چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


درباره شهرام پازوکی


درباره شهرام پازوکی
▪ متولد ۱۳۳۵ در تهران
▪ پایان تحصیلات متوسطه در تهران
▪ اخذ لیسانس فلسفه از دانشگاه تهران سال ۱۳۶۱
▪ دریافت فوق لیسانس فلسفه از دانشگاه تهران سال۱۳۶۷
▪ اخذ مدرك دكتری فلسفه از دانشگاه تهران سال ۱۳۷۳
▪ همكاری با دانشگاه تهران به عنوان مدرس دروس فلسفه غرب،عرفان،فلسفه هنر
▪ همكاری با دانشگاه شهید بهشتی به عنوان مدرس دروس فلسفه غرب، عرفان، فلسفه هنراز سال ۱۳۶۷ تا سال ۱۳۷۵
▪ همكاری با مؤسسه حكمت و فلسفه ایران به عنوان عضو هیأت علمی ومدرس دروس فلسفه غرب،عرفان، فلسفه هنر ازسال ۱۳۷۳ تاكنون
▪ همكاری با دایره المعارف تشیع در نگرش مداخل فلسفه اسلامی
▪ نگارش مقاله های متعدد نظری در نشریه های تخصصی همچون
ـ دكارت مؤسس مدرنیته (مجله فلسفه دانشگاه تهران-شماره ۱-۱۳۸۰)
ـ فلسفه مسیحی چیست؟(مجله فلسفه دانشگاه تهران-شماره ۲-۱۳۸۱)
ـ گفت وگو و فرا گفت وگو در اندیشه (مجله فلسفه دانشگاه تهران-شماره ۵-۱۳۸۲)
ـ عرفان صراط مستقیم گفت وگوی ادیان(مجله پل فیروزه-شماره ۶-۱۳۸۲)
ـ تصوف علوی(مجله عرفان ایران-شماره۱۷-۱۳۸۲)
ـ دكارت و پیدایش مفاهیم نو در هنر(مجله فرهنگستان هنر-خیال-شماره ۱-۱۳۸۰)
ـ تاریخ تصوّف از قرن هفتم تاكنون(دایرهٔ المعارف اسلام، جلد ۷-۱۳۸۲)
ـ جامع الاسرار:جامع تصوّف , تشیع(مجله عرفان ایران-شماره۷-۱۳۷۸)
ـ معنای هنر و زیبایی در مثنوی(مجله دانشكده هنر های زیبای دانشگاه تهران-۱۳۸۲)
▪ برخی از كتاب های او عبارتند از :
ـ عقل و وحی در قرون وسطی(تهران-پژوهشگاه علوم انسانی-۱۳۷۳)
ـ ترجمه كتاب خدا در فلسفه(تهران-حقیقت-۱۳۷۸)
ـ سیر مابعدالطبیعه در تاریخ فلسفه غرب(تهران-پژوهشگاه علوم انسانی)
یكی از نخستین تقسیم بندی های علم در معارف اسلامی تقسیم آن به علم حصولی و حضوری است. ملاصدرا در تعریف علم حضوری می گوید:«گاهی شناسایی یك شیء واقعی به گونه ای است كه هستی شناخت با هستی عینی شیء شناخته شده یكسان و یگانه است.» یعنی علم عین معلوم عینی است و تفاوتی در میان نیست و گاهی به نحوی است كه هستی شناخت با هستی شیء شناخته شده ۲ واحد متفاوت از هستی مطلق و بالاخره دوگونه از هستی هستند كه با یكدیگر یگانگی در وجود ندارند... كه بدین گونه دانش، دانش حصولی (دریافتی) و انفعالی می گوییم و بدین قرار در علم حضوری، معلوم نزد عالم حاضر است بدون هیچ گونه واسطه ای. مثال مشهوری كه فلاسفه اسلام در مورد علم حضوری می گویند و ملاصدرا نیز ذكر كرده است، علم مجردات به ذوات خود است، مانند علم نفس به ذات خویش كه در این حضور هیچ گونه واسطه ای قابل تصور نیست، زیرا هرگونه واسطه ای كه فرض شود با حضور خویش برای نفس بیگانه است.
به همین دلیل نه می توان آن را بدیهی خواند و نه كسبی. صدق و كذب و شك و تردید نیز در آن جای ندارد؛ زیرا این ها اموری هستند كه تنها در مورد علم حصولی می توانند مصداق پیدا كنند. از دیگر اوصاف علم حضوری آن است كه علم حضوری از آنجا كه بیرون از تقسیم علم به تصور و تصدیق است، در دایره فكر و استدلال نظری هم نمی گنجد. عرفا علم حضوری را مقرون با كشف و شهود عرفانی می دانند. سالكی كه مراحل سلوك را طی كرده و به مقام فنای در حق واصل گشته باب حضور كامل بر وی گشوده می شود. به طور معمول فلاسفه مغرب زمین به علم حضوری كمتر پرداخته اند.
گرچه متفكران یونان باستان مانند پارمیندس كه معرفت شناسی آنها عین وجودشناسی است و از ساحت وجود به معرفت و حقیقت می نگرند، علم مورد نظرشان به تعبیر فلاسفه اسلامی به نحوی علم حضوری است و این امر به طریقی دیگر نزد برخی از فلاسفه قرون وسطی نیز صادق است، ولی به دلیل غلبه علم حصولی در تاریخ فلسفه غرب بخصوص در بیان فلسفه جدید حتی گاه علم نفس را به خود كه نزدیك به همگی فلاسفه اسلامی حضوری می دانند، از اقسام علم حضوری دانسته اند؛ اما حكمای اسلامی درباره این ۲علم و تفاوت میان آن ۲سخن بسیار گفته اند.
فلاسفه مشا با تعریفی كه از علم می كردند و آن را حصولی صرف می دانستند، به علم حضوری تعلقی نشان نداد، ولی فلاسفه اشراق بنابر سائقه عرفانی خویش علم حضوری را در فلسفه طرح كردند. شیخ اشراق هر چند فصلی را به طور مستقل برای این مطلب باز نكرد، ولی محصور معرفت شناسی او علم حضوری انسان و به تعبیر دقیق تر خودش«علم حضوری اشراقی است»... این سخنان را شهرام پازوكی استاد شاخص فلسفه می گوید؛ در مقاله ای كه با عنوان معرفت عرفانی نزد ملاصدرا به مناسبت دومین همایش جهانی حكمت متعالیه و ملاصدرا نگاشته و بخوبی دغدغه هایش را در حوزه اندیشه به نمایش گذاشته است. پازوكی را در این حوزه با تخصص ها و گرایش های عرفان، فلسفه اسلامی، هنر و زیبایی شناسی می شناسند. گرچه او در مسیر تحصیلی اش گرایش های دیگری را دنبال كرده است.
شهرام پازوكی متولد تهران است.در سال ۱۳۳۵ در این شهر به دنیا آمده، تحصیلات متوسطه را به پایان رسانده و اواسط دهه ۵۰ در رشته فلسفه دانشگاه تهران قبول شده است.در میانه تحصیل وبا انقلاب فرهنگی وقفه ای در روند تحصیلی او ایجاد می شود، اما پازوكی كه دلمشغولی جدی اوحوزه اندیشه بود بیدرنگ بعد از بازگشایی دانشگاه به ادامه تحصیل می پردازد و لیسانس فلسفه را درسال۱۳۶۳ از دانشگاه تهران می گیرد.
اوفوق لیسانس فلسفه را نیز با پایان نامه ترجمه مقدمه و تفسیر كتاب عقل و وحی در قرون وسطی از دانشكده ادبیات دانشگاه تهران دریافت كرده و دوره دكترا را نیز با عنوان پایان نامه سیر مابعدالطبیعه در غرب به تفسیر مارتین هایدگر در سال ۱۳۷۳از دانشگاه تهران گرفته است. در خلال این سالها پازوكی علاوه بر تحصیل،تدریس را نیز آغاز می كند.او از سال ۶۸ تا ۷۹ در دوره های كارشناسی و كارشناسی ارشد دانشگاه تهران و شهید بهشتی و از سال ۷۹ تا كنون، دردوره های دكترای دانشگاه تهران(گروه فلسفه )، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه تهران (دانشكده هنرهای زیبا) در رشته های فلسفه اگزیستانس، فلسفه یونان و مسیحی، عرفان تطبیقی، الهیات تطبیقی ، الهیات مدرن، فلسفه هنر و زیبایی، فلسفه تطبیقی در مباحث وجود شناسی وجهان شناسی درس داده است.
پازوكی همچنان كه حوزه های معرفت دینی و عرفان نظری را دنبال می كند،از تطبیق و تطابق آن با شرایط اكنون جوامع انسانی نیز غافل نمانده و دیدگاه های جالبی در این باره یافته است.او می گوید:«برخلاف ذهنیت اشتباه ما كه بر این باور هستیم كه تكنولوژی غربی بر همه شئون آنها سیطره دارد، غرب خود به واسطه تكنولوژی زدگی، به سمت عرفان و معنویت رفته است؛ زیرا به این نتیجه رسیده كه این تكنولوژی نمی تواند برطرف كننده همه نیازهای انسانی، از جمله نیازهای وجودی و معنوی انسان باشد.
اشتباه است كه فكر كنیم تصور غربیان به واسطه اعمال تروریستی برخی حلقه های بنیادگرا مانند «طالبان»، نوعی بنیادگرایی است، چرا كه جهان غرب بین این اعمال خشونت آمیز و روح معنوی عرفانی و پاك اسلام، تفكیك قائل شده است. حتی می توان گفت برداشت كلی آنها از اسلام، برداشتی انسانی و مسالمت آمیز است.
غرب به دنبال فضای تكنولوژی زدگی كه بر آن حاكم شده است، به دنبال مسكن آرامش دهنده ای است كه نوعی آرامش باطنی داشته باشد؛ البته خود به خوبی نمی داند كه به دنبال چیست، اما همین قدر می داند كه این فضا ارضا كننده نیست و باید به دنبال پاسخ به سؤال های وجودی و معنوی خود باشد. غرب به خاطر این آشفتگی و این كه نمی داند به دنبال چیست، به سمت ابتدایی ترین، مبتذل ترین تا متعالی ترین رهیافت های عرفانی رفته است، اما با این حال از سر این تكثر خود دارد به نوعی عرفان پی می برد كه ریشه در ادیان دارد. بازخوانی و تدریس آثار عرفایی مانند«ملاصدرا»، «ابن عربی» و... و همچنین بزرگداشت هایی درباره عرفان اسلامی در غرب و استقبال طیف های مختلف مردم به این دست كارها، نشان می دهد غرب در پی دست یافتن به گم گشته خویش است.
در آمریكا، چند سالی است كه «مثنوی معنوی» جلال الدین مولوی پر تیراژترین كتاب است... غرب در یك كلام دوست دارد بیشتر از عرفان اسلامی بداند و این نشانه بازگشت آن به عرفان و معنویت اسلامی است» پازوكی از این منظر مسیرهای طی شده به وسیله اسلام شناسان غربی را نیز به خوبی زیر نظر گذاشته و مورد نقد و مداقه قرار داده است.اودرباره هانری كربن مستشرق و اسلام شناس معروف فرانسوی می گوید:«كربن كه در مطالعاتش به روش هرمنوتیك و پدیدارشناسی متكی بود «معتقد شد» كه تشیع باطن اسلام است.به اعتقاد كربن عالم معنوی ایرانی ای وجود داشته است كه با ورود اسلام جان تازه ای گرفته است.
پازوكی به زبان های انگلیسی، عربی وآلمانی تسلط و آشنایی دارد و بر اساس این تسلط وآشنایی است كه دست به ترجمه مقاله ها و كتبی از این زبان ها به فارسی زده است. او در تدوین فرهنگ فلسفی غرب نیز همكاری داشته وترجمه مقاله های اصلی دایرهٔ المعارف فلسفی پل ادواردز در موضوع های مابعدالطبیعه و هستی شناسی را بر عهده داشته است.»
پازوكی همچنین در موضوع هایی چون حكمت یونانی و مسیحی در عالم اسلام و مناسبات تاریخی و ماهوی تصوف و تشیع، دست به كار تألیف و تحقیقات فراوان زده است.او در كنار تدریس، تحقیق و تألیف از حضور در مجامع علمی حوزه كاری اش نیز غافل نمانده و در همایش ها و گردهمایی های مرتبط در داخل و خارج از كشور،حضور پررنگ داشته است.
از آن جمله است شركت در كنگره نقد فلسفی، دانشگاه علامه طباطبایی، عنوان مقاله: پرسش از فلسفه مسیحی، همایش هنر جدید، دانشكده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، مقالات هنر جدید و مبادی فكری مدرنیسم، كنگره دكارت و فلسفه جدید، دانشگاه علامه طباطبایی، دكارت، مؤسس مدرنیته، كنگره فارس شناسی، دانشگاه شیراز، تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی، دومین كنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم كرمان، بحران معرفت در معماری جدید، سمینار دین و فلسفه، دانشكده ادبیات دانشگاه تهران، عنوان مقاله: فلسفه مسیحی چیست؟،كنگره بین المللی شیخ اشراق، مقایسه میان سهروردی و هایدگر،كنگره نقد تجدد از دیدگاه سنت گرایان، سنت گرایی و بنیادگرایی،كنگره بین المللی ادراك بنا بر نظر ملاصدرا و مكاتب فلسفی غرب، دانشگاه لندن، كنگره بین المللی مولوی، دانشگاه استراسبورگ، كنگره بین المللی مولوی، دانشگاه لندن، كنگره بین المللی عطار، دانشگاه لندن، كنگره معنای صلح در اسلام و مذهب بودا، دانشگاه بانكوك، كنگره بین المللی شاه نعمت الله ولی، دانشگاه لایدن هلند و ...
پازوكی همچنین با دایرهٔ المعارف تشیع همكاری مستمر داشته و حدود ۵۰ مقاله در مباحث عرفانی در جلد های ۱ تا ۵ این دایرهٔ المعارف نگاشته است.تأمل پازوكی در عرفان نظری در ایران او را با ادبیات و فرهنگ پیرامون عرفان نظری در ایران آشنا كرده و روحیه جست وجوگر او را به گنجینه ادبیات كلاسیك ایران نیز تعمیم داده است. او در یكی ازنشست های ماهنامه ادبیات و فلسفه درباره عطارسخن گفته و در همایش مولانا به اندیشه نظری او پرداخته و درباره محمود شبستری تحقیقات قابل توجهی كرده و خلاصه از این دریای بی كرانه اندیشه نیز غافل نمانده است :
«آیا عطار در تذكره الاولیا ادیب بوده؟ در كتابی كه به قول علامه قزوینی كتابی چون آن كه دارای ۲ صفت «سادگی و شیرینی» [به غایت] باشد در ادبیات پارسی سراغ نداریم. به نظرمن ـ چنان كه از متن تذكرهٔ الاولیا فهمیده می شود ـ قصد عطار از انشای این كتاب، احیا و یادآوری ایمان است. او به دنبال آن نیست كه مشخص كند «شبلی» آن «كلوخ» را برحلاج زد یا نه، قاعده آن است كه «حلاج را دردی آمد عظیم» چراكه «دیگران ندانستندی و زدندی و او دانستی و زدی» عطار می اندیشد كه «جنید حقیقی» كیست او را با «جنید واقعی» كاری نیست.
نگرش او به جهان در این نقطه است كه رقم می خورد می بالد و به ما می رسد. او درباره مولانا می گوید: «مولانا یكی از متفكران برجسته ایرانی است كه می تواند در عرصه های جهانی مطرح شود. مولانا راه نجات انسان و سلوك الی الله را نشان می دهد و به واقع او نه تنها یك شاعر بلكه یك اندیشمند برجسته است .مثنوی تنهاً یك متن ادبی نیست بلكه فراتر از آن یك اثر عرفانی و استمرار تفكر غزالی در رابطه با «احیای علوم دین» است. مولانا نه اشعری است و نه معتزله، او انسانی است عارف كه حصول معرفت بشری را از طریق عقل جزئی محال می داند.معرفت تقلیدی در اندیشه مولانا جایی ندارد، زیرا او قیاس و علم نقلی را اگر منطبق بر معرفت قدسی نباشد، نفی می كند.
از منظر عرفانی و در تفكر مولانا ،همه علوم منشأ دینی دارند و هیچ علمی در نزد وی شایسته نیست، مگر این كه راه رسیدن به خدا را به ما نشان دهد.
تفكر مولانا تفكر كلی است و تنها مربوط به ایرانیان نیست؛ بلكه به كل جهان اختصاص دارد. این تصور وجود دارد كه تأثیر و تأثرها تنها در عالم اقتصادی و سیاسی رخ می دهد؛ اما دقت نمی كنیم این مسأله در عالم تفكر شدید تر است؛ ولی پنهان.»
بد نیست با دیدگاه های شهرام پازوكی درباره حصول به معرفت دینی در اندیشه ایرانی آشنا شویم: معرفت به حقیقت هستی از طریق علم حصولی ممكن نیست. بلكه معرفت حقیقی، معرفت حضوری است كه بی واسطه است . عرفان بحث ادیان است. ادیان ابراهیمی ۲ شأن دارند؛ یك جنبه ناظر به احكام شریعت است كه جنبه ظاهر است و جنبه ای است كه شخص چون در عالم زندگی می كند باید قوانین و مقرراتی را رعایت كند و در مقابل جنبه شریعت، جنبه باطنی به اسم طریقت وجود دارد كه یكی از اصطلاحات كلیدی عرفان اسلامی است .
همانطور كه جان برای تجلی و ظهورش نیاز به تن دارد، طریقت نیز برای تجلی نیاز به شریعت دارد . عرفان فقط در آسمان نیست. بلكه عرفان جنبه باطنی، طریقتی و معنوی همه ادیان است. از آنجا كه ادیان از حیث معنا و حقیقت عرفان واحدی دارند، ادیان از وجه جنبه طریقتی با هم مشتركند، بنابراین شریعت مایه تكثر است .به همین دلیل در ادیان مختلف عارفان آن ادیان چون همدل هستند همزبان هم هستند و این هم زبانی موجب شده تفكر عرفانی خصوصیات خاص خود را داشته باشد.یكی از مشتركات عرفانی ادیان قول به حقیقت واحد هستی است و عالم مظاهر این حقیقت است یعنی اگر از حیث عرفانی، عرفان ادیان مختلف را نگاه كنیم متوجه می شویم عارفان در بحث از پیدایش عالم قائل به ظهور وتجلی هستند.
یعنی عالم را جلوگاه حق می دانند و موجود آیت حق است. به عبارتی در عرفان میان خالق و مخلوق نسبت وجودی هست. ما در عرفان نظر تنها نداریم و نظر باید با عمل توام باشد و هیچ كس با خواندن فصوص الحكم عارف نمی شود و هیچ عارفی را سراغ نداریم كه عرفان خوانده باشد ولی اهل عمل نباشد . ایران نسبت خاصی با عرفان و تصوف اسلامی پیدا كرده است . یعنی در تمام شئون فكری و اجتماعی ما تصوف و عرفان وجود دارد.
مسیحیت به دلیل این كه جنبه طریقتی بسیار غالبی دارد، دینی است كه ماهیت عرفانی دارد، ولی در تاریخ مسیحیت آن چنان ظاهر بینی غلبه پیدا كرد كه سخنگویان اصلی مسیحیت مطرود شدند و متكلمین مسیحی غلبه پیدا كردند .در میان فیلسوفان رمانتیك آلمانی مانند گوته بحث دین مطرح می شود .آنها بحث دین را به ماهو دین مطرح می كنند و نخستین پایه های اسلام شناسی و هنر شناسی را می گذارند.
بحث تجربه دینی به عنوان جایگزین برای عرفان مطرح می شود و جنبه عقاید و كلام دین كنار می رود و همچنین مخالفت های فلسفه مدرن با دین كنار می رود و تأكیدی كه روی تجربه می شود به گونه ای طرح مسأله عرفان است .در قرن بیستم بحث تجربه دینی و عرفانی مطرح می شود و در مقابل عده ای می گویند دین فقط تجربه دینی نیست. چون در عرفان تجارب، تجربه بر خاسته از حواس نیست بلكه احوال است.
عرفان عین ذوقیات و تجربیات نیست و بالاتر از آن است .از حیث عرفانی احوال معرفت زاست. یعنی شما معرفتی نسبت به هستی پیدا می كنید اما در همه بحث تجربه دینی، مطرح شدن معرفت را نمی بینید. در ایران یك مشكل این است كه هم می خواهیم عارفان مسلمان باشند و هم می خواهیم نباشند. ما هر وقت می خواهیم بحث جدی راجع به عرفان كنیم سراغ اسلام می رویم چون به محض این كه صحبت از تفكر در اسلام می كنیم باید سراغ عرفان برویم و منابع فكری ما عرفا هستند.ایرانیان پرده از حقیقت معنوی اسلام برداشتند و آنچه در باطن اسلام است، نمایان كردند...
شهرام پازوكی را با فضای بسیط اندیشه هایش و روحیه جست وجوگری و تحقیق می توان از هم نسلانش جدا كرد.پازوكی با این مجموعه از صفات است كه استادان قدیم ونسل پیش از خویش را به یاد می آورد،نسلی كه با اعتقاد كامل به راهی كه برگزیده بودند،جز به كمال آن راه نمی اندیشیدند.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید