پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


حروف به مثابه خاطرات؛ گفتگو با “نیک پراید”


حروف به مثابه خاطرات؛ گفتگو با “نیک پراید”
نیک پرایدNick Pride متولد ۱۹۵۵در انگلستان است. او عمر خود را صرف کار گرافیک و تدریس کرده است.
● دست نوشته ها حاوی اطلاعات فرهنگی و حتی شخصی هستند و با کمی دقت می توان روحیات نویسنده، زمان و مکان نوشته را حدس زد. اما ساخت حروف سربی و به طور کلی تایپ، جهت تهیه حروف هم شکل و بدون ارجاع به نگارنده می باشند. اکنون شما دوباره از حروف و نمادها با اشاره به خاطرات شخصی خود استفاده می کنید که شما را به عنوان مؤلف مطرح می کند. من فکر می کنم شکل فهم مخاطبان از کارهای شما مانند مواجهه یک خواننده با یک دست نوشته است. آیا شما با این امر موافقید؟ ممکن است توضیح بیشتری بدهید.
▪ فکر می کنم به نکته خوبی اشاره کردید. من فکر می کنم فونت ها دارای شخصیت اند. اگر به تاریخچه تایپوگرافی غرب برگردیم مشخصن فونت هایی طراحی شده اند که فاقد شخصیت باشند. در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ فونت های زیادی طراحی شدند، مانند یونیورس و هلوتیکا که طراحان صرفن جهت انتقال پیام از آنها استفاده می کردند.
اما شما می بینید که من در یک کلاژ از تعداد زیادی فونت استفاده می کنم که دارای شخصیت اند، آنها دارای فردیت و حضور فوق العاده ای هستند که من آنها را در یک کلاژ گرد هم می آورم. گاهی مجموعه آنها در کنار هم تاثیری کلی ایجاد می کند که من فکر می کنم خیلی جذاب باشد، و حتی تایپ فیس هایی وجود دارند که خیلی تر و تمیز هستند، اما من آنها را به روش های خلاقانه جدا می کنم و با چیزهای دیگر ترکیب می نمایم. بنابراین با نظر شما موافقم که کارهای من مانند دست نوشته اند و تا اندازه ای پیام های شخصی را منتقل می کنند و امیدوارم که با نگاه کردن به آنها بتوان به نکاتی در مورد من پی برد.
● در واقع شما خاطرات خود را از طریق آثارتان با مخاطبان به اشتراک می گذارید. آیا شما آنها را به مشارکت در بازسازی معانی هم فرا می خوانید؟
▪ بله، من فکر می کنم که کارها می توانند در هر لایه ای که مخاطب می پسندد، درک شوند، خیلی سطحی، مانند یک اثر تزئینی یا از طرفی جذاب برای طراحان گرافیک، البته امیدوارم چون من تایپوگرافی می سازم! شما ممکن است فکر کنید که رنگ خوب و چیدمان جذاب کافی است، اما اگر هم بخواهید به عمق بیشتری بروید و معانی را در سطح دیگری بیابید، می توانید. و گاهی این معانی را آگاهانه در کارم می گذارم تا اگر کسی در آن تأمل کرد آن را دریابد. اما من محتاطانه متذکر می شوم که این یک معما نیست که راه حلی داشته باشد، مانند رمز داویینچی نیست که باید آن را گشود، بلکه به طور ساده خاطرات و پیام های کوچکی هستند که می توان به آنها پی برد. و من نمی خواهم که مردم احساس کنند که برای حل آن باید واقعن تلاش کرد.
● با انتخاب عناوین برای کارهایتان، آیا می خواهید مخاطبان پیام ویژه ای را دریافت کنند؟
▪ نه، امیدوارم که آنها کد تلقی نشوند. در بسیاری از کارهای من اشاره به زمان و مکان های ویژه ای وجود دارد که به لحظات معنی داری در زندگی من برمی گردد و در برخی از عناوین کارهای من منعکس شده اند، اما امیدوارم که آنها موقعیتی فراهم کنند که کارها بیشتر فهمیده شوند. گاهی آنها طنزآمیز و شوخ طبعانه اند و گاهی معنا دار.
● به عقیده شما، گرافیک و تایپوگرافی چه ظرفیت هایی جهت گفتگوی میان طراح و مخاطب دارند؟
▪ تنها در طراحی گرافیک است که می توانیم پیام هایمان را از طریق تایپوگرافی انتقال دهیم. می توان به وسیله انتخاب اندازه، رنگ و ترکیب تمام عناصری که [در طراحی گرافیک] به کار می بریم، پیام های بسیار متنوعی بسازیم. روشن است که این امر خیلی مهم است، ولی من در کلاژهایم با این قوانین بازی می کنم و ساختار مرسومی وجود ندارد و مشتری ای در میان نیست که بخواهد راضی باشد. من می توانم کارهایم را خیلی بداهه بسازم، هر جوری که بخواهم، اما عناصر انتقال پیام همچنان در چهارچوب طراحی وجود دارد.
● برای من استفاده از اشیا و حروفی که حامل خاطرات هستند و به منظور ایجاد فضایی جدید گرد آورده می شوند، تقریبن مشابه برخورد برخی از نویسندگان «موج نوی فرانسه» مانند " آلن رب گریه" است که در آن اشیا حامل خاطره، جمع آوری و کنار هم چیده شده و با تاکید و دقت بسیار در جزئیات توصیف می شوند تا فضای جدیدی به وجود آورند. آیا در این مورد نظری دارید؟
▪ بله، اگر خوانده باشید، و من مطمئنم که درباره آن خوانده اید، به طور ویژه در تئوری پست مدرنیسم فرانسه، که در آن اسامی اشیا، آنچه به یک شی دلالت می کند، می توانند خیلی از خود شی مهم تر باشند.
در کارهای من، چیز هایی است که پر از دلالت اند، ولی به خودی خود بی معنا هستند. بنابراین من متوجه آن معانی دولایه هستم، چیزی که می تواند از آنچه که به نظر می رسد، به واسطه آن که چیز دیگری نامیده می شود، بیشتر باشد. این نام است، برچسب است و چیزی بیشتر از آن شی به خودی خود است.
همچنین، فکر می کنم چیز دیگری که در کارها مد نظرم است، ایده appropriation باشد. این ایده عبارت است از برداشتن چیزی از جایی و گذاشتن آن در جایی دیگر، که در جای اول معنی خاصی دارد و در جای دوم ممکن است معنای کاملن متفاوتی داشته باشد. این ایده پست مدرنیستی تغییر معانی یا تغییر پیام های دلالت گر به یک مفهوم می باشد. چیزی که متوجه آن هستم. البته شاید لازم باشد بگویم که من نمی خواهم کارهایم را خیلی روشنفکرانه جلوه بدهم و مانند روشنفکران فرانسوی دهه ۱۹۷۰ با شما گفتگو کنم.
● برای یک شاعر، کلمات علاوه بر معانی مستقیم شان دارای بار ذهنی اند. بنظر می رسدکه برای شما هم استفاده از اشیا، خاطرات و نوشته های قدیمی و روزمره، مانند شیوه ای است که یک شاعر کلمات را بر مبنای آن بار و معنای ذهنی در کنار هم می چیند تا بتواند معنای والاتری را بنماید. آیا شما با این امر موافقید؟
▪ بله، قیاس زیبایی بود. من مطمئنم که شعر همیشه بیش از کلمه هایش است. شما شعری را در نظر بگیرید و کلماتش را جدا کنید؛ هیچ چیز باقی نمی ماند. اگر کلمات را کنار هم قرار دهیم کار بزرگی کرده ایم و کار من شبیه این است. اشیا روزمره را بردار و آنها را در محلی کنار هم قرار بده، آنها تبدیل به چیز بیشتری می شوند. تا اندازه ای فکر می کنم مانند قطعه ای موسیقی است که با کنار هم گذاشتن نت های مختلف ساخته می شود. در کارهای من کاراکترهای سیاه بزرگی هستند که من فکر می کنم مانند صدایی خیلی بلندند و برخی دیگر خیلی ساکت هستند.
● در زمینه طراحی گرافیک بیش از همه تحت تاثیر چه کسی بودید؟
▪ یکی از قهرمانان من" kurt schwitters" است. او یک طراح گرافیک آلمانی بود که در دهه ۱۹۳۰ یک آژانس تبلیغاتی موفق را در آلمان اداره می کرد. او همچنین کارهای حرفه ای بسیار موفق دیگری هم انجام داده است مانند کلاژ، مجسمه و... . او کوشید که یکی از اعضا جنبش دادا شود، آنها او را نپذیرفتند!
اما او در واقع یک جنبش هنری را به تنهایی به راه انداخته بود. برای من بسیار جالب است که او کاملن مانند یک هنرمند فکر می کرد، کاملن آزاد مانند یک نقاش یا یک موسیقی دان، اما چهارچوب و قوانینی را هم که برای طراحی گرافیک لازم است در کارهای تجاری و برنامه هایش داشت. و من این برآیند آزادی و ساختارگرایی را بسیار دوست دارم.
شهرزاد چنگلوایی
منبع : مجله رنگ


همچنین مشاهده کنید