظر از خارجه باید طلب نمائیم. یا اگر مدرسه فلاحیت و شبه آن باز شود معلم از خارجه باید طلبید آیا تمام فصول علم اقتصاد ما معمول و مهذب شده و همین یکی مورد حاجت و موضوع بحث مانده، آیا مفاسد دنبال اینگونه امور که سبب تفرق کلمة دینیه است، هنوز معلوم نشده یا اینکه در اینها مثل تأسیس (سیرک) و (لاتاری) و... میکوشند "
مطلب مهم مورد تأکید نویسنده پریشانی ملت از این افکار غیرضروری است:
"آیا جای این است که در این مضیقه بواسطه بعضی کلمات با عادات مضره اقدام دیگر، افکار عامه را پریشان نمائیم و متصل بهجای اینکه وظیفه خود را وصل کردن و رفع موجبات انزجار بدانیم همت به تکثیر مواد انزجار میگماریم و از درج مقالات مضره و منافات اسلام هیچ روا نداریم. گویا از کارخانه ازل فقط از برای همین اشاعات مضره از کار درآمدهایم و از این گذشته در مطالب سیاسیه هم فقط ما را مبتلا به اینگونه امراض مزمنه کنند. "
تماس با غرب از زوایای مختلف مد نظر و ارزیابی حوزة مشروطه خواه نجف بوده است و آنان نگرش غربی متجددین ایران را با حساسیت دنبال میکردند در زمینة مدارس جدید، علوم و فنون جدید و فلسفههای غربی مسائل را از بُعد نظری و با نوعی "دیدگاه انتقادی " مورد تجزیه و تحلیل قرار میدادند. اما این همه در حوزه فکر و نظر و جدلهای مدرسهای و مباحثات نظری یک مسئله و صورت قضیه است و صورت دیگر مسئله جنبة عملی و ورود جنبهها و عوارض مادی و عینی میباشد. نقادی و تفسیر این سیر عملی و افراط و تفریطهایی که در این قسمت شده است میتواند برای شناخت تاریخ ایران حتی تا امروز و تا دهههای بعدی قابل مطالعه و حساسیتزا و ملاکآور باشد. متأسفانه این مسئله در چارچوب زمانی مورد بحث و البته تا دهههای بعدی به آنجا کشیده شد که در یک عبارت "سلطه غرب " و "نفوذ اجانب " را به همراه آورد. در زمان مشروطه و ریاست آخوند خراسانی این نغمه آغاز شد و مسئلهای جدی را فراروی مشروطهخواهان و آزادیخواهان گذاشت و اتفاقاً ملاکی مهم از تقسیمبندی رجال آزادیخواه گردید. این مسئله دیر یا زود به سراغ همة ائتلافهای سیاسی که پشت سر تجدد قرار دارند در هر زمانی خواهد آمد. به هرحال از مراجع نجف در مورد حکم کسانی که این مرز یعنی مرز اسلام و کفر و یا ایرانی و فرنگی را برمیدارند سئوال میشود و آقایان مراجع نجف جواب میدهند:
"البته جایز نیست و از معاصی کبیره است، اگر مقصر باشد به مؤمنین لازم است با وجود شرایط، نهی از منکر نمایند و اگر جاهل است، ارشاد نمایند و بفهمانند به او و به همة مردم که این فروختن دین است به دنیا و اسلام است به کفر. "
ب) مشروطة ضد انگلیسی در نجف
از نکات قابل توجه و نظر در مشروطیت نجف و دیدگاه دینی آزادیخواهان آن حوزه، جنبة ضد استعماری در کنار استبدادزدایی بوده است. از این نظر مشروطهخواهان نجف نهتنها نسبت به حضور و نفوذ روسها با مخالفت جدی برخورد مینمایند بلکه با نفوذ و رسوخ و سلطة فرهنگی و سیاسی انگلستان و غرب نیز بهطور گسترده و جامع در تقابل بودهاند. در غالب صفحات و رسائل و جراید حوزه نجف این تفکر ضد انگلستان بهخوبی قابل رؤیت است. بهعنوان نمونه در شمارة ۱۶ جریدة نجف که در شوال ۱۳۲۸ قمری منتشر شده، از مبارزات مسلمانان هندوستان علیه انگلستان تمجید بسیار نموده و گزارش میدهد که یکی از اقدامات حسنه مسلمانان هند بعد از آگاهی از آزادی ایران را چنین برمیشمارد:
"چند نفر را به ایران برای آگاه ساختن عمومی اهالی ایران از حقیقت مدنیه و سیاسیه گسیل داشتند و این ترس و رعب بیجهتی که در قلوب ایرانیان از انگلستان جای گرفته خارج نمایند. عدهای به سمت تبریز و عدهای به سمت خراسان و عدهای... یکی از آنها موسوم به (سوفی) قلمی دارد در کمال قوت.
جریده نجف در ضمن این مقاله ضمن حمله به سیاست و فرهنگ انگلستان و خشونت آنان در سرکوب آزادیخواهان واقعی به شرح جنایات و فشارهای انگلستان علیه شخص مذکور میپردازد و از بوشهر گزارش میدهد که، در بوشهر قونسل انگلیس چه کوششها برای گرفتاری او نموده هزار روپیه انعام وعده کرده بود به اشخاص که گرفتارش نمایند. مقاله، نقد مشروطه نجف، به غرب و سیاست تبعیضآمیز آن را اینگونه بیان میکند:
"بلی این است جزای علم و دانش، و حقگوئی ".
از جمله مواردی که دولت انگلستان تبلیغ بسیار مینمود و متجددین داخل ایران هم بر روی آن تأکید و تحریض مینمودند این نکته بود که انگلستان چون جزو ملل متمدن و منادی آزادی است از همة آزادیخواهان و عدالتطلبان حمایت و همراهی مینماید. این سیاست بخصوص برای مقابله با نفوذ روسها در ایران، از طرف انگلستان و انگلیس دوستان ایرانی ابراز میشد. اما در موقع اولتیماتوم روسها و سپس تجاوز آنان بطلان عملی این نظریه بیشتر از گذشته معلوم شد و حوزه نجف که حوزة ضد غرب و دارای گرایشات ضد استعماری قوی بود، فرصت را مغتنم شمرده به دنبال نامة آیتا خراسانی به دولت انگلیس و انتقاد از سکونت آنان، مطبوعات و رسائل نجف هم به کار افتاده و فکری را که از زمان بستنشینی در سفارت انگلیس در تهران به غلط در برخی اذهان در مورد آزادیخواهی و عدالتپروری دولت فخیمه مطرح شده بود، به بطلان و کذب خود در منظر عمومی رسانید. این انتقاد در حقیقت از بحث از تجاوز خواهی و سلطهطلبی انگلستان شروع و به نقد لیبرالیزم و فلسفههای آزادیخواهی غربی و دو چهره بودن سیاست و فرهنگ مغربزمین میرسد. نجف در شماره ۲۰ سال ۱۳۲۹ قمری در این مورد مینویسد:
"انگلریزیان که صدها سال است خود را خادم جامعه انسانیت قلم داده و در حوزه بشری خود را اولین متمدن و صاحب اخلاق ارائه داده است، در این مورد از حقوق شخصی گذشته، حقوق نوعی یک ملک مظلوم را پایمال اغراض و هواهای نفسانی مینماید.
گرچه آنچه را که انگلریزیان درباره خود اعتقاد داشته یا آنکه پیشرفت مسلک و پولتیک خود را به اشاعه آن خیال نمودهاند، هیچکس آن را حقیقت ندانسته و از پولتیک او مطلع و آگاه شده و درواقع او را مختلس و اولین وحشی دنیا میدانند. مگر انگلریزیان نیستند که سیصد میلیون هندی را در سیهچال ذلت و حقارت اسیر کردهاند؟ مگر انگلریزیان نیستند که حقوق مصریان را پایمال اغراض نفسانی و حرکات وحشیانه خودنمودهاند؟ مگرانگلریزیان نیستند که محض غصب حقوق قومی با اعدأ عدو خود روسیا عقد اتحاد نسبت و تأیید خیالات ظالمانه آن غدار را مینمایند. مسلمانان خیال نکنند که این دولت با آنها دشمنی دارد، بلکه در حقیقت این دولت بقای انسان را درحضیضذلت و عزلت خواستکار و دشمنی با نوع بشر دارد،... انگلریزیان بدانند که در هر عصر و قرن، هرکسکه نظر به تواریخ اندازد انگلریزیان را بزرگترین مانع و عائق حقوقطلبان و سعادت بشری خواهند دید. "
پینوشتها :
. درةالنجف، جزء اول، سال ۱۳۲۸ قمری، مقاله اصلاح ادبی.
. نجف، سال اول، شماره ۴، دوم جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. نجف، سال اول، شماره ۴، دوم جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
۱۴ - . الغری، چاپ نجف، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء اول، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء اول، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء چهارم و پنجم، غره رجب ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء ششم، شعبان ۱۳۲۸ قمری.
. همان.
. نجف، شماره ۲۷، محرم الحرام ۱۳۲۹ قمری.
. درةالنجف، جزء دوم، ۲۰ ربیعالثانی ۱۳۲۸ قمری.
. همان.
. همان.
. همان.
. درةالنجف، جزء دوم، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء دوم، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف جزء سوم، جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف جزء سوم، جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. جریدة نجف، شماره ۵، سال اول، ۹ جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. همان.
. نجف، شماره ۶، ۱۶ جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. نجف، شماره ۱۶، شهر شوار ۱۳۲۸ قمری.
. همان.
. همان.
. نجف، شماره ۲۰، ذی الحجه ۱۳۲۹ قمری.
نویسنده: موسی نجفی
. درةالنجف، جزء اول، سال ۱۳۲۸ قمری، مقاله اصلاح ادبی.
. نجف، سال اول، شماره ۴، دوم جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. نجف، سال اول، شماره ۴، دوم جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
۱۴ - . الغری، چاپ نجف، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء اول، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء اول، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء چهارم و پنجم، غره رجب ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء ششم، شعبان ۱۳۲۸ قمری.
. همان.
. نجف، شماره ۲۷، محرم الحرام ۱۳۲۹ قمری.
. درةالنجف، جزء دوم، ۲۰ ربیعالثانی ۱۳۲۸ قمری.
. همان.
. همان.
. همان.
. درةالنجف، جزء دوم، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف، جزء دوم، ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف جزء سوم، جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. درةالنجف جزء سوم، جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. جریدة نجف، شماره ۵، سال اول، ۹ جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. همان.
. نجف، شماره ۶، ۱۶ جمادی الاول ۱۳۲۸ قمری.
. نجف، شماره ۱۶، شهر شوار ۱۳۲۸ قمری.
. همان.
. همان.
. نجف، شماره ۲۰، ذی الحجه ۱۳۲۹ قمری.
نویسنده: موسی نجفی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست