جمعه, ۱۳ مهر, ۱۴۰۳ / 4 October, 2024
مجله ویستا


تهیدستان حاشیه‌نشین


تهیدستان حاشیه‌نشین
جهان حاشیه در شهری که ساختار‌های طبقاتی آن روز به روز عیان‌تر می‌شود، ویژگی‌های خاص خود را دارد. در چنین دنیایی طبقه‌ای با عنوان تهیدست از چه جایگاهی برخوردار است؟تهیدستان در جهان حاشیه با اتکا بر ضرورت به عنوان نیروی پیش‌برنده یا محرک واقعی زندگی، لحظات را در تجربه امکانی به نام زیستن سپری می‌کنند. گروه‌های وابسته به این بخش از حیات اجتماعی بر حکم همان ضرورت که حق حیات بهتر نام گرفته، به جست وجوی سرپناه، زمین یا رفاه حداقلی برمیخیزند.
مهاجرت‌های طولا‌نی و پذیرش غربت از نفی در ساختار این طبقه خبر می‌دهد. اینجاست که به دست آوردن امکانات حداقلی براساس منطقی ساده به عنوان هدفی والا‌ با هر وسیله‌ای توجیه می‌شود. دستیابی غیرقانونی و مستقیم به امکانات مصرفی جمعی چون زمین، سرپناه، فضاهای عمومی و فرصت‌ها، تحت‌تاثیر الزامات همان هدف والا‌ قابل‌قبول فرض می‌شود. پذیرش این فرضیه‌ها از سوی اعضای طبقات تهیدست به استقلا‌ل آنها از دولت نیز کمک می‌کند. فرق قضیه این است که این جدایی هیچ شباهتی به جدایی جامعه مدنی از دولت ندارد. ‌
نمود واقعی این جدایی در عدم تمایل به رعایت چارچوب‌های نظم مسلط رخ عیان می‌کند. می‌توان این تمایل به بی‌نظمی را نوعی سرکشی عمدی فرض کرد که نیروی خود را از انرژی رها شده در بطن فاصله‌های اجتماعی به دست می‌آورد.
این بی‌تمایلی، نگاه کارشناسان را در تحلیل شخصیت طبقه تهیدست شهری با مشکل روبه‌رو ساخته است. عده‌ای از این گروه، به عنوان گروه‌های حاشیه‌ای یاد می‌کنند و عده‌ای دیگر آنها را افرادی با تمایلا‌ت گریز از مرکز معرفی می‌کنند که تن به نظارت رسمی و کنترل مدرن در جامعه نمی‌دهند. در این تحلیل، افراد این طبقه در عین حال که از ابعاد رهایی‌بخش دنیای مدرن بهره می‌برند، از کنترل مدرن سرباز می‌زنند. ‌
اعضای تهیدست که با فرار از مناطق کوچک به شهرهای بزرگ پا نهاده‌اند، تحت‌تاثیر شرایط زندگی تا اندازه بسیار زیادی در معرض فشار پیشامدهای اقتصادی قرار دارند. این فشارها در جوامع نوین و پیچیده صنعتی به عنوان خاستگاه شکل‌گیری طبقات تهیدست شهری عمل می‌کنند. در نتیجه طبیعی است که اقتضائات مبارزه برای کسب امکانات زندگی به هر طریقی به صورت بالقوه در میان اعضای این طبقه نسبت به سایر طبقات دیگر جدی‌تر عمل کند. ‌
طبقه تهیدست، طبقه‌ای رادیکال است. برای اعضای این طبقه منافع مشترک و هویت مشترک در محیط زندگی در قالب همان محدوده جغرافیایی قابل تشخیص است، به همین دلیل رسیدن به حوزه عمل نزد اعضای این طبقه براساس تهدید مشترک صورت می‌گیرد. شاید از این روست که به گفته جامعه‌شناسان، اعضای این طبقه وقتی با تهدید و خلع‌ید در محل استقرارشان مواجه می‌شوند، بلا‌فاصله گرد هم جمع می‌شوند، حتی اگر یکدیگر را نشناسند.
آنها در تحلیل عده‌ای دیگر از کارشناسان به اعضای <شبکه‌های انفعالی> لقب گرفته‌اند. اعضای این شبکه‌ها را کسانی چون دستفروش‌های خیابانی تشکیل می‌دهند. جزیره‌های جداگانه‌ای که بر اساس نیتی مشترک در جغرافیایی واحد گرد هم می‌آیند. با اینکه به ظاهر هیچ منافع مشترکی ندارند و به صورت جداگانه به حیات خویش ادامه می‌دهند، اما به هرگونه تهدید در حوزه جغرافیایی فعالیت خویش پاسخ مشترکی می‌دهند.
اینجاست که به تعبیری بدون درک مفهوم شبکه‌های انفعالی، درک بسیاری از رخدادهای خیزش‌گونه و خود به خودی توده‌های منفعل در محیط‌های شهری، دشوار و در عین حال ناممکن می‌شود. تهیدستان شهری در قالب این تحلیل به همان شبکه‌های انفعالی تعلق دارند. هرگونه احساس خطر از جانب نظم مسلط امکان هر پیشامدی را نزد آنان تقویت می‌کند. درگیری‌هایی که هرازگاهی در حاشیه شهرها بین نیروهای شهرداری و ساکنان این مناطق صورت می‌گیرد، از این زاویه قابل تفسیر است
اعضای طبقه تهیدست در دنیای حاشیه در تلا‌ش برای تغییر زندگی و دیدگاه خود نسبت به جهان هستند. آنها مجبورند روش زندگی و دیدگاه نظری خود را نسبت به دنیایی که به آن تعلق دارند، عوض کنند تا دیدگاهشان با شرایط فنی و تولیدی جدید سازگار شود.
عدم‌سازگاری این دیدگاه به دو صورت رخ می‌دهد؛ یا اعضای این طبقه حاضر به پذیرش این هماهنگی نیست یا جهان به‌گونه‌ای دشوارتر از توان ظرفیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آنها خارج است. در هر دو حالت چه اتفاقی می‌افتد؛ به نظر می‌رسد که جامعه صنعتی در چنین وضعیتی بیش از آنکه در فکر همکاری با اعضای این طبقه باشد، در فکر فاصله انداختن میان خود و دنیای آنان است. استفاده از تعابیری چون حاشیه‌نشین، تاییدی است بر این تحلیل.
این در حالی است که اعضای طبقه تهیدست به عنوان اعضای زنده و ارگانیک در جامعه صنعتی که مقتضیات اقتصادی موجب دشواری در زندگی‌شان شده است، به فکر رها کردن روش موجود و معمول زندگی می‌افتند. این حرکت به سوی تغییر با هدف سرعت بخشیدن به حرکت تکاملی به عنوان هدفی والا‌ لقب می‌گیرد. اینجاست که تهیدست در حاشیه قرار گرفته، به وسایل رسیدن به هدف دیگر فکر نمی‌کند؛ چه آنکه در فکر حفظ شرایط موجود نیست.
او به تغییر امیدوار است و با نوآوری - مخصوصا در حوزه شرایط اقتصادی و اجتماعی - به هیچ‌وجه مخالف نیست. هرگونه افزایش در تعداد مجرمانی چون سارقان در چنین مناطقی از این زاویه، مورد تامل قرار می‌گیرد. این در حالی است که اینگونه حرکات از سوی اعضای این طبقه که با هدف تغییر شرایط موجود صورت می‌گیرد، در نظام مسلط به دلیل منافات آن با نظم ساختاری به عنوان یک بی‌نظمی آشکار لقب می‌گیرد. اینجاست که یا از حرکت آنها جلوگیری می‌شود یا اینکه آن را تغییر شکل می‌دهد تا نظم به نظام اجتماعی بازگردد.
محافظه‌کاری نظام مسلط که بر چارچوب‌های قواعد زندگی مرفه شکل گرفته، مانع هرگونه حرکت از سوی اعضای طبقات تهیدست می‌شود. اینکه اعضای این طبقات به صورت فردی امکان بالا‌ آمدن از شرایط موجود را دارند، تاثیری در تحلیل نهایی این نوشته ندارد؛ چه آنکه در حالت کلی اعتراضی کوچک از سوی اعضای این طبقه به تزلزل در ساختارهای اجتماعی و برهم زدن طبیعت تعبیر می‌شود. این درحالی است که رفتارهای مشابه و به مراتب رادیکال‌تر احتمالی در میان اعضای دیگر طبقات، اینگونه احتمال را به وجود نمی‌آورد.
اعضای طبقه مسلط با رویگردانی از خواسته‌های طبقات تهیدست در چنین مواقعی بیزاری خود از دردسرهای سازگاری با وضعیت جدید را اعلا‌م می‌کنند. مخالفت با ساخت شهرهای جدید در مناطق تا پیش از این حاشیه لقب گرفته در جنوب شهر، به معنی رویگردانی نظم مسلط از خواسته‌های طبقاتی است که قرار شده با اسکان احتمالی در اماکن و شهرهای جدید، شکل تازه‌ای از زندگی را بپذیرند. ‌
● تهران تهیدست
در تهرانی که روز به روز بزرگتر می‌شود، نیروهای تهیدست با چه وضعیتی به زندگی ادامه می‌دهند. در مقدمه پیشین به عنوان فرض نظری به تحلیل زندگی این گروه‌ها پرداختیم. در این بخش به شکلی عینی‌تر با این پازل‌های در حاشیه لقب گرفته، مواجه می‌شویم؛ چه هر تلا‌شی برای شناخت این طبقات، روحیات و موقعیات آنها، کمکی است به تغییر شرایط نامناسب احتمالی در زندگی این افراد.
فراموش نباید کرد که فراهم آوردن امکانات مناسب برای زندگی تک تک اعضای این گروه، کاری شدنی است که در قالب حق و حقوق انسانی قرار می‌گیرد؛ حقوقی که سلسله مراتب اجتماعی و اقتصادی تهران تاکنون مانع از تحقق کامل آن شده است.
عدم‌تحقق این حقوق در شهری که هرم ژئوفیزیکی یا جغرافیایی آن در تطابق کامل با شرایط زیستی و سلسله مراتب اجتماعی‌اش یک موقعیت شمال به جنوب را به وجود آورده، بیشتر به چشم می‌آید.
در این شهر همانگونه که می‌دانیم هرچه به سمت شمال حرکت کنید، در مناطق بالا‌تر به محل سکونت افراد مرفه یا طبقه مرفه نزدیک‌تر می‌شوید، مناطق پایین‌شهر یا نقاط در حاشیه لقب گرفته نیز یا به مهاجران تعلق دارد یا به کارگران، از شرق به غرب شهر نیز در تسلط طبقه متوسط است. ‌
براساس آمار موجود تا اواسط دهه ۵۰، تهران دارای ۵۰ محله تهیدست‌نشین بوده است. این مناطق که از فردای اصلا‌حات ارضی در نقاط دیگر مملکت در گوشه گوشه شهرها نمایان می‌شدند، به مکان پذیرش یا بنگاه‌های تهیدستان شهری لقب گرفتند. براساس سرشماری صورت گرفته در سال ۵۹، ۶۰ درصد خانوار این سکونتگاه‌ها به ازای هر نفر فقط ۵/۲ متر مربع سرپناه در اختیار داشتند. در آن دوران یک میلیون نفر تهیدست در مناطق ۵۰گانه تهیدست‌نشین تهران زندگی می‌کردند. آنگونه که احتمال داده‌اند در مناطق غیرقانونی ۴۰۰ هزار نفر روزگار می‌گذرانده‌اند.
سکونتگاه‌های غیرقانونی در مناطقی چون ورامین، قرچک و شهریار بیشتر از سایر مناطق به چشم می‌آمد. تمامی این افراد که حتی در مخروبه‌های حلبی‌ساز زندگی می‌کردند با وجود همه تفاوت‌ها در درآمد و کیفیت زندگی تا پایان دهه ۵۰ به شکل طبقه تهیدست در منظر دید قرار گرفته بودند. آنها نسبت به جریان اصلی زندگی شهری کاملا‌ شناخته شده بودند. بعد از انقلا‌ب تحت‌تاثیر شرایط تازه به وجود آمده، سمت و سوی توجه به اعضای چنین طبقاتی اندکی تغییر کرد.
نگاه به مستضعفان در این زمان و شعارهایی که مبنی بر توجه به اعضای این طبقات سر داده می‌شد، بیشتر واکنش به خواسته‌های گروه‌هایی بود که همواره بستر قدرتگیری خود را در میان طبقات تهیدست و کارگران پایین مرتبه جست‌وجو می‌کردند. گسترش تهران در کنار وضعیت سازندگی در سال‌های پس از جنگ، شکل‌گیری طبقات نوکیسه تازهاستقرار یافته در شهرهای بزرگ و دلا‌ل‌مسلکی اوج گرفته که تمایلا‌ت سودانگارانه خویش را به همه حوزه‌های زندگی تسری داده بود، در کنار رشد جمعیت در شهری چون تهران همه و همه منجر به تغییراتی در شرایط زندگی طبقات پاییندست شد. ‌
آن فاصله کذایی بین شهر و نقاط پایین از میان برداشته شد. حلبی‌آبادها که در اثر گفتمان انقلا‌بی از بین رفته بودند، جای خود را به منازل کوچکتر اما با کیفیت بهتر داد. طبقات تهیدست پیشین نیز با استقرار در شهرهای تازه تاسیس به امکانات بهتری دسترسی پیدا کردند.
با این حال هیچکدام از این تغییرات در چشم‌اندازی کلی سبب از بین رفتن فاصله بین سلسله مراتب اجتماعی در شهر تهران نشد. همسو با حل طبقه پایین‌دست در درون ساختار اجتماعی که در بعضی اوقات نیز با اجبار همراه شد (به مورد خاک سفید بنگرید)، طبقات مرفه نیز فاصله خود را با سایر بخش‌های حیات اجتماعی بیشتر کردند. برای درک فاصله موجود علا‌وه بر استفاده از چارچوب‌های تحلیلی مبنی بر علل فرودستی طبقات مهاجرنشین، نیازمند تحلیل طبقه مرفه جدید نیز هستیم. ‌
داوود پنهانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی