چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


ارزش‌هایی که فرو می‌ریزند


ارزش‌هایی که فرو می‌ریزند
آن روزها، خبری از ماهواره، اینترنت و بازی‌های رایانه‌ای نبود.مادران هم ناچار نبودند از صبح تا شب کار کنند ، زحمت بکشند و خسته و بی‌رمق به خانه برگردند و دیگر توان قصه گفتن و لالایی خواندن برای بچه‌هایشان را نداشته باشند.
بسیاری از خانواده‌ها در شب‌های سرد و ساکت زمستان گرد هم جمع می‌شدند و به قصه‌های شیرین مادربزرگ گوش می‌کردند. همچون امیرارسلان، دل به عشق فرخ‌لقا می‌سپردند، بر مرگ سهراب اشک می‌ریختند، جوانمردی و دل به آتش زدن را از سیاوش می‌آموختند و دیوانه‌تر از مجنون، در پی رسیدن به لیلای خود روان می‌شدند.
اما امروز کمتر مادربزرگی است که با زبانی شیرین و کودکانه، برای نوه کوچک خود از جهانی ناشناخته بگوید. دیگر مادران برای فرزندان خود لالایی نمی‌خوانند. زبان‌ها و فرهنگ‌های بومی، روبه‌نابودی است و بسیاری از هنرهای سنتی، راه فراموشی را می‌سپرند... انگار کوچه‌ها، عطر اقاقی را فراموش کرده و خانه‌ها، حوض‌های کاشی آبی را از یاد برده‌اند و این چنین است که هر روز از ریشه‌های خود بیشتر فاصله می‌گیریم و ارزش‌های دیرین خود را فراموش می‌کنیم، بدون آنکه قدر و ارزش فرهنگ و میراث فرهنگی خویش را بشناسیم و زبان، آداب، رسوم و فرهنگ عامیانه خود را، که از آن به عنوان میراث معنوی یاد می‌کنند، پاس داریم.
دکتر طه هاشمی، رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری براین باور است که تقسیم‌بندی میراث فرهنگی به مادی و معنوی، گونه‌ای مرزبندی اعتباری و نه حقیقی است، چرا که هرگز نمی‌توان گفت: هنرمندانی که تخت‌جمشید را با آن همه زیبایی آفریده‌اند، تنها به خلق اثری مادی پرداخته و از توجه به روح و معنای اثر بازمانده‌اند، بنابراین، این تقسیم‌بندی، صرفا جنبه ظاهری و اعتباری دارد و کنوانسیون‌های مختلف را با عملکردهای متفاوت به فعالیت بهتر و جدی‌تر در زمینه‌های مورد نظر وامی‌دارد.
رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی از راه‌اندازی مرکز مطالعات میراث معنوی و ثبت این یادگاری‌های ارزشمند در فهرست آثار ملی خبر می‌دهد و می‌افزاید: بیش از یک میلیون و ۲۰۰هزار اثر تاریخی در ایران وجود دارد و تعداد آثار ناملموس با توجه به گستردگی اقوام ایرانی، بیش از این است.
بنابراین باید به ثبت ملی و جهانی این میراث توجه شود. به همین منظور و در راستای تفاهمات به عمل آمده میان پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و دفتر منطقه‌ای یونسکو، قرار است مرکز مطالعات میراث معنوی ایجاد شود، همچنین پژوهشکده مردم‌شناسی، هنرهای سنتی و زبان‌شناسی متون و کتیبه‌ها به گردآوری این میراث پرداخته و تاکنون بیشتر از ۲۶۰شهر را مردم‌نگاری کرده‌اند تا پس از شناسایی به مستندسازی و ثبت آنها بپردازیم.
● ایده‌آل یک ملت
«آرمان‌ها و آرزوهای یک ملت، میراث معنوی آن را شکل می‌دهد، زیرا افسانه‌ها را نمی‌توان تمام شده تلقی کرد و هر جامعه، در هر زمان و دوره‌ای با تلاش خود به بخشی از رویاها و افسانه‌های خود دست می‌یابد. به عبارتی هر چیز، نقطه اوجی دارد و موفقیت یک ملت در گرو نزدیکی بیشتر او به این نقطه است.»
دکتر عبدالرسول خیراندیش، استاد دانشگاه و سردبیر پیشین کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، علاوه بر اینکه میراث معنوی را ایده‌آلیسم یک ملت می‌داند، به ضرورت حمایت‌های دولتی از این میراث ارزشمند اشاره کرده و می‌گوید: اگر چه کسانی چون ابوالقاسم انجوی‌شیرازی، صادق هدایت، علی‌اکبر دهخدا، محمدجعفر محجوب و... به ثبت و ضبط ادبیات و فرهنگ عامه پرداخته‌اند اما توان افراد برای پرداختن به این‌گونه امور محدود است و متولیان فرهنگی باید به این مهم توجه کنند و نقش موثر خود را از یاد نبرند.
وی با اشاره به خلایی که در بخش علمی و سیستم دانشگاهی ما در زمینه ثبت فرهنگ بومی وجود دارد می‌گوید: ما باید از دانش بومی خود برای تولید علم ملی بهره ببریم اما در سیستم علمی ما جایی برای نگهداری فرهنگ بومی وجود ندارد، بنابراین آداب و رسوم دربرخورد با واقعیات دنیای امروز، میدان را خالی می‌کنند و همزمان با نیاز جامعه و شرایط روز جلو نمی‌روند، در حالی که دانشگاهیان ما باید به تولید، بازپرداخت و بازسازی سنت‌ها و فرهنگ‌های بومی بپردازند.
خیراندیش می‌پندارد: برنامه‌ریزان و متولیان آموزش عالی به ضرورت شناخت فرهنگ بومی پی نبرده و درک درستی از این مفاهیم ندارند، هر چند موقعیت هر فرهنگ، به غنای درونی آن بستگی دارد و عوامل بیرونی در حفظ و اشاعه آن، چندان تاثیرگذار نیستند زیرا هر فرهنگ، باید توانا باشد و این غنا به فلسفه، شعر، نیروی خلاق و مولد دانش وابسته است.
وی حمایت‌های دولتی را شرط لازم و نه کافی می‌داند و می‌گوید: چگونه می‌توان خرده‌فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های کوچک و ضعیف را با حمایت‌های دولتی حفظ کرد. به هر حال در عصری که عصر ارتباطات نام گرفته، تنها پشتیبانی‌های دولتی به کار نمی‌آید. بلکه باید تکنیک روز و روش‌های نوین به خدمت گرفته شود، علاوه بر اینکه خود آثار و سنن نیز باید، قابلیت بی‌مرگی و جاودانگی را داشته باشند، برای نمونه شاهنامه فردوسی و غزلیات حافظ و مولانا، هرگز از بین نمی‌روند، چه دولتمردان در نگهداری و اشاعه آن بکوشند و چه نکوشند.
خیراندیش به نقش رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی در اشاعه فرهنگ‌های بومی اشاره می‌کند و معتقد است: یک فرهنگ باید فرصت انتخاب، بازسازی، انطباق و دگرگونی را داشته باشد و بتواند با نیاز مردم در هر دوره و زمان، همخوان شود؛ بنابراین رسانه پرمخاطبی چون تلویزیون، می‌تواند به معرفی آداب و رسوم و شناساندن فرهنگ ملی و بومی بپردازد و برای این کار از شیوه‌های جدید بهره ببرد.
● فنا شدن فرهنگ بومی
بهروز وجدانی، پژوهشگر موسیقی، میراث معنوی را حاصل خرد، تلاش و ذوق جمعی می‌داند و می‌گوید: میراث معنوی، آن چیزی است که از گذشته‌های بسیار دور برای ما به یادگار مانده و با انتقال از نسلی به نسل دیگر به شکل سنت درآمده است، برای نمونه نوروز در شمار میراث معنوی است و از هزاران سال پیش تاکنون وجود داشته و اگر چه جزییات و عناصر تشکیل‌دهنده آن، به نسبت گذشته‌های دور، دستخوش دگرگونی شده اما اصل و اساس آن، همچنان باقی مانده و به زندگی خود ادامه می‌دهد، همچنین است موسیقی ایرانی که هنوز هم تعدادی از نغمه‌های کنونی به الحان سی‌‌گانه باربد مربوط می‌شوند.
وی بازآفرینی میراث معنوی را ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برمی‌شمرد و می‌گوید: شکل و ظاهر سنت‌ها و آداب و رسوم باید به روز شود تا بتواند به نیاز انسان‌ها پاسخ گوید اما این دگرگونی نباید به گونه‌ای باشد که اصل و اساس سنت‌ها تغییر کند، یکی از نمونه‌هایی که باید به روز شود، لالایی‌های ایرانی است.
نسل حاضر، لالایی را نمی‌شناسد و خوب است که سازمان میراث فرهنگی، جای خالی این مقوله را احساس کند و با استفاده از تکنولوژی به نجات این میراث زیبای معنوی بپردازد و لالایی‌های باقیمانده را به کاست و سی‌دی تبدیل کند.
وجدانی، تکنولوژی را وسیله‌ای در خدمت مستندسازی می‌داند و می‌گوید: امروز، تکنولوژی صوتی، تصویری و رایانه‌ای در خدمت ماست تا به حفاظت از میراث فرهنگی خود بپردازیم و اگر از پرداختن به این امر مهم غفلت کنیم، آیندگان ما را نمی‌بخشند. بنابراین باید به مستندسازی پرداخته و از فنا شدن میراث خود، دوری کنیم.
نویسنده و گردآوردنده «فرهنگ جامع موسیقی ایران»، میراث معنوی را به سه قسمت تقسیم می‌کند و می‌افزاید: ترانه‌ها، لالایی‌ها، متل‌ها، چیستان‌ها و... بخش گفتاری، بازی‌ها، رقص‌ها و نمایش‌های آیینی، نمودهای رفتاری میراث معنوی را دربرمی‌گیرند؛ اگر چه این میراث، موسیقی فولکلور را هم شامل می‌شود. البته این تقسیم‌بندی به معنای جدا کردن کامل این بخش‌ها از یکدیگر نیست، چرا که هر کدام از این میراث به دیگری تنه می‌زند. برای نمونه، تعزیه، همه این قسمت‌ها را دربرمی‌گیرد.
وجدانی با اشاره به تعریف یونسکو از میراث معنوی می‌گوید: فنون و مهارت‌های سنتی، جزیی از میراث معنوی انسان‌ها هستند. برای مثال، هنرمندی که براساس دانش سنتی خود، بهترین چوب رابرمی‌گزیند، روزها آن را می‌تراشد و صیقل می‌دهد، روی دسته و کاسه‌اش، نقش ونگار می‌کشد تا به تنبوری خوش صدا که آوای دلنشین دوست را به گوش شنوندگان می‌رساند، تبدیل شود، ذره‌ذره از ماده به معنا می‌رسد و دیگر نمی‌توان گفت، سازی که این‌گونه ساخته و پرداخته شده، میراثی مادی است، نه معنوی. چرا که ماده و معنا، آنچنان به هم بسته‌اند که جسم و روح زشتی و زیبایی... .
وجدانی، هدف از ثبت میراث معنوی را حفظ و بقای آن می‌داند و معتقد است: با توجه به رشد و گسترش فرهنگ شهرنشینی و ارتباطات گسترده‌ای که میان جوامع شکل گرفته، همه فرهنگ‌های بومی و محلی، محکوم به کمرنگ شدن و نابودی هستند و سرعت این بی‌رنگ شدن، آن‌قدر بالا رفته که همه را به شگفتی واداشته است. از این‌رو خانه موسیقی ایران، چند سال پیش، پیشنهاد خوبی به سازمان ارایه کرد تا به کمک یکدیگر به ثبت ردیف‌های موسیقی سنتی ایران در فهرست میراث معنوی بپردازند و هفت دستگاه و پنج آواز و صدها گوشه ایرانی را ثبت و آنها را از گزند آسیب و فراموشی حفظ کنند.
از این‌ رو اذان موذن‌زاده اردبیلی، در گوشه روح‌الارواح و در آواز بیات ترک که از وابسته‌های شور است و به سبک و سیاق ایرانی خوانده شده به ثبت می‌رسد، اگر چه نمی‌توان به تنظیم فهرستی قطعی در این زمینه پرداخت، چرا که فرهنگ، زاینده و پویاست و هر روز نامی به این عناوین افزوده می‌شود.
زهره نیلی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید