جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

نقش زنان در دموکراسی‌های جهان


نقش زنان در دموکراسی‌های جهان
دموکراسی به وسیله تجدیدنظر طلبان علیه رژیم‌های اقتدارطلب در جهت پیگیری منافع عمومی‌ شکل گرفت و موج آن از دهه ۸۰-۱۹۷۰ سراسر جهان را در‌نوردید و از منطقه‌ای به منطقه دیگر؛ چهره سیاسی جهان را دگرگون کرد (موج دموکراسی‌شدن عبارت است از یک سلسله‌ گذارهایی از رژیم‌های غیردموکراتیک که گذارهای مشخصی را در همان زمان در جهت مخالف به همراه آورده است). این نظام برای تمام ترتیبات ممکن از لحاظ نهادی آماده است و می‌تواند به آسانی به وجود یک دولت متمرکز یا فدرالیسم یا به تعداد زیادی راه‌حل‌های میانی روی آورد که ویژگی‌شان منطقه‌ای‌کردن یا عدم تمرکز کمابیش پیشرفته‌ای است. مع‌ذالک آنچه در واقع اهمیت دارد، احترام به عقاید عمومی ‌و انواع اقلیت‌هاست، چه از لحاظ اهمیت عددی آنها و چه از نظر پایگاه و جایگاه اجتماعی‌شان و توجه به شکاف‌های سیاسی و نیز تفاوت‌های قومی، جنسی، مذهبی یا هر نوع عاملی که ممکن است باعث تبعیض شود. همچنین فرهنگ آن نمی‌تواند جزو فرهنگ روابط بین‌المللی باشد.
امروزه دموکراسی را عملاً مترادف با نوعی نظام نمایندگی می‌دانند، چراکه انطباق اصلی دموکراسی در جوامعی که پهناور است، مانع از مشارکت شخصی تمام شهروندان می‌گردد. بنابراین اعطای حق رای به مجموع شهروندان بالغ (در هر کشور سن رای‌دهندگان متفاوت است، در ایران ۱۸ سال به بالا دارای چنین حقی هستند) مورد توجه قرار گرفت. در این میان مساله زنان، جایگاهی نه کمتر مهم را در مباحث دموکراسی اشغال می‌کند که از ابتدای مشارکت در این نظام، ابتدا با کسب حق رای توسط زنان اسکاندیناوی و فنلاندی و برخی کشورهای آمریکایی، سپس به منظور بهبود جایگاه و شرایط زندگی خود در آن سهیم شدند تا اشکال زننده تبعیض علیه زنان که مورد حمایت قوانین و رسوم سنتی بود را براندازند، چراکه زنان خواهان استقلال حقوقی و اقتصادی بودند و تدابیری اتخاذ کردند تا سهمی ‌از این شکل تازه‌ حکومتی، نصیب خود نمایند.
بنابراین با شرکت در برخی ارگان‌های بین‌المللی، حق رای دادن در همه انتخابات و همه‌پرسی‌ها، حق شرکت در تعیین سیاست‌های دولت و حق مشارکت در سازمان‌ها و انجمن‌های غیردولتی مربوط به زندگی عمومی ‌و سیاسی کشور و نظام بین‌الملل را برای خویش کسب نمودند. با وجود این، از لحاظ حضور جهانی به‌خصوص در عرصه سیاسی، ضعیف عمل می‌کنند. این مساله خاص جوامع جهان سوم نیست، بلکه در اروپا نیز از لحاظ تاریخی، عقب‌گردی در این زمینه به‌وقوع پیوسته است، زیرا تا قبل از انقلاب کبیر فرانسه، اغلب در مجالس و شورای دهکده‌ها شرکت داشتند، حال آن‌که با وجود انسجام و مشارکت در مبارزات سیاسی از مطالبه پذیرش حقوق خود به عنوان شهروند به خصوص در پارلمان‌ها، حاشیه‌ای عمل کرده‌اند و اعطای چند کرسی به زنان «به عنوان موجوداتی برابر با مردان» نتوانسته آنها را به‌طور کامل به صحنه سیاسی بکشاند.
نمونه‌هایی چون مارگارت تاچر در انگلستان، ایندرا گاندی در هندوستان، خانم باندرا نایکه در سریلانکا و بی‌نظیر بوتو در پاکستان نباید ما را گمراه سازند. اینها استثناها یا رویدادهای تصادفی بودند و هستند، چون هنوز حاشیه‌گذاری زنان در دموکراسی‌ها وجود دارد. با آن‌که تعداد مبارزان زن در درون احزاب، سندیکاها یا نهضت‌ها فراوان است. لذا به دلیل برخی نقایص و تنگناها در این نظام، از جمله: - تقسیم‌بندی نامناسب جغرافیایی و سیاسی - سنت‌های سیاسی و فرهنگی - انطباق ساختاری - محافظه‌کاری - عقاید، آرا، باورها و پندارهای نادرست حضور بین‌المللی زنان در دموکراسی‌ها، همچنان کمرنگ مانده است. زنان ایرانی نیز بیش از یک قرن است که در تب و تاب دستیابی به دموکراسی اقداماتی انجام داده‌اند، اما موانع داخلی و خارجی همواره بازدارنده بوده و حرکت‌های دموکراتیک آنها در طول چند قرن گذشته را به حالت ایستا در آورده است. در صورتی که در برخی برهه‌ها، فعالیت‌های چشمگیری در راستای دموکراسی به انجام رسانیده‌اند که عبارت بوده است از: - انقلاب مشروطه (۱۲۸۸) - فرو ریختن پایه‌های استبداد رضاشاهی (سال ۱۳۲۰) - قدرت‌نمایی در جبهه ملی (سال ۱۳۳۲) - و بالاخره حضور فعال در انقلاب اسلامی ‌(سال ۱۳۵۷) اما به دلیل مشکلاتی که ذکر شد و خاص زنان کلیه کشورهای جهان است، نتوانسته‌اند نقش فعال و مثبتی در صحنه جهانی در جهت دموکراسی مطبوع خود ایفا نمایند.
منبع : روزنامه تحلیل روز


همچنین مشاهده کنید