جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


پیکار با فرشته‌


پیکار با فرشته‌
ژرژ آندره‌ مالرو در سوم‌ نوامبر ۱۹۰۱ در پاریس‌ به‌ دنیا آمد. در سال‌های‌ نخست‌ کودکی‌ بخاطر متارکه‌ پدر و مادر، نزد مادر بزرگش‌ بزرگ‌ شد، اما رابطه‌اش‌ با خانواده‌ پدری‌ برقرار بود.در دوران‌ تحصیل‌ موفقیت‌ چندانی‌ نداشت‌ و هرگز امتحان‌ سال‌ آخر دبیرستان‌ را نگذراند. هیچ‌ سندی‌ هم‌ پایان‌ تحصیلاتش‌ را در «مدرسه‌ زبان‌های‌ زنده‌ شرقی‌» تایید نکرد.
مدتی‌ برای‌ امرار معاش‌ و گذران‌ زندگی‌، در کار خرید و فروش‌ کتاب‌های‌ نایاب‌ با دکان‌ها و دکه‌های‌ کنار رود سن‌ بود و بعد با ناشران‌ خرده‌ پا همکاری‌ کرد.در هجده‌ سالگی‌ تحصیل‌ را رها می‌کند و به‌ گروه‌ نقاشان‌ کوبیست‌ و نویسندگان‌ سوررئالیست‌ می‌پیوندد.
در ژوئن‌ سال‌ ۱۹۲۱ با کلارا گولد اشمیت‌ ازدواج‌ می‌کند، مدت‌ کوتاهی‌ به‌ خرید و فروش‌ سهام‌ پرداختند و توفیقی‌ هم‌ به‌ دست‌ آوردند ولی‌ در ۱۹۲۳ با سقوط‌ نرخ‌ سهام‌، با جمع‌ کردن‌ اموال‌ خود از طریق‌ کشتی‌ عازم‌ هندوچین‌ می‌شوند؛ پس‌ از آنکه‌ مالرو و یکی‌ از دوستانش‌ یکی‌ از قدیمی‌ترین‌ معابد خمر را کشف‌ می‌کنند و قصد می‌کنند که‌ چند نقش‌ برجسته‌ این‌ معبد را برای‌ فروش‌ همراه‌ خود ببرند، دستگیر می‌شوند؛ و پس‌ از یک‌ محاکمه‌ جنجالی‌ به‌ زندان‌ محکوم‌ می‌شوند. پس‌ از اعتراض‌ و اقدام‌ دوستان‌ هنرمند و نویسنده‌ مالرو در پاریس‌، مالرو با حکم‌ تعلیقی‌ از زندان‌ آزاد می‌شود و به‌ پاریس‌ باز می‌گردد. این‌ اقامت‌ مالرو در هندوچین‌، او را با مظاهر مشخص استعمار فرانسه‌ آشنا می‌کند.در سال‌ ۱۹۲۵ برای‌ شرکت‌ در نهضت‌ ضداستعماری‌ «آنام‌ جوان‌» به‌ هندوچین‌ باز می‌گردد و اقدام‌ به‌ انتشار روزنامه‌یی‌ به‌ نام‌ «هندوچین‌» می‌کند، و طی‌ اقامت‌ مجدد در هندوچین‌ سری‌ به‌ هنگ‌کنگ‌ می‌زند. چند سال‌ بعد به‌ ادموند ویلسن‌ می‌نویسد که‌ منشی‌ «کمیسیون‌ انقلابی‌» بوده‌ است‌، اما مدت‌ زیادی‌ نمی‌توانسته‌ در این‌ سمت‌ بوده‌ باشد، زیرا پس‌ از چند ماه‌ آشوب‌ و تنش‌، در سایگون‌ ناپدید می‌شود و بعد سروکله‌اش‌ در پاریس‌ پیدا می‌شود.
سپس‌ موجی‌ از نوشته‌ ها و کتاب‌هایش‌ به‌ راه‌ افتاد: وسوسه‌ غرب‌ ۱۹۲۶، فاتحان‌ و چاپ‌ تجدیدنظر شده‌ قلمرو عجایب ۱۹۲۸، جاده‌ شاهی‌ ۱۹۳۰ و سرنوشت‌ بشر۱۹۳۳.
در سال‌ ۱۹۳۴ به‌ مسکو دعوت‌ شد تا در کنگره‌ نویسندگان‌ سخنرانی‌ کند؛ شنوندگان‌ در آنجا یا عدم‌ پایبندی‌ او را به‌ اصول‌ اساسی‌ کمونیسم‌ روسی‌ نادیده‌ می‌گیرند، یا زبان‌ فرانسوی‌ تند او را نمی‌فهمند و پاک‌ گیج‌ می‌شوند. اما به‌ هر صورت‌ نسبت‌ به‌ جانبداری‌ و همدلی‌ او تردیدی‌ به‌ خود راه‌ نمی‌دهند.
در همان‌ سال‌ ۱۹۳۴ همراه‌ با آندره‌ ژید عازم‌ برلین‌ می‌شود تا برای‌ آزاد ساختن‌ کمونیست‌هایی‌ که‌ به‌ آتش‌ زدن‌ مجلس‌ ملی‌ آلمان‌، متهم‌ شده‌ بودند، تلاش‌ صورت‌ دهد، این‌ تلاش‌ حاصلی‌ نداشت‌ اما به‌ نوشتن‌ رمان‌ دیگری‌ به‌ نام‌ دوران‌ تحقیر منجر شد.
با شروع‌ جنگ‌ در اسپانیا در صف‌ نخستین‌ داوطلبان‌ خارجی‌ قرار گرفت‌. در سازماندهی‌ نیروی‌ هوایی‌ ارتش‌ جمهوری‌ مشارکت‌ کرد و خود در مناطق‌ دشمن‌، جزو خدمه‌ هواپیما بود. رمان‌ امید، پاسخی‌ به‌ این‌ تجربه‌ و منبع‌ فیلمی‌ بود که‌ همین‌ عنوان‌ را داشت‌. سپس‌ به‌ ایالات‌ متحده‌ و کانادا سفر کرد و در دفاع‌ از جمهوریخواهان‌ به‌ سخنرانی‌ پرداخت‌.آندره‌ مالرو همراه‌ یکی‌ از دوستانش‌ با هواپیمای‌ یک‌ موتوره‌ برای‌ کشف‌ پایتخت‌ کهن‌ ملکه‌ سبا بر فراز صحراهای‌ عربستان‌ پرواز می‌کند. به‌ هنگام‌ بازگشت‌، هواپیما دچار گردباد می‌شود و تا نزدیک‌ سقوط‌ پیش‌ می‌رود. این‌ حادثه‌ بر اندیشه‌ مالرو تاثیر عمیقی‌ به‌ جای‌ می‌نهد.در سال‌ ۱۹۳۹ با شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، وارد ارتش‌ فرانسه‌ می‌شود، مدت‌ کوتاهی‌ سرباز تانک‌ بود، اسیر می‌شود، سپس‌ فرار می‌کند و نوشتن‌ گردوبن‌های‌ آلتنبورگ‌ را، که‌ نخستین‌ بار در ۱۹۴۳ در سویس‌ منتشر شد، آغاز کرد، و بعد مقاله‌ تحقیقی‌ خود را درباره‌ لالکو انتشار داد.
در سال‌ ۱۹۴۲ با نام‌ مستعار ونسان‌ برژه‌ با نهضت‌ مخفی‌ «مقاومت‌ فرانسه‌» همکاری‌ می‌کند و در سال‌ ۱۹۴۳ رسما به‌ نهضت‌ «مقاومت‌ فرانسه‌» می‌پیوندد و رهبری‌ آن‌ را در جنوب‌ غربی‌ فرانسه‌ به‌ عهده‌ می‌گیردأ گشتاپو به‌ کتابخانه‌ او هجوم‌ می‌برد و دست‌ نوشته‌های‌ او را از بین‌ می‌برد؛ از جمله‌ کتاب‌ «پیکار با فرشته‌» را. فقط‌ یک‌ جلد از این‌ کتاب‌ به‌ نام‌ «گردوبن‌های‌ آلتنبورگ‌» در سویس‌ چاپ‌ می‌شود.
در سال‌ ۱۹۴۴ به‌ دست‌ نیروهای‌ آلمانی‌ می‌افتد. در شهر تولوز زندانی‌ گشتاپوست‌ و تا پای‌ شکنجه‌ پیش‌ می‌رود. پس‌ از آنکه‌ آلمانی‌ها تولوز را ترک‌ می‌کنند، از زندان‌ آزاد می‌شود و با بریگارد «آلزاس‌ لورن‌» کنار لشگرهای‌ «فرانسه‌ آزاد» در آزادسازی‌ فرانسه‌ از نیروهای‌ فاشیست‌ سهمی‌ قابل‌ توجه‌ به‌ عهده‌ می‌گیرد.در همین‌ سال‌ همسر دومش‌ در حادثه‌یی‌ کشته‌ می‌شود و دو برادرش‌ در مبارزه‌ با آلمانی‌ها کشته‌ می‌شوند، ضمن‌ اینکه‌ مالرو پدرش‌ را در سال‌ ۱۹۳۰ که‌ خودکشی‌ کرده‌ بود، از دست‌ می‌دهد که‌ مرگ‌ پدر او را سخت‌ متاؤر می‌کند.در سال‌ ۱۹۴۵ برای‌ نخستین‌ بار با ژنرال‌ دوگل‌ ملاقات‌ می‌کند. پس‌ از این‌ ملاقات‌ مالرو به‌ «گلیسم‌» می‌پیوندد و تا پایان‌ عمر به‌ آن‌ وفادار می‌ماند. وی‌ در ناموفق‌ ماندن‌ حرکت‌ وحدت‌ طلبانه‌ «جنبش‌ رهایی‌بخش‌ ملی‌» و «جبهه‌ ملی‌» با رهبری‌ کمونیست‌های‌ فرانسوی‌سهمی‌ بزرگ‌ دارد.دوگل‌، مالرو را به‌ سمت‌ مشاور فنی‌ نخست‌وزیر و سپس‌ به‌ سمت‌ وزیر اطلاعات‌ منصوب‌ می‌کند. با آرتور کستلر و پیکاسو ملاقات‌ می‌کند.یک‌ سال‌ بعد یعنی‌ در سال‌ ۱۹۴۶ در بیستم‌ ژانویه‌ از حکومت‌ کناره‌گیری‌ می‌کند. در دانشگاه‌ «سوربن‌» سخنرانی‌ مهمی‌ با نام‌ «انسان‌ و فرهنگ‌ هنری‌» ایراد می‌کند که‌ بازتابی‌ وسیع‌ دارد و اقدام‌ به‌ انتشار «طرح‌ اولیه‌ روانشناسی‌ سینما» می‌کند.در سال‌ ۱۹۴۷ در حزب‌ تازه‌ تاسیس‌ «اجتماع‌ مردم‌ فرانسه‌» سمت‌ عضو کمیته‌ اجرایی‌ را به‌ عهده‌ می‌گیرد. جلد اول‌ «روان‌ شناسی‌ هنر» با نام‌ «موزه‌ خیالی‌» را منتشر می‌کند.
در سال‌ ۱۹۴۸ با مادلن‌ لیو، بیوه‌ برادرش‌ رولان‌، ازدواج‌ می‌کند. جلد دوم‌ «روانشناسی‌ هنر» با نام‌ «آفرینش‌ هنری‌» را منتشر می‌کندأ در سالن‌ «پله‌یل‌» سخنرانی‌ مهمی‌ ایراد می‌کند. متن‌ این‌ سخنرانی‌ در پایان‌ کتاب‌ «فاتحان‌» چون‌ بخشی‌ از این‌ کتاب‌ چاپ‌ می‌شود.
در سال‌ ۱۹۵۰ جلد سوم‌ «روانشناسی‌ هنر» با نام‌ «سکه‌ مطلق‌» و همچنین‌ «مالیخولیا، تحقیقی‌ درباره‌ گویا» را منتشر می‌کند. در سال‌ ۱۹۵۱ «صداهای‌ سکوت‌» را منتشر می‌کند که‌ این‌ مجموعه‌ سه‌ جلد پیش‌ گفته‌ روانشناسی‌ هنر با تجدیدنظر و اضافات به‌ اضافه‌ فصلی‌ به‌ نام‌ «استحاله‌های‌ آپولون‌» را در بر می‌گیرد.
در سال‌ ۱۹۵۲، برای‌ بار چهارم‌ به‌ ایران‌ سفر می‌کند؛ که‌ پیش‌ از این‌ در سال‌های‌ ۱۹۲۹ ۱۹۳۰ و ۱۹۳۱ به‌ ایران‌ سفر می‌کند که‌ مالرو مجذوب‌ تمدن‌ ایران‌ و شیفته‌ بناهای‌ تاریخی‌ اصفهان‌ می‌شود.سپس‌ جلد اول‌ «موزه‌ خیالی‌ هنر پیکرتراشی‌ در جهان‌» با نام‌ «پیکرتراشی‌» را منتشر می‌کند.
در سال‌ ۱۹۵۴ جلدهای‌ دوم‌ و سوم‌ «موزه‌ خیالی‌ هنرپیکرتراشی‌ در جهان‌» با نام‌های‌ «از نقوش‌ برجسته‌ تا غارهای‌ مقدس‌» و «دنیای‌ مسیحیت‌» را منتشر می‌کند. در سال‌ ۱۹۵۷ جلد اول‌ «تناسخ‌ خدایان‌» را منتشر می‌کند. در سال‌ ۱۹۵۸ در کابینه‌ ژنرال‌ دوگل‌ به‌ سمت‌ وزیر منصوب‌ می‌شود؛ در آوریل‌ این‌ سال‌، کتاب‌ یکی‌ از مبارزین‌ کمونیست‌ در ارتباط‌ با جنبش‌ آزادیبخش‌ الجزایر که‌ در آن‌ شکنجه‌های‌ اعمال‌ شده‌ بر نویسنده‌ کتاب‌ شرح‌ داده‌ شده‌ است‌، توسط‌ مقامات‌ حکومتی‌ ضبط‌ می‌گردد و از پخش‌ آن‌ جلوگیری‌ می‌شود.
آندره‌ مالرو همراه‌ روژه‌ مارتن‌ دوگار، فرانسوا موریاک‌ و ژان‌ پل‌ سارتر نامه‌ سرگشاده‌یی‌ خطاب‌ به‌ رییس‌ جمهور وقت‌ فرانسه‌ رنه‌ کوتی منتشر ساخته‌ و ضمن‌ طرفداری‌ از آزادی‌ مطبوعات‌ بر اعمال‌ شکنجه‌ در الجزایر اعتراض‌ می‌کنند. و در همین‌ سال‌ در هند با نهرو ملاقات‌ می‌کند.
در سال‌ ۱۹۶۴ هنگام‌ انتقال‌ بقایای‌ جسد «ژان‌ مولن‌» قهرمان‌ نهضت‌ مقاومت‌ فرانسه‌ که‌ به‌ دست‌ آلمانی‌ها کشته‌ شد به‌ پانتئون‌، خطبه‌یی‌ بسیار معروف‌ در سوگ‌ او ایراد می‌کند.
در سال‌ ۱۹۶۵ «موزه‌ خیالی‌» را منتشر می‌کند. در چاپ‌ جدید این‌ کتاب‌، برای‌ دومین‌ بار در آن‌ تجدیدنظر می‌کند. این‌ کتاب‌ در سال‌ ۱۹۴۷ با عنوان‌ جلد اول‌ «روانشناسی‌ هنر» چاپ‌ شده‌ بود. در همین‌ سال‌ با مائو و دیگر رهبران‌ کشور چین‌ ملاقات‌ می‌کند.در سال‌ ۱۹۶۷، کتاب‌ «ضدخاطرات‌» را منتشر می‌کند؛ در سال‌ ۱۹۶۸ با کاسیگین‌ ملاقات‌ می‌کند. در جنبش‌ وسیع‌ و سراسری‌ ماه‌ مه‌ دانشجویان‌ و کارگران‌ فرانسوی‌، مالرو در جبهه‌ مخالف‌ این‌ جنبش‌ است‌ و در کنار دوگل‌ قرار دارد.در سال‌ ۱۹۶۹ با کناره‌گیری‌ ژنرال‌ دوگل‌ از حکومت‌ فرانسه‌، مالرو نیز از سمت‌ خود کناره‌گیری‌ می‌کند؛ او به‌ مدت‌ ده‌ سال‌ ۱۹۶۹۱۹۵۸با سمت‌ وزارت‌ کنار دوگل‌ بود.در سال‌ ۱۹۷۱ «افکندن‌ درختان‌ بلوط‌» و «خطبه‌های‌ سوگ‌» را منتشر می‌کند. در سال‌ ۱۹۷۲ جلد اول‌ «آیینه‌ اعراف‌» با نام‌ ضدخاطرات‌ را منتشر می‌کند. این‌ کتاب‌ همان‌ کتاب‌ منتشر شده‌ در سال‌ ۱۹۶۷ است‌ منتهی‌ با تجدیدنظر و اضافات‌.
در سال‌ ۱۹۷۵ درباره‌ ژنرال‌ دوگل‌ سخنرانی‌ می‌کند. و در همان‌ سال‌ «مهمانان‌ ناماندگار» را منتشر می‌کند.
در سال‌ ۱۹۷۶ جلد دوم‌ «آیینه‌ اعراف‌» با نام‌ «ریسمان‌ و موش‌ها» را منتشر می‌کند، که‌ در این‌ مجلد، کتاب‌های‌ «مهمانان‌ ناماندگار»، «افکندن‌ درختان‌ بلوط‌»، «سری‌ از آبنوس‌» و «الیعازر» به‌ صورت‌ تجدیدنظر شده‌ و به‌ شکل‌ فصل‌های‌ متوالی‌ یک‌ کتاب‌ عرضه‌ شده‌اند. و سرانجام‌ در همین‌ سال‌ یعنی‌ ۱۹۷۶ آندره‌ مالرو که‌ چندین‌ سال‌ در پنجه‌ ناخوشی‌ گرفتار و مریض‌ احوال‌ شده‌ بود در بیست‌ و سوم‌ نوامبر در گذشت‌.و بالاخره‌ در سال‌ ۱۹۷۷ بود که‌ جلد سوم‌ «تناسخ‌ خدایان‌» با نام‌ «بی‌زمان‌» و «انسانی‌ فانی‌ و ادبیات‌» منتشر شد.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید