پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تفکر سرمایه داری در حال فروپاشی است


تفکر سرمایه داری در حال فروپاشی است
فکر کردن به این دشوار است که اعتبار آمریکایی تمام شده است... موتور مدل "سرمایه‌داری گاوچرانی" از مسیر خارج شده است و کشاندن مابقی جهان به دنبال خود به قعر را تهدید می‌کند...
فوکویاما که در گذشته لیبرال دموکراسی را پایان تاریخ می دانست در مقاله‌ای با اشاره به بحران مالی بی‌سابقه در آمریکا، این کشور و نظام سرمایه داری را را در حال فروپاشی دانست.
"فرانسیس فوکویاما" در مقاله خود در هفته‌نامه "نیوزویک" نوشت: علاوه بر برخی از شرکت‌های مطرح آمریکایی تفکر خاص سرمایه‌داری نیز از هم فروپاشید.
فوکویاما در ادامه می‌نویسد: انفجار از داخل بانک‌های سرمایه آمریکا، ناپدید شدن بیش از یک تریلیون دلار در بازار سهام در یک روز نشان از سقوط سرمایه‌داری آمریکا دارد.
این اندیشمند ژاپنی‌الاصل همچنین می‌افزاید: این هزینه ۷۰۰ میلیون دلاری که بر دوش مالیات‌دهندگان تحمیل شده است و میزان شکست که در وال‌استریت به وقوع پیوسته می‌تواند بسیار بزرگتر از آنچه هست باشد.
وی می‌افزاید: ایده‌ها یکی از مهم‌ترین موارد صادراتی ما هستند و دو ایده اساسی آمریکایی بر تفکر جهانی از اوایل دهه ۸۰ میلادی یعنی هنگامی که "رونالد ریگان" به عنوان رئیس جمهوری آمریکا انتخاب شد، تسلط دارد.
اولین ایده، نگاه خاص سرمایه‌داری است که مدعی مالیات‌های پایین، قوانین سبک، متوقف شدن حمایت دولت موتور رشد اقتصادی خواهد بود.
بر اساس نظر فوکویاما، این ایده دوران ریگان روشی را که بیش از یک قرن به سمت دولت بزرگتر در حال گسترش بود، متوقف کرد. کاهش کنترل دولت نه تنها در آمریکا بلکه در سراسر جهان به برنامه روزانه تبدیل شد.
● دموکراسی" اسم رمزی برای مداخله نظامی و تغییر حکومت است
فوکویاما در ادامه در نیوزویک می‌نویسد: ایده بزرگ دوم همان موضوع آمریکا به عنوان ارتقا دهنده لیبرال دموکراسی در کل جهان بود که به عنوان بهترین راه برای کسب شکوفایی بیشتر و آغاز یک نظم بین‌المللی بود. قدرت و نفوذ آمریکا نه تنها بر تانک‌ها و دلارهای ما مبتنی بلکه بر این حقیقت تکیه دارد که اکثر مردم شکل آمریکایی حکومت خودرای را جذاب یافته و خواستار بازسازی جوامع خود همراستا با این مشی بودند.
این همان چیزی است که "جوزف نای" دانشمند سیاسی آن را "قدرت نرم" نام داد.
فوکویاما در ادامه مقاله خود می‌افزاید: فکر کردن به این دشوار است که اعتبار این شخصیت‌های آمریکایی تمام شده است. بین سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۷ در حالی که جهان در حال لذت بردن از دوره بی‌نظیر رشد اقتصادی بود، نادیده گرفتن نظرات برخی جامعه‌شناسان اروپایی و آمریکای لاتین که از مدل اقتصادی آمریکا به عنوان "سرمایه‌داری گاوچرانی" انتقاد می‌کردند، ساده بود. اما اکنون موتور آن رشد اقتصادی یعنی اقتصاد آمریکا از مسیر خارج شده است و کشاندن مابقی جهان را به دنبال خود به قعر را تهدید می‌کند. بدتر از همه، مقصر خود مدل اروپایی است: بر اساس شعار کنترل کمتر دولت، واشنگتن بر تنظیم کافی بخش مالی شکست خورد و اجازه داد تا آسیب عظیمی را به بقیه جامعه خود بزند.
این متفکر آمریکایی ژاپنی‌الاصل در ادامه نوشت: دموکراسی حتی پیش از این از بین رفت. هنگامی که ثابت شد صدام حسین سلاح کشتار جمعی ندارد، دولت "جرج بوش" رئیس جمهوری آمریکا به دنبال توجیه جنگ عراق بود.
وی می‌خواست تهاجم به عراق را با یک "دستور کار آزادی" وسیعتر مرتبط کرد و بنابراین ناگهان به فکر ارتقای دموکراسی به عنوان یک سلاح بزرگ در جنگ علیه تروریسم افتاد.
به عقیده فوکویاما، از نظر بسیاری از مردم دنیا، لفاظی‌های آمریکا درباره دموکراسی بیشتر شبیه بهانه‌ای برای افزایش سلطه آمریکاست.
"فرانسیس فوکویاما" در ادامه در هفته‌نامه آمریکایی "نیوزویک" نوشت: گزینه‌ای که اکنون پیش روی ماست بسیار فراتر از کمک تجاری [۷۰۰ میلیون دلاری] است یا رقابت انتخاباتی است.
شیوه آمریکایی در زمانی آزمایش شد که دیگر مدل‌ها که چینی یا روسی بود، به نظر بیشتر و بیشتر جذاب به نظر می‌رسیدند. با احیای نام خوبمان و احیای شیوه خودمان در قالب‌های گوناگونی چالشی بزرگ برای ثبات بخش مالی به حساب می‌آید. "باراک اوباما" نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و "جان مک‌کین" توانمندی‌های متفاوتی را برای این وظیفه به کار خواهند بست. اما برای هر کدام راهی دشوار است که سال‌ها بر سال آن جدال بوده است و ما نمی‌توانیم آغاز کنیم تا زمانیکه کاملا متوجه شویم که چه چیزی اشتباه بوده است، کدام بخش از ابعاد این مدل آمریکایی غلط بوده که ضعیف اجرا شده است و کدام بخش باید کنار گذاشته شود.
فوکویاما در ادامه می‌افزاید: بسیاری از مفسران اشاره‌ کرده‌اند که رکود اقتصادی وال‌استریت نشانگر پایان دوران ریگان است. در این حیطه، آنها بدون تردید درست فکر می‌کنند حتی اگر به در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر آمریکا پیروز شود. ایده‌های بزرگ در متن یک دوره تاریخی خاص متولد می‌شوند. هنگامیکه این متن به طور اساسی تغییر می‌یابد، تعداد اندکی زنده‌ می‌مانند که به همین دلیل سیاستمداران علاقه دارند تا از چپ به راست تغییر موضع دهند و به تسلسل نسل بازگردند.
ریگان گرایی [تمایل به سیاست‌های ریگان] (یا در شکل انگلیسی آن، تاچر گرایی) برای زمان خود مناسب بود. از زمان "قرارداد جدید فرانکلین روزولت" رئیس جمهوری آمریکا در دهه ۳۰ میلادی، دولت‌ها در سراسر جهان تنها بزرگتر و بزرگتر شده بودند. تا دهه ۷۰ میلادی دولت‌ها و اقتصادهای ثروتمند بزرگ بوسیله نوار قرمزی که به شکل زیادی ثابت شد غیر کاربردی است، خفه شدند.
اگر به آن زمان بازگردیم می‌بینیم که تلفن‌ها گران بودند و دستیابی به آن دشوار بود، مسافرت هوایی لذت طبقه ثروتمند بود و اکثر مردم پس‌اندازه‌های خود را در در بانک‌ها ذخیره می‌کردند که نرخ سود پایین و تنظمی شده‌ای داشت.
برنامه‌هایی مانند "کمک به خانواده‌ها با کودکان وابسته" عامل بازدارنده‌ای برای خانواده‌های فقیر برای کار و متاهل ماندن به وجود آورد و در نتیجه خانواده‌هایی از هم پاشیده شد. انقلاب ریگان-تاچر استخدام و اخراج کارگران را آسانتر کرد و به دلیل کوچک شدن و ورشکستگی صنایع سنتی باعث درد و رنج فراوانی شد. اما این امر همچنین باعث زیرساختی برای تقریبا سه دهه رشد و ظهور بخش‌های جدیدی مانند فناوری اطلاعات و بیوتکنولوژی شد.
فوکویاما در ادامه نوشت: از لحاظ بین‌المللی انقلاب ریگان به "اجماع واشنگتن" ترجمه شد که بر اساس آن واشنگتن و موسسات تحت نفوذ آن مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، کشورهای در حال توسعه را به آزاد گذاردن اقتصاد آنها ترغیب می‌کرد.
درحالیکه "اجماع واشنگتن" به طور معمول توسط مردم‌گراهایی مانند "هوگو چاوز" رئیس جمهوری ونزوئلا مورد انتقاد قرار می‌گرفت، اما از سوی دیگر با موفقیت، درد بحران بدهی آمریکای لاتین در دهه ۸۰ میلادی را تسکین می‌بخشید و این همان زمانی بود که تورم بیش از حد کشورهایی مانند آرژانتین و برزیل را فلج کرده بود. سیاست‌های بازار دوستانه مشابهی نیز همان‌هایی هستند که چین و هند را به قدرت‌های اقتصادی که اکنون هستند، تبدیل کرد.
و در صورتیکه کسی به مدرک بیشتر نیاز دارد، می‌تواند به مثال‌‌های بزرگترین دولت دنیا یعنی جمهوری شوروی سابق و دیگر کشورهای کمونیست که اقتصاد آنها به صورت مرکزی طراحی شده بود،‌ نگاهی بیندازد.
تا دهه ۷۰ میلادی آنها پشت رقبای سرمایه‌داری خود سقوط کرده بودند و انفجار از درون آنها پس از برچیدن دیوار برلین تایید شد.
این استاد دانشگاه جان هاپکینز افزود:
ـ قدرت از جمهوریخواهان در دوران ریاست جمهوری نیکسون و ریگان به ریاست جمهوری کلینتون در دهه ۹۰ میلادی منتقل شدند . مجددا در دوران جرج بوش به جمهوریخواهان بازگشت. آنها به دلایلی فرهنگی مانند مذهب، میهن پرستی، ارزش‌های خانواده و مالکیت اسلحه به جمهوریخواهان رای دادند.
به عقیده فوکویاما دیگر نقطه انتقادی آمریکا شیوه دموکراسی و تمایل آمریکا به حمایت دموکراسی در دیگر کشورهای جهان است.
مشکل اکنون این است که دولت بوش با استفاده از دموکراسی برای توجیه جنگ عراق، به بسیاری کشورها اعلام کرد که "دموکراسی" اسم رمزی برای مداخله نظامی و تغییر حکومت است.
● توانایی آمریکا برای شکل دادن اقتصاد جهانی کاهش خواهد یافت
فوکویاما در ادامه نوشت: آمریکا از لحاظ جهانی از جایگاه سلطه‌ای که تا کنون آن را اشغال کرده بود، لذت نخواهد برد و چیزی مانند مناقشه گرجستان و روسیه آن را تضعیف کرد.
توانایی آمریکا برای شکل دادن اقتصاد جهانی از طریق بسته‌های تجاری و صندوق بین‌المللی پول و تجارت جهانی به مانند منابع نظامی ما کاهش خواهد یافت.
و در بسیاری از نقاط جهان، ایده‌های آمریکا، نصایح و حتی کمک این کشور کمتر از زمان حال مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
یوشی‌هیرو فرانسیس فوکویاما متولد ۲۷ اکتبر ۱۹۵۲، فیلسوف آمریکایی، متخصص اقتصاد سیاسی، رئیس گروه توسعه اقتصادی بین‌المللی دانشگاه جانز هاپکینز و نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» است که به خاطر نظریه پردازی «پایان تاریخ» مشهور است.
تئوری پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما، در سال ۱۹۸۹ مطرح و در سال ۱۹۹۲در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان (The End of History and the Last Man) تشریح شد.
فوکویاما یکی از تئوریسین‌های جریان نومحافظه‌کار آمریکاست. وی جزو استراتژیست های ارشد بنگاه RAND است که این سازمان یک اتاق فکر در حوزه سیاست خارجی محسوب می شود و مربوط به نیروی هوایی آمریکاست.
منبع : مطالبه


همچنین مشاهده کنید