چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

فرهنگ جهانی


فرهنگ جهانی
از هنگامی (دهه هشتاد قرن گذشته) كه مك لوهان نظریه دهكده جهانی (world village) را مطرح كرد و به موازات آن، گسترش رشد شتابناك تكنولوژیهای ارتباطی و پیدایی ابر رسانه ها و ظهور امر جدیدی با عنوان مجازی شدن، عرصه هستی و معرفت انسانی دچار تحولات بی شماری گردید و به گفته بسیاری از پژوهشگران گسستهای زیادی مابین دنیای مجازی و دنیای واقعی پدید آمد.این مساله، به ویژه در جهان مجازی و اینترنت از پیچیدگی خاصی برخوردار است. به گونه ای كه امروزه اندیشمندان بسیاری را سرگرم بحثهای جدیدی كرده است.از جمله این بحثها، بحث هویت و مرزهای فرهنگی است. به این شكل كه آیا می توان هویت را به شكل گذشته آن مطرح كرد؟ آیا مرزهای فرهنگی سابق از میان رفته اند؟ آیا می توان از فرهنگ واحدی سخنی به میان آورد؟ مقاله زیر عهده دار تبیین و پاسخگویی به پرسشهایی از این دست است.زمانی كه جان دوربولو از طریق ایمیل از من خواست كه با هفته نامه فلسفه و كامپیوتر (APA) همكاری كنم واقعا تعجب كردم. بعد از آن ایمیل های ما به سوی برخی مسائل و موضوعات پیچیده تر كشیده شد: آیا اینترنت تمام تمایزات فرهنگی را رفع خواهد كرد؟ نقش اینترنت در ارتقاء فهم بین فرهنگی چیست؟ آیا در این راستا موانعی وجود دارد؟این سؤالات بسیار حائز اهمیت اند. ورود قریب الوقوع قرن بعد فرصتی به ما می دهد تا در مورد جهت حركت دنیا بیندیشیم و سرعت زیاد اینترنت واقعا یك سرزمین بی در و پیكر را پدید آورده است؛ اما آنچه روشن است، آن است كه اینترنت به نحو مشخصی به جهان شكل می بخشد. این تكنولوژی به سرعت در تمام نقاط جهان گسترش می یابد. درست مثل تلفن، فاكس و تلویزیون و.... اما آنچه این ابزارها نی توانند انجام دهند آن است كه آنها نمی توانند فایلهای كامپیوتری را انتقال دهند و همین مسئله ای است كه امكان تحولات فرهنگی و اجتماعی را در سطح وسیع افزایش می دهد. از آنجا كه اینترنت چند نفر را به چندین نفر پیوند می دهد می تواند اجتماعی بسازد كه در یك سری ارزشها و عقاید مشترك باشند. این مسئله برخی را بر آن داشته كه چنین فكر كنند كه اگر تمام نقاط جهان را با این وسیله به هم پیوند دهیم تفاوتهای فرهنگی از میان خواهد رفت، اما در این مورد تردید وجود دارد كه آیا ایجاد یك فرهنگ همگن در سراسر جهان ممكن است. مسئله این است كه ما «همگونی فرهنگی» را چگونه تعریف می كنیم؟به یك معنا، جهان پیش از این به لحاظ فرهنگی به واسطه تلفن ها، تلویزیون ها و... همگن شده بود. البته این معنا جالب نیست، این مسئله زمانی مطلوب است كه وضعیتی داشته باشیم كه بخش اعظم یا همه فرهنگهای دنیا به یك میزان از ارزشها و ایده های بنیادین برخوردار باشند. مسئله من در اینجا آن است كه این ارزشها و ایده ها هر چه باشند، اینترنت ابزاری است كه آنها را پدید می آورد. این ارزش ها و ایده ها پیش فرضهایی هستند كه ارتباط میان فرهنگها براساس آنها ممكن خواهد شد، و اینترنت این ارتباط میان فرهنگها و داد و ستدهای بین آنها را فوق العاده تسهیل می كند. از این روست كه می گوییم فرهنگها در مجموعه ای از ارزشها و ایده آل ها مشترك هستند. این ارزشها و ایده آل های مشترك تنها به یك سنت فرهنگی خاصی اختصاص ندارند. فرهنگها از یكدیگر چیزهای زیادی یاد می گیرند لذا در نهایت از عناصری بیش از عناصر یك فرهنگ واحد برخوردارخواهند شد. یادگیری فرهنگی از فرهنگ دیگر به این معنا نیست كه یك فرهنگ محو شده یا جذب در فرهنگ دیگر می شود. از سوی دیگر، تفاوتهای فرهنگی به قوت خود باقی اند جز آنكه راهی باید پیدا كرد كه این عناصر فرهنگی متفاوت بی خدشه بمانند. فرهنگها باثبات باقی خواهند ماند. در عین حال، آنها به دلیل ایده آل ها و ارزش های مشترك با هم تفاهم داشته، احترام متقابل دارند.دیوید پورتر در كتاب درآمدی به فرهنگ اینترنتی می نویسد: فرهنگ اینترنت، محصول شرایط خاص و نوعی آشنایی مجازی است كه به صورت آن لاین عرضه می شود، در این فرهنگ افراد اكثرا گمنامند. این افراد مشتركا وارد بحث و مناظره گروهی می شوند.
اكثریت مخاطبان فرد در فضای مجازی، نه جسم دارند، نه چهره، و نه تاریخ. نه صدایی هست، نه حركتی و نه ایماء و اشاره ای. فقط كلماتی اند كه به شدت از شاخصه های آشنایی هویتی در این حوزه غریب و غیرمادی رنج می برند.علاوه بر كلمات جدا شده از بافت، كلماتی وجود دارند كه سرشار از معانی بافتی اند. آن چنان كه فهم آنها برای كسانی كه بافتهای مرتبط را نمی شناسد دشوار است. من واژه هایی را در ذهن دارم كه هنگام صحبت با همسر می توان از آنها استفاده كرد. من خاطرم هست كه روزانه چقدر ایمیل برای همسرم می نوشتم و چقدر ایمیل از او دریافت می كردم. او در حال نوشتن تز دكترایش در آمریكا بود. مكالمات بین زوجها حاوی كلماتی بسیار صمیمانه و سرشار از پیش زمینه های مشترك و نیز سایر نشانه های رایج هویتی است.فرهنگی كه پورتر اشاره می كند، نه تنها فرهنگ اصلی اینترنت امروز نیست بلكه بعدا هم نخواهد بود. این فرهنگ مطمئنا زمانی كه استفاده از اینترنت گسترده تر شد دستخوش تغییر خواهد شد.
همزمان با پیوستن بیشتر مردم به اینترنت، حرفهای بافتی تر فراگیرتر خواهند شد. مردم به همگام صحبت با خارجی ها و بیگانه ها مشخصا واژه هایی را بكار می برند كه چندان پیش فرضی ندارند. اگر مكالمه ادامه نیابد، كلمات دور می شوند و بافت، پیشینه و فهمهای مشترك گسترش نخواهند یافت.
اگر گفت و گو ادامه یابد عمق معنا آشكار می شود. به علاوه اگر ارتباط صرفاً متنی در نتیجه پیشرفت های فنی نادرتر شود، تصاویر و صداها می توانند بخشی از ایمیل های روزمره را تشكیل دهند. از این رو، فرهنگ صرفا مبتنی بر متن كه پورتر به آن اشاره می كند تغییر خواهد كرد. آنگاه تصاویر و صداها شاخصه های آشنای هویت خواهند بود. زمانی كه اینترنت فراگیر باشد دیگر نمی توان همواره از آن برای سخن گفتن با غریبه ها در یك حوزه غیرمادی استفاده كرد؛ در چنین فضایی به نظر می رسد تناقض بین عضو یك جامعه محلی بودن و عضو یك جامعه جهانی بودن بطور همزمان وجود ندارد. احتمالا اینترنت نمی تواند یك ابر فرهنگی واحد ایجاد كند كه تمام جوانب و ریزه كاریهای فرهنگهای جهان را در خود جای دهد، اما این فرهنگها در فضای اینترنت هیچگاه ارتباطشان با فرهنگهای دیگر قطع نمی شود. در اینجا من در ذهنم سنتهای فرهنگی عمده جهان نظیر سنت آمریكایی و آسیایی را دارم. آنچه ما می بینیم احتمالا تحولات شگرفی است كه در تمام سنتهای فرهنگی عمده روی داده است. فرد باید در نهایت یك فرهنگ سنتی را كه عوامل بیرونی آن را به چالش كشیده است اقتباس كند. اما یك سیستم اعتقادی پویا و پذیرنده به هیچ وجه یك سیستم غیر وجودی نیست. راههای زیادی وجود دارد یا بوجود خواهد آمد كه بخشهای مختلف سیستم اعتقادی كهنه را عوض كرد و آنرا مطابق و هماهنگ با دنیا نمود اما این گونه تحولی لزوما به معنای غیب شدن فرهنگ یا آن سیستم اعتقادی نیست. مثلا اعتقاد به سلسله مراتب در فرهنگ «Thai» مهم است اما از طریق اینترنت فرهنگ «تائویی» جدیدی در حال شكل گیری است كه مساوات طلبانه تر است. البته پدید آمدن این فرهنگ جدید «تائویی» به این معنا نیست كه «تاییها» اعتقاد خود را به سلسله مراتب كاملا فراموش كرده اند. در عوض آنها باید موضعی اتخاذ كنند كه بر طبق آن، آن عقیده قدیمی یك روایت مطبوع و دلپذیر یا بخشی از واقعیت است.اعتقاد به سلسله مراتب باید جایگاه خود را در مناسك و مراسمهای سنتی حفظ كند. در این سنتها، شركت كنندگان عقاید رایج خود را موقتا رها كرده و تا پایان مراسم عقاید جدیدی را شكل می دهند. می توان گفت كه طی این مراسم نوعی واقعیت بروز می یابد كه گرچه به لحاظ مادی درون واقعیت عملی قرار دارد اما در عین حال، به هیچ وجه بخشی از آن نیست. چرا كه آن واقعیت سیستم اعتقادی خاص خود را دارد كه با اعتقادات فضای واقعی دیگر، سازگار نیست. این وضعیت مانند آن است كه زمانی كه فرد فیلم می بیند، محتوای فیلم نوعی واقعیت داستانی را برای او می سازد، اما در یك مراسم، شركت كنندگان بخشی از خود رویدادند. از این رو ویژگیهایی كه «تائویی» ها را به لحاظ فرهنگی ممتاز می كند، و آنها را با گذشته پیوند می دهد نباید كنار گذاشته شوند.
«تائویی» ها همچنان «تایی» خواهند ماند. آنها مراسم خاص خود را با همان كیفیت خواهند داشت، در عین حال، در سطح جهان نیز نقش خود را ایفا خواهند كرد. افزون بر این، تأثیرات نباید یك جانبه باشند. رشد روزافزون رستورانهای تایی و آگاهی بیش از پیش غرب از بودا تا حدی گواه این تسلیم فرهنگی هستند كه در حال روی دادن است. از آنجا كه فرهنگها در یكدیگر نفوذ می كنند، شرایط برای ماده ای كه به اعتقاد من می تواند به موضوع پژوهشهای فلسفی بیشتر تبدیل شود فراهم می گردد. آنچه كه در ذهن من است آن است كه مرز میان فلسفه های غربی و آسیایی احتمالا مبهم تر خواهد شد. منظور من صرفا آن نیست كه مطالعات و كارهای تطبیقی بیشتر می شوند، بلكه می خواهم بگویم ماهیت این دو فلسفه فی نفسه متحول می گردد. به نظر می رسد فلاسفه غرب از اندیشه شرق ایده ها و الهامات جدیدی گرفته اند. آنها حتی روشهای برخی مكاتب فلسفه آسیایی را در پژوهشهای خود به كار می برند. احتمالا فلسفه آسیایی از دقت فلسفه تحلیلی در حل مسائل موجود در درون سنت خود بهره می برد. این درآمیختگی سنتها در حال روی دادن است. اثر درك پارفیت در مورد هویت شخصی كه برگرفته از برخی منابع بودیستی است نمونه خوبی به شمار می رود. از سوی دیگر، فیلسوف «تایی» و همكار من در دانشگاه چولان كورن، به نام سومپارن پرومتا هم از شریعت بودایی استفاده می كند و هم از آثار فلاسفه غربی بهره می برد. هدف او از این كار ارائه راه حلهایی برای مسائل موجود در اخلاق و فلسفه اجتماعی است. او نماینده این نفوذ فرهنگی در این خطه از دنیاست. امكانات، فراوان و متنوعند و به اعتقاد من آنها به جهتی بسیار ثمربخش برای فلسفیدن در آینده اشاره دارند و اینترنت صرفا این گرایش را تسهیل و تشویق می كند.
بنابراین من فكر می كنم [تا اینجا] دست كم برخی از سؤالات جان را جواب داده ام. اكنون سؤال بزرگ آن است كه: آیا این نفوذ فرهنگها در هم كه اینترنت آن را تسهیل كرده است، به یك واقعیت تبدیل خواهد شد؟
من می دانم كه دست كم این فرایند، خودكار نیست و فكر نمی كنم شرایط در این مورد بی تأثیر باشند. شرایط و مواضع بسیاری هستند كه باید در نظر گرفته شوند. یكی آنكه فرهنگهای جهان باید بپذیرند كه آمیزش فرهنگها، برای آنها خوب و مطلوب است. از آنجا كه موارد عینی بسیاری، امروزه به این گرایش اشاره دارند خود دلیل خوبی برای بااحتیاط خوش بین بودن به این مسأله است. از این رو می گوییم «بااحتیاط» كه اشیاء همواره می توانند درست برعكس تصور ما به وقوع بپیوندند.
سراج هونگ لدروم - ترجمه: فریبا رضوی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید