شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چرا در ایران نمی توانیم «قطبی» ها را بسازیم


چرا در ایران نمی توانیم «قطبی» ها را بسازیم
درباره یكی از واقعیت های تلخ فوتبال ایران سخن می گوییم. حقیقتی كه در جریان آن متولیان فوتبال و سردمداران ورزش، بیشتر متخصص در كارهای دیگران هستند، حالا هر قدر هم كه اهل ورزش و فوتبال بوده یا باشند.
ورزش ایران می خواهد پوست بیندازد و به پرچمداری فوتبال، بالاخره گام در مسیر حرفه ای گری بگذارد اما عجیب است كه در بسیاری از مواقع همین فوتبال باید كار خودش را از دیگر رشته ها فرا بگیرد. فوتبال به عنوانپرطرفدارترین مقوله اجتماعی در ایران، پیوسته عرصه تقابل سلیقه ها و منفعت ها بوده است و از این رو در هیچ زمانی طی دهه های اخیر هیچ گاه به معنای واقعی شاهد برنامه ریزی و توسعه نبوده است و این وضعیت حاد چنان در تمام مقوله ها تسری پیدا كرده است كه پروژه های برنامه ریزی شده ای چون «گل» و «آسیاویژن» كه توسط فیفا و ای.اف.سی به اجرا درآمده یا می آید، همانند یك سرگرمی كودكانه است.
فوتبال ایران برای خود آكادمی فوتبال بنا می كند و آن را به عنوان یك مدل توسعه به خورد خلق الله می دهد و آن گاه در آن با كلی خیالبافی و رؤیاپردازی نمی توان همان كلاس های «اكابر» قدیمی را تجسم كرد. اگر واقع بین باشیم مقوله هایی چون «علم گرایی» یا حتی «علم گریزی» در فوتبال ایران معنا ندارد.
استثناها را ملاك قرار ندهیم، در فوتبال ایران اصلاً «علم» را نمی شناسند و نمی دانند منظور از آن چیست و این پدیده چنان دردناك است كه قلب ما را می فشارد. ما فوتبال را نمی شناسیم. بخش اعظم همین اندك مقدار مباحث علمی چون: روانشناسی ورزشی، آنالیز، علوم رایانه و سیستم ها را هم كه می شنویم، مدیون خبرنگاران و روزنامه نگاران هستیم كه از فرط نوشتن و گفتن، چند نفری را به شنیدن مجبور كرده اند و در این میان چند نفری هم خود از میان اهالی فوتبال، حركت هایی را آغاز كرده اند و بعید می دانیم كه حتی همكاران ما به این بخش از مسأله توجه كرده باشند.
و اما این مطلب برای فخرفروشی به مدیران و سیاستگذاران فوتبال نیست. صحبت از یك معضل است. ما طبق یك رسم دیرینه و سنتی، فوتبالیست ها را با هزار روش نادرست و چند روش درست آموزش می دهیم چون این بخش از فوتبال هم همان روز اول وارد ایران شد اما باقی كار رها شده است. ما حتی برای پرورش داوران برنامه ای نداریم.
هیچ روشی را برای پرورش مدیران تعیین نكرده ایم و حتی به فكر نیفتاده ایم كه این بازیكن و آن تیم را مربی باید بسازد و این مربی را باید ساخت. به عبارت صحیح تر باید شرایط و امكانات را قرار داد تا افراد بتوانند از خود مربی بسازند. سالها است كه ما به چند كلاس پراكنده و مقطعی دلخوش كرده ایم. از سمینارهای تخصصی و نشست های فنی خبری نیست. دانشكده فوتبال وجود ندارد. دوره های پیوسته مربیگری تا حد اخذ مدرك لیسانس دیده نمی شود. نه تألیفی، نه پژوهشی، نه پایگاه آموزشی، نه كتاب های مدون و مطابق روزی كه حاصل بررسی های علمی و تحقیقات برون مرزی باشد، از هیچ چیز خبری نیست.
یك جام جهانی به پایان می رسد غیر از خبرنگاران و یكی،دو نفر مربی كه با این جماعت حشر و نشر دارند، درباره آنچه روی می دهد، نمی گوید و نمی نویسد نه جزوه ای و نه كتابی!اوج علم گرایی ما این است كه فلان دستیار تمرینات مدرن بایرن مونیخ در بحبوحه لیگ و سیستمی متفاوت را بر می دارد و آنها را در دوره آماده سازی تیم ملی برای اجرای سیستم فوق مدرن سرمربی تیم ملی كه ترجمه سلیقه ای خودش از تاكتیك های مدرن یك تیم اروپایی است، به كار می گیرد و این آش را چون نه حریفان می خورند و نه خود به آن لب می زنند ، به حلق مردم بینوا می ریزند. بارها نوشته ایم و باز هم می نویسیم كه با توجه به سطح فعلی فوتبال دنیا، ما هیچ بستر مناسبی برای پرورش مربیان خود فراهم نیاورده ایم. دنیایی از استعداد با بی توجهی در چاه ویل لجاجت می ریزد و كسی به فكر نیست.
اینگونه است كه سراغ افشین قطبی می رویم. یعنی از میان فهرستی یك نفره، یك نفر را انتخاب می كنیم چون این یك نفر را در فهرست چند ۱۰ نفری مربیان رده بالای داخلی نمی یابیم. منظور این نیست كه قطبی زیر سؤال باشد یا اینكه به كارش اعتقاد نداشته باشیم.
هنوز برای قضاوت زود است اما ما برای ۱۰۰۰ نفری كه می توانند قطبی یا به مراتب بهتر از او باشند، چه كرده ایم؟ برای اینكه در راستای زیر سؤال بردن دیگران، گفتیم استفاده از دانش یك خارجی حتی اگر باعث پیشرفت شود، بد است! خودمان را كشتیم تا یك ایرانی پیدا كنیم كه با علم فوتبال آشنا باشد. حالا دلمان خوش است كه یك ایرانی در اختیار داریم.
یك ایرانی كه اگر در ایران بود، هیچ وقت به اینجا نمی رسید و محصول مدیریت آن سوی آبی ها است. یعنی تحت برنامه ریزی فوتبال آن دیار به اینجا رسید و البته این وظیفه پرسپولیس نیست كه برود، ببیند چه اتفاقی افتاده است تا آن را در ایران طراحی كند. ما باز هم یك متخصص خارجی را آورده ایم.
خود علم یا به عبارت بهتر، تكنولوژی آموزش را وارد نكرده ایم. البته به لطف قطبی و توجه كره ای ها و پرسپولیس می توانیم بگوییم ما ایرانی ها می توانیم اگر امكانش فراهم باشد، اگر استراتژیست كار آشنایی داشته باشیم و مدیران ما تا این حد سطحی و روزمره نباشند، ما می توانیم بیش از بازیكن، مربی فوتبال صادر كنیم حتی قبل از اینكه فوتبالمان مثل فوتبال تركیه درجات حرفه ای گری و صنعتی شدن را طی كند!
فراموش نكنیم این مطلب درباره قطبی نیست. او را تأیید یا تكذیب نمی كند. می خواهیم بگوییم او حداقل از یك میلیون نفر پتانسیل فوتبال ایران بود و در یك بستر نیمه مناسب به چنین درجاتی رسید كه نفر دوم نیمكت تیم كره ای باشد كه ما ایرانی ها را به سختی می پذیرند. ما برای آن نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه نفر دیگر چه می كنیم كه اگر از غربال های فراوان بگذرند، می تواند انتظار ۱۰ مروارید درشت و غلتان را در میان آنها داشت.
قطبی محصول كار و برنامه ریزی كشور دیگری است اما مغز و روح ایرانی دارد. اصالت ایرانی دارد اما چرا فقط محصول مشترك. چه زمانی تكنولوژی های مدیریت، آموزش و اقتصاد فوتبال وارد ایران شده و بومی خواهد شد.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید