چهارشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۴ / 14 May, 2025
مجله ویستا


جاده سنگلاخ تئاتر معنوی


جاده سنگلاخ تئاتر معنوی
«نمایش واژه‌ای است كه با عبارت شناخته‌شده‌ای مثل تاریخ، بشر، هنر و فرهنگ همیشه همگام بوده است و ارتباط مستقیمی با شعور انسانی و ذات و فطرت ما دارد. تاریخی، چونان دریچه‌ای به گذشته، سند قاطع و خدشه‌ناپذیری است بر اثبات اینكه انسان، طفولیت خویش را با اجرای آیینهایش درهم آمیخته است و پالایش روحش را در رهگذر هنر نمایش می‌جوید. این جملات پیام آقای حسن بنیانیان رئیس محترم حوزهٔ هنری به جشنواره تئاتر ماه است كه با شعار «معنویت، اندیشه و هنر» در تهران برگزار شد. جشنواره‌ای كه مدعی طرح معضلات اجتماعی و راهكارهای اجرایی مناسب، گروههای بسیاری را از سراسر كشور دور خود جمع كرده بود. آنها گرد آمده بودند تا آثاری را به نمایش بگذارند كه با روحیه و بار معنوی خود می‌تواند موجب پالایش درونی انسان شده و راه به رستگاری و فلاح بشر ببرد. این تئاتر می‌تواند به‌عنوان تئاتر متعهد حرفی برای گفتن داشته باشد و به جای توجه به مسائلی مانند گیشه، تماشاگر عام و حتی جنبه‌های اجرایی وقتی نمایش به مسائل و عوامل روحی و معنوی گرایش پیدا كرده و به عوامل دیگر بپردازد. نهال دوسالهٔ تئاتر ماه با گستردگی خود می‌رود تا رقیبی برای جشنواره تئاتر فجر باشد. جشنوارهٔ مورد نظر دو ویژگی عمده دارد كه آن را از باقی جشنواره‌های تئاتر متمایز می‌كند. اولین ویژگی جوان‌گرایی آن است. تقریباً تمام گروههای شركت‌كننده جوان بودند و به غیر از تعداد اندكی، جشنواره صحنه ترك‌تازی و تاخت و تاز جوانان علاقه‌مند به تئاتر بود. این ویژگی می‌تواند از جهاتی ازجمله امكان حضور جوانان در عرصهٔ هنر نمایش و ایجاد فرصتی برای كسب تجربیات بكر و جدید برای این قشر مورد توجه قرار گیرد ویژگی دیگر جشنواره توجه به گروههای شهرستانی است. گروههای تئاتری كه در شهرستانها به فعالیت خود مشغولند، این فرصت را پیدا كردند تا در كنار هم و در كنار گروههای تهرانی محصول فعالیت خود را به داوری بگذارند. این فرصت برای آنان از این جهت هم مغتنم بود كه در جشن تئاتری شركت جویند كه شعار و ادعای اصلاح و نشان دادن راهكار عملی برای معضلات كشور دارد و در آخر اینكه حوزهٔ هنری با حركتی چنین نشان می‌دهد كه یكی از پشتوانه‌ها و حامی جدی تئاتر كشور است كه اگر به فعالیت خود ادامه ندهد، خلأیی در روند تولید تئاتر این مرز و بوم اتفاق خواهد افتاد. با بررسی آثار اجراشده در جشنواره (بدون توجه به داوری انجام‌شده) به این نتیجه خواهیم رسید كه هرچند جشنواره در رسیدن به اهداف اشاره شده سعی خود را در حد قابل قبولی انجام می‌دهد ولی برای رسیدن به هدف نهایی راه زیادی در پیش است. كیفیت آثار اجراشده اگرچه از آثار آماتور دیگر بالاتر است اما جا دارد تأمل و كار بیشتری شود. می‌توان در یك كلام عنوان كرد: بضاعت تئاتر ما همین است ولی نگارنده اعتقاد دارد برنامه‌ریزی بلندمدت و نهادینه كردن هنر نمایش در جامعهٔ كنونی می‌تواند راهی باشد تا جاده سنگلاخ تئاتر معنوی را پیمود و به پایان برد. سعی دست‌اندركاران جشنواره در انتخاب آثار و هماهنگیها برای اجرای مناسب قابل تحسین است هرچند كاستیهایی مشهود است و همگی ما موانع آن را نیز می‌دانیم. اما با یك نگاه اجمالی به آثار اجراشده نگارنده به‌عنوان بینندهٔ حرفه‌ای تئاتر ارضاءنشده و هنوز حسرت دیدن نمایشی با بار معنوی بالا را با خود دارد،‌ البته آثار خوبی هم در جشنواره حضور داشتند، تماشاگران استقبال‌كننده از جشنواره فقط به گروههای شركت‌كننده ختم می‌شد و در نهایت جسته و گریخته علاقه‌مندان به تئاتر. جای خالی مردم عادی در جشنواره مشهود و نمایان بود. علت این امر هرچه هست بهتر است دست‌اندركاران در این زمینه هم بیشتر برنامه‌ریزی و فكر كنند. نكتهٔ دیگری كه جا دارد در اینجا به آن اشاره كنیم جایگاه جشنواره تئاتر ماه در بین جشنواره‌های دیگری است كه در این مرز و بوم برگزار می‌شود. اگرچه این جشنواره رفت كه دو سالگی خود را جشن بگیرد ولی در همین سن كم خود را، هم‌عرض جشنواره‌های دیگر تئاتری مطرح كرده است. جشنواره‌ای كه جوان است، گوشه چشمی به بچه های تئاتری شهرستان دارد و توسط همین جوانان دلسوز برنامه‌ریزی و اجرا می‌شود.
نمایش «آقای رئیس جمهور» كاری از مهدی مكاری
نمایش آقای رئیس جمهور از آن دسته آثاری است كه به راحتی می‌توان از كنار آن گذشت. این جمله به معنی از بین بردن و یا به حساب نیاوردن ارزشهای اجرایی و یا توانایی بازیگران نمایش نیست. علت اصلی را باید در جای دیگری جست‌وجو كرد. فضای نمایشی، فضایی برگرفته از اتمسفر غربی است كه سنخیتی با حال و هوا و مناسبات اجتماعی ما ندارد. مرد نمایش، آقای وول، قرار است از چند ساعت دیگر رئیس جمهور شود و به خوشبخت‌ترین فرد جامعه تبدیل گردد درحالی‌كه او در حال حاضر فقیرترین فرد همان جامعه محسوب می‌شود. استدلال او برای این مسئله نیز اصلی در قانون اساسی است كه می‌گوید فقیرترین فرد جامعه می‌تواند روزی رئیس جمهور شود. با این اصل، آرزوهای خفته و نهان زن و مرد نمایش بیدارشده و در بستری از رویا و وهم شكل می‌گیرد. رویاهای این زن و مرد فقیر در داشتن فرزند و خوردن غذاهای خوشمزه و لذیذ و در نهایت پوشیدن لباسهای فاخر و گران‌قیمت دور می‌زند. آنها تمام ایده‌آلهای خود را ورق می‌زنند و به دنبال دنیایی زیبا و مرفه تمام گوشه‌های ضمیر ناخودآگاه خود را می‌كاوند. دنیای آنها دنیای پیچیده‌ای نیست، دنیایی است كه عدالت و رفاه نسبی برای همه به یكسان وجود دارد. در این شادی و لذت حتی كارگران چاپخانه‌ها نیز سهیم هستند. آقای رئیس جمهور، با اشاره به یك اصل قانون اساسی، رفاه و ثروت را حق همه و حتی ضعیف‌ترین افراد جامعه می‌داند و در این وادی تا جایی پیش می‌رود كه عنوان می‌كند فقیرترین فرد می‌تواند روزی كنترل بزرگ‌ترین و قوی‌ترین نظام اجرایی كشور را به عهده بگیرد. اما مسئله مهمی كه در این میان مطرح است اینكه چرا نویسنده بن‌مایه و سوژه نمایش را در كشور خود ما مطرح نكرده است؟ آیا در قانون اساسی ما چنین اصلی وجود ندارد و یا استنباطی از اصول دیگر نمی‌توان با مضمون مشابه به عمل آورد؟ می‌توان پلی زد و مطرح كرد كه مسائل زوج نمایش می‌تواند مسائل و معضلات هر شخصی در دنیا باشد، اما زیباتر و جامع‌تر بود اگر كلیهٔ اتفاقات و مسائل پیش آمده در نمایش در فضا و جو‌ّی ملموس و در كشور خود ما اتفاق می‌افتاد كه در این‌صورت حس همذات‌پنداری ما نیز بیشتر می‌شد. دلیل این انتخاب هرچه كه می‌خواست باشد، اما لطمه‌ای كه به نتیجهٔ كار می‌خورد جبران‌ناپذیر است. چرا كه وقتی مطرح می‌شود قضایایی اتفاق افتاده و فضای نمایش ایرانی نیست، ذهنیت تماشاگر بلافاصله از قضاوت رها شده و به نمایش به صورت جدی نظر نمی‌افكند. اما اگر همین ماجراها در فضای ملموس كشور ما اتفاق می‌افتاد، بسیاری از ا‌ین مسائل به خودی خود حل می‌شد.به‌هرحال گذشته از این نكته، گروه اجرایی نمایش در به تصویر كشیدن فضا و ایده نمایشی موفق عمل می‌كنند.كارگردان با درك درست از موقعیت و آدمهای نمایش دست به خلق فضا و كاراكترهایی زده كه همگی نهایت باورپذیری توسط تماشاگر را دارد. نمایش میزانسنهای تكراری و بعضاً خطی دارد كه با تكرار آن تماشاگر آزرده می‌شود كه البته در كلیت كار قابل اغماض است. با نظری كلی به بازیهای نمایش و شناخت قبلی كه از بازی بازیگران داریم این‌طور به نظر می‌رسد كه بازیها بیشتر بر خلاقیت فردی بازیگران تكیه دارد تا مسائل فنی دیگر.
«رنجنامه زن پارسا» به نویسندگی داود فتحعلی‌بیگی و كارگردان ساسان مهرپویان
نمایش سیاه بازی و روحوضی از عمده اشكال نمایش سنتی است كه از سالهای بسیار دور تاكنون همیشه محفل‌آرا و گل سرسبد هنرهای نمایشی این مرز و بوم بوده و هست. قصد نداریم دربارهٔ تاریخچه و ویژگیهای این هنر سنتی سخن به زبان آوریم فقط یك نكته را یادآوری می‌كنیم كه خلق نمایشهایی مانند روحوضی و اجرای آن در دربار حاكمان، خلاقیت ذهن ایرانی است كه راهی می‌جست تا حرفها و انتقادات خود به درباریان را به زبان آورد و آن هم چه زبانی بهتر از طنز:
ر‌ُو مسخرگی پیشه كن و لودگی آموز
تا داد خود از مهتر و كهتر بستانی
نمایش زن پارسا از معدود آثاری است كه با شیوهٔ سیاه بازی و روحوضی در جشنواره ماه به روی صحنه رفت. نمایش در یك دید اجمالی همه عناصر سیاه‌بازی را دارد: سیاه دارد، فضا و طراحی صحنه و لباسها با این شیوه مطابقت دارد و خیلی مسائل دیگر كه به دلیل اتلاف وقت به آن اشاره نمی‌شود. علاوه بر اینها نمایش دو ویژگی عمدهٔ دیگر هم دارد. ویژگی اول استفاده از قصه‌های قدیمی متون كلاسیك ایرانی است كه در آثار دیگر مشابه كمتر دیده شده است. قصه‌های نمایش از الهی‌نامه عطار نیشابوری اخذ شده و در قالب سیاه‌بازی و شیوه روحوضی به نمایش درآمده است. دراماتیزه كردن این آثار هم مبحثی است كه می‌شود بدان پرداخت اما همین یك نكته را در اینجا ذكر كنیم كه خوشبختانه نویسنده از پس این كار به خوبی برآمده است. ویژگی دوم كه به اجرا برمی‌گردد، استفاده از عناصر امروزی در نمایش سنتی است. در تمام قسمتهای نمایش مخصوصاً قسمت اول و سوم این موضوع به چشم می‌خورد و در كلی‍ّت اجرا به زیبایی چفت می‌شود. تكه كلامها، اشاره به موضوعات دنیای امروز، وارونه كردن مسائل و رویهٔ طنز به آن دادن و... همگی از نمونه‌های آن است. خلق تیپهای كمیك به وسیلهٔ ‌حركات جسمانی و خلق شخصیتهای امروزی و قرار دادن آن در دنیای قدیم باعث به وجود آمدن فضایی طنزآمیز شده كه برای اثبات این ادعا به یاد آورید شخصیتهای قاضی و برزو را. نمایش در مدت اجرا تماشاگر را متوجه صحنه كرده و تأثیر خود را بر جا می‌گذارد و جالب اینكه در این مدت تقریباً هیچ شاخ و برگ اضافی ندارد. بر خلاف برخی از نمایشها كه هیچ سنخیتی با شعار جشنواره ندارند، اما نمایش از لابه‌لای صحنه‌ها و آدمها به محور جشنواره چشم دوخته و خود را ملزم می‌داند تا پایان به آن وفادار بماند. نمایش اما با تمام نكات مثبت متأسفانه متن و اجرای یك‌دستی ندارد و قسمت دوم یعنی صحنه برخورد مرد چوپان با فخرالنساء از ضعیف‌ترین بخشهاست كه بار طنز و كمدی آن نیز از بخشهای دیگر كمتر است. موسیقی نمایش نیز در خدمت متن نمایش است. و این هم خلاصه نمایش: فخرالنساء به علت زیبایی فوق‌العاده خود همیشه به دردسر می‌افتد. شوهر وی به سفر حج می‌رود و در غیاب او برادرش غیاث چشم به او دوخته و قصد دارد عطش هوی و هوس خود را به این طریق فرو نشاند. اما وفاداری فخرالنساء به همسرش مانع چنین كاری می‌شود. سپس غیاث با شهادت دروغ و تهمت آلودگی به فخرالنساء او را به مجازات سنگسار محكوم می‌كنند. او از این معركه جان سالم به در می‌برد ولی غافل از اینكه ادامهٔ این ماجرا مصائب بسیاری برای او در بر دارد...«خاك بكر» به نویسندگی سیدحسین فدایی حسین و كارگردانی
سید مجتبی طباطبایی
دفاع مقدس و دفاع هشت‌ساله و جانانهٔ این ملت از مرز و بوم خود بی‌شك مهم‌ترین واقعهٔ صد سال معاصر كشور ماست. سالهایی كه شهادت برترین جوانان این مرز و بوم را در بر داشت. این سالها تنها خرابی و اضطراب و شهادت در بر نداشت، درس بزرگی بود كه ملت ما در آن آبدیده شد. جنگ ایدئولوژی و تفكر بود تا جنگ مرز و جغرافیا و... جنگ شكسته شدن ادعای یاوه‌سرایان برای گرفتن سه روزه ایران.اما مهم‌تر از این سالها، تأثیر و نتیجه‌ای است كه بر روح و روان افراد جامعه دارد. تجلی این موضوع بر مسائل هنری نیز تأثیر عمده ویژه‌ای گذاشته به طوری كه گونه‌ای از هنر با گرایش مسائل دفاع مقدس هم‌اكنون در محافل هنری ما مطرح است. نمایش خاك بكر از نمایشهایی است كه با دستمایه قرار دادن موضوع دفاع مقدس به تأثیرات آن بعد از جنگ می‌پردازد. یك دانشجوی رشته نمایشنامه‌نویسی (نمایش) قصد دارد دربارهٔ دفاع مقدس یك اثر هنری خلق كند. برای همین منظور با اردوی دانشجویی به مناطق جنگی می‌رود و ناخودآگاه وارد معبر مین‌گذاری شده می‌شود. یك سرباز وظیفه با دیدن جوان دانشجو در معبر به او اخطار می‌دهد تا از جایش تكان نخورد. سعی او برای خبر كردن تخریب‌چی بی‌فایده است، كما اینكه بی‌سیم هم دیگر كار نمی كند. او برای خبر كردن نیروهای خودی به منظور آوردن دانشجو از میدان مین به درون مقر‌ّ می‌رود. در همین هنگام رزمنده‌ای كه خود تخریب‌چی است و از بازماندگان جنگ به حساب می‌آید، دانشجو را از میدان مین بیرون می‌آورد و به اضطراب و نگرانی او پایان می‌دهد. رزمندهٔ نمایش مانند رزمندگان زمان جنگ وظیفه دارد تا خود را سپر بلای مردم و سرزمینش قرار دهد. هرچند او و هم‌رزمانش در زمان جنگ خود را به روی مین می‌انداختند و لشگری را از مرگ و نابودی نجات می‌دادند، اما امروز هم همان روحیهٔ ایثار و فداكاری در درون آنها وجود دارد. او با نهایت خونسردی و فداكاری جوان دانشجو را از میدان مین بیرون می‌آورد و بر داستان ایثار رزمندگان ایرانی صحه می‌گذارد. دانشجوی نمایش ‌نماد همه دانشجویانی است كه روحیهٔ تحقیق و جست‌وجوگری او را بدین‌جا كشانده است. تمام تلاش او این است كه این نكته را دریابد كه چرا بعضی از افراد برای نجات انسانهای دیگر خود را قربانی می‌كردند؟ چرا و چطور و با چه دیدگاهی انسانی به این نتیجه می‌رسد كه خود را به روی مین اندازد و یا در هنگام بمباران شیمیایی ماسك خود را به دیگری بدهد كه آیا چنین حركت و رفتاری خودكشی نیست؟ اینها سؤالات و كنجكاویهایی است كه ذهن جوان را اشغال می‌كند و دغدغهٔ او می‌شود و برای یافتن جواب به مناطق جنگی می‌آید. خاك بكر از معدود نمایشهایی است كه با دستمایه قرار دادن موضوع دفاع مقدس، به كنكاش و جست‌وجو در موضوعی می‌پردازد كه سالهاست موضوع آفرینش هنری گشته است. گروه اجرایی نمایش، تمام سعی خود را برای آشكار كردن و تصویری ساختن ایده نمایش به كار می‌برند و در این راه به توفیق نسبی می‌رسند. بازیهای گروه بازیگر با توجه به موقعیت نمایش و فضای صحنه قوی و یكدست است. همان اندازه كه سرباز جوش می‌زند و چهره كاملاً بیرونی خود را نمایان می‌كند، رزمنده چهره و شخصیتی كاملاً درونی و آرام دارد. جوان دانشجو نیز شخصیتی میان این دو می‌باشد. نمایش خاك بكر گریزی هرچند كوتاه به سالهای جنگ می‌زند و از آن به‌عنوان ایام مقدسی نام می‌برد كه امروز و در هیاهوی شهرهای انباشته از ماشینهای لوكس و روابط نامناسب اجتماعی گم شده است. خاك بكر معبری از تل اجساد پاك شهیدان این مرز و بوم است كه ما را برای دقایقی با حال و هوای جبهه‌های مقدس جنگ آشنا می‌كند.
«هزارپا» به نویسندگی سعید شهریار و كارگردانی علی‌اصغر راسخ راد
جنگ همیشه موضوع جدی برای بشر نبوده است. هرچند در بسیاری از مواقع موجب ویرانی و نابودی نوع و زندگی بشر گردیده است، اما نگاه طنزآمیز به این موضوع كاملاً جدی نیز در میان هنرمندان به‌ویژه هنرمندان هنرهای نمایشی سابقهٔ دیرینه‌ای دارد. نگاهی اجمالی به فیلمها و نمایشهای تولیدشده با تم طنز و بررسی آنها این موضوع را كاملاً آشكار می‌كند. هزارپا از آثاری است كه در این گروه جای دارد. نمایش با دستمایه قرار دادن داستانی ساده در بطن جنگ و نگاهی طنزآمیز به آن اثری را خلق می‌كند كه در یك دیدگاه كلی قابل تأمل است. اما صرفاً به عل‍ّت تولید كارگاه تجربه بودن نباید صحنه، عوامل و افراد را وا داشت تا طوری عمل كنند كه مفاهیم و نكات قابل اعتنای نمایش در كوهی از سر و صدا و ایده‌های تصویری و نمایشی گم گردد. علاوه بر اینكه متوجه ارتباط نمایش و شعار آن نیز نشدیم. به‌هرحال هزارپا تنها حسن خود را در بازی بازیگران خود می‌داند و اینكه لحظاتی سرشار از بداهه‌سازی دارد. همهٔ اینها می‌تواند حسن باشد كه هست اما آیا نباید به این پرسش هم پاسخ داد كه جایگاه نمایش در میان آثار دیگر كدام است؟ می‌توان در این باره صفحه‌ها نوشت و داد سخن داد اما به‌هرحال هرچه هست نیرویی كه نمایش به تماشاگران منتقل می‌كند نیز قابل اشاره و توجه است. به ‌هرحال پروندهٔ دومین جشنواره تئاتر ماه را هنگامی می‌بندیم كه امید به افقهای آینده داریم و امیدواریم در سالهای آینده شاهد آثاری بهتر و با كیفیت بالاتری باشیم.
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر