شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


پریسا، تنها، خواننده ای با صدای مخملین، یا زنی عارف


پریسا، تنها، خواننده ای با صدای مخملین، یا زنی عارف
بی شک، عرفان زنانه ((misticismo femminile، حتی اگر صاحب قدمت نیز باشد، در چهره ی جذاب پریسا، قدرتی کهربایی بخود می گیرد.
حرکات هارمونیک او در بهره گیری از تمامی پیکر خویش، بدون جابجائی های پر هیاهو، برای بیان یک حس عاشقانه با زبان ریتمیک، مطنطن و پویای شاعران و سخنوران قرون وسطی، براستی از دیدگاه نویسنده ی این سیاهه، دارای بی همتائی ویژه ایست.
نویسنده ی این خطوط بر این اعتقاد است که پریسا جزء استثنا زنانی است که توانسته است به جوهر کلام عارفان و عاشقان و مردان فتوت راه یابد، و ساختار یک پدیده ی کهنه را که در طی قرون متمادی در انحصار مردان بوده است در هم شکند. این خود نوعی نوآوری است.
آری پریسا، به محرم عارفان راه یافته است و با صدای ناصوتی خویش، با حرکات نرم دستهایش که کوئی در آغوش استادان عشق به رقص آمده است، و با چشمان بسته اش که گوئی تنها به شمس درون می نگرد و چه محجوبانه در برابر بارگاه عشق، مغرور و پرصلابت خم می شود، بدو زیبائی خاصی میدهد.
او، در لحظات نوشیدن کلام عاشقانه، سحرآمیز است و گوئی به عالم تقدیس راه برده است، بدین سبب در لحظاتی، تمامی گروه موسیقی که گوئی توان گذار از هفت خوان عشق را ندارد، او را تنها می گذارند و او چه پر قدرت می تازد، یکه، واز آنچه خالق آنست فاصله می گیرد.
این فاصله در بخش آغازین برنامه قابل حس نیست، زیرا پریسا در این بخش از آوازه خوانی خویش از تمامی نیروهای سحرآمیز و ماورای طبیعی خویش بهره نمی جوید و بدین سبب نسبت به گروه موسیقی خویش نزدیکی بیشتری را به تماشاگر القا می کند.
● نقدی از دیدگاه حسی
پای فشاری در سیستم سنتی ایستا، در عرصه ی آوازه خوانی، و قرار گرفتن خواننده در مرکز ثقل صحنه (Scena)، هرچند بعنوان نوعی از ارائه موسیقی، و همخوان با اندیشه های قرون وسطائی، جذاب و مسحور کننده، و پیامبر عشق و خلوص درونی است، اما دارای پیامی نو و تازه نیست. ارائه ی این نوع موسیقی در شرایط کنونی ما، نوعی گریز از واقعیت امروزین میهن ما و نوعی پناه بردن بدامان عرفانی است، که همانند چرخیدن قرنها بدور سنگپاره ی شبرنگ کعبه، تنها خالق سردرگمی بوده و معجزه ای او را ناید و رهگشا نیز می نتواند؛
اجرای برنامه طولانی، در رابطه با نوع موسیقی و آواز کلاسیک ایران، بویژه در بحش اول، دچار نوعی تکرار و مونوتونی((monotonia بود. در مجموع می توان بخش اول برنامه ی مورد بحث را کاملا کسالت آور ارزیابی نمود؛
عدم همدلی بقیه ی گروه، در هنگام اجرای برنامه تک نوازی و یا دونوازی، از ضعف های برجسته ی این برنامه بود. گروه این را القا می کرد که گوئی هریک از آنان وظیفه دارد برنامه ی خویش را اجرا و هنگام اجرای دیگران صحنه را ترک گوید. افراد گروه در هنگام اجرای برنامه ی، هرچند کوتاه همراهان خویش، با آنکه جداگانه با ارزش می نمودند، با هم حس یگانه ای را به تماشاگر اهدا نمی کردند؛
کار پریسا، نوعی خاص و جذاب از ارائه ی هنر خوانندگی وموسیقی سنتی است، که در محدوده ای ویژه، دارای ارزشهای هنری و تاریخی است، و می تواند همانند آثار کلاسیک اپرا در اروپا، از قدرت کششی قابل توجهی، در میان کاته گوری محدودی از گروههای اجتماعی، برخوردار باشد، اما هر چه باشد، در بهترین شکل خویش، به گذشته تعلق دارد، در آرشیو ذهنی ما رسوب کرده است و بوی کهنه ای از آن به مشام میرسد؛
آنچه در پریسا برجسته است، علاوه بر توان تکنیکی والا،همچون آوازه خوان، حس تنومند او در انتخاب اشعار عارفان ماست. آری او در انتخاب اشعار پویا و دیالتیکی اندیشمندان قرون وسطی بسیار مبتکر وخوش ذوق می نماید؛
حضور گروهی جوان از نوازندگان، که فاقد قدرت یگانگی و "وحدت وجود" با عارفانی هستند، که زمان بر جان و روح آنان حکاکی شده است. این خود مسئله ایست. بدین سبب تماشاگر با رامشگرانی همگون و واحد و پر شور، که در رکاب ساحره ای عارف، باید همچون حواریون وی عمل کنند و بدور او حلقه شوند، روبرو نیست.
● چاره چیست؟
پریسا، از دیدگاه نویسنده ی این سیاهه، باید در همکاری با گروهی باشد که از نظرحسی، تکنیکی، و روحیه و مطالعات عرفانی، با او هم حس، هم گام و هم رکاب بوده، و در این پهنه دارای شیفتگی و پختگی لازم باشند، تا کیفیت کار او اوج تازه ای گیرد و کار، در چارچوب نوعی محدود از موسیقی سنتی، به جایگاه شایسته ی خویش راه یابد، و در پایان، قادر باشد جان و روح و جسم انسان کنونی را،
" که آه
چه گریزان است
از معبد عشق،
وه
چه حیران است
در رمز حیات"
مهندس سهراب مژده
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید